قبلا گفته بودی تو یه عملیات انتحاری با حضور محمود و دوستاش میخوای بمیری![]()
اونجوری که شما نمیمیری،ا ن میمیره....خب به جای میله عمودی بذار محمود![]()
یعنی برین رو تیغ؟من و مريم خانم قراره بريم روي ريل قطار .
ولي من تيغ رو ترجيح ميدم![]()
و من حاضرم اين كار رو بكنم و اين افتخار رو نصيب خودم بكنم!یه مرگ جذاب و باکلاس و شیک!
مثلا صندلی برقی! ، سیانور! ، ترور با بمب! (این آخری خیلی باحاله! کلی به این علیمحمدی حسودیم شد!!!!!)
و من حاضرم اين كار رو بكنم و اين افتخار رو نصيب خودم بكنم!
بعدش ميشم شهيد راه...
یعنی به خودت بمب ببندی ؟ انتحاری؟و من حاضرم اين كار رو بكنم و اين افتخار رو نصيب خودم بكنم!
بعدش ميشم شهيد راه...
این هم خودم قبلا گفته بودممن سن وسال نمیتونم تعیین کنم .دلم میخواد وقتی بمیرم که به آرزوهای بزرگی که الان دارم رسیده باشم و قبل از اینکه سربار کسی شده باشم.
دلم میخواد واسم مراسم برگزار نشه و به جاش به یه جایی کمک کنن با اون پول از جمع شدن زنا و گریه کردنشون متنفرم.
دلم میخواد مردم بگن این بنده خدایی که مرد آدم خوبی بود.هروقت نزدیک بود یه نفر بگه بهتر که مرد دلم نمیخواد دیگه زندگی کنم
اگه به خودم بمب ببندم كه بايد بغلش كنم تا ترور شه!یعنی به خودت بمب ببندی ؟ انتحاری؟![]()