دوست ندارم این تاپیک تموم شه
شاید چون منم مثل خیلیا یکیو کنار گذشتم و تنها شدم داره این حرفا به مزاجم خوش میاد.... یه آهنگم گذاشتم سخت غمگینم

....دوست دارم غمگین باشم.... دوست دارم بگم برام سخته تموم شده... در عین حال نمیخوام غمگین باشم .... سعی میکنم بخندم ....وقتی غمگین میشم تنها تر میشم....
بیشتر جمله های این تاپیکو با تمام وجود حس میکردم دوست داشتم تا اون دوست سابقم بود تا همشو واسش اسمس کنم...
خوشبختانه
اون منو دوست نداشت،.... همه کار کردم.... برای اولین بار غرورمو شکستم... شاید نباید میشکستم ...آره خودم ترکش کردم خواستم دیگه نباشه... اون نمیخواست برم ولی کاریم نمیکرد بمونم... حس میکردم هر روز کوچکتر میکنم خودمو.... آدم دورم بود ولی دوست داشتم عاشق باشم... بعد از مدّتها سعی کردم عصارهٔ تجربیاتمو تو این دوستی پیاده کنم تا آخرین باشه .... اولا با خیلیا بازی میکردم چقدر دوست داشتنی بودم اون زمان انگار...جذاب بودم واسشون... الان صادقانه دوست داشتم.... بینیاز بودم ازش... فقط میخواستم همراهم باشه... دوست باشیم تا آخر.... نفهمید....
ولی میفهمه یه روز .... یکم بغض کردم الان ....