یافتن حقیقت رو از کجا شروع کنم؟؟؟

خردبین

عضو جدید
کاربر ممتاز
به ندای درونی ات گوش بده. اینقدر دنبال درست و غلط نباش. کمی در درون خودت جستجو کن و راه های مختلف رو آزمایش کن ببین با کدوم به آرامش میرسی. با کدوم راه انسان خوشحال تر با آرامش بیشتر هستی.
 

shakiba.h

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلاممم دوست عزیز.
تفسیر کردن مثلا غواصی کردن میمیونه.در کلیت قضیه تفسیر غلط نیست.ولی عمقی که داره متفاوته.
یکی 10 متر غواصی میکنه.یکی 100 متر.
مثلا تا دیروز چیزی که در مورد بیع میدونستن محدود بود ولی امروز با تحقیقات بیشتر درباره همین بیع چندین جلد کتاب میشه نوشت.(دکترینش توسط یه خانمی تو دانشگاه تهران دفاع شد)
مراجع نظرشون رو تغییر نمیدن در دکترین های قرآنی.موارد ریز و محدودی وجود داره که با توجه به تحقیقاتشون نظری میدن.
اینم از پویایی فقهه نه از عرفی بودن فقه.چون هر روز مسائل جدید پیش میاد.وگرنه قواعد و دکترین های قرآن تغییر نمیکنه.


دوستی در مورد فارسی خوندن نماز گفته بودن و سوال خیلیا هم میتونه باشه:
اینجا بحث ظرفیت مفاهیم بکار برده شده درنمازه.شما در طول شبانه روز به هر زبانی که بخواید با خدا صحبت میکنید این اشکالی نداره چون مسئله شخصی شماست.ولی در نماز مفاهیمی که بکار میبرید باید ظرفیت معنایی داشته باشه.هر کی تونست نماز رو ترجمه کنه بره فارسی بخونه.چون وقتی ریشه شناسی و ترمینولوژی میکنی میبینید که مثلا مهربان با رحیم از لحاظ ظرفیت معنایی مثل لیوان آب میمونه در مقابل یه اقیانوس.
شاید یکی بگه من منظورم بینهایت مهربانیه...ولی بقول ژاک دریدا شماالان حضور دارید و حضور معنا در گفتارتون وجود داره چند دهه و چند صده بعد که گفتارتون میشه نوشتار از معنا تهی میشه و افراد آینده دچار ضعف معرفتی میشن.چون شما تنزیل دادید مفاهیم رو از نظر ظرفیت معنایی.

حرفاتون کاملا متینه .....
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
فکر میکنم کاری که شما می خواید بکنید ظاهرش منطقی ولی باطنش گمراهی هست ، مثل اینه که شما می گید من به پدر و مادرم احترام نمیذارم و اومدم در سایت باشگاه مهندسان با شماها تحقیق کنم ببینم اصلا چرا باید به پدر و مادر احترام گذاشت ، و تا زمانی که الفبای احترام رو یاد نگیرم و دقیقا متوجه نشم که احترام واسه چیه ، نمیخوام احترام بذارم. خب این کارو شما نمیکنید ، چون غلطه ، شما احترامتو بذار در کنارش بیا تحقیقم بکن ، چه اشکالی داره؟ ضرر که نمیکنی که ، اگه احترام واقعا خوب بود ، که ضرری نکرده ای ، اگرم اصلا احترام چیز خیلی بدی بود ، بازم چیزی رو از دست ندادی که ، لااقل وجدانت راحته که حداقل اون چیزی که احساسم میگفت درسته ( ولی یه صدای دیگه ای میگفت نادرسته) اونو انجامش دادم و کم نذاشتم
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
فکر میکنم کاری که شما می خواید بکنید ظاهرش منطقی ولی باطنش گمراهی هست ، مثل اینه که شما می گید من به پدر و مادرم احترام نمیذارم و اومدم در سایت باشگاه مهندسان با شماها تحقیق کنم ببینم اصلا چرا باید به پدر و مادر احترام گذاشت ، و تا زمانی که الفبای احترام رو یاد نگیرم و دقیقا متوجه نشم که احترام واسه چیه ، نمیخوام احترام بذارم. خب این کارو شما نمیکنید ، چون غلطه ، شما احترامتو بذار در کنارش بیا تحقیقم بکن ، چه اشکالی داره؟ ضرر که نمیکنی که ، اگه احترام واقعا خوب بود ، که ضرری نکرده ای ، اگرم اصلا احترام چیز خیلی بدی بود ، بازم چیزی رو از دست ندادی که ، لااقل وجدانت راحته که حداقل اون چیزی که احساسم میگفت درسته ( ولی یه صدای دیگه ای میگفت نادرسته) اونو انجامش دادم و کم نذاشتم

توصیه میکنم مواظب باشید ، من خودم ( و شاید خیلی ها) یه همچین حالاتی قبلا بهم رخ داده ، یعنی یه کاری بوده که ظاهرش برام خوب جلوه کرده و بعد از سال ها که کمی بیشتر فکر کردم یا به قولی بزرگتر شدم ، فهمیدم که نه اشتباه کرده بودم و انگار یه لباس زیبا روی یه تن چرک بوده که من فقط ظاهر رو می دیدم و فکر میکردم کارم درسته و حرف هیشکی هم برام کارساز نبود و حرف خودم بود ، این حالات پیش میاد بالاخره ، ولی خب بستگی داره به قول معروف شیطونه با چه ضخامتی از طناب ، از گردن ما بگیره و بکشه ، گاهی وقتا به بهای یه عمر زندگی تموم میشه..
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فکر میکنم کاری که شما می خواید بکنید ظاهرش منطقی ولی باطنش گمراهی هست ، مثل اینه که شما می گید من به پدر و مادرم احترام نمیذارم و اومدم در سایت باشگاه مهندسان با شماها تحقیق کنم ببینم اصلا چرا باید به پدر و مادر احترام گذاشت ، و تا زمانی که الفبای احترام رو یاد نگیرم و دقیقا متوجه نشم که احترام واسه چیه ، نمیخوام احترام بذارم. خب این کارو شما نمیکنید ، چون غلطه ، شما احترامتو بذار در کنارش بیا تحقیقم بکن ، چه اشکالی داره؟ ضرر که نمیکنی که ، اگه احترام واقعا خوب بود ، که ضرری نکرده ای ، اگرم اصلا احترام چیز خیلی بدی بود ، بازم چیزی رو از دست ندادی که ، لااقل وجدانت راحته که حداقل اون چیزی که احساسم میگفت درسته ( ولی یه صدای دیگه ای میگفت نادرسته) اونو انجامش دادم و کم نذاشتم

با سلام
دوست عزیز به نظرم نظرتون کاملا اشتباهه
گفتم که من میخوام از اول شروع کنم...کاملا هم واضح گفتم
در واقع شما هنوز دارید به چشم یک مسلمون به من نگاه می کنید و خودتون هم صرفا از دید اسلام دارید تصمیم گیری میکنید.حرفای شما مثل اینه که بریم به یک کافر بگیم اقا بسم الله شما بیا حالا وضو بگیر نماز بخون،حالا بعدا تحقیق هم میکنی ببینی قیامت و پیامبر و امامان و اینا حقیقت دارن یا نه!!!!!!
همین دیگه...با صدای احساس اومدم جلو که اینقدر متزلزل شدم و یهو وا دادم.اگر عقل و تفکر پشت انتخاب دینم بود هیچوقت اینجوری نمیشدم...
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام
دوست عزیز به نظرم نظرتون کاملا اشتباهه
گفتم که من میخوام از اول شروع کنم...کاملا هم واضح گفتم
در واقع شما هنوز دارید به چشم یک مسلمون به من نگاه می کنید و خودتون هم صرفا از دید اسلام دارید تصمیم گیری میکنید.حرفای شما مثل اینه که بریم به یک کافر بگیم اقا بسم الله شما بیا حالا وضو بگیر نماز بخون،حالا بعدا تحقیق هم میکنی ببینی قیامت و پیامبر و امامان و اینا حقیقت دارن یا نه!!!!!!
همین دیگه...با صدای احساس اومدم جلو که اینقدر متزلزل شدم و یهو وا دادم.اگر عقل و تفکر پشت انتخاب دینم بود هیچوقت اینجوری نمیشدم...

شما خودتون رو کافر هم اعلام میکنید یعنی؟
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شما خودتون رو کافر هم اعلام میکنید یعنی؟
:surprised:
نه دوست عزیز!!!
این فقط یک مثال بود....
من هنوزم میگم مشکلی با نظر دادن دوستان ندارم.ولی اینم که میام نظر میدم و انتقادی میکنم گاها بخاطر اینه که بعضی از دوستان دارن با نگاه اسلامی به این قضیه نگاه میکنن.در واقع بین من و کسی که سوال میپرسه " دوستان من چند وقتی هست نمیتونم برای نماز صبح بیدار بشم.به نظرتون چکار کنم؟" یک جورایی فرقی نمیذارن.یعنی از همون اعتقادات اسلامی و چیزایی که خودشون باور دارن میان جلو.درحالیکه بدون همون عقاید اسلامیم رو (که دلیلی برای اثباتشون نداشتم) عمل کنم دیگه چه کاری بود که اصلا این بحثا رو بخوام مطرح کنم؟!
(نکته: بنه مشکلی با اسلام ندارم.گفتم که هر چی بعنوان حق اثبات شد میرم سمت اون...باید مرتب توضیح بدم چون دوستان هی دچار اشتباه میشن از حرفای من)
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
:surprised:
نه دوست عزیز!!!
این فقط یک مثال بود....
من هنوزم میگم مشکلی با نظر دادن دوستان ندارم.ولی اینم که میام نظر میدم و انتقادی میکنم گاها بخاطر اینه که بعضی از دوستان دارن با نگاه اسلامی به این قضیه نگاه میکنن.در واقع بین من و کسی که سوال میپرسه " دوستان من چند وقتی هست نمیتونم برای نماز صبح بیدار بشم.به نظرتون چکار کنم؟" یک جورایی فرقی نمیذارن.یعنی از همون اعتقادات اسلامی و چیزایی که خودشون باور دارن میان جلو.درحالیکه بدون همون عقاید اسلامیم رو (که دلیلی برای اثباتشون نداشتم) عمل کنم دیگه چه کاری بود که اصلا این بحثا رو بخوام مطرح کنم؟!
(نکته: بنه مشکلی با اسلام ندارم.گفتم که هر چی بعنوان حق اثبات شد میرم سمت اون...باید مرتب توضیح بدم چون دوستان هی دچار اشتباه میشن از حرفای من)

خب من اصلا به اسلام کاری ندارم ، من مثالی که زدم کجاش اسلامی بود؟
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب من اصلا به اسلام کاری ندارم ، من مثالی که زدم کجاش اسلامی بود؟

من گفتم شما راهی که می رید بیراهه هست ، شما در جنگل خوش آب و هوایی قدم می زنید و به قصد رسیدن به یه منطقه خاص قدم گذاشتید اما هی دور سرتون می پیچید و گیج میشید
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خب من اصلا به اسلام کاری ندارم ، من مثالی که زدم کجاش اسلامی بود؟

کاملا مشخص بود که بحث اسلام و یا حداقل خداشناسی در لابلای صحبتای شماست...منظورتون از اون مثال احترام مگر این نبود که " خب حالا شما بیا یک سری چیزها رو قبول کن فوقش هم اشتباه بود ضرری نکرده ای" ؟؟
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من گفتم شما راهی که می رید بیراهه هست ، شما در جنگل خوش آب و هوایی قدم می زنید و به قصد رسیدن به یه منطقه خاص قدم گذاشتید اما هی دور سرتون می پیچید و گیج میشید
راهی که میرم کدومه؟ من اصلا راهی رو نمیرم فعلا.فعلا متوقف شدم و باید دور و برم رو نگاه کنم ببینم از کدوم راه باید برم
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
راهی که میرم کدومه؟ من اصلا راهی رو نمیرم فعلا.فعلا متوقف شدم و باید دور و برم رو نگاه کنم ببینم از کدوم راه باید برم

عزیز من یعنی چه اخه؟
راهی نمیرم یعنی چی؟ مگر میشه؟ شما ربات هستی مگه؟ میتونی خودتو متوقف کنی؟ شما الان داری حرف میزنی یا ذهنیتت حالت الف هست یا ب ، مابین الف و ب چطوری میشه معلق موند؟
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عزیز من یعنی چه اخه؟
راهی نمیرم یعنی چی؟ مگر میشه؟ شما ربات هستی مگه؟ میتونی خودتو متوقف کنی؟ شما الان داری حرف میزنی یا ذهنیتت حالت الف هست یا ب ، مابین الف و ب چطوری میشه معلق موند؟

توقف به معنای رای ممتنع داشتن نیست.یعنی اینکه من بگم نه خدا وجود داره و نه وجود نداره.نه اسلام حقه و نه حق نیست....من داشتم ی راهیو (در مسیر اسلام) میرفتم.الان توی اون مسیر توقف کردم و میخوام با خودم فکر کنم اصلا این مسیری که من دارم میرم درسته یا نه؟؟ اصلا سعید کی به تو گفت که این مسیر رو حتما باید بری؟ یه نگاهی به این مسیرهای دور و برت هم بنداز.نکنه اونا حقیقت باشن و تو باید مسیرتو عوض کنی؟...........
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
توقف به معنای رای ممتنع داشتن نیست.یعنی اینکه من بگم نه خدا وجود داره و نه وجود نداره.نه اسلام حقه و نه حق نیست....من داشتم ی راهیو (در مسیر اسلام) میرفتم.الان توی اون مسیر توقف کردم و میخوام با خودم فکر کنم اصلا این مسیری که من دارم میرم درسته یا نه؟؟ اصلا سعید کی به تو گفت که این مسیر رو حتما باید بری؟ یه نگاهی به این مسیرهای دور و برت هم بنداز.نکنه اونا حقیقت باشن و تو باید مسیرتو عوض کنی؟...........

خب وقتی توقف کردی ، یعنی نه میگی خدا هست و نه میگی خدا نیست ، درسته؟ میخوای فکر کنی دیگه درسته؟ خب منم میگم کار خیلی خوبی میکنی ، فک کن ، ولی چرا به مسیری که قبلا میرفتی بی اعتنایی میکنی؟ تو مسیرتو برو ، تحقیقتم بکن ، ایرادی داره؟
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب وقتی توقف کردی ، یعنی نه میگی خدا هست و نه میگی خدا نیست ، درسته؟ میخوای فکر کنی دیگه درسته؟ خب منم میگم کار خیلی خوبی میکنی ، فک کن ، ولی چرا به مسیری که قبلا میرفتی بی اعتنایی میکنی؟ تو مسیرتو برو ، تحقیقتم بکن ، ایرادی داره؟

من چرا گفتم بیراهست؟ چون این حالتی که تو پیدا کردی قبلا در منم شاید بوده ، این یه حقه ی شیطونه ، میخواد یه جورایی با ظاهرکاری تو رو اول از اون حالت عادی که بودی در بیاره بعد اروم اروم بکشتت به بیراهه
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خب وقتی توقف کردی ، یعنی نه میگی خدا هست و نه میگی خدا نیست ، درسته؟ میخوای فکر کنی دیگه درسته؟ خب منم میگم کار خیلی خوبی میکنی ، فک کن ، ولی چرا به مسیری که قبلا میرفتی بی اعتنایی میکنی؟ تو مسیرتو برو ، تحقیقتم بکن ، ایرادی داره؟

ای باباااااااااااا کشتن ما رو با این مسئله خدااااااااااا
نه اقا من گفتم که : خدا رو قبول دارم...منتها باید بیشتر راجع بهش تحقیق کنم.
خب فایده رفتنش چیه؟ نه ترجیح میدم فعلا فکر کنم.اثبات بشه حقیقته(که البته زمان بر هم هست) همونو ادامه میدم
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من چرا گفتم بیراهست؟ چون این حالتی که تو پیدا کردی قبلا در منم شاید بوده ، این یه حقه ی شیطونه ، میخواد یه جورایی با ظاهرکاری تو رو اول از اون حالت عادی که بودی در بیاره بعد اروم اروم بکشتت به بیراهه

متوجه منظورت میشم دوست عزیز
حالا شیطون یا هر چی...ولی خودم هم حس میکنم که نفسم از اینکه به چیزی پایبند نباشم خوشش اومده و دوست داره تو همین حالت بمونه.منتها خب دیگه اینجا دیگه کار خودمه که باید پا شم حرکت کنم. و اینکارو هم خواهم کرد
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای باباااااااااااا کشتن ما رو با این مسئله خدااااااااااا
نه اقا من گفتم که : خدا رو قبول دارم...منتها باید بیشتر راجع بهش تحقیق کنم.
خب فایده رفتنش چیه؟ نه ترجیح میدم فعلا فکر کنم.اثبات بشه حقیقته(که البته زمان بر هم هست) همونو ادامه میدم

عزیزم تو اصلا میدونی چی میخوای؟ قبل از اینکه یه تصمیمی رو بگیری اول یه ذره فکر کن بعد تصمیم بگیر ، اینجور که میگی کلا انگار نمیدونی چی میخوای اصلا. منکه سر در نیاوردم حرف حسابت چیه والا
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
متوجه منظورت میشم دوست عزیز
حالا شیطون یا هر چی...ولی خودم هم حس میکنم که نفسم از اینکه به چیزی پایبند نباشم خوشش اومده و دوست داره تو همین حالت بمونه.منتها خب دیگه اینجا دیگه کار خودمه که باید پا شم حرکت کنم. و اینکارو هم خواهم کرد

نفس؟ مرد حسابی نفس خره وجود آدمیه ، گاهی به آدم لگد میزنه ، بعد تو خوشت میاد که نفست خوشش میاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:eek:
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عزیزم تو اصلا میدونی چی میخوای؟ قبل از اینکه یه تصمیمی رو بگیری اول یه ذره فکر کن بعد تصمیم بگیر ، اینجور که میگی کلا انگار نمیدونی چی میخوای اصلا. منکه سر در نیاوردم حرف حسابت چیه والا

والا دیگه نمیدونم چجوری منظورم رو بیان کنم
فک نمیکنم اونقدرا چیز پیچیده ای گفته باشم!!! من مشتق رو بلدم.حالا میخوام هم بیشتر روی مشتق کار کنم و هم اینکه برم انتگرال رو یاد بگیرم!! به جان مادرم قسم دیگه نمیدونم کجای این مبحث پیچیده است!!!
خسته شدم دیگه
دیگه توی این تاپیک پستی نمیدم.فقط نظرات بقیه رو نگاه میکنم.ظاهرا نمیتونم منظورمو به بقیه برسونم
منظورم در یک کلام اینه : حقیقت چیه؟؟...دیگه اینهمه شاخ و برگ بهش دادن نداره...میان میگن تو عقایدت رو بگو تا ببینیم چیه؟!!!! اصلا کسی چکار به عقاید من داره! شما بیاین کلیات رو بیان کنین.فرض کنین من هیچ عقیده ای ندارم....ایا بالاخره حقیقتی هست؟ راهی هست بریم سمتش یا نه؟ خب شما دیگه چکار دارین من کیم،اگه واقعا راهی هست پس این راه برای همه وجود داره.اونو نشون بدین،همین.
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
والا دیگه نمیدونم چجوری منظورم رو بیان کنم
فک نمیکنم اونقدرا چیز پیچیده ای گفته باشم!!! من مشتق رو بلدم.حالا میخوام هم بیشتر روی مشتق کار کنم و هم اینکه برم انتگرال رو یاد بگیرم!! به جان مادرم قسم دیگه نمیدونم کجای این مبحث پیچیده است!!!
خسته شدم دیگه
دیگه توی این تاپیک پستی نمیدم.فقط نظرات بقیه رو نگاه میکنم.ظاهرا نمیتونم منظورمو به بقیه برسونم
منظورم در یک کلام اینه : حقیقت چیه؟؟...دیگه اینهمه شاخ و برگ بهش دادن نداره...میان میگن تو عقایدت رو بگو تا ببینیم چیه؟!!!! اصلا کسی چکار به عقاید من داره! شما بیاین کلیات رو بیان کنین.فرض کنین من هیچ عقیده ای ندارم....ایا بالاخره حقیقتی هست؟ راهی هست بریم سمتش یا نه؟ خب شما دیگه چکار دارین من کیم،اگه واقعا راهی هست پس این راه برای همه وجود داره.اونو نشون بدین،همین.

باشه ، خیلی خب ، من خودمو به شخصه چندتا راه و حقیقت رو که بلدم میگم... یعنی یه چندتا راه و حقیقتی که خودم با اون حقایق ، یه چیزایی رو درک کردم اونارو میگم شما هم گوش کنید
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نفس؟ مرد حسابی نفس خره وجود آدمیه ، گاهی به آدم لگد میزنه ، بعد تو خوشت میاد که نفست خوشش میاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:eek:

واااااااااااااای
واااااااااااااااای
وااااااااااااای
واااااااااااااااای
واااااااااااااااای
واااااااااااااااای
واااااااااااااااای
وااااااااااااااای
وااااااااااااااای
وااااااااااااااااای
وااااااااااااااااای
وااااااااااااااااااای
روااااااااااااااااانی شدم دیگه!!!!!!!!!!!!!!!
اخه دوست عزیز من کی گفتم " خوشم میاد که نفسم خوشش بیاد"؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بابا تو رو به هر دین و ایینی که دارین نوشته های من رو درست بخونین!! شاهنامه که نبود.یک خط بود همش!!!!!!
این کپیشه :
ولی خودم هم حس میکنم که نفسم از اینکه به چیزی پایبند نباشم خوشش اومده و دوست داره تو همین حالت بمونه.منتها خب دیگه اینجا دیگه کار خودمه که باید پا شم حرکت کنم. و اینکارو هم خواهم کرد
شمای کجای این مطلب میبینی که من گفتم خوشم اومده از این حالت؟؟؟؟؟؟؟ بی زحمت بلدش کن قرمز رنگ با بزرگترین قلم نشون بده!!!!!!!!
گفتم نفسم درونم از اینکه من دینی نداشته باشم و به تبع اون نخوام به اداب دست و پاگیری پایبند باشم خوشش اومده.ولی من اعتنا نمیکنم و میرم دنبال جستجو و پیدا کردن حقیقت
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
حقیقت 1 : ماجرای بیگ بنگ ، ظرافت و دقتش به اندازه 10 به توان منفیه 60 بوده ، و اثبات شده که اگر این عدد 10 به توان منفیه 61 بود ، در عالم دیگه چنین نظمی حکم فرما نبود و اون سخر لکم بی معنا میشد ، این حقیقت رو چطوری میشه انکار کرد و ازش بی تفاوت گذشت ، آیا میشه شانسی همچین اتفاقی رخ بده؟
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
حقیقت 2 : سوره معارج آیه 4

تَعْرُجُ الْمَلَئكةُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فى یَوْمٍ كانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِینَ أَلْف سنَةٍ

فرشتگان و روح (فرشته مخصوص ) به سوى او عروج مى كنند در آن روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است
.



این بالایی فرمول سرعت بر اساس انبساط هستش ، گفته که یه فرشته یه روزه میره بالا ، در حالی که به نظر ما 50000 سال میاد ، خب سال قمری 354 روزه ، خب ما 50000 رو ضربدر 354 میکنیم جواب میشه :299792458
خب این سرعت نوره. اینو چجوری میشه رد کرد آخه؟
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینا چیزایی بود که من خودم میدونستم و با سرچ هم اونقد مطلب میاره که اصلا دیگه بحث کردن روی اعجاز قرآن و خدا اصلا در دنیای امروز راهی نداره و کاملا یه امر بدیهی و ساده ست. اگر علاقمند باشید بقیشم سرچ کنید ببینید. بنظرم هرکس روی این مسئله ساده گیر داشته باشه دیگه کلا من حرفی ندارم
 

خردبین

عضو جدید
کاربر ممتاز
سعید پلیمر این حرفا رو بریز دور. من نگرانم که چون توی دنیای واقعی درگیر نیستی کار درست حسابی نداری g.f نداری فکرت مشغول این چیزا شده. اصلا دنبال اثبات یا رد خدا نباش چون هیچ دردی از مشکلات تو حل نمیکنه. تو باید با مشکلات زمینی خودت رودررو بشی و خدایی هم باشه تو هنوز باید خودت تصمیمات زندگی رو بگیری و مسئولیت همه رفتارهات رو به عهده بگیری. به نظر من دست از نظریه پردازی بردار. با همه احترام فکر می کنم بهتره بیشتر خودت رو درگیر زندگی کردن کنی. همینطوری که الان هستی خوبه اگر الان احساس راحتی بیشتری داری و خودت رو رها از قید و بندها می بینی حالش رو ببر.
بیشتر نیاز به مطالعه در زمینه روانشناسی داری تا خودت رو بیشتر بشناسی نه فلسفه. آن هم فلسفه ای که به مسائل رد یا اثبات وجود خدا درستی یا نادرستی دین بپردازه.
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر اینا رو قبول داریم ، پس یعنی قرآن رو قبول داریم و دیگه بحث نباید بکنیم بلکه قرآن رو باید باز کنیم و ببینیم چی گفته و چشم بسته بگیم قبوله ، چون یقین پیدا کردیم که قرآن الکی یا شوخی نیست. این از این.
میرسیم به بحث پیامبر و ائمه ، اینا هم من کاری ندارم و فقط باز یه چندتا حقیقت رو میگم قضاوت با خودتون...
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
دو نفر با هم به سفر می رفتند، وقت غذا خوردن فرا رسید، یکی از آنان پنج نان و دیگري سه نان از سفره خود بیرون آوردند، در این اثناء
مردي از کنارشان عبور کرد، آنان رهگذر را به خوردن غذا دعوت نمودند و هر سه با هم نانها را تمام کردند، رهگذر خواست برود، پس عوض
غذایی که خورده بود هشت درهم به ایشان داد. در موقع تقسیم پول نزاعشان درگرفت.
صاحب سه نان به صاحب پنج نان می گفت: درهمها را بالمناصفه تقسیم می کنیم، صاحب پنج نان می گفت: این تقسیم عادلانه نیست، بلکه
من پنج درهم و تو سه درهم می بري، به نسبت نانهایی که گذاشته ایم. ولی طرف نپذیرفت تا این که خصومت به نزد حضرت امیرالمومنین
علیه السلام بردند. علی علیه السلام به آنان فرمود: بروید و با هم سازش کنید و در این موضوع بی ارزش نزاع و اختلاف مکنید، گفتند: در هر
صورت شما حق را براي ما بیان بفرمایید، پس آن حضرت علیه السلام درهمها را به دست گرفت و هفت درهم به صاحب پنج نان داد و یک
درهم به آن که سه نان داشت
و به آنان فرمود: مگر نه این است که هر یک از شما دو نان و دو سوم نان (که هشت ثلث می شود) خورده اید

گفتند: بله. فرمود: بنابراین نانی که رهگذر مصرف کرده هفت ثلثش از صاحب پنج نان و یک ثلثش از صاحب سه نان بوده و روي همین
نسبت پولها تقسیم می شوند.
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
سه نفر در تقسیم هفده شتر با هم نزاع می کردند، اولی مدعی یک دوم و دومی یک سوم و سومی یک نهم آنها بودند و به هر ترتیب که
خواستند شترها را قسمت کنند که کسري به عمل نیاید نتوانستند. خصومت به نزد حضرت امیر علیه السلام بردند. علی علیه السلام به آنان
فرمود: مایل نیستید من یک شتر از مال خودم بر آنها افزوده و آنها را بین شما تقسیم نمایم؟ گفتند: بله، پس یک شتر بر آنها و افزود و
مجموعا هیجده شتر شدند و آنگاه یک دوم آنها را که نه شتر باشد به اولی و یک سوم را که شش شتر باشد به دومی و یک نهم را که دو
شتر باشد به سومی داد و یک شتر باقیمانده خود را نیز برداشت. (نکته ریاضی این تقسیم این است که آن سه نفر سهامی را که براي خود
تعیین کرده بودند مقدار یک هیجدهم از واحد صحیح کمتر بود، و در حقیقت آن یک هیجدهم به نسبت سهامشان بر سهم هر کدام زیادتر
8 از 17 و همچنین دومی و سومی، و چون زیادیها دقیق بود و سائلین به نکات ریاضی / بود؛ مثلا اولی 9 شتر از 17 شتر را مالک بود نه 5
آشنایی نداشتند از این جهت حضرت بدون تفصیل و توضیح از راه بسیار ساده اي مشکلشان را حل کرد
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
مردي یهودي نزد حضرت امیرالمومنین علیه السلام آمده گفت: عددي به من بگو که بدون کسري عدد یک دوم ، یک سوم ، یک چهارم ، یک پنجم ، یک ششم ، یک هفتم ، یک هشتم ، یک نهم ، و یک دهم را داشته باشد.
علی علیه السلام به وي فرمود: اگر بگویم مسلمان می شوي؟
گفت: آري. پس به وي فرمود: اضرب ایام اسبوعک فی سنتک؛ (این عدد کوچکترین عددي است که بر اعداد مذکور تقسیم می شود)
روزهاي هفته ات را در سالت ضرب کن که حاصل آن مطلوب توست.
و چون یهودي آن را صحیح یافت مسلمان شد. شیخ بهائی در خلاصه الحساب آورده: اگر عدد ماهها در روزهاي ماه و حاصل آن در روزهاي
هفته ضرب شود عددي به دست می آید که بدون کسري بر همه اعداد یاد شده قابل قسمت است.
و نیز اگر مخرج اعدادي را که حرف عین در آنها هست که عبارتند از ربع، سبع، تسع و عشر؛ یعنی چهار و هفت و نه و ده در هم ضرب
شوند حاصل عددي است که بر تمام اعداد مذکور تقسیم می شود.
 

Similar threads

بالا