روز بیستم ماه رمضان نزدیک غروب بود
کم کم راه افتادم سمت مسجد
بعد از فلکه دوم صادقیه داخل خیابان ستارخان یکصد متر جلوتر مسجدی به نام مسجد امام صادق هست
گروه اول ایتام .........
از ورودی مسجد که وارد میشوی سمت راستت جعبه های کارتن گذاشته شده که تعدادی جوجه یتیم مرغ اردک و بلدرچین و تعدادی بچه خرگوش در حال فروش است
از دل طبیعت انها را برای تفریح و سرگرمی بشر آورده اند از مادرشان جدا کرده اند یا شاید هم بدون مادر انها را به دنیا آورده اند تا مردم انها را از بخرند پولی به دست بیاید
و چند روزی در خانه با انها تفریح کنند و بعد انها که مردند لاشه شان را بیاندازند سطل زباله ببرند بیرون شهر بیاندازند توی زباله های بیرون شهر گندیده شود.
مردم از کنار انها با بیخیالی رد میشود گاهی اوقات فردی را میبینی که یک لححظه می ایستد لبخند میزند و میگوید آخی چه قدر نازند!
و بعد رد میشوند میروند! یکی نیست از انها سوال کند ناز بودن برای اینها که جیک جیک میکنند آیا آب و نان و محبت مادر و آرامش طبیعت میشود؟!
گروه دوم ایتام .........
سمت چپ ورودی مسجد میزی گذاشته شده که کارتهای شناسائی مختلفی هست روی انها عکس دخترو پسر بچه های کم سن و سال است
سن انها از پنج سال تا بعضی ها تا بیست سال هم میرسد. علامت کمیته امداد روی انها هست.
انها هم مانند جوجه ها یتیم هستند و اینها را گذاشته اند تا کسی انها را ببیند به یتیم بودنشان دلش بسوزد تا شاید کفالت انها را به عهده گرفته ماهیانه ده بیست هزار تومن
پول به حساب کمیته امداد بریزد تا کمیته امداد پول نگهداری از اینها را بتواند تامین کند.
گروه سوم ایتام .........
نماز را که خواندم بیرون می ایم به یتیم های جوجه ای و کمیته امدادی نگاهی می اندازم بیست متر جلوتر دختری با اندام رعنا و موهای طلائی بلند در حال آهسته قدم زدن است
و یک ماشین لوکس گران قیمت آرام کنارش حرکت میکند و چند نفری از داخل ان در حال چانه زدن برای خریدن یک شب جوهر عمر این دختر هستند که به نظر میرسد یتیم باشد.
چون که موهای بلند و آرایش زیاد و اهمیت دادن به این ماشین گران قیمت نشان میدهد که نه شوهری دارد نه برادری و نه پدری که بتواند از ان حفاظت و محافظت کند!
و در خوشبینانه ترین حالت محتاج محبت یا پول این ماشین است!
گروه چهارم ایتام .........
کمی جلوتر جلوی مغازه ای چند نفر ایستاده اند مسابقه فوتبال را تماشا میکنند خانه و زندگی و کس و کاری ندارند
انها غصه های یتیم بودنشان را با تماشای فوتبال فراموش میکنند.عمر و وقت و روزگار خود را با حرف زدن و گفتگو و تماشای مسابقات فوتبال تلف میکنند تا شاید غم و غصه یتیم بودنشان را فراموش کنند.
گروه پنجم ایتام .........
مقداری جلوتر که میروم جلوی یک مغازه یک دختر و پسر دست یکدیگر را در دست گرفته اند نزدیک است که لبهایشان را روی هم بگذارند
عاشق و معشوق وار با هم صحبت میکنند
یک نفر در حال عبور ناگهان می ایستد چهار چشمی به این صحنه نگاه میکند!
من هم در حال نگاه به این مرد در حال گذر و عبور هستم.
حس میکنم هر کسی از انجا رد میشه دلش میخواهد چنین تجربه ای داشته باشه!
با خود میگویم لابد هر انسانی دلش میخواهد معشوقه ای برای خلوت خود داشته باشد
اگر هر کسی چنین صحنه ای ببیند و دلش نخواهد باید به سلامت جسمی اش شک کرد!
اما چرا این افراد نمیتوانند در خانه شان و در خلوت شان چنین صحنه ای خلق کنند و چرا باید در معابر عمومی چنین کاری کنند؟!
شاید عقل ندارند و نمیدانند که ممکن است مردم با دیدن این صحنه دلشان بخواهد ممکن است ناراحت شوند
شاید اینها هم یتیم هستند!
یاد حدیثی می افتم که پدر ایتام امام علی در سخنان منظوم فرمود:
ترجمه
ـ يتيم آنكسى نيست كه پدرش مرده باشد بلكه يتيم "حقيقى" يتيم عقل و حسب است.
امشب شب از دنیا رفتن امام علی یتیم شناس جهان است
کسی که یتیمها را نوازش میکرد
چند روز پیش وقتی در مسجد کوفه سخنرانی میکرد گفت که هر چه میخواهید از علوم خلقت از من بپرسید یک نفر بلند شد و پرسید چند تار مو توی سرش وجود دارد
چشمانش پر از اشک شد! چیزی نگفت!
الان دیگر راحت میشود دیگر چنین سوالهائی را از او نخواهند پرسید اما دیگر کسی نیست به این ایتام نظری کند و از انها دلجوئی و نوزاششان کند.
امشب مرد و فردا دفنش میکنند
گرچه علی نیز زمانی که زنده بود شاید یتیم نبود ولی بین زمینی ها غریب بود!
تا دلت بخواهد یتیم هست!
کی است که ادعا کند یتیم نیست؟
پیامبر اسلام فرمود:
من و علی پدر این ملت هستیم!
وقتی انها نیستند یعنی همه یتیم هستند.
بعد یاد کلامی از امام علی افتادم که فرمود:
« برای قائم غیبتی است که مدتش بسیار طولانی است
گویی شیعیان را به چشم خود میبینیم که همچون گوسفند بی شبان به دنبال چراگاهی میگردند ونمی یابند
آگاه باشید کسی که آنروز بر دین خود ثابت قدم باشد قلبش از طولانی شدن غیبت امامش به قساوت نمیگراید ودرروز رستاخیز در بهشت بامن ودرمقام من میباشد »
بحارالانوار ج 52 ص 96 ،منتخب الاثر ص 269 وعیون الاخبار ج 1 ص 213