ای نو بهار عاشقان، داری خبر از یار ما، داری خبر از یار ما
ای از تو آبستن چمن، ای از تو خندان باغ ها
به خدا کز غم عشقت نگریزم
و گر از من طلبی جان نستیزم
قدحی دارم بر کف به خدا تا تو نیایی
هله تا روز قیامت نه بنوشم نه بریزم
خوش خرامان می روی، ای جان جان بی من مرو
خوش خرامان می روی، ای جان جان بی من مرو
ای حیات دوستان، در بوستان بی من مرو
ای فلک بی من مگرد، و ای قمر بیمن متاب
ای زمین بی من مروی، و ای زمان بی من مرو
بی من مرو بی من مرو
بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمی شود
داغ تو دارد این دلم، جان دگر نمی شود...
خوش خرامان می روی، ای جان جان بی من مرو
خوش خرامان می روی، ای جان جان بی من مرو
ای حیات دوستان، در بوستان بی من مرو
این جهان با تو خوش است، و آن جهان با تو خوش است
مجنون شده ام از بهر خدا، مجنون شده ام از بهر خدا
زان زلف خوشت یک سلسله کن، زان زلف خوشت یک سلسله کن
این جهان با تو خوش است، و آن جهان با تو خوش است
این جهان بی من مباش، آن جهان بی من مرو
دزدیده چون جان می روی، اندر میان جان من
سرو خرامان منی، ای رونق بستان من
شب ز نور ماه، روی خویش را بیند سپید
شب منم تو ماه من، بر آسمان بی من مرو
چون می روی بی من مرو، ای جان جان بی تن مرو
وز چشم من بیرون مشو، ای شعله تابان من
دیگرانت عشق می خوانند، و من سلطان عشق
ای تو بالاتر زو هم این و آن، بی من مرو بی من مرو
گر جان عاشق دم زند، آتش در این عالم زند
دین عالم بی اصل را، چون ذره ها بر هم زند
حضرت مولانا