یکی از بستگان خدا....شما چه نسبتی با خدا دارید؟؟؟؟

AVINA

عضو جدید
شب کریسمس بود و هوا، سرد و برفی.

پسرک، در حالی‌که پاهای برهنه‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده‌رو کم‌تر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه می‌کرد.

در نگاهش چیزی موج می‌زد، انگاری که با نگاهش ، نداشته‌هاش رو از خدا طلب می‌کرد، انگاری با چشم‌هاش آرزو می‌کرد.

خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه. چند دقیقه بعد، در حالی‌که یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد..
- آهای، آقا پسر!
پسرک برگشت و به سمت خانم رفت... چشمانش برق می‌زد وقتی آن خانم، کفش‌ها را به ‌او داد.پسرک با چشم‌های خوشحالش و با صدای لرزان پرسید:
- شما خدا هستید؟
- نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم!
- آها، می‌دانستم که با خدا نسبتی دارید!



شما چه نسبتی با خدا دارید؟؟؟؟
 

nika65

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسی گلم...
خیلی قشنگ بود:gol::gol::gol:
منم بنده خدام ..البته جدم نسبت خیلی نزدیکتری با خدا داره:D:D
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
سپاس عزیزم

خیلی لطیف و تفکر برانگیز


گمونم خدا دوستمه . چون دوستش دارم و میدونم اونم منو دوست داره .
 

AVINA

عضو جدید
من بنده خدا هستم . او هم همیشه حامی منه. خیلی خوبه که هست.
چندی پیش یه تاپیک گذاشتم تحت عنوان "کسی هست به وجود خدا شک داشته باشه؟"
جوابا خیلی خیلی جالب بودن
شاید بشه گفت تعداد کسانی که خدا رو قبول داشتن با اونایی که نداشتن تقریبا برابر بود
و جای تاسف داره که 90 درصد خداپرستان نمیدونن چرا خداپرستن...فقط میگن هست
 

mohaghegh64

عضو جدید
کاربر ممتاز
جالب بود
من با خدا رفیقم
با هم کل کل داریم تو شوخی کردن
خیلی شوخی هایه بامزه ای میکنه
جدی میگم باور کنید
من بعضی موقع ها زیاده روی میکنم ولی اون هم بعضی موقع ها شوخی هاش کمی خشن میشه:cry::biggrin:
 

AVINA

عضو جدید
جالب بود
من با خدا رفیقم
با هم کل کل داریم تو شوخی کردن
خیلی شوخی هایه بامزه ای میکنه
جدی میگم باور کنید
من بعضی موقع ها زیاده روی میکنم ولی اون هم بعضی موقع ها شوخی هاش کمی خشن میشه:cry::biggrin:
باور میکنم
شاید بیشتر از خود شما
 

پیر بابا

عضو جدید
چندی پیش یه تاپیک گذاشتم تحت عنوان "کسی هست به وجود خدا شک داشته باشه؟"
جوابا خیلی خیلی جالب بودن
شاید بشه گفت تعداد کسانی که خدا رو قبول داشتن با اونایی که نداشتن تقریبا برابر بود
و جای تاسف داره که 90 درصد خداپرستان نمیدونن چرا خداپرستن...فقط میگن هست
هیچکس با خداوند برخوردی نداشته است , نه مسیحیان، نه هندوان، نه مسلمانان , ولی همگی آنان آری گفته اند زیرا جمعیتی که آنان در آن زاده شده اند، جمعیتی باخدا بوده است. نه گفتن، در میان جمعیتی که آری گفته اند برایشان مشکل ساز خواهد بود. قانون پذیرفته شده ی بازی، آری بوده است. آنان عبادت کرده اند، نیایش کرده اند، بدون این که بدانند چرا چنین کرده اند. ولی همه چنین می کنند، پس باید درست باشد!
 

پیر بابا

عضو جدید
جهان هستی یک راز است. نیازی ندارد که زیرپای شما بایستد، جهان هستی نیازی ندارد که درک شود. آن را زندگی کن، به آن عشق بورز، از آن لذت ببر __ با آن باش. چرا تلاش می کنی آن را درک کنی؟
 

mohaghegh64

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم زنش هستم!

دور از شوخی..خیلی خوبه واقعا بندش باشم.

خیلی خوبه اگر واقعا بدانی که دوست دارد دوستش باشی و دوستش داشته باشی
این شعر رو احتمالا خوندی
مجنون

یک شب مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست

سجده ای زد بر لب در گاه او پر ز لیلا شد دله پر آهه او

گفت :
یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داد ه ای و در این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم میزنی دردم از لیلاست آنم میزنی

خسته ام زین عشق دل خونم نکن من که مجنونم تو مجنونم نکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو این لیلای تو من نیستم


گفت : ای دیوانه لیلایت منم در رگ پیدا و پنهانت منم

سال ها با جوره لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آواره صحرا نشد گفتم عاقل میشوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت غیر لیلا بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر میزنی در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خارت کرده بود درس عشقش بی قرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم صد چو لیلا کشته در راهت کنم
 

suave girl

اخراجی موقت
خیلی خوبه اگر واقعا بدانی که دوست دارد دوستش باشی و دوستش داشته باشی
این شعر رو احتمالا خوندی
مجنون

یک شب مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست

سجده ای زد بر لب در گاه او پر ز لیلا شد دله پر آهه او

گفت :
یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داد ه ای و در این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم میزنی دردم از لیلاست آنم میزنی

خسته ام زین عشق دل خونم نکن من که مجنونم تو مجنونم نکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو این لیلای تو من نیستم


گفت : ای دیوانه لیلایت منم در رگ پیدا و پنهانت منم

سال ها با جوره لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آواره صحرا نشد گفتم عاقل میشوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت غیر لیلا بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر میزنی در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خارت کرده بود درس عشقش بی قرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم صد چو لیلا کشته در راهت کنم

معرکست!

خوشم اومد.
ممنون.
 

AVINA

عضو جدید
جهان هستی یک راز است. نیازی ندارد که زیرپای شما بایستد، جهان هستی نیازی ندارد که درک شود. آن را زندگی کن، به آن عشق بورز، از آن لذت ببر __ با آن باش. چرا تلاش می کنی آن را درک کنی؟
....
عالی بود
 

venous_20

عضو جدید
کاربر ممتاز
جالب بود..بقول دوستمون منم نسبت نزدیکی باخداندارم:( ولی جدم نزدیکترین نسبت روباخدا دارن
 
آخرین ویرایش:
بالا