گفتگوهای تنهایی

[ESPEranza]

عاشــــــق که میشی . . . هم حســــود میشی ، هم خـــودخــواه
هم دیـــــــــوونه … هم تنـــــــها . . .

 

[ESPEranza]

تلخ تر از خود جدايی ها...
آنجايی است كه بعدها آن دو نفر مدام بايد وانمود كنند،
كه چيزی بينشان نبوده...
كه هيچ اتفاقی نيفتاده...
كه از همديگر هيچ خاطره ای ندارند...

 

[ESPEranza]

این روز ها معاشرت می کنند و اسمش را می گذارند عشق....

 

[t@hi]

این روز ها معاشرت می کنند و اسمش را می گذارند عشق....

مادیگه چیزی نمیگم جز یه تشکر

 

[ESPEranza]

هــــــراس ....
يعنـي ...
مــن باشـم
تـــو باشـــي
ولی حرفی برای گفتن نباشد!!!!
و من چقدر پر از هراسم امروز....

 

[ESPEranza]

هرچند نمی دانم
روزی رویاهایت را با که شریک میشوی
اما هنوز..
شریک تمام بی خوابی های من تویی...

 

[ESPEranza]

هر کسی برای خودش خیابانی دارد
کوچه ای
کافی شاپی
و شاید عطری
که بعد از سالها خاطراتش گلویش را چنگ میزند..
​

 

[ESPEranza]

مادیگه چیزی نمیگم جز یه تشکر

ممنون که تنهایی های منو می خونید ....

 

[ESPEranza]

به همه چیز عادت می کنیم
به داشته ها و نداشته هایمان
خیلی طول نمی کشد که
جلوی آینه زل بزنی به خودت
موهایت را کنار بزنی
و با خودت بگویی :
اصلا" مگر داشتی اش
مگر از اول بود ؟!
که بودن و نبودنش مهم باشد ...

​

​

 

[ESPEranza]

پيدا کــــــــردن کسي که بهت بگه دوسـت دارم سخت نيست...
پيدا کــــــــردن کسي که،
واقعا بهت ثابت کنه دوست داره سختــه...!!

 

[ESPEranza]

بـدتــریــن نــوعِ دلـتـنـگـى ایـنـه کـه کنـارِ کــسـى کــه دوســـش دارى بــاشــى و
بــدونــى هـیـچـوقــت بـهــش نـمـیـرســى

 

[ESPEranza]

هی تو ..
دور از آغوش تــــــــــــو

خوابم نفسش می گیـــــــــــــرد . .

 

[ESPEranza]

مــــا نسلیــــ هستیــــم کهــــ بهتــــرین حرفــــ هایــــ زندگیــــمان را نگفــــتیم.....

تایپــــ کردیــــم...

 

[ESPEranza]

در خواب هم راحتم نمی گذاری !!
بی خبر می آیی ..
صدایم می کنی ...
تا چشم باز میکنم ....
باز نیستی !

 

[ESPEranza]

یـــادش بخیــ ـر ...
یـــک" میـــم " بـــ ه آخـــ ـر ,
اسمـــم اضافـــه میکـــردی ...
کــــــ ـه مـــ ـن مـــال تــــ ــو میشـــ دم ..........!

 

[ESPEranza]

گاهی عکسی را می سوزانیم گاهی عکسی ما را می سوزاند
گاهی با دیدن یک عکس ساعت ها گریه میکنیم
گاهی سالها با یک عکس زندگی می کنیم
و گاهی دیدن یک عکس
یـعـنــی پــایـــان ...

 

[ESPEranza]

خودت بـــــــــــاش(!)
کــَـسی هم خوشش نیـــــــــــــــامد مهم نیست
اینجا که مُجسمه سازی نیــــــــــــــــســت.

 

[ESPEranza]

آدمهــــــا میتوانند آدمهـــــــــا را دوست بدارند،
به این شــــــرط که آن آدمها پس از دوست داشته شــــدن آدم بمــــانند

 

[ESPEranza]

خدا وقتی "تـــو" را می آفرید.... فقط به یک چیز فکر می کرد... به من ...!

 

[ESPEranza]

و خدا شب را خلق کرد...
برای سیگار کشیدن...
برای گریه کردن...
برای بغل کردن یک بالشت...
برای گوش کردن اهنگ های قدیمی...
برای زل زدن به تاریکی...
برای نخوابیدن و خاطره ها را مرور کردن.....!!!

 

[ESPEranza]

مــــَـن فقط و فقــــــــط خودَمــ هَســـتمــ :

مَملو از عیب هآ، کآستے ها و سُستے ها

کسے کـﮧ وآقعا دوستمــ داشتـﮧ بآشَد فرآسوے آن هآ رآ خوآهَد دید

و بآ وجودِ هَمـﮧ نَقص هآیَمــ مَرآ در آغوش خوآهَد کشید

و از میآن آن هآ دوستـــَمــ خوآهَد دآشت .

 

[ESPEranza]

چشماتو دایورت کردی رو قلبم خیالی نیست حداقل از رو ویبره درش بیار تا اینقدر دلمو نلرزونه

 

[ESPEranza]

اٍینجـــا

دَر دٌنیاے مــَـــــن

گٌــرگـــها هَــم


اَفــسٌردٍگـــــی مٌفرَط گـٍـــرٍفتـٍـﮧ َاند ،


دیگَر گٌـــوســفَند نٍمـــی دَرَند ،


بـــٍـﮧ نی چٌوپان دٍل مـــی سپارَند


وَ گــریـــــﮧ مــی ڪٌنَند !

 

[ΜΟΗΑΜΜΑD]

خاکستر سیگار :
امروز من خود را میسوزانم به خاطر تو
فردا تو خواهی سوخت به خاطر من

 

[seabride]

یک مـــــــــــــــــــــرد خوب....

باید لااقل یک قصـــــــــــــــــــــه آرام بلـــــــــد باشه ...

برای وقـــــت هایی که عشــــــــــــــــــــقش بی قـــــراره و نمی خواد از

بی قراری هــــــــاش حرف بزند ...

برای وقــــــت هایی که عشـــــــــــــــــقش لــــج می کنه ...

بـــــــــــــــــــهانه می گـــــیره ...

...

بغـــــــــــــــض می کنه ...

قــــــــــــــــــهر می کنه ...

بـــــــــــــــــــرای وقت هایی که عشــــــــــــــــــقش بــــچه میشــــه.......

 

[...SPARTACUS]

گاه به این می اندیشم ....​

که نمی خواهم آغوشت را حتی با بهشت عوض کنم ....
​

باران بر پنجره اتاقم می کوبد ....​

و چشمانم نوازشگر بارانی دیگر است ....
​

تویی که نگاهت برایم از رفتن می گویند ....​

و من ....
​

و زمانهای بی تو! ....​

لحظاتی آبستن غم! ....​

می خواهم خیالت را فراموش کنم ....​

اما مگر می شود ....​

مگر می شود​

 

[...SPARTACUS]

هیچ وقت نفهمیدم...
چرا درست همان کسی که...
فکر میکنی با همه فرق دارد...
یک روز...
مثل همه...
تنهایت میگذارد...؟!!​

​

 

[...SPARTACUS]

بعضـــی حــرفـــــارو نمیشـــــه گفتــــــــ

بـــایــــــد خـــــورد !

ولــــی بعضـــی حـرفــــــارو

نــه میشــه گفتــــــ ، نــه میشــه خـورد !

میمـــونــــه ســــــر دل !

میشــــــــه دلتنگـــــــی ...

میشــــــــه بغـــــــــــض ...

میشــــــــه سکـوتــــــــ ...

میشــــــــه همـــــون وقتــی کــــه

خــودتـــــم نمـیدونــی چـــــه مـرگتـــــه !!!!

 

[...SPARTACUS]

كاش می دانستم... چه كسی این سرنوشت را برایم بافت... آنوقت به او میگفتم... یقه را آنقدر تنگ بافته ای...كه بغض هایم را نمی توانم فرو دهم...!!! ​ ​

​

 

[ESPEranza]

مَست از تـو مے رقصـمـ ...

تـآ سَرگـیـجــہ ،

تـآ تـار شُـدטּ اُتـآق ،

تـآ سیـآه تَـر شُـدטּ چشمـآنـمـ ،

تـآ نـبـیـنـمـ

نـبـودטּ بے دلـیـلت رآ ...