من پنجم دبستان که بودم یه معلم فوق العاده خشن داشتیم.... اقای معین فر... ولی با من خوب بود همیشه... منو مبسر کلاس میذاشت تا بچه ها شلوغ نکنن
ولی بچه ها ازم حساب نمیبردن... من عصبانی میشدم و میزدمشون.... ولی فایده ای نداشت...منم یه دفتر چه داشتم اسم مینوشتم...یکی بود خیلی شر بود همیشه اسمشو مینوشتم
یه روز معلم عصبانی شد از دستش .... اینقد کتکش زد بیهوش شد بعد یا کفشاش رفت روی سرش... همه از ترس مردن.... از اون به بعد همه ازم میترسیدن
یوسف؟
.. مدیر معاون دوستام دبیران... همه از خوشحالی در پوست خودشون نمیگنجیدن...
.. ولی بین خودمون بمونه اصلا لای کتابامو باز کرده بودم
پ ن پ.......
اقا ما دوم دبیرستان که بودیم رشته مون تجربی بود سوم که شدم رفتم ریاضی حالا بماند...
سال دوم ریاضی و تجربی کلاسمون یکی بود 8 نفر تجربی ...22 نفر ریاضی
بهمون گفتن برای ازمون های گزینه دو ثبت نام کنین خودتونو محک بزنید.... بچه هایریاضی همه نام نویسی کردن... جز ما 8 نفر...
مدیر مدرسه اومد بچه های تجربی بمونن کارتون دارم... خلاصه کلی نصیحت کرد چرا تلاش نمیکنین و اینا....
خلاصه این شد که برای حفظ ابرو مام ثبت نام کردیم...
خلاصه روز امتحان شد و امتحان دادیم.... بقیه رو نمیدونم ولی من همه شو شانسی زدم...خودمم باورم نشد وقتی کارنامه ها اومدن...
تو مدرسمون اول شدم سطح استان رتبه پنجم.
خلاصه ...... اصن یه فضایی بود بهم تقدیر نامه دادن و.... کلی معروف شدم تو مدرسه
داداش منو اذیت نکن، خیلی هم خوب بود
هان سی؟من پنجم دبستان که بودم یه معلم فوق العاده خشن داشتیم.... اقای معین فر... ولی با من خوب بود همیشه... منو مبسر کلاس میذاشت تا بچه ها شلوغ نکنن
ولی بچه ها ازم حساب نمیبردن... من عصبانی میشدم و میزدمشون.... ولی فایده ای نداشت...منم یه دفتر چه داشتم اسم مینوشتم...یکی بود خیلی شر بود همیشه اسمشو مینوشتم
یه روز معلم عصبانی شد از دستش .... اینقد کتکش زد بیهوش شد بعد یا کفشاش رفت روی سرش... همه از ترس مردن.... از اون به بعد همه ازم میترسیدن
پ ن پ.......
اقا ما دوم دبیرستان که بودیم رشته مون تجربی بود سوم که شدم رفتم ریاضی حالا بماند...
سال دوم ریاضی و تجربی کلاسمون یکی بود 8 نفر تجربی ...22 نفر ریاضی
بهمون گفتن برای ازمون های گزینه دو ثبت نام کنین خودتونو محک بزنید.... بچه هایریاضی همه نام نویسی کردن... جز ما 8 نفر...
مدیر مدرسه اومد بچه های تجربی بمونن کارتون دارم... خلاصه کلی نصیحت کرد چرا تلاش نمیکنین و اینا....
خلاصه این شد که برای حفظ ابرو مام ثبت نام کردیم...
خلاصه روز امتحان شد و امتحان دادیم.... بقیه رو نمیدونم ولی من همه شو شانسی زدم...خودمم باورم نشد وقتی کارنامه ها اومدن...
تو مدرسمون اول شدم سطح استان رتبه پنجم.
خلاصه ...... اصن یه فضایی بود بهم تقدیر نامه دادن و.... کلی معروف شدم تو مدرسه
همه میگفتم افرین به این پشتکار...
خاک عالم یوسف...
برگه جواب سوالات! اخرم دبیر بیچاره اصلا نفهمید منم فقط کپی کردمیه روز امتحان هندسه داشتم تو دبیرستان اقا معلم همراه برگه سوال
واسه خودش سوالا رو حل کرده بود برگه جواب ها قاطی شده بود با بقیه برگه ها
افتاد دست من
بعدم برگه رو پاره کردم ب هیچکسم چیزی نگفتم
نمره کامل گرفتم اون امتحان
دیگه آخرشی دایی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
عالی بود.....به این میگن یه استفاده درست وحسابی ازموقعییت های پیش رو.....
دیگه از بوش نمیشد تو کلاس موند
