گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

aipco

عضو
از دوستان کسی PFD و P&ID از واحد های پالایشگاه نداره؟ یا توی تاپیک های دیگه اگر پیدا میشه لطفا نشونی بدید. تشکر
 

k_siroos

مدیر بازنشسته
salam bache ha, kho0bin? kasi hast? sharmande keyboarde frsi nadaram

سلام آرتا ... خوبی ؟ :gol:

مگه با سیستم خودت نیستی که فارسی نداری ؟؟؟ :cry:


از دوستان کسی PFD و P&ID از واحد های پالایشگاه نداره؟ یا توی تاپیک های دیگه اگر پیدا میشه لطفا نشونی بدید. تشکر

سلام دوست عزیز ...

به اینجا سری بزنید . :w30:
 

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام

سلام

az zohr ta alan che khabar bo0de??? mohamad toonest entekhab vahed kone ??a
سلام آرتا جان :gol:ممنونم که به فکر من بودی;)
آره بالاخره بعد کلی عذاب و دردسر تونستم اما واحدهای دلخواهم پر شده بود مجبور شدم یه سری دیگه بر دارم کلاس هام هم شد هفته ای چهار روز
سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه و جمعه تا ظهر
ممنونم ازتون از همگی بچه ها:gol:
 

ENERJHI

عضو جدید
کاربر ممتاز
خجالت واسه چی ؟ اینهمه آدم دارن در سال زن می گیرن ، به من که رسید باید خجالت بکشم ؟ :thumbsdown:



ای بدجنس ... اصلا دیگه بخواین هم نیمیام ،
اصلا اصــــــــــرار نکن :whistle:



سلام ، اگه نبخشیم چکار می کنی ؟؟؟ :D;)

چه کردی ؟؟؟ تونستی واحد های که می خواستی رو بگیری ؟ :w17:



سلام ناخـدا :gol::gol::gol:

اون dial up ات رو بده جاش خروس قندی بخر دختر خوب ... ;)



جالبه ... :w27:
خیجالت واسه اینکه تا وقتی یه مرد هست خانوم دست تو جیبش نمی کنه
بچه کی می خوای اینارو یاد بگیری؟؟؟؟؟؟؟؟؟:mad::mad::mad::mad::mad:
 

ENERJHI

عضو جدید
کاربر ممتاز
کمال ایمان
دو مرد در کنار درياچه اي مشغول ماهيگيري بودند.
يکي از آنها ماهيگير با تجربه و ماهري بود اما ديگري ماهيگيري نميدانست.
هر بار که مرد با تجربه يک ماهي بزرگ مي گرفت، آنرا در ظرف يخي که در کنار دستش بود مي انداخت تا ماهي ها تازه بمانند ، اما ديگري به محض گرفتن يک ماهي بزرگ آنرا به دريا پرتاب مي کرد.
ماهيگير با تجربه از اينکه مي ديد آن مرد چگونه ماهي را از دست مي دهد بسيار متعجب بود.
لذا پس از مدتي از او پرسيد : چرا ماهي هاي به اين بزرگي را به دريا پرت مي کني ؟
مرد جواب داد : آخر تابه من کوچک است !

گاهي ما نيز همانند همان مرد، شانس هاي بزرگ، شغل هاي بزرگ، روياهاي بزرگ و فرصت هاي بزرگي را که خداوند به ما ارزاني مي دارد را قبول نمي کنيم.
چون ايمانمان کم است .

ما به يک مرد که تنها نيازش تهيه يک تابه بزرگتر بود مي خنديم، اما نمي دانيم که تنها نياز ما نيز، آنست که ايمانمان را افزايش دهيم .
خداوند هيچگاه چيزي را که شايسته آن نباشي به تو نمي دهد.
اين بدان معناست که با اعتماد به نفس کامل از آنچه خداوند بر سر راهت قرار مي دهد استفاده کني.
هيچ چيز براي خدا غير ممکن نيست .
به ياد داشته باش :

به خدايت نگو که چقدر مشکلاتت بزرگ است

به مشکلاتت بگو که چقدر خدایت بزرگ است
آلما جونم سلام خانومی
خیلی متن قشنگی بود
ممنونم
 

poyagostar

عضو جدید
من تازه وارد این انجمن شدم! اسمم حسینه! رشتم مهندسی مکانیکه! تو شرکت بازرسی فنی کار می کنم! :دی
 

ENERJHI

عضو جدید
کاربر ممتاز
من تازه وارد این انجمن شدم! اسمم حسینه! رشتم مهندسی مکانیکه! تو شرکت بازرسی فنی کار می کنم! :دی
خوشبختم
پس بذار بقیه رو هم معرفی کنم
آلما و آرتا و [انم صالحی جونم که از اسم کار بریشون مشخصن
K-siroos همون کوروش
sepantaaa همون محمد
سارا جان هم که مشخصه
هم چنین هیلاری
جواهری هم پریسا جونمه
امین هم که مشخصه
خدا کنه کامل گفته باشم
آهان بابک م هست
 

arta_1569

عضو جدید
من تازه وارد این انجمن شدم! اسمم حسینه! رشتم مهندسی مکانیکه! تو شرکت بازرسی فنی کار می کنم! :دی
سلام خوش اومدی
از آشناییت خوشحالیم
البته اینجا بیشتر بچه ها م.شیمی هستن;)

سلام آرتا جونم
خوفی آجی؟
کوش این کوروش بیاد ببینه ما چقذه با هم خوبیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:
بچه ها من تنکس ندارم:(
سلام عزیزم
خوبم تو چطوری؟؟
الان میترسه بیاد میدونه از پس ما بر نمیاد!!!!:D:D:)
 

ENERJHI

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام خوش اومدی
از آشناییت خوشحالیم
البته اینجا بیشتر بچه ها م.شیمی هستن;)


سلام عزیزم
خوبم تو چطوری؟؟
الان میترسه بیاد میدونه از پس ما بر نمیاد!!!!:D:D:)
مسی آرتا جونم. خوفم
آره می ترسه بیفته تو خرج:biggrin:
امروز خیلیا نیستن
مثل اینکه باید براشون غیبت بزنیما:D
 

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
انشاء يك كودك دبستاني با موضوع ازدواج:

انشاء يك كودك دبستاني با موضوع ازدواج:

انشاء يك كودك دبستاني با موضوع ازدواج:

هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم. تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است. حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند. در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم. از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود. در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است ! اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید. من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم. مهریه وشیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند.همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی دایی مختار با پدر خانومش حرفش بشود. دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند! اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. می گفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید . ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست. از آن موقه خاله با من قهر است. قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری می کند بعد خانومش می رود دادگاه شکایت می کند بعد می آیند دایی مختار را می برند زندان! البته زندان آدم را مرد می کند. عزدواج هم آدم را مرد می کند، اما آدم با عزدواج مرد بشود خیلی بهتر است!
این بود انشای من
 

ENERJHI

عضو جدید
کاربر ممتاز
انشاء يك كودك دبستاني با موضوع ازدواج:

هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم. تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است. حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند. در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم. از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود. در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است ! اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید. من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم. مهریه وشیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند.همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی دایی مختار با پدر خانومش حرفش بشود. دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند! اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. می گفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید . ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست. از آن موقه خاله با من قهر است. قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری می کند بعد خانومش می رود دادگاه شکایت می کند بعد می آیند دایی مختار را می برند زندان! البته زندان آدم را مرد می کند. عزدواج هم آدم را مرد می کند، اما آدم با عزدواج مرد بشود خیلی بهتر است!
این بود انشای من
به به محمد
محمد بد مکشوک میزنیا
چه خبره
نکنه تو هم دختر خاله داری و ما خبر نداریم؟؟؟؟؟؟؟:razz::razz::razz::razz::razz:

:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:
 

arta_1569

عضو جدید
انشاء يك كودك دبستاني با موضوع ازدواج:

هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم. تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است. حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند. در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم. از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود. در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است ! اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید. من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم. مهریه وشیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند.همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی دایی مختار با پدر خانومش حرفش بشود. دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند! اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. می گفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید . ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست. از آن موقه خاله با من قهر است. قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری می کند بعد خانومش می رود دادگاه شکایت می کند بعد می آیند دایی مختار را می برند زندان! البته زندان آدم را مرد می کند. عزدواج هم آدم را مرد می کند، اما آدم با عزدواج مرد بشود خیلی بهتر است!
این بود انشای من
:biggrin::surprised::biggrin::surprised::biggrin::surprised::surprised:
سلام چطوری محمد!!! البته معلومه زیاد خوب نیستیییییییییی!!!:biggrin::biggrin:
چیه نکنه زنت مهریه رو گذاشته اجرااااااااااااا
میخوای طلاقش بدی بری دختر خاله ات رو بگیری؟؟؟:surprised:
 
آخرین ویرایش:

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام

سلام

به به محمد
محمد بد مکشوک میزنیا
چه خبره
نکنه تو هم دختر خاله داری و ما خبر نداریم؟؟؟؟؟؟؟:razz::razz::razz::razz::razz:

:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:
سلام نه بابا دختر خاله کیلو چنده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
همشون مزدوج شدن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
متن جالبی بود گفتم بیارم شما هم بخونین
خوبی انرژی جان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آرتا چطوره ؟؟؟؟
کوروش هم که خوابه نه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
طیبه هم نیومده حتما رفته ماموریت
 
بالا