به حق چیزای نشنیدهقبل از این که برم بخوابم یه داستان تعریف کنم همتون حسابی بترسین
بعد از زلزله بم، دوستم رفته بود اونجا برای کمک. یه نیمه شبی پا میشه بره دستشویی، میبینه از زیر آوار صدا میاد، میره میبینه دست یه زن از زیر خاک بیرونه داره تکون میخوره. کمکش میکنه از زیر آوار زنه رو میاره بیرون. متوجه میشه پاهای زنه شبیه پای مرغه!!! داد میزنه فرار میکنه میره تو چادرشون. میپرسن چی شده. میگه یه زن از زیر آوار درآوردم پاهاش شبیه پای مرغ بود. همه اونایی که اونجا بودن پاهاشون رو نشون میدن میگن مثل ما؟؟؟!!!!!
حسابی ترسیدین نه؟؟؟
عمرا اگه داستانی شبیه این شنیده باشین
مگه تو ام خاطره داد ي تاحالا خوب جن ديدي با فانوست بزن تو سرش تموم!به به سلام دوستان
بابا اینارو اگه شب می گفتین من جرات خوندن نداشتم
خوبه که شما دو دوست جن زده عزیز خاطرات ترسناک و خوبی برای شب دارین!
خاطرات ما که همش کمدی بود![]()
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
گپ خودمونی | گفتگوی آزاد | 0 | |
![]() |
گپ و گفتی با شیطان | گفتگوی آزاد | 0 | |
S | eco savers(گپ و گفت اکاد) | گفتگوی آزاد | 16 | |
![]() |
گپ | گفتگوی آزاد | 1 | |
![]() |
متن گفتگو در یاهو مسنجر | گفتگوی آزاد | 0 |