عاشقان عاشق بلایند. دُرَّ حیات در احتجاب صدف عشق است و آن را جز در اقیانوس بلا نمی توان یافت؛ در ژرفای اقیانوس بلا . عاشقان غواصان این بحرند و اگر مجنون نباشد چگونه به دریا زنند ؟[/FONT] [FONT=arial,helvetica,sans-serif]"شهید سید مرتضی آوینی" http://tarighehagh.blogfa.com/tag/شهدا?p=2 [/FONT]
آماده شو برادر، وقتِ رفتن است. چکمههایت را بپوش، رهتوشهات را بردار و هجرت کن. ... آدمیزاد، اسیر خویشتن خویش است و تا به سفر نرود از عالم خویش باخبر نمیشود.
خانه، محل سکونت است و مومن، اهل سکون نیست.
شهر و خانه، تمثیل سکونند. و دشواری هجرت، در دلکندن از خانهی عادات و دیار تعلقاتیست که با آنها انس داریم. و چگونه پای سلوک در طریق حق گذارد آنکه توان هجرت ندارد؟! آوارگی، شرط انس گرفتن با حق است. انس حضور، اجر آوارگی برای حق است. خانه، خانهی الفتهای دنیاییست. کوچه، کوچهی تعلقات است و شهر، مهبط عادات! کمال در آزادیست و آزادی، در نفی تعلقات و رهایی از عادات؛ خانه، خانهی تعلقات است و شهر، مهبط عادات، و اگر نبود دشواریها و ابتلائاتی که خداوند، انسان را بدان میآزماید، جوهر حقیقی وجود انسان همواره پنهان میماند.
حیات مومن، در ترک ماندن است اگر نه، عادات و تعلقات، او را به بند میکشد و از درونشان، مرداب عفن ظاهر میشود.
هرچند، هجرت دائم، مردابهای عفن وجودشان را خشکاندهاست.
سید مرتضی آوینی:زندگی به خون وابسته است و پیکر تاریخ بی خون خدا مرده ای بیش نیست و سر مبارک امام شهید بر فراز نی رمزی است میان خدا و عشاق ؛ یعنیکه این است بهای دیندار.
صد نفر در داخل یکی از کانال ها محاصره شدند وبا تشنگی مفرط،با آتش مستقیم دشمن به شهادت رسیدند. در آن موقعیت عراقی ها با بلندگو از بچه ها می خواستند که تسلیم شوند، ولی در جواب با آخرین رمق صدای «الله اکبر» می شنیدند.
آخرین برگ دفتر چه یادداشت یکی از شهدای گردان حنظله:
«امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم. آب را جـیره بندی کرده ایم. نان را جیره بنـدی کرده ایم. عطــش همه را هلاک کرده است، هـمه را جز شهدا، که حالا کنارهم در انتهای کانال خوابیده اند.
دیگر شهدا تشنه نیستند. فدای لب تشنه ات پسر فاطمه(س)
به گزارش نوید شاهد به نقل از مشرق ،سیدمجتبی برای اولین بار در عملیات كربلای یك شركت كرد و مدتی پس از آن وارد گردان مسلم بن عقیل در لشكر 25 كربلا شد و تا پایان جنگ در آنجا ماند. او در عملیات كربلای 4و 5 نیز حضور داشت. در كربلای 8مجروح شد و مدتی بعد به جبهه بازگشت و در عملیات كربلای 10 در جبهه شمالی محور سلیمانیه- ماووت شركت نمود. سیدمجتبی علمدار در سال 1366مسئولیت فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم ابن عقیل- از گردان های خط شكن لشكر 25 كربلا- را برعهده گرفت و در عملیات والفجر10 نقش آفرینی مؤثری داشت. شهید علمدار در سه راهی خرمال، سیدصادق و دجیله در منطقه كردستان عراق رشادت های فراوانی را از خود نشان داد و از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شدت مجروح شد. سیدمجتبی در دی ماه 1364، در عملیات والفجر8، به شدت شیمیایی شد. شهید علمدار بعد از اتمام جنگ در واحد طرح و عملیات لشكر 25 كربلا در ساری مشغول خدمت شد و علاوه بر این مسئولیت در واحد تربیت بدنی لشكر بعنوان عضو اصلی هیئت رهروان حضرت امام(ره) هم انتخاب شد. حاج سیدمجتبی علمدار كه مداح اهل بیت هم بود سرانجام در اوایل دی سال 1375 به دلیل جراحت شیمیایی روانه بیمارستان شد و بعد از یك هفته بی هوشی كامل هنگام اذان مغرب روز 11 دی به شهادت رسید. آنچه خواهید خواند قوانینی است كه سیدمجتبی علمدار برای خود وضع كرد تا با تربیت نفس و روح خویش در مقابل معبودش سربلند و سرافراز حاضر شود.
قانون اول:
بارالها، اعتراف می كنم از اینكه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نكردم. حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم. اگر روزی كوتاهی كردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتماً یك جزء كامل بخوانم. (تاریخ اجراء4/5/69)
قانون دوم:
پروردگارا! اعتراف می كنم از اینكه نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شك در نماز شدم. حداقل روزی دو ركعت نماز قضا باید بخوانم. اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو ركعت نماز را بخوانم، روز بعد باید نماز قضای یك 24 ساعت (17 ركعت) بخوانم. (تاریخ اجراء
قانون سوم:
خدایا! اعتراف می كنم از اینكه مرگ را فراموش كردم و تعهد كردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم. حداقل هر شب قبل از خواب باید دو ركعت نماز تقرب بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این دو ركعت را بجا بیاورم روز بعد باید 20ریال صدقه و 8ركعت نماز قضا بجا بیاورم. (تاریخ اجراء 26/5/69)
قانون چهارم:
خدایا! اعتراف می كنم از اینكه شب با یاد تو نخوابیدم و بهر نماز شب هم بیدار نشدم. حداقل در هر هفته باید دو شب نماز شب بخوانم و بهتر است شب های پنجشنبه و شب جمعه باشد. اگر به هر دلیلی نتوانستم شبی را بجا بیاورم باید بجای هر شب 50ریال صدقه و 11ركعت تمام را به جا بیاورم. (تاریخ اجراء 16/6/69)
قانون پنجم:
خدایا اعتراف می كنم از اینكه «خدا می بیند» را در همه كارهایم دخالت ندادم و برای عزیز كردن خودم كار كردم. حداقل در هر هفته باید دو صبح زیارت عاشورا و صبح جمعه باید سوره الرحمن را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم زیارت عاشورا را بخوانم باید هفته بعد 4صبح زیارت عاشورا و یك جزء قرآن بخوانم و اگر صبح جمعه ای نتوانستم سوره الرحمن بخوانم باید قضای آن را در اولین فرصت به اضافه 2حزب قرآن بخوانم. (تاریخ اجراء
قانون ششم:
حداقل باید در آخرین ركوع و در كلیه سجده های نمازهای واجب صلوات بفرستم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم، باید به ازای هر صلوات 10 ریال صدقه بدهم و 100صلوات بفرستم. (تاریخ اجراء 18/8/69)
قانون هفتم:
حداقل باید در هر 24 ساعت 70بار استغفار كنم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا آورم، در 24 ساعت بعدی باید 300 بار استغفار كنم و باز هم 300 به 600 تبدیل می شود. (تاریخ اجراء
قانون هشتم:
هر كجا كه نماز را تمام می خوانم باید در هفته 2روز را روزه بگیرم، بهتر است كه دوشنبه و پنج شنبه باشد. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم در هفته بعد به ازای دو روز 3 روز و به ازای هر روز 100 ریال صدقه باید بپردازم. (تاریخ اجراء
قانون نهم:
در هر روز باید 5مسئله از احكام حضرت امام(ره) را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم روز بعد باید 15مسئله بخوانم. (تاریخ اجراء 14/1/70) قانون دهم:
در هر 24 ساعت باید 5 بار تسبیح حضرت زهرا(س) برای نماز یومیه و 2بار هم برای نماز قضا بگویم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این فریضه الهی را انجام دهم باید به ازای هر یك بار، 3مرتبه این عمل را تكرار كنم. (تاریخ اجراء 15/3/70)
شخصی از امام رضا (ع) پرسید:
ما حَدُّ التَّوکل؟ فَقال لی: اَن لا تَخافَ معَ اللهِ اَحَداً؛
حد توکل چیست؟
حضرت فرمودند: اینکه با وجود خدا از هیچ کس نترسی.
دو قلوهايش که به دنيا آمدند
براي نام گذاري شان هر کسي چيزي ميگفت.
اما حاجي گفت: هر چي قرآن بگه.
قرآن را که باز کـرد،
آيه آمـد: بشيراً و نذيراً
اسم پسرهايش را گذاشت بشير و نذير.
"شهيد محمد مهدي کازروني در کنار همسر و فرزندانشان"
نگاه ها همه بر روی پرده سینما بود.
اکران فیلم شروع شد،
شروع فیلم، تصویری از سقف یک اتاق بود. دو دقیقه بعد همچنان سقف اتاق...
سه، چهار، پنج........، هشت دقیقه اول فیلم فقط سقف اتاق!
صدای همه در آمد. اغلب حاضران سینما را ترک کردند!
ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین و به جانباز قطع نخاع خوابیده روى تخت رسید.
زیرنویس: این تنها ۸ دقیقه از زندگى این جانباز بود و شما طاقت نداشتید...!!!