چگونه در کارمندان انگيزه بيشتري ايجاد كنيم؟

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]چگونه بي انگيزه بودن كاركنان را متوقف كنيم؟[/h]مترجم : مهريزي، ناهيد
سال انتشار : 1384
چكيده
در اين مقاله عوامل و رفتارهايي كه باعث بي انگيزه شدن كاركنان مي گردد مورد بررسي قرار مي گيرند.


منبع : (منبع اصلي): http://www.hr-into.com/hrarticled/doug/demotivation-htm ؛ روزنامه همشهري،‌ چهارشنبه 20 مهر 1384، سال سيزدهم، شماره 3823، صفحه 10.
كليدواژه : انگيزش كاركنان ؛ انگيزه

تاكنون مطالب بسياري درباره كاركنان با انگيزه نوشته شده است. اين افراد يقيناً كليد راهيابي يك سازمان به موفقيت هستند. اما بهتر است بيشتر روي متوقف نمودن و كاهش بي انگيزگي كه اغلب بين كاركنان قديمي و با سابقه رخ مي دهد، تمركز نماييم. كارمندان جديد بسيار با انگيزه هستند و البته طبيعي است كه كسي نمي خواهد كارمندي با انگيزه پايين را استخدام كند. چرا كاركنان قديمي تر با بدبيني، منفي بافي و بي اعتنايي به كار ادامه مي دهند؟ در حالي كه آنها بايد به خاطر تمام تجربياتشان در امور مشاركت داشته باشند. آنها استعداد و قريحه افراد جوان و پرتلاش را دارند و اصلاً خودشان زماني جوان و پرتلاش بوده اند. چيزي تغيير كرده است، بايد بفهميم آن چيست و متوقفش كنيم. اما قبل از آن تأكيد مي شود كه بعضي از كاركنان- و نه همه- از اين نكته رنج مي برند. اين امر نتيجه اجتناب ناپذير بالارفتن سن يا تجربه نيست. برخي حتي تا زماني كه بازنشسته مي شوند فعال باقي مي مانند. اين حقيقت كه همه كاركنان بي انگيزه نمي شوند باعث اميدواري است و زمينه هايي را براي از بين بردن و يا حداقل كاهش اين مسئله فراهم مي سازد.
بياييد در مورد يك فرد پركار و جوان صحبت كنيم. او مشغول كار در حوزه اي مي شود، چون معتقد است كه استعداد انجام آن شغل خاص را دارد، به خوبي در آن كار پيشرفت خواهد كرد و ترفيع خواهد گرفت. او فكر مي كند جايي را انتخاب كرده كه ارزش كار او را مي دانند. چه چيزي باعث مي شود اين فرد انگيزه اش را از دست بدهد؟ در اينجا چند احتمال بررسي مي شود:

  • اهميت براي رئيس: كارمند جديد حالتي از ترس، احترام و شگفتي نسبت به مافوقش دارد. او زياد درباره مسئول و نحوه كارش نمي داند، ولي ممكن است خيلي زود دريابد كه رئيسش آگاهي چنداني ندارد و يا حداقل براي كاري كه انجام مي دهد مناسب نيست. او با اين سؤال شروع به كار مي كند كه چه چيزي براي مافوق مهم است؟- اين موضوع مربوط مي شود به ارزشيابي كار، چون مسئول بيشترين قدرت را در ارزشيابي فعاليت ها دارد- اما در اكثر اوقات اساس و ضابطه ارزيابي را درك نمي كند: آيا او به لحاظ همسان بودن با مسئولان، مثبت ارزيابي مي شود و بالعكس؟ آيا...؟
    يك نكته جالب هم اين است كه بعضي از كاركنان ساعي وقت اضافي مي گذارند تا امور محوله را در زمان تعيين شده به اتمام برسانند. اما كارهايشان بعد از- به عنوان مثال- يك هفته مروري سطحي مي شود. به همين لحاظ آنها فكر مي كنند اگر بناست كار را با يك هفته تأخير آن هم به اين ترتيب بررسي كنند، دفعه بعد ما هم موضوع را آسان مي گيريم و از وقت باقي مانده استفاده مي كنيم.
  • سياست هاي ترفيع: وقتي كارمند جديد به تشكيلات ملحق مي شود به اطراف نگاه مي كند و افراد مختلف را در موقعيت هاي متفاوت مي بيند. همه چيز به نظر منطقي مي آيد، رئيس ها شبيه رئيس اند و رؤساي بالاتر مانند رؤساي بالاتر. او فرض مي كند دلايل خوبي وجود دارد كه چرا اين افراد در آن موقعيت ها هستند. اما همان طوري كه زمان مي گذرد، مي بيند موقعيت افراد تغيير مي كند. برخي از افراد جوان تر و كم تجربه تر در مقام مديريت قرار مي گيرند، متعجب مي شود كه به عنوان مثال چرا كارمند «الف» از كارمند «ب» كه به نظر مي رسيد مشاركت بيشتري در امور دارد موقعيت بهتري را به دست آورده است. چه ضابطه اي براي ارتقاء و تنزل درجه وجود دارد؟ او چه شانسي براي ترفيع خواهد داشت؟ اين فرآيند الگوي بدي است، چرا كه ممكن است از آن به بعد روي اموري تأكيد كند كه بيشتر مانع پيشرفت مي شود.
  • عدم چالش در امور محوله: بعضاً كارمند درمي يابد كه مشغول انجام فعاليت هايي است كه كمتر از قابليت اوست. در مقابل فعاليت ها و پروژه هاي بزرگتر- كه هم اعتبار علمي به همراه دارد و هم پيامد مادي- به نيروهاي ديگر سپرده مي شود و او طي زمان فقط نظاره گر آنهاست. به همين دليل به جايي مي رسد كه از خود مي پرسد براي اين امور سطحي بود كه سالهاي عمر را صرف كردم و در مدرسه و دانشگاه آموزش ديدم؟
  • اتلاف وقت: يك فرد پرتلاش با تمام نيرو كار مي كند. سخت فعال است و سعي مي كند تا حد ممكن كارا و مؤثر باشد. اما به زودي مي فهمد كه مدام بايد در جلسات غيرضروري شركت كند و كارهاي اداري بي ربط انجام دهد. به همين لحاظ از خودش مي پرسد هنگامي كه كارهاي بي فايده وقت من را تلف مي كند و هيچ نظارتي صورت نمي گيرد كه آيا من كار با ارزش انجام مي دهم يا نه، چرا خودم وسواس داشته باشم.
  • ناديده گرفته شدن: اگرچه فرد براي قابليت هاي منحصر به فردش استخدام شده است، اما درمي يابد كساني هستند كه فكر مي كنند او بايد شبيه افراد ديگر باشد. به نظر مي رسد آنها مي خواهند همه كاركنانش قابل جايگزيني باشند. به قدري كه بتوانند افراد را مانند مهره هاي سرباز در شطرنج به راحتي كنار بگذارند.
[h=2]در مقابل اين برداشت ها چه بايد كرد؟[/h] افراد فعال به واسطه مواردي كه طي سالها مي بينند و مي شنوند بي انگيزه مي شوند. اموري كه ديدگاهشان را نسبت به فرهنگ كاري تغيير مي دهد. اين تجربيات با سيستم ارزشي كه پايه هاي خودجوشي يا انگيزه دروني را فراهم مي سازد تضاد پيدا مي كند. در حالي كه انگيزه دروني تنها نوع انگيزه است كه واقعاً كار مي كند و به نتيجه مي رسد. آيا ديدگاه اشخاص غير واقعي است؟ خير. چون اين ديدگاه بر اساس اهداف و خط مشي هايي كه سازمان ها مطرح مي كنند، شكل گرفته است. بايد قبول كرد كه تجسم فرهنگي افراد هماني است كه از آنها خواسته شده است. شايد اين وضعيت آگاهانه به وجود نيامده است. پس چه بايد كرد؟ ما مي دانيم كه شركت ها و سازمان ها مي خواهند مورد توجه باشند، فعاليت هايشان مورد استفاده قرار بگيرد و مردم از آنها قدرداني نمايند. براي رسيدن به اين جايگاه سازمان ها بايد با كارآيي بالا فعاليت كنند. لازمه اين امر استفاده موثر از توانايي ها و تجربيات افراد است. بالطبع با قراردادن كاركنان با سابقه در اين مسير، مي توانيم بي انگيزگي را از بين برده و يا حداقل كاهش بدهيم.
 

parmehr

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
عوامل اصلی برای افزایش انگیزه در کارکنان

عوامل اصلی برای افزایش انگیزه در کارکنان

مهمترین نکته در مدیریت انگیزش در کارکنان تشخیص این نکته است که چه چیزی باعث افزایش انگیزه در آنها می شود؛تقویت سه عامل اصلی شامل اعتماد به نفس، اطمینان و رضایت، ایجادکننده های اصلی انگیزه در کارکنان هستند.

در سیستم سنتی مدیریت، مدیر تنها به کنترل و رهبری افراد زیردست می پردازد و کارکنان از طریق پیروی از دستورات مدیر، او را قادر می سازند تا به هدف مورد نظر سازمان برسد؛ اما در سازمان های امروز، کارکنان و مدیریت کردن انگیزه آنهاست که اهمیت دارد.

بنابراین یکی از چالش های بزرگ برای مدیران امروز، القای جدیت و تلاش بیشتر در محیط کاری خود یا همان «مدیریت انگیزش» در کارکنان است. انگیزه تحت تاثیر سه عامل اصلی و عوامل درون فردی و برون فردی قرار دارد که آگاهی از آنها در انگیزه بخشی به کارکنان بسیار تاثیرگذار است.

مهمترین نکته در مدیریت انگیزش در کارکنان تشخیص این نکته است که چه چیزی باعث افزایش انگیزه در آنها می شود؛ در قدم اول باید بدانید وعده و وعیدهای فراوان تاثیری در افزایش انگیزه کارکنان ندارد اما تقویت سه عامل اصلی شامل اعتماد به نفس، اطمینان و رضایت، ایجادکننده های اصلی انگیزه در کارکنان هستند.


اعتماد به نفس


تا زمانی که کارکنان شما باور دارند که «من نمی توانم این کار را انجام بدهم» میلی به کار نخواهند داشت یا با ترس و دودلی به کار ادامه می دهند. کمبود اعتماد به نفس از عوامل درونی انگیزشی است، به این معنی که این عامل از بزرگتر بودن حجم کار نسبت به توان کارکنان، انتظارات غیرمنطقی از کارکنان یا فقدان آموزش کافی آنان برای زمینه کاری مورد نظر نشات می گیرد. ممکن است کارمند شما در هر یک از این زمینه ها احساس ضعف کند اما از ترس اینکه با بازگو کردن این موارد شما او را با فرد دیگری جایگزین کنید، از ابراز این مشکلات خودداری می کند و در نتیجه این فقدان اعتماد به نفس، همچنان به قوت خود باقی می ماند؛ پس سازمان و مدیر، باید فضای مناسب و امن برای ریشه یابی کمبود اعتماد به نفس را فراهم کنند.



عوامل بیرونی ایجاد انگیزش شغلی

1- حقوق


حقوق دریافتی انگیزه و محرک بسیار پررنگ و مهمی است، بنابراین حقوق پرداختی را بر اساس یک نظام طبقه بندی شده و عادلانه طرح ریزی کنید تا از یک نارضایتی مهم و ریشه دار پرهیز کنید. به یاد داشته باشید پژوهشگران دستمزد، را مهمترین عامل انگیزه بخش معرفی می کنند.

2- امنیت شغلی

نامشخص بودن آینده شغلی و فقدان برنامه ریزی باعث القای احساس عدم امنیت شغلی و افت کارایی کارکنان می شود. با تنظیم قوانین و مقررات لازم برای حمایت اصولی از کارکنان آنان را از نظر امنیت شغلی خشنود سازید.

3- شرایط محیط کار

برای افزایش انگیزه در کارکنان، فراهم کردن شرایط فیزیکی مناسب برای انجام کار، تجهیزات و ابزار کار مناسب و حتی امکانات لازم برای آموزش و پژوهش کارکنان، لازم و ضروری است.




عوامل درونی ایجاد انگیزش شغلی

1- ماهیت کار


مشاغل متنوع و پرتحرک، باعث القای احساس لذت در افراد شده و در این صورت کارکنان به علت جذابیت ماهیت کار، بهتر کار می کنند. به خصوص مشاغل تخصصی بعد از مدت کوتاهی باعث دلزدگی و کسالت در فرد می شوند، پس تا حد ممکن با ایجاد تنوع در کار، انگیزه افراد برای انجام کار را ارتقا دهید.


2- شناخت و قدردانی از افراد

قدردانی از کارکنان می تواند از طریق مختلف مانند قدردانی توسط سرپرستان یا مراجعین عملی شود که عامل انگیزه بخش بسیار مهمی تلقی می شود. از آنجایی که فرد با قدردانی احساس ارزشمند بودن، خواهد کرد، از مناسبت های مختلف مانند روز کارمند، جشن ها و مناسبت های مختلف برای به کارگیری این عامل انگیزه بخش استفاده کنید.



3- مسئولیت شغلی

کارکنان با توجه به اهمیت وظیفه محوله، احساس مسئولیت می کنند و همین احساس مسئولیت یک عامل پر رنگ برای ایجاد انگیزه در کارکنان است؛ پس گاهی اجازه بدهید کارمندانتان بدون نظارت شما بیشتر تلاش کرده و احساس مسئولیت کنند. www.migna.ir در پایان با در نظر گرفتن ریشه های اصلی انگیزه، عوامل درونی و بیرونی موثر در انگیزش افراد تحت نظارتتان، فراهم کردن ابزار و محیط مناسب، همچنین قدردانی و در نظر گرفتن تنوع در کار، محیط کار را پویاتر کنید تا از یکی از مهمترین موفقیت های کاری یعنی ایجاد انگیزش کافی در کارکنان بهره ببرید.
 

parmehr

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اشتباه مدیران در ايجاد انگيزه

اشتباه مدیران در ايجاد انگيزه

در سراسر دنيا مديران زيادي يك اشتباه بزرگ مرتكب مي شوند...و اين اشتباه آنقدر در عملكردشان تاثير منفي دارد كه مي تواند يكسازمان و افراد شاغل در آن را از پيشرفت، بهبود و رسيدن به موفقيت بازي دارد. خوب بايد بگويم اين اشتباهي است كه تقريباً همه مديران مرتكب مي شوند و فقط تعداد كمي توانسته اند اين پارادوكس را حل كنند و يك سازمان پيشرو را رهبري كنند.براي روشن شدن مطلب، بحث را با يك مثال ادامه مي دهيم. تصور كنيد يك آشپزخانه بزرگ با انواع مواد خام و همه جور امكانات پخت و پز در اختيار شماست. و با اين امكانات مي توانيد هر غذايي را آماده كنيد. و فقط بايد دست به كار شويد.حال فرض كنيد همه غذاها را به يك روش مشخص تهيه مي كنيد. روش كار شما براساس آماده كردن يك ساندويچ همبرگر است. حال اگر با همين روش بخواهيد بستني درست كنيد چه مي شود؟ اگر بستني را بپزيد چه اتفاقي مي افتد؟بزرگترين اشتباه مديريتواضح است كه آماده كردن اگر مواد آنرا مانند همبرگر در اجاق قرار دهيد چه اتفاقي مي افتد. ما نمي توانيم با همه مواد غذايي به يك شيوه رفتار كنيم. آنها با هم تفاوت دارند و براي اين كه بهترين نتيجه را از كار خود ببريد بايد فنون و روش هاي متفاوتي استفاده كنيد.بزرگترين و دردناكترين اشتباه مديريت واضح است: مديران زيادي با همه كارمندان خود به يك شيوه رفتار مي كنند و مي خواهند در افراد مختلف با رفتارها، نيازها و احساسات گوناگون به يك روش ايجاد انگيزه كنند.درست مثل اين كه بستني را داخل اجاق بگذاريد تا آماده شود. بنابراين مديري كه مي خواهد همه كارمندان خود را با يك روش ساده تهييج كند شكست خواهد خورد.واكنش افراد مختلف در برابر يك مشوق يا يك امتياز كه از طرف شما ارائه مي شود متفاوت است بعضي خوشحال مي شوند، بعضي هيجان زده مي شوند، به برخي احساس كسالت دست مي دهد و همين رفتار برخي را عصباني مي كند. البته شايد فكر كنيد آنها چنين حقي ندارند پس در اين صورت لياقت سرپرستي را نداريد. مي بخشيد كه اين قدر رك و بي پرده صحبت مي كنم چون مديريت يعني رهبري يك سازمان و افراد شاغل در آن و اين گونه تفكرات به راحتي سازمان شما را به سراشيبي سقوط مي كشاند.اين وظيفه شماست كه كشف كنيد هر يك از اعضاي تيم تان با چه عملي تشويق و دلگرم مي شود تا كار خود را به بهترين نحو انجام دهد. و آنچه كه آنها را دلسرد مي كند چيست؟ البته همه اينها به زمان و تلاش شما نياز دارد. اما نتيجه آن به حركت در آمدن افرادي است كه كارمندان شما را دلگرم مي كنند و بهترين ها را براي شما و براي تيم شما به ارمغان مي آورند.به خاطر داشته باشيد ممكن است شما با يك پاداش نقدي يا يك لوح تقدير به كار و تلاش بشتر ترغيب شويد ولي اين دليل نمي شود تمام اعضاي تيم شما هم احساسات مشابه داشته باشند. به حرف هاي افراد زيردست خود گوش دهيد. آنچه آنها را دلگرم مي كند كشف كنيد، به خاطر بسپاريد و از آن استفاده كنيد. شما با مجموعه متنوعي از افراد سروكار داريد. و به كار گرفتن آنچه گفته شد به شما كمك خواهد كرد تا مجموعه اي از افراد موفق را در سازمان خود به كار گيريد.یک مطلب مرتبط دیگر :قاتل حقيقي انگيزه
روزمرگي يك جاني است
سالها قبل از اينكه نوشتن را آغاز كنم در ذهن خود نظريات و ايده هاي فراواني داشتنم و دائماً فكرم مشغول بود. اما در دنياي واقعي هيچ اتفاق مثبتي برايم رخ نمي داد. و هيچ قسمت از زندگي من درجهتي كه اميدوار بودم پيش نمي رفت تا آنجا كه به امكان ايجاد تغيير در زندگي خود شك كرده بودم. و با خود فكر مي كردم آيا مي توانم اوضاع زندگي خودم را سروسامان دهم؟چندي بعد وقتي در اتاق انتظار پزشك خود نشسته بودم تا نوبتم برسد در مجله اي يك سؤال كوتاه توجه مرا به خود جلب كرد اين پرسش بسيار ساده بود، (همان طور كه بيشتر حقايق ساده هستند.) اما تأثيري سريع و عميق در من ايجاد كرد بطوري كه مرا از آن حال و روز به جايي رسانده است كه اكنون هستم و از زندگي و حرفه خود لذت مي برم.قبل از اينكه بخواهم درباره اين پرسش صحبت كنم مي خواهم درباره مشكل صحبت كنم.قاتلدر يك كلام روزمرگياين قاتل همانند مواد مذاب آتش فشاني در دنياي بزرگسالان مي خزد، روياها، اميدها و بلندپروازي ها را مي پوشاند تا اثري از آنها نماند. اين اتفاق هر روز براي ما مي افتد چون ما هر روز همان كار هاي روز گذشته را انجام مي دهيم. اين يك دور باطل از تكرار اعمال و تكاليفي است كه به هيچ كجا ختم نمي شود.علت اينكه نمي توانستم زندگي خود را تغيير دهم اين بود كه در روز مرگي گير كرده بودم هر روز كار هاي مشخصي را انجام مي دادم: بيدار شدن، كار كردن، خواب و دوباره تكرار همه آنها.تا اينكه آنروز در مطب دكتر با اين حقيقت آشنا شدم.پرسشي كه زندگي مرا متحول كرد.حقيقت تلخي كه وجود دارد اين است كه بيشتر افراد هيچگاه متوجه نمي شوند چه اتفاقي در حال افتادن است تا اينكه بسيار دير مي شود. اين مهارت و زيركي روزمرگي است همان جنايتكاري است كه رويا هاي شما را مي دزدد. او روي ساعت ها و دقايق زندگي شما دست مي گذارد. هواپيماي زندگي شما را روي خلبان خودكار و بي مقصد قرار مي دهد طوريكه نمي دانيد به كجا مي رويد و حالت گيجي به شما دست مي دهد.روزمرگي يك جنايتكار است. او اميد را مي كشد و شانس شما را براي تغيير نابود مي كند. ما را نسبت به حقيقت نابينا مي كند و روياها و اهداف را مي دزدد. روزمرگي مانع از رشد و پيشرفت مي شود و شما را به كاري كه راه به جايي نمي برد مشغول مي كند.اگر مي خواهيد فردي موفق و متفاوت باشيد بايد با روزمرگي مبارزه كنيد خوب بعد از همه اين حرف ها حتما مي خواهيد بدانيد در آن مجله چه چيزي نوشته بود آن جمله يا پرسش اين بود:« اگر هر روز يك برنامه تكراري را دنبال كنيد چه شانسي براي عملي كردن روياهاي خود خواهيد داشت؟»من اين جمله را دوباره خواندم و با خود فكر كردم اكنون چه كار خاصي انجام مي دهم؟ و چرا بايد همان كارهايي را كه تا كنون نتيجه اي نداشته است همچنان ادامه دهم؟تعبير منمن پاسخ خود را داشتم. هيچ شانسي نداشتم!من هيچگاه درباره ايده ها و افكارم كاري نكرده بودم هيچگاه به سمت فرد خاصي كه مي خواستم در آينده باشم حركت نكرده بودم. اگر همان كار هاي تكراري و همان برنامه هاي تكراري را ادامه مي دادم به آنچه مي خواستم نمي توانستم دست يابم.شايد آنچه داشتم براي بسياري ايده آل بود. ولي من بيش از اين مي خواستم. و مي دانستم كه زندگي چقدر مي خواهد به من امتياز بدهد ولي بايد در ابتدا تجربه مي كردم و مي آموختم و هزينه آن را مي پرداختم تا بتوانم زندگي كه لايق آن بودم را بدست آورم.در اداره اي كه كار مي كردم به افراد دور بر خودم نگاه كردم همه ما در روزمرگي گير گرده بوديم و آن دور باطل ما را به خود مشغول كرده بود.من با حقيقتي رو در رو ايستاده بودم حقيقتي كه بسياري از مردان و زنان آنرا نمي ديدند در حاليكه مانع پيشرفت آنها شده بود. همه ما به خود مي گوييم « يك روز اين كار را انجام خواهم داد. » همه ما خود را با اين فكر كه اكنون چه بايد بكنم خود را اذيت نمي كنيم بلكه همانند افراد نادان صورت مسئله را از ذهن خود پاك مي كنيم.ولي حقيقت اين است: « اگر اكنون اين كار ها، برنامه ها و روش هاي تكراري را عوض نكنيد هيچگاه به اهداف خود نمي رسيد. هيچگاه اين اتفاق نمي افتد كه از خواب بيدار شويد و روياهاي شما خود به خود به حقيقت پيوسته باشد. هرگز! » از اين حقيقت پنهان نشويد آنرا قبول كنيد آنرا در آغوش بگيريد. از آن استفاده كنيد تا از بند زنجير روزمرگي آزاد شويد و قدم در راهي از زندگي بگذاريد كه هر روزش برنامه اي براي پيشرفت داشته باشد.نوشته: جيسون گارسياترجمه: علي يزدي مقدم / یادبگیر دات کام
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
آيا اينترنت انگيزه كاركنان را كاهش مي‌دهد؟

آيا اينترنت انگيزه كاركنان را كاهش مي‌دهد؟

تاثير ملاقات حضوري بر بهره‌وري نيروي كار
مترجم: سلما رضوان‌جو
آیا برخوردهای کوتاه و چند دقیقه‌ای با یک نفر می‌تواند بهره‌وری و کارآیی هفتگی کارکنان را به میزان قابل‌توجهی افزایش دهد؟


http://www.www.www.iran-eng.ir/News/2076/30-02.jpg
به گفته استاد مدیریت دانشگاه وارتون، آدام گرنت، در برخی محیط‌های کاری این امکان وجود دارد.
گرنت در پی مجموعه‌ای از تحقیق و پژوهش به این نتیجه رسیده است. در یکی از این پژوهش‌ها او روی کارمندان رسمی مرکز مخابرات یک دانشگاه دولتی تحقیق کرد. از آنها خواسته شده بود که به صورت تلفنی با کسانی که احتمال داشت داوطلب کمک مالی به دانشگاه باشند، تماس بگیرند. این کار از جمله وظایف سخت به شمار می‌آید، چون دستمزد کار کافی نیست و اغلب تماس‌ها از سوی مخاطبان، پس زده می‌شود. در چنین محیطی احتمال استعفای کارکنان بیشتر و روحیه آنها معمولا پایین است. در چنین شرایطی چگونه می‌توان انگیزه کارکنان را افزایش داد و آنها را تشویق کرد تا به کار ادامه داده و کمک‌های مالی جذب کنند؟
یک راه این است که آنها را به کسانی که از این کمک‌های مالی استفاده کرده‌اند، معرفی کنیم.
در تحقیق یاد شده که در سال 2007 انجام شد، گرنت و تیم پژوهشگران (شامل الیزابت کمپبل، گریس چن، دیوید لاپدیس و کینان کاتن از دانشگاه میشیگان) ترتیبی دادند که گروهی از کارکنان مرکز مخابرات با دانشجویانی که بورسیه گرفته‌اند و به کمک پروژه جذب کمک مالی دانشگاه هزینه تحصیل‌شان را تامین کرده اند، ملاقات کنند. این جلسه بسیار کوتاه بود و در واقع تنها 5 دقیقه طول کشید و در آن کارکنان فرصت می‌يافتند تا از دانشجویان درباره وضعیت تحصیلی‌شان پرس و جو کنند، اما در طی یک ماه پس از برگزاری این جلسه، همین گپ کوتاه تاثیر قابل‌توجهی برجای گذاشت. این مرکز مخابرات زمانی را که کارمندانش به تماس با مردم صرف کرده بودند و نیز میزان پولی را که جذب شده بود، اندازه‌گیری کرد. در این یک ماه کارکنانی که با دریافت‌کنندگان کمک‌های مالی ملاقات کرده بودند، دو برابر دیگران وقت صرف تماس با اهدا‌کنندگان احتمالی کرده و پول بیشتری جذب کرده بودند. این مبلغ به طور متوسط حدود 503 دلار و 22 سنت در هفته بود، در حالی که قبل از آن این مبلغ به حدود 150 دلار و 94 سنت در هفته می‌رسید.
این تحقیق تحت عنوان: «تاثیرات و روش‌های حفظ و افزایش انگیزه: تاثیر ارتباط با ذی‌نفعان در استمرار یک رفتار» در ژورنال رفتار سازمانی و فرآیندهای تصمیم‌گیری نیروی انسانی منتشر شد. پژوهشگران در پایان گزارش تحقیق نتیجه گرفته‌اند که حتی تماس‌ها و تعاملات کوتاه و محدود با ذی‌نفعان فعالیت‌های کاری می‌تواند انگیزه کارکنان را افزایش دهد.
غریق نجات‌های با انگیزه
ایجاد انگیزه در کارکنان از جمله مسائلی است که حتی قبل از ورود آدام گرنت به فضای دانشگاهی، فکر او را به خود مشغول کرده بود. قبل از آن که گرنت وارد دوره دکتری شود، به عنوان مدیر تبلیغات برای مجموعه راهنماهای مسافرتی Let’s Go فعالیت می‌کرد. او می‌گوید: «در آن زمان ما کتابچه‌های راهنمای سفر تهیه می‌کردیم و کارمندان شرکتمان حدود دویست نفر بودند که وظیفه داشتند مسافران را راهنمایی کنند تا کشورهای مختلف را با دید تازه‌ای بنگرند و سفری مطمئن داشته باشند. هیچ کدام از نویسندگان ما ارتباط مستقیمی با مخاطبان واقعی کار نداشتند.» گرنت حدس می‌زد که اگر کارکنان می‌توانستند دائما با کسانی که به کمک آنها در سراسر دنیا سفرهای بهتری داشته اند، برخورد و تعامل داشته باشند، هم از شغلشان راضی تر بودند و هم به احتمال زیاد با همت بیشتری کار می‌کردند.
گرنت در آن مجموعه کاری فرصت نیافت ایده‌اش را عملی کند، اما در مراحل بعدی تحصیلاتش در دوره دکتری در دانشگاه میشیگان، او دوباره به سراغ این موضوع رفت و کار تحقیق را از مراکز مخابراتی و مجموعه‌ها و باشگاه‌های ورزشی و کلاس‌های درس شروع کرد.
به گفته گرنت، همین قدر که افراد از تاثیر مثبت کارشان بر دیگران با خبر باشند، انگیزه بیشتری پیدا می‌کنند. گرنت در ادامه پژوهش‌هایش که نتایج آن را در سال 2007 به چاپ رساند، تحقیق تکمیلی دیگری را روی تعدادی از غریق نجات‌های یک ورزشگاه دولتی انجام داد. به برخی از آنها مطالب و گزارش‌هایی در مورد مواردی که غریق نجات‌ها جان افراد مختلف را نجات داده بودند، ارائه شد. به گروه دوم گزارش متفاوتی تحویل داده شد که در آن عده‌ای از خود غریق نجات‌ها درباره فواید شخصی شغلشان توضیح داده بودند. نتیجه این بود که کسانی که در مورد تاثیر شغلشان در نجات جان دیگران مطالبی مطالعه کرده بودند، ساعات کاری خود را تا 40 درصد بیشتر از دیگران افزایش داده بودند، درحالی که گروه دوم که درباره سود و فایده شخصی این شغل گزارش‌هایی خوانده بودند، تغییری در تعداد ساعات کاری خود ندادند.
شنیدن کی بود مانند دیدن
به جز آگاهی از تاثیر فعالیت‌های شغلی، ملاقات رو در رو با کسانی که از نتایج تلاش‌های کارکنان بهره‌مند می‌شوند نیز تاثیر بسیار زیادی بر بهبود عملکرد آنان دارد. در بخشی دیگر از تحقیق گرنت که در سال 2007 انجام شد، پژوهشگران به سراغ جمعی از دانشجویانی رفتند که در بخش کاریابی دانشگاه موظف به ویرایش نامه‌های درخواست شغلی دیگر دانشجویان بودند تا به آنها در پیدا کردن شغل کمک کنند. یک گروه از این دانشجویان فرصت یافتند تا وقتی دانشجویی برای تحویل نامه درخواست شغلی‌اش به مرکز کاریابی دانشگاه سر می‌زند،
رو در رو با او صحبت کنند، بدون آن که آن دانشجو بداند که این افراد همان کسانی هستند که نامه او را ویرایش خواهند کرد. از سوی دیگر گروه دیگری از این دانشجویان موظف شدند تا همان نامه‌های درخواست را بدون دیدن نویسندگان نامه‌ها ویرایش کنند. نتیجه این بود که کسانی که دانشجویان جویای کار را شخصا ملاقات کرده بودند (اگر چه این دیدارها بسیار کوتاه بود و به گفت‌وگوهای ساده روزمره در فاصله کوتاه تحویل مدارک به مرکز کاریابی، سپری شده بود) وقت بسیار بیشتری را برای ویرایش نامه‌ها صرف می‌کردند.
اما نکته‌ای که در مورد این تعاملات مطرح است، ظریف‌تر از یک ارتباط انسانی ساده است، مساله فراتر از ایجاد ارتباط مستقیم میان کارکنان و کسانی است که از کار آنها سود می‌برند. در مرحله دوم پژوهش بالا به جای ارتباط مستقیم به نامه‌ها، فرم مشخصات دانشجویی که نامه را نوشته بود نیز الصاق شد، به گونه‌ای که هر دو گروه مورد پژوهش، نامه‌های مشابه را ویرایش می‌کردند، اما برای یکی از گروه‌ها فرم مشخصات دانشجو دارای متنی بود که در آن دانشجوی مورد نظر توضیح داده بود که چقدر به یافتن کار جدید نیازمند است تا بتواند هزینه‌های زندگی‌اش را تامین کند. در حالی که گروه دیگر تنها مشخصات رسمی دانشجو را در اختیار داشتند. باز هم فقط یکی از گروه‌ها می‌توانستند دانشجویان را برای مدتی کوتاه از نزدیک ببینند و گروه دیگر هیچ تماسی با دانشجویان نداشتند.
درست مانند تحقیقی که گرنت در مورد غریق نجات‌ها انجام داده بود، در اینجا هم خواندن متنی که دانشجو به همراه نامه‌اش فرستاده بود و تاکید کرده بود که به شغلی نیاز دارد، نکته مهم این پژوهش بود (به این معنی که کارکنان می‌فهمیدند کارشان برای دانشجو اهمیت زیادی دارد)، اما ترکیب خواندن این متن و ملاقات حضوری با دانشجو بیشترین تاثیر را بر انگیزه کارکنان نشان می‌داد. ویراستارانی که از نیازهای مالی دانشجو آگاه نبودند، به طور متوسط 27 دقیقه روی هر نامه کار می‌کردند، کسانی که متن شرح حال دانشجو را خوانده بودند، اما او را ملاقات نکرده بودند، حدود 26 دقیقه روی هر نامه کار کردند. گروهی که هم شرح حال دانشجو را خوانده بودند و هم او را ملاقات کرده بودند، بسیار بیشتر از دیگران روی نامه درخواست کار کرده و بیش از نیم ساعت از وقتشان را به ویرایش آن اختصاص داده بودند که به طور متوسط 20 درصد بیشتر از دیگر گروه‌ها بود.
به عقیده گرنت این نتایج نشان می‌دهند که «اهمیت کار» در اینجا مساله کلیدی است و تعاملات رو در رو حتی اگر بسیار سطحی و کوتاه باشند، در این جریان تاثیر گذارند. در جریان دیگر مطالعات، گرنت دریافت که مهندسان، فروشندگان، مدیران، کارکنان خدماتی، پزشکان و پرستاران در گروه‌های مختلف پزشکی، نگهبانان، ماموران انتظامی و آتش نشانان که می‌توانند تاثیر مستقیم فعالیت‌های خود را بر دیگران مشاهده کنند، دستاوردهای شغلی بزرگ‌تری دارند.
در طی چند سال گذشته و با انجام تحقیقات و پژوهش‌های مختلف، گرنت و تیم همکارانش تفاوت‌های ظریفی را در تاثیر ملاقات با ذی‌نفعان کار بر کارکنان مشاهده کرده‌اند. برای مثال کارکنانی که ارزش‌های فردی مشخص‌تری دارند (یعنی کسانی که در پرسش نامه‌ها مشخصا به مواردی چون «برآوردن نیازهای دیگران برای من اهمیت زیادی دارد» پاسخ مثبت داده‌اند) بیشتر از دیگران از مشاهده ارزش کارشان تحت‌تاثیر قرار می‌گیرند. در مقابل کارکنانی که همواره و تحت هر شرایطی چه موثر و چه غیر از آن، روی کارشان تمرکز دارند و سخت کار می‌کنند، در صورت مشاهده ارزش کارشان تغییر عمده‌ای در میزان عملکرد نشان نمی‌دهند.
با این حال گرنت معتقد است که در دنیای تجارت الکترونیکی که افراد روز به روز از دریافت‌کنندگان خدمات شغلی‌شان دورتر می‌شوند، اهمیت بسیاری دارد که کارفرمایان شرایطی را فراهم کنند تا میزان آگاهی کارمندان را از تاثیر کارشان بر ذی‌نفعان آن افزایش دهند. گرنت می‌گوید: «فناوری گرچه بی‌نظیر است، اما مثل تیغ دو لبه عمل می‌کند، از سویی می‌توانیم هر چه بیشتر میان کارکنان و کاربران خدمات در هر کجای دنیا که باشند ارتباط برقرار کنیم، اما از سوی دیگر فناوری نیاز ما را به تعاملات
رو در رو کاهش داده است. بسیاری از سازمان‌ها به این وجه از تعاملات بی‌توجهی می‌کنند، زیرا بدون آن هم کارها انجام می‌شوند.»
اما به گفته گرنت این اشتباه بزرگی است. اشتباهی که بسیاری از سازمان‌ها به دام آن می‌افتند. گرنت به برخی از سازمان‌ها خدمات مشاوره‌ای ارائه می‌کند تا این فرآیند‌ها را به طور مستمر در آنها سازماندهی کند. یکی از این شرکت‌ها، شرکت تولید دارویی است که داروهای مشتریان را با پست به دست آنها می‌رساند. این شرکت سیستمی را راه‌اندازی کرده است که در آن کارکنان به صورت چرخشی بخشی از وقت کاری خود را در داروخانه‌های معمولی و در تعامل با مراجعان بگذرانند. به علاوه در این شرکت عکس مشتریان نیز روی پرونده الکترونیکی آنها قرار می‌گیرد، با این فرض که اگر نام مشتریان در کنار چهره‌ای انسانی قرار بگیرد، عملکرد کارکنان شرکت دارویی بهتر شده و از میزان خطا و بی‌دقتی در کار مهم، اما گاهی خسته‌کننده آنها می‌کاهد.
گرنت معتقد است حتی در شرکت‌هایی که هسته کاری آنها مبتنی بر خدمات‌رسانی نیست نیز مدیران می‌توانند با افزایش تعاملات میان کارمندانشان با کارمندان دیگر سازمان‌هایی که از کار آنها بهره می‌گیرند، این فرآیند را عملی کنند. به گفته او: «همه مشاغل برای خدمات‌رسانی به افراد دیگر هستند. در بعضی موارد این افراد درون خود سازمان هستند. مساله اینجا است که چگونه می‌توانیم این تعاملات را به صورت دائمی و مستمر در آوریم. آیا برای این کار برگزاری جلسات هفتگی میان کارمندان سازمان لازم است یا جلسات بسیار کوتاه ماهانه کفایت می‌کند؟»
فعالیت‌های خیریه سازمانی نیز می‌تواند بر بهبود عملکرد کارکنان موثر باشد. گرنت می‌گوید: «تحقیقات اخیر ما در مورد 500 کمپانی موفق نشان داده است که اگر کارمندان سازمان به شغلی مشغولند که مستقیما به دیگران خدماتی ارائه نمی‌کند یا کاربران مشخصی ندارد، می‌توان از فعالیت‌های انسان دوستانه سازمانی به جای تعاملات اجتماعی استفاده کرد. یکی از این راه‌ها این است که به کارمندان فرصت بدهیم تا مسوولیت خدمات اجتماعی خیریه را که سازمان منابع مالی آن را تامین می‌کند، بر عهده بگیرند. به صورتی که کارکنان حس کنند که با حضور در این فعالیت‌ها تاثیری بر جای می‌گذارند.»
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
کمک به کارمندانی که تحت فشار هستند

کمک به کارمندانی که تحت فشار هستند

نكات مديريتي
کمک به کارمندانی که تحت فشار هستند

مترجم: ميثاق شمشيري
اگر کارمندی تحت فشار کار زیاد و با استرس است، چگونه مدیرش باید از او حمایت کند؟



ما از تیم متخصص خود پرسیدیم که در این مورد چه کار باید انجام داد؟ ادامه کار یا استراحت؟
موردکاوی: یکی از افراد تیم جان در هفته‌های اخیر احساس خستگی زیادی می‌کند. جان او را به حال خود گذاشته است؛ اما هر روز نشانه‌هایی از خستگی و ناکارآمدی در این کارمند، نسبت به گذشته بیشتر می‌شود. او به دنبال تغییر شرایط یا ترک کار خود است. جان به عنوان مدیر این شخص در این شرایط چه انتخابی می‌تواند داشته باشد؟
دیوید اسمیت، مشاور
اغلب کارفرمایان سعی می‌کنند فشار کاری را روی کارمندانی که کار آنها تحت استرس فراوان است، کم کنند. جان هم باید برای کارمند خود که تحت استرس است این روش را در پیش گرفته و فشار کاری وی را به حداقل برساند. او می‌تواند برای کارمند خود دستیاری انتخاب کند و بخشی از وظایف را به او محول کنند.
در این موقعیت‌ها با دستیار برنامه‌ریزی خود مشورت کنید و گزینه‌هایی را که سبب ایجاد فشار روی فرد مورد نظر است، بررسی کنید. اگر مشاهده کردید که واقعا فشار کار بر روی این فرد زیاد است، قبل از اینکه اوضاع بدتر شود مواردی را که استرس بیشتری به وی وارد می‌کند، بیابید و سعی کنید شرایط را هرچه سریع‌تر تغییر دهید.
از دستیار خود مشورت بگیرید، او معمولا از شما به کارمندان نزدیک‌تر است و می‌تواند شما رادر جریان شرایط کاری کارمندان قرار دهد.
ممکن است مشکل کارمند و ناکارآمدی او شخصی باشد؛ اما مدیران خوب این مورد را هم مدنظر قرار می‌دهند، با اینکه زندگی شخصی كارمندان در دایره کاری یک مدیر نیست.
لیف اشنایدر، ريیس شرکت ارتباطات اشنایدر برتاش
بهترین روش در این موارد این است که با فرد خاطی به صورت انفرادی صحبت شود. وقتی احساس می‌کنیم یا می‌شنویم که اعضای تیم از فردی رفتار منفی دریافت می‌کنند باید عکس‌العملی را در قبال آن انجام دهیم.
بررسی‌های خود را قبل از انجام بسنجید و سعی کنید اطلاعات کاملی نسبت به این شرایط به‌دست آورید. ممکن است اگر مستقیما از افراد بخواهید که دلیل پایین بودن کیفيت کار خود را برای شما توضیح دهند، منجر به افزایش استرس آنها شود و این انتخاب درستی نیست.
به شخص یادآوری کنید که او در وضعیت همیشگی نبوده و شما فقط برای اینکه همه چیز روبه راه باشد مشغول به پرس و جو هستید. مشورت با مشاور را به او پیشنهاد داده و یادآور شوید که این خدمات کاملا محرمانه خواهد ماند. با این کار نه تنها به کارمند مزبور، بلکه به بهبود کار تیم و سازمان هم کمک می‌کنید.
برخی از کارها مانند مرخصی دادن‌ها، انعطاف در ساعات کاری و داشتن آزادی عمل بیشتر در محیط کار، می‌تواند مقداری از فشار کاری شخص را کاهش دهد و محیط را برای فردی که تحت استرس است، آرام‌تر کند.
جان می‌تواند با کارمند خود سر صحبت را باز کند و مستقیما بپرسد آیا در محیط کار چیزی موجب اذیتش شده یا بیرون از آن. یک راه خوب این است که جان با مثالی از زندگی خودش شروع کرده و سر صحبت را باز کند. در بسیاری از موارد مشكل یک کارمند تحت فشار مشغله‌هایی خارج از محیط کار است و بهترین راه مشورت با یک همکار است؛ زیرا او می‌تواند با یک دید خارجی به قضیه نگاه کند و به او کمک کند.
البته اگر جان از آن دسته افرادی است که ممکن است در این زمینه اشتباه کند یا اینکه تشخیص دهد خود فرد می‌تواند با مشکل خود کنار بیاید، بهتر است که شخص را به حال خودش بگذارد.
آمندا فین، سرپرست استخدام دفتر وکالت گولند
جان باید با کارمند خود با آرامش رفتار کرده و به او یادآور شود که مشکل پیش روی کارمند خود را درک کرده است و می‌تواند به آنها مشورت بدهد. شاید جان نتواند مشکل را حل کند؛ ولی می‌تواند این دلداری را به کارمند خود بدهد که در هر مرحله اگر نیاز به مشورت داشت با او در میان بگذارد.
زندگی شخصی حتما روی کار تاثیر می‌گذارد؛ ولی این را باید تمام کارمندان در نظر داشته باشند تا در مسوولیتشان کوتاهی نکنند و بتوانند در این شرایط کار خود را به درستی مدیریت کنند.
یک مدیر هم باید در نظر داشته باشد که خستگی و فشار کاری زیاد می‌تواند ناتوانی در پی داشته باشد. نیاز است که مدیران به قوانین کار رجوع کنند که در آن ضوابط مربوط به میزان کار منطقی برای کارمندانی که تحت فشار و استرس قرار دارد، تعیین شده است.
به طور خلاصه باید گفت که جان باید سر از این مشکل در آورد. اگر شخص مزبور مایل نیست که در این رابطه بیشتر صحبت کند، جان می‌تواند از طریق یکی از همکاران که بیشتر در جریان است، وارد عمل شود. موضوع را به نرمی کنترل کرده و به فرد مورد نظر اطمینان دهد که هدف کمک به اوست و نه دخالت.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
روش‌هایی برای افزایش روحیه کارمندان حین دوره‌های کاری دشوار

روش‌هایی برای افزایش روحیه کارمندان حین دوره‌های کاری دشوار

نكات مديريتي
روش‌هایی برای افزایش روحیه کارمندان حین دوره‌های کاری دشوار

نویسنده: جولی بادن دیویس
مترجم: سیمین راد
به نظر می‌رسد در وضعیت کنونی اقتصاد در جهان توجه به روحیه کاری کارمندان از اهمیت فزاینده‌ای برخوردار باشد. رناکوئه می‌داند که بهترین نیروی کار، همان استوارترین شخص است؛ در نتیجه، مالک کسب‌وکار کوچک هر کاری را که از دستش برمی‌آید برای به دست آوردن کارمندان شایسته مي‌کند.


او همچنین آگاه است که برای راضی نگه داشتن کارمندانش باید انگیزه لازم برای آنها را در محل کار تدارک ببیند. رنا کوئه، مدیر صنایع سازنده تجهیزات ساحلی (CCI) است، شرکتی با 18 کارمند که نیمی از آنان، بیش از ده سال را در کنار وی بوده‌اند. او می‌گوید: «کسب‌وکار ما به یک کوشش گروهی واقعی نیاز دارد و این مهم است که همه کارمندان از ارزش کار‌شان برای محصول تمام شده و نیز برای رضایتمندی مشتریان آگاهی دارند.»
این شرکت در سال 1990 تاسیس شد و گستره متنوعی از قطعات الکترونیک برای بازارهای نظامی، دفاعی و هوا‌فضا تولید می‌کند. رنا کوئه با در نظر گرفتن رويكردي بلندمدت تمام تلاشش را برای حفظ روحیه‌ها انجام می‌دهد و حال و هوای اشتیاق را برای کارمندان زنده نگه می‌دارد و توأمان تنوعی از سودهای دست و دلبازانه ارائه می‌کند؛ از جمله بیمه سلامتی ده درصدی و پاداش‌های قابل توجه در آخر سال برای همه کارمندان.
او می‌داند که نمی‌تواند منحصرا بر چنان انگیزه‌های مالی‌ای اتکا کند؛ در نتیجه، او بر انگیزه‌های درونی و باطنی نيز تمرکز می‌کند: یعنی همان مواردی که در کتاب مدیریتی مشهور، «شادمانه کار کنید: آنچه بزرگ‌ترین رییس‌ها می‌دانند» نوشته جیل گیسلر، ذکر شده است. این موارد چهارگانه به این قرار هستند:
1. بر نیرومندی‌های کارمندان تمرکز کنید: مدیران تاثیرگذار می‌دانند که توجه به نیرومندی‌های کارمندان به رضایت کارگران منجر می‌شود. آنها فرصت ‌تمرکز به کارمندان می‌دهند، تا بر کاری متمرکز شوند که به ایشان اجازه می‌دهد به مهارت و قابلیت کاری بهتر و باکیفیت‌تری دست یابند. رنا‌کوئه می‌گوید: «ما از کارمندانمان انتظارات زیادی داریم و روی تمام سعی و تلاش آنها در هر روز کاری حساب می‌کنیم.» بخش مهمی از جدیت و شایستگی دلگرم‌کننده به بازدهي كار افراد مربوط می‌شود. «وقتی کار با فرجه‌ها، ضرب‌الاجل‌ها مواجه می‌شود یا با پیش‌بینی‌های مورد انتظار مطابقت می‌کند، آنگاه همواره سعی می‌کنیم از کارمندان به خاطر انجام درست وظیفه‌شان قدردانی کنیم.»
2. با برنامه‌ریزی‌ها منعطف برخورد کنید: در اغلب موارد، هرگاه به کارمندان حق کنترل بر محیط کاری داده می‌شود، این امر سبب انگیزه بیشتر می‌شود. هرچند سرشت تولیدی کسب‌وکار رنا کوئه مانع از این می‌شود که به اغلب کارمندانش اجازه به‌کارگیری یک برنامه کاری خود آیین بدهد، با این‌حال، کوئه توانست زمان کاری منعطف و آزادتری را برای نایب‌رییس شرکتش، دایانا رومرو، در نظر بگیرد.
رومرو می‌گوید: «برنامه‌ریزی منعطف من، که چهار روز در هفته ادامه دارد، به من اجازه می‌دهد از دختر کوچکم مراقبت کنم و نیز به من وقتی برای رسیدگی به امور شخصی‌ام می‌دهد. این انعطاف و استقلال زمان کاری، همچنین مرا برمی‌انگیزد که به بهترین نحو کارم را به انجام برسانم؛ زیرا به من این پیام را می‌دهد که عضوی ارزشمند در کارم هستم و مرا نسبت به شرکت و وظیفه مربوط به آن راسخ و وظیفه‌شناس
می‌کند.»
روندا شیدر نماینده بیمه کشاورزی ایالتی است. شرکت متبوع وی برای کسب و کارهای کوچک، خانواده‌ها و افراد، خدمات بیمه و نیز خدمات بازرگانی تدارک می‌بیند. او نیز به تهییج کارمندان و انگیزه‌دادن به آنها، به وسیله تدارک نوعی خودآیینی و انعطاف‌پذیری باور دارد. روندا شیدر، که شش نفر را در استخدام خود دارد، می‌گوید: «ما ساعت‌ها کار می‌کنیم؛ اما من همیشه سعی می‌کنم نیازها و احتیاجات شخصی را لحاظ کنم. اخیرا پرفروش‌ترین فروشنده‌ام از من تقاضای یک روز تعطیل در ماه برای رسیدگی به سایر امور را کرد. من مشتاقانه موافقت کردم و طوری برنامه‌ریزی کردیم که هر دو از تطبیق دادن تقاضای وی با زمان کاری شرکت خشنود بودیم. تا جایی‌که بتوانیم به نحوی شایسته‌تر به مشتری‌هایمان خدمات ارائه کنیم، من همواره نسبت به ایده‌ها با گشودگی برخورد
می‌کنم.»
3. معنایی از قصد و نیت را به کارمندان‌تان منتقل کنید: شیدر می‌گوید: «وقتی نوبت به این سوال می‌رسد که چه چیزی کارمندان را تهییج می‌کند، هرچند به نظر می‌رسد پاسخ واضح باشد؛ یعنی به یک برگه حقوقی ختم شود؛ اما پول همیشه برانگیزاننده اولیه نیست.»
شیدر به این امر توجه کرده است که معنا و احساس هر فرد از نیت و قصد، اغلب به رضایتمندی شغلی وی گره خورده است و تنها روش برای فهم آن هدف، رسیدن به شناخت هر کارمند است. شیدر می‌گوید: «مردم به انگیزه‌های متنوعی عکس‌العمل نشان می‌دهند.
کمی کار می‌برد تا کشف کنید که هر کس چه خواست‌ها و نیازهایی دارد؛ اما وقتی تشخیص دادید چه چیزی کارمندان را به راه می‌اندازد و احساسشان از نیت و قصد را تقویت می‌کند، آن‌وقت کارمندان احساس ارجمندی و احترام می‌کنند و به این‌ترتیب شما نیز از بهترین خدمات ممکن ایشان بهره‌مند خواهید شد.»
4. پیشرفت کاری شرکت را اطلاع دهيد: هر کارمند می‌خواهد بداند که پیشرفتی در حال وقوع است و اینکه هم آنها و هم شرکت به هدف‌هایشان می‌رسند. مدیران شایسته و موفق نیروی انسانی آگاه از اهداف شرکت را حفظ می‌کنند. رنا کوئه دست کم سالی یک بار با هر کدام از کارمندان درباره منافع شخصی‌‌شان جلسه‌ای ترتیب می‌دهد و طرح‌هایی را به بحث می‌گذارد.
او می‌گوید: «با همدیگر گزارش یا شرح آنها را مرور می‌کنیم و آنها واقعا از توجه به این جنبه از اهداف مالی شخصی‌شان قدردانی می‌کنند. آنها تصدیق می‌کنند که چقدر مساعدت شرکت برایشان ارزشمند است و با احساس خوبی از مسوولیت‌پذیری متقابل درباره پیشرفتشان اتاق را ترک می‌کنند.»
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
پنج روش کم هزینه برای انگیزه دادن به کارمندان

پنج روش کم هزینه برای انگیزه دادن به کارمندان

نكات مديريتي
پنج روش کم هزینه برای انگیزه دادن به کارمندان

مترجم: زهرا آزموده
گاهی اوقات یک شناخت خوب بهتر از حقوق بالا است.



چطور می‌توانید افراد را برای کار کردن تشویق کنید، بدون اینکه به آنها پول بیشتری بدهید؟ اگر شما بدانید چرا پول یک محرک است، این موضوع به نظر کار ساده‌ای می‌آید. در واقع هیچ کس تنها برای پول کار نمی‌کند.
علاوه بر این، وقتی کسی کمترین امکانات غذا، لباس و مسکن را دارد، هرگز برای خرید اقلام بیشتر کار نمی‌کند. تنها دلیل اینکه مردم پول بیشتری را برای خرید اقلام صرف می‌کنند این است که معتقدند داشتن و استفاده کردن كالاهاي بيشتر آنها را شاد می‌کند.
به طور خلاصه، وقتی افراد در سطح مطلوبي از زندگی هستند، تنها دلیلی که پول به آنها انگیزه می‌دهد این است که مردم پول را به عنوان وسیله‌ای برای احساس‌های خوب می‌بینند.
به این دلیل است که ايجاد انگیزش بدون پول کار ساده‌تری است. تمام چیزی که شما نیاز دارید این است که بدانید وقتی افراد کار می‌کنند، چه چیزی به آنها احساس خوبی می‌دهد.
سعی کنید فرصت‌هایی را خلق کنید که شناخت اجرای خوب و همراه کردن کارکنان با یکدیگر، هدف بزرگ شرکت شما باشد. برای اینکه به این دستاورد برسید، نکات زیر پیشنهاد می‌شوند:
1. اجازه بدهید کارمندان همکارانشان را تشویق کنند
هر وقت که کارمندی به یک هدف بزرگ دست می‌یابد، اجازه بدهید که آن کارمند، کارمندان دیگر واحدها را که در راه رسیدن به این هدف او را یاری کرده‌اند، به طور رسمی بشناسد.
برای مثال، در یک شرکت وقتی کارمندی به یک فروش بزرگ دست می‌یابد، فروشنده موفق می‌تواند شخصی که در راه رسیدن به هدف او را در حلقه پشتیبانی (در هر دو تیم) یاری کرده انتخاب کند و پاداش این فرد مشخصا در جمع به نمایش گذاشته شود.
میزان پاداش چه زیاد باشد چه کم، به مجریان اصلی و افراد ناشناخته که آنها را حمایت کردند، انگیزه می‌دهد. به علاوه اینکه کار جالبی است.
2. ملاقات‌های هفتگی را ضمانت کیفیت قرار دهید
با برگزاری جلسات هفتگی خارج از ساعات کاری، مثلا در یک روز تعطیل در رستوران، می‌توانید کیفیت کارتان را ضمانت کنید.
کارکنان (و مخصوصا مدیران) هر جایی که دوست داشته باشند می‌نشینند، هر چیزی که می‌خواهند سفارش می‌دهند و حساب خودشان و در صورت تمایل سایرین را نیز پرداخت می‌کنند. چیزی که در نهایت اتفاق می‌افتد این است بحث به سمت کار پیش می‌رود و افراد از پوشیدن لباس رسمی فارغ هستند. این روش نه تنها موجب برقراری ارتباط در گروه‌های متفاوت می‌شود، بلکه در طول زمان این احساس را در کارمندان ایجاد می‌کند که آنها با همکارانشان تنها کار نمی‌کنند و می‌توانند با آنها رابطه دوستی برقرار کنند.
3. به دلیل عملکرد افراد به آنها اضافی حقوق بدهید، نه موقعیت شغلی‌شان بسیاری از شرکت‌ها مزایای جانبی مانند ملاقات‌های بیرونی در فضای آزاد یا رستوران‌ها را (معمولا برای مدیران) دارند. اگر شما چنین مزایایی را بر مبنای موقعیت شغلی در شرکت فراهم کنید، افراد را برای دست یافتن به جایگاه بالاتر تشویق می‌کنید. این هدفی است که تعداد کمی از افراد می‌توانند به آن دست پیدا کنند و ممکن است مسیر شغلی مناسبی برای کارمندان نباشد. از سوی دیگر، اگر این مزایا از طریق عملکرد فردی کارکنان به دست بیاید، شما آنها را تشویق می‌کنید تا در کار خودشان بهترین باشند، بدون توجه به اینکه آنها ممکن است در آینده مدیر شوند.
4. کار را شبیه بازی کنید
مشاوران مدیران، افرادی هستند که معمولا آماده‌اند تا یک ایده ساده را به موضوعی پیچیده تبدیل کنند. این افراد در واقع یک بازی تخیلی را شروع می‌کنند، به این معنی که در زبان نقشه سیستمی از نقاط را ایجاد می‌کنند و نتایج را طوری که برای همه قابل رویت باشد در آن قرار می‌دهند.
البته گروه فروش این قبیل کارها را در طی سال‌ها انجام داده‌اند، اما اکنون شرکت‌ها در پی این هستند که این مفهوم را در فعالیت‌های دیگر نیز به کار بگیرند. به عنوان مثال، اگر شما یک گروه برنامه نویس را مدیریت می‌کنید، به این نکته خواهید رسید که چقدر روش‌های نرم افزاری برای تست کیفیت مناسب است.
تجربه می‌گوید که موثرترین استراتژی بازی تخیلی نسبت به رقابت‌های فردی، رقابت بین گروه‌ها است. علاوه بر این شما تصادفا می‌توانید فرآیند انگیزش را برای جایگاه یابی و اعتبار کارکنان انجام دهید.
5. بین کارکنان و مشتریان ارتباط برقرار کنید
افراد زمانی که می‌بینند کاری که انجام می‌دهند یک تغییر مثبت در دنیا ایجاد می‌کند، احساس بهتری در مورد خودشان می‌کنند و در نتیجه شادتر می‌شوند.
البته کارکنانی که در ارتباط مستقیم با مشتریان نیستند معمولا نمی‌توانند نتیجه نهایی کارشان را ببینند و کسانی که در ارتباط با مشتریان کار می‌کنند (مثل گروه‌های پشتیبانی از مشتری) همیشه شکایات مشتریان را می‌شنوند.
بنابراین، اگر شما یک مشتری واقعا راضی را دیدید از او بخواهید که کارکنانتان را ملاقات کند یا یک ویدئو برای تشکر از تیم به خاطر تلاش هایشان ضبط کند و در آن توضیح دهد که چگونه عملکرد آن تیم موجب ایجاد تغییر در زندگی مشتریانشان شده است.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
چگونه به کارمندان کارآموز انگیزه بدهیم؟

چگونه به کارمندان کارآموز انگیزه بدهیم؟

چگونه به کارمندان کارآموز انگیزه بدهیم؟
مترجم: مریم رضایی
منبع: Wall Street Journal
دکتر الیزابت چابنر تامسون، زمانی که کسب‌وکار تازه خود را که یک خرده‌فروشی و عمده فروشی لوازم درمانی برای افراد تحت درمان سرطان سینه بود آغاز کرد، از سه تن از دانشجویان خود به‌عنوان کارآموز استفاده کرد تا کارش را به سرانجام برساند.


کارآموزها به او پیشنهاد داده بودند بدون اینکه پولی دریافت کنند و فقط برای کسب تجربه حرفه‌ای، با بازاریابی از طریق رسانه‌هاي اجتماعی به او کمک خواهند کرد.
اما به گفته تامسون، بعد از چند هفته دختران جوان کارآموز علاقه خود را به کار موقتشان از دست دادند و مرتب، بدون اینکه از قبل خبر بدهند، به مرخصی مي‌رفتند. نکته مهم این بود که تامسون نمي‌توانست چیزی به آنها بگوید، چون حقوقی به آنها پرداخت نمي‌کرد و حتی این کار مزیتی در کار دانشگاهی آنها نداشت.
تامسون با افزودن این نکته که اگر در همان شروع کار زمان بیشتری برای نظارت بر کار این کارآموزان اختصاص مي‌داد، آنها تمایل بیشتری به کار کردن پیدا مي‌کردند، مي‌گوید: «من برای به سرانجام رساندن کارم به شدت به آنها وابسته شده بودم. اما نمي‌توانستم درخواست مهمی از آنها داشته باشم.»
آیا شما هم برنامه‌ریزی کرده‌اید که برای بنگاه جدیدتان چند دانشجو را به عنوان کارآموز به کار بگیرید؟ اگر تازه‌کارتان را شروع کرده‌اید یا بودجه محدودی برای استخدام کارمندان مجرب دارید، این ساده‌ترین کاری است که مي‌توانید انجام دهید. کارآموزها معمولا تمایل دارند در ازای دریافت مبلغی بسیار کم یا حتی بدون دستمزد، برای گذراندن دوره‌ای از کار عملی دانشگاه یا فرصتی برای اعتبار بخشیدن به رزومه خود، کار کنند.
اما همان طور که دکتر تامسون کشف کرد، اگر کارآموزها هیچ مزایایی دریافت نکنند یا به‌طور ضعیفی مدیریت شوند، انگیزه خود را برای انجام کامل کار از دست مي‌دهند. تامسون اکنون در حال برنامه‌ریزی یک طرح سازمان دهی شده برای به‌کارگیری کارآموزان است.
هنگام تهیه طرح به‌کارگیری کارآموز، قوانین کار کشورتان را هم در نظر داشته باشید. همچنین طرح را طوری تنظیم کنید که فقط به نفع کسب‌وکار شما نباشد، بلکه برای آن کارآموز هم مزایایی داشته باشد.
بیلی ون ژورا، تعدادی کارآموز را در شرکت مشاوره بیمه خود به کار گرفته و به آنها در مورد نحوه اداره عملیات بازاریابی، از ابتدا تا انتها آموزش مي‌دهد. این کارآموزان ساعتی 10 دلار دستمزد دریافت مي‌کنند و اگر لازم باشد برای تنظیم قراردادی به مسافرت بروند، هفته ای 25 دلار مبلغ اضافی به آنها پرداخت مي‌شود. ون ژورا مي‌گوید که در ابتدا وظایفی را به کارآموزان خود محول مي‌کرد که در موفقیت کسب‌وکار او نقش حیاتی نداشتند. «به همین دلیل، آنها اجازه اشتباه کردن و شکست خوردن را داشتند. اکنون دو برابر مبلغی که به آنها مي‌پردازم، درآمد دارم و آنها هم به دانش خود اضافه مي‌کنند.»
ون ژورا بلافاصله پس از تاسیس شرکتش شروع به استخدام کارآموز از دانشکده‌هاي محلی کرد. او اشاره مي‌کند در حالی که صنعت بیمه به رکود داشتن شهرت یافته، او توانسته دانشجویان با استعدادی را به کار گیرد. این افراد در انتخاب مشتری، ساعات و محل کار خود آزادند.
اولیویا پرکینز، مدیر یک شرکت بازاریابی تازه تاسیس مي‌گوید، هنگام ارزیابی افرادی که داوطلب کارآموزی هستند، چندان به دانشگاهی که در آن درس خوانده‌اند اهمیت ندهید. پرکینز اخیرا دو کارآموز را به کار گرفته که یکی از آنها فارغ‌التحصیل «آیوی لیگ» (از معروف‌ترین گروه‌هاي دانشگاهی جهان) بود و دیگری فارغ‌التحصیل یک دانشگاه معمولی، اما جالب بود که دومی عملکرد بهتری داشت. پرکینز مي‌گوید «کارآموزی که در یک دانشگاه معمولی درس خوانده بود، ایده‌هاي خلاقانه بیشتری داشت و نقش او در پیشبرد امور بسیار تاثیرگذار بود، در حالی که کارآموز دیگر که سوابق تحصیلی بهتری داشت، به کمک کاری بیشتری احتیاج داشت و باز هم نمي‌توانست کارها را به طور کامل پیش ببرد.»
نکته دیگری که کارآفرینان در استفاده از کارآموزان بر آن تاکید دارند این است که از کارآموز مجازی استفاده نکنید. دیوید سیمنیک، از موسسین برند زیبایی و بهداشتی سوپ‌باکس مي‌گوید: وقتی کسب‌وکار آنها تازه تاسیس شده بود، پنج دانشجوی کارآموز را به‌کار گرفت تا از راه دور برای شرکت کار کنند، چون شرکت توانایی مالی نداشت تا فضای کاری به آنها اختصاص دهد.
سیمنیک و شرکایش تصور مي‌کردند که با استفاده از تکنولوژی‌هاي آنلاین مانند اسکایپ و Hangout گوگل مي‌توانند بر حوزه‌هایی مانند روابط عمومی و توسعه کسب‌وکار نظارت داشته باشند. اما این تنظیمات به سرعت به هم ریخت. «ما به این نتیجه رسیدیم که هماهنگ‌سازی جلسات و رفع اشکالات فنی، نسبت به شرایط عادی زمان بیشتری را تلف مي‌کند.»
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
هشت مزیت ویژه برای روحیه بخشیدن به کارمندان

هشت مزیت ویژه برای روحیه بخشیدن به کارمندان

هشت مزیت ویژه برای روحیه بخشیدن به کارمندان
نویسنده: جنیفر گرگوری
ترجمه: سیمین راد
در حالی‌که شما اغلب، یک سرآشپز حرفه‌ای برای پخت ناهار هر روز کارمندانتان، یا یک استخر شنای استاندارد در مجموعه شرکت‌های‌تان ندارید، شیوه‌های زیاد دیگری وجود دارند که با آنها می‌توانید مزایای رقابتی‌ای را برای حفظ کارمندانتان ارائه کنید.



بسیاری از کسب‌وکارهای کوچک نگران عدم توانایی برای رقابت با «غول‌شرکت‌ها» هستند، اما روش‌های بسیاری برای فراهم آوردن منافع برای پرسنلتان وجود دارد. حتی اگر جیب‌هایتان به‌اندازه شرکت گوگل یا اپل بزرگ نیست، با این‌حال به عنوان یک مالک کسب‌وکار کوچک، قادر هستید برای تدارک آنچه کارمندان ویژه واقعا به دنبالش هستند، تمهیدی بیندیشید.
در اینجا هشت منفعت رقابتی را ذکر می‌کنیم که می‌توانید به کارمندانتان پیشنهاد بدهید:
1. شرایط کاری منعطف. امروزه یکی از جذاب‌ترین منافع برای کارمندان انعطاف‌پذیری است، آن هم بر حسب اینکه چه وقت و کجا کار می‌کنند. بسیاری از مردم حتی بر سر کاری که دستمزدی کمتر از کار دیگر دارد، باقی می‌مانند؛ زیرا شرایط مناسب آن، توازن کار و زندگی را به آنها عرضه می‌کند. هر وقت ممکن باشد و بدون قربانی‌کردن بهره‌وری یا خدمات مشتری، به کارمندانتان اجازه‌ ساعات کاری منعطف یا کار در خانه را بدهید. یک شرکت آی.تی نیازی ندارد کارمندانش در یک شیفت کاری از ساعت نه تا پنج کار کنند.
دانا مارلو، از شرکای اصلی یک شرکت آی.تی. (شرکت L.L.C.) می‌گوید: «از وقتی که با ضرب‌الاجل‌ها مواجه می‌شویم، اهمیتی ندارد که پرسنل چه وقتی و کجا مشغول به کار هستند. دریافته‌ایم که همین انعطاف‌پذیری اجازه می‌دهد که کار هرچه سریع‌تر، یعنی با کمترین زمان از دست رفته، به انجام برسد.»
2. نقشه‌های رقابتی مربوط به سلامتی. مراقبت‌های بهداشتی، موضوعی مهم نزد خیلی از کارمندان است. یکی از بهترین منافعی که می‌توانید به کارمندانتان بدهید برنامه سلامتی با هزینه پایین است. امکان دسترسی به تمهیدات مربوط به سلامتی موجب رضایت کارمندان می‌شود. بعضی از کسب‌وکارهای کوچک حتی تا آنجا پیش می‌روند که تمام مزایا و حق بیمه‌ مراقبت‌های پزشکی برای کارمندان و خانواده‌هایشان را پرداخت می‌کنند.
3. مزایای ورزشی. دسترسی به تسهیلات ورزشی باکیفیت برای کارمندان، شیوه‌ دیگری برای کمک به سلامتی و نشاط کارمندان‌تان است. شرکت «دیزاین 99» برای کارمندان، کارت عضویت ورزشگاهی با موقعیت‌های ورزشی متعدد را فراهم کرد؛ طوری‌که آنها می‌توانستند حتی موقع ناهار یا وقتی خانه هستند از اين امكانات استفاده كنند. گزینه دیگر، تدارک اضافه‌حقوق ورزشی برای کارمندان در جهت انتخاب تسهیلات ورزشی مورد نظرشان است.
4. برنامه‌های تندرستی. شما با ارائه دسترسی به اطلاعات سلامت و برنامه‌های تندرستی، می‌توانید به نحو بهتری به آنها کمک کنید تا به توازن کار یا زندگی برسند. شرکت کلمچوک کوباستا (Klemchuk Kubasta)، یک موسسه بازرگانی در زمینه حقوق در دالاس، برای حمایت روزانه کارمندان، با یک کارشناس تندرستی همکاری می‌کند. این موسسه‌ بازرگانی همچنین آشپزخانه را با خوراک‌های سالم میان وعده پر می‌کند. دارین کلمچوک، از بنیان‌گذاران و مدیران این شرکت می‌گوید: «ما همچنین یک سخنران ماهانه داریم تا درباره موضوعاتی چون سبک زندگی سالم و شیوه‌هایی برای سالم‌ماندن در محل کار، صحبت کند.
5. خدمات پشتیبانی مراقبت از کودکان. بسیاری از والدین شاغل درگیر مسائل کودکشان هستند. شما می‌توانید نگرانی‌های کارمندانتان و افزایش غیبت‌شان به این دلیل را با تدارک پشتیبانی از مراقبت از کودک برطرف کنید.
6. برنامه‌های انعطاف‌پذیر برای مرخصی. معمولا اغلب شرکت‌ها وقتی زمان بیماری و زمان تعطیلات با هم یکی می‌شوند، به سمت خط مشی پرداخت دستمزد کامل حرکت می‌کنند. سعی کنید به کارمندان برای رفتن به مرخصی در روزهایی که بیمار هستند، مجال بیشتری بدهید تا آنها بدون استفاده از روزهای مرخصی خود بتوانند در خانه به استراحت بپردازند. کارمندان بسیار دوست دارند وقتی واقعا بیمار هستند خانه بمانند نه اینکه بیماریشان را به شرکت بیاورند. این رویه نوعی حسن‌نیت در کارمندان ايجاد مي‌كند تا آنها احساس ارزشمندی کنند. به این ترتیب آنها می‌توانند از زمان تعطیلات‌شان، به جای تیمارداری در بستر بیماری، برای بازیابی خود همراه با خانواده‌شان بهره برند.
7. مزایای رفاهی. امروزه بعضی شرکت‌ها به جای دادن هزینه‌ بنزین، مزایای مسافرتی تدارک می‌بینند؛ در حالی‌که کسب‌وکارهای کوچک نمی‌توانند مثل بسیاری از شرکت‌های بزرگ، کارمندان را با ماشین‌های ون جابه‌جا کنند؛ اما می‌توانند پولی را برای پارکینگ، بنزین، یا حمل و نقل عمومی به ایشان ارائه کنند. لورین گارد می‌گوید: «ما می‌توانیم تا حدود 25 درصد از چک حقوقی ماهانه‌مان پیش از مالیات را به این امر اختصاص دهیم و کارت‌های حمل‌ونقل را برای نقل‌و‌انتقالات عمومی دریافت کنیم. کارمندان از این جهت این نوع مزایا را دوست دارند که می‌بینند چقدر مناسب و راحت است و می‌تواند باعث پس‌انداز هم بشود.»
8. ايجاد فرصت‌هاي داوطلبانه. بسیاری از کارمندان علاقه دارند تا در کنار کار خود به مسوولیت‌های اجتماعیشان نسبت به جامعه نیز بپردازند؛ اما اغلب برای انجام این کار باید با فشار کار و الزامات خانواده دست و پنجه نرم کنند. با شرکت در برنامه‌های داوطلبانه و دادن دستمزد ساعتی به کارمندانتان برای فعالیتشان در هر سال، آنها می‌توانند از این فرصت استفاده کنند؛ در حالی‌که هنوز برای خانواده‌هایشان هم وقت دارند. گزینه دیگر، داشتن امکان کار داوطلبانه در دفتر کار است که هم کار تیمی را بپرورد و هم به دیگران کمک کند؛ در حالی‌که همزمان حسن نیت و تایید کسب‌وکار را هم به دست می‌آورد.
این هشت نکته را می‌توانید در میان کارمندانتان به بحث بگذارید و بسته به اقتضائات فضای کسب‌وکارتان منافع رقابتی دیگری را نیز به این فهرست اضافه کنید.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
چگونه در کارمندان انگيزه بيشتري ايجاد كنيم؟

چگونه در کارمندان انگيزه بيشتري ايجاد كنيم؟
نویسنده: وی‌ویان گیانگ
ترجمه: سیمین راد
بازاریابی و استراتژی مناسب می‌تواند آن چیزی باشد که در ابتدا توجه ما را به یک شرکت جلب می‌کند، اما مولفه‌ای در محل کار وجود دارد که برای موفقیت بسیار اساسی و مهم است: کارمندان با انگیزه و پر هیجان.



حتی با انگیزه‌ترین کارمندان هم، برای اینکه به طور پیوسته و دائمی در مسیر پیروزی‌های کاری گام بردارند، گاهی اوقات به تلنگری کوچک نیاز دارند.
اگر کارمندان احساس کنند که بخشی از شرکت هستند، حس وظیفه‌شناسی در آنها بیشتر می‌شود و آنها را ترغیب خواهد کرد به کارمند الگو برای دیگر کارمندان تبدیل شود، بی‌آنکه چنین چیزی از آنها خواسته شود. این دسته از کارمندان به‌گرمی از کسانی که آنجا کار می‌کنند تعریف می‌کنند، حتی وقتی سر کار نیستند.
به‌زودی، همه شروع به صحبت درباره این موضوع خواهند کرد که چه شرکت بزرگی دارید. اما، در ابتدا، کارمندان‌تان نیاز دارند نسبت به کار احساس علاقه کنند، اگر اینطور شود خواهند توانست مشکلات عظیم را هم از سر راه بردارند. در اینجا هفت شیوه‌ای را ذکر می‌کنیم که برای تهییج کارمندان شما نسبت به شرکت، کار و وظیفه‌شان مفید است:
یک) خودتان را در یک سطح شخصی و دوستانه معرفی کنید
کارشناسان بازاریابی می‌گویند، «اولین مواجهه، یا اولین تاثیر، همه چیز را درباره فرد نشان می‌دهد». در یک محل کار، این تاثیر اول، برای کمک به کارمندان و برای اینکه بتوانند نقش‌شان در شرکت را معین کنند، ضروری است. پس وقتی برای اولین بار با کارمندان ملاقات می‌کنید چنین رابطه صحیحی را با آنها برقرار کنید: از آنها درباره علایق و نقشه‌های‌شان بپرسید، مثلا اینکه آخر هفته را چگونه خواهند گذراند.
آنها احساس خواهند کرد که شما دارید با ایشان به عنوان یک شخص و نه یک کارگر صرف برخورد می‌کنید. این قدم اول در راه وظیفه‌شناسی همیشگی آنها نسبت به شرکت شما خواهد بود.
دو) مطمئن شوید که کارمندان می‌دانند مهارت‌های‌شان مورد احتیاج شرکت است.
حتی اگر این یک وظیفه ناچیز باشد، کارمندان نیاز دارند احساس کنند کاری که دارند انجام می‌دهند معنادار و با اهمیت است تا برای انجامش ارزش قائل شوند. اگر چنین نباشد، ممکن است به روبات‌های مکانیکی تبدیل شوند و چندان توجهی به محصول نکنند. به عبارت دیگر، کارمندان نیاز دارند در چیزی فراتر از خود فردی‌شان احساس شایستگی و قدردانی کنند.
آنها نیاز دارند احساس کنند دیگران به کارهای عظیم آنها متکی هستند؛ با چنین احساسی آنها می‌توانند چیزی عظیم‌تر تولید کنند.
سه) کاری کنید در قبال شرکت احساس مالکیت کنند
کارمندانی که بیشتر به کارشان جفت‌و‌جور هستند، این احساس را نسبت به شرکت دارند که هر چه سخت‌تر برای منافع شرکت کار کنند.
با پرسیدن ایده‌ها و عقایدشان، درباره برنامه‌ریزی‌ها و تصمیم‌گیری‌های شرکت، کاری کنید درگیرانه‌تر مشغول کار شوند. به این نحو، آنها احساس مسوولیت بیشتری نسبت به مدیریت شرکت خواهند کرد. این روال نزد کارمندان نوعی حس مالکیت را اعمال خواهد کرد؛ هم در تصمیم‌هایی که اتخاذ می‌کنند و هم کاری که تولید می‌كنند.
چهار) با هر کس به نحو متفاوتی برخورد کنید
همه کارمندان‌تان را به یک نحو مورد تقدیر یا نقد قرار ندهید. هر کسی دوست دارد احساس کند که نه یک عضو بلکه یک فرد است. هر وقت به این شیوه به ایشان بازخورد بدهید، بسیار بیش از پیش کارشان را جدی خواهند گرفت.
پنج) بر نیرومندی‌های‌شان متمرکز شوید
هر کسی دارای نیرومندی‌ها و مهارت‌های خاص خود است که می‌تواند به شرکت سود برساند. بر همین نقاط قوت تمرکز کنید و نه آنقدرها بر نقاط ضعف‌شان. خصوصا اگر بر وضعیت شغلی‌شان تاثیر ندارد بر نقاط ضعف‌شان تاکید نکنید. در عوض، روش‌هایی برای بهبود توانايي‌هايشان به آنها نشان دهید. به آنها نشان دهید که چگونه می‌توانند از مهارت‌های‌شان در جهت کمک به شرکت بهتر استفاده کنند.
شش) از نوآوری‌های ریسک‌پذیر کارمندان‌تان پشتیبانی کنید
تیم کاری شما نیاز دارد بداند اگر اشتباهی صورت داد باز هم مورد تایید است. برای رشد یک شرکت، شانس‌ها و ریسک‌ها باید از طرف شرکت به جریان بیفتند. بعضی از عظیم‌ترین ابداعات از همین ریسک‌ها و حتی اشتباهات، نتیجه می‌شوند. به همین ترتیب، کارمندان هم نیاز دارند بدانند که می‌توانند خطر (ریسک) کنند، آن هم بدون در نظر گرفتن این احتمال که اگر نتیجه دلخواه محقق نشد ممکن است محکوم شوند. بدون این اطمینان خاطر، کارمندان از خطر کردن بسیار خواهند ترسید، زیرا احتمالا به نظر آنها، بهتر است یک کارمند میانگین باقی بمانند تا اینکه به عنوان کسی شناخته شوند که طرح عظیمی را پرورانده و در عمل مرتکب اشتباه شده.
هفت) درهای‌تان را باز بگذارید
اگر سرتاسر روز را پشت درهای بسته پنهان شوید، هیچ یک از کارمندان ــ اگر لازم بود پیش شما بیایند ــ هرگز به قدر کافی راحت نیستند.
به این‌ ترتیب، شما در حال خلق سطحی از سلسله‌مراتب هستید که شکاف بین شما و مولفه اساسی برای موفقیت شرکت‌تان را عمیق‌تر خواهد کرد. با باز گذاشتن درها و دعوت کردن از کارمندان برای مشارکت، این شکاف را از میان بردارید. کاری کنید شما را به عنوان «یک نادان که پشت در بسته قایم می‌شود» نشناسند.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
نقش اصلی مدیران: ایجاد انگیزه در کارمندان

نقش اصلی مدیران: ایجاد انگیزه در کارمندان

نقش اصلی مدیران: ایجاد انگیزه در کارمندان

مترجم: رویا مرسلی
منبع: About.com
اگر مدیران مساله ایجاد انگیزه را درک کنند در اینصورت نگرش و رفتار کارمندان را به سمت موفقیت کل سازمان سوق می‌دهند.
روش رسیدن به موفقیت‌های مالی و کسب‌و‌کار پر سود تنها به استراتژی‌ها و سیستم‌های سازمان خلاصه نمی‌شود.



شخصیت و مهارت تک‌تک مدیرانی که به وعده‌های خود عمل می‌کنند و به نقش خود در هدایت کارمندان واقفند، مهم‌ترین عامل موفقیت سازمان محسوب می‌شود.
***
دیوید مایستر به‌عنوان مشاور شرکت‌های حرفه‌ای خدماتی در این زمینه می‌گوید: «موضوع اصلی شخصیت و شجاعت است که متاسفانه بسیار نادر است.» نقش مدیران، مهم‌ترین موضوع و عامل اصلی در ایجاد انگیزه در کارمندان است.
مایستر در تحقیق اخیر خود نشان داد که نگرش و رفتار کارمندان در سازمان‌های موفق از هر لحاظ بهتر از كارمندان ديگر شركت‌ها بوده است. در واقع این نگرش کارمندان است که نتایج مالی به دست می‌دهد و نه موضوعات دیگر.
اگر یک کسب‌و‌کار بخواهد که افرادش سود زیادی برای آن به دست آورند، در اینصورت باید استانداردهای بالایی را ایجاد کند و به کارمندان خود چیزی را بدهد که در آنها اشتیاق ایجاد کند. چنین افرادی باید تحت مدیریت یک فرد قابل اعتماد قرار گیرند؛ کسی که به انسان‌ها به اندازه کسب‌و‌کار اهمیت دهد و یکپارچگی ایجاد کند.
مایستر عضو هیات علمی دانشکده کسب‌وکار ‌هاروارد بوده است و کتابش بیشترین آمار فروش را به خود اختصاص داده است. او از 139 شرکت حرفه‌ای خدماتی در جهان تحقیق به عمل آورد و نتیجه تحقیق او حاصل از 5589 شرکت‌کننده است که مورد پرسش قرار گرفتند تا مشخص شود کدام یک از 74 سوالی که در تحقیق مطرح شده بود برای حصول نتایج مثبت مالی در یک کسب‌و‌کار از همه قابل پیش‌بینی‌تر است. نتایجی که او به دست آورد واقعا الهام‌بخش است.
حقایق مهم برای کارمندان و سودآوری
مایستر دریافت که در مجموع، 9 سوال از مجموع سوالات، علت بیش از 50 درصد از عوامل انحراف در سودآوری در شرکت‌های مختلف را تشریح می‌کرد. به‌رغم متفاوت بودن کشورها، بزرگی شرکت‌ها و زمینه فعالیت، این واقعیت به دست آمد. در اینجا ما برای سودآوری شرکت شما، 9 نکته بدست آمده از سوالات اين تحقيق را ذکر می‌کنیم که برای داشتن چنین شرکتی، کارمندان شما نیز باید این نکات را درک کنند.
* رضایت مشتریان، بالاترین اولویت شرکت است.
* ما برای افرادی که برنامه‌های شخصی خود را نسبت به منافع شرکت و مشتریان در اولویت قرار می‌دهند جایی نداریم.
* آنهایی که بیشترین مشارکت را در موفقیت سازمان دارند، بیشترین پاداش را نیز دریافت می‌کنند.
* مدیریت، از همه افراد انتظار بهترین کار را دارد.
* در این شرکت، از شما خواسته می‌شود مهارت جدید کسب کنید و سطح مهارت خود را افزایش دهید. این امر اختیاری نیست.
* ما زمان زیادی را صرف موضوعاتی می‌کنیم که در آینده بازگشت سرمایه خواهد داشت.
* در شرکت ما افراد همیشه با دیگران با احترام رفتار می‌کنند.
* کیفیت نظارت بر پروژه‌های مشتریان بسیار بالا و برای همه مشتریان یکسان است.
* کیفیت کار حرفه‌ای‌ها در شرکت ما به همان میزان که انتظار می‌رود بالاست.
مایستر در کتاب خود تحت عنوان «آنچه به دیگران توصیه می‌کنی خودت انجام بده: آنچه مدیران باید برای رسیدن به فرهنگ موفقیت انجام دهند» تاکید می‌کند مدیرانی که بر این عقیده هستند که کار اصلی شان اطمینان از توسعه یک استراتژی، دیدگاه یا یک ماموریت است، سخت در اشتباهند.
در ادامه مصاحبه‌ای با دیوید مایستر انجام گرفته است که می‌خوانیم.
سوزان هیت فیلد: چه توصیه‌ای می‌توانید برای مدیران داشته باشید تا آنها بتوانند به بهترین شکل تعهد، اشتیاق و احترام خود را برای ایجاد انگیزه نشان دهند؟
رفتار مدیران باید به گونه‌ای باشد که گویی عضوی از تیم هستند، نه اینکه فقط ريیس هستند. آنها باید تجملات شرکت را به حداقل برسانند و فاصله عاطفی میان خودشان و نیروی انسانی تحت امرشان را کم کنند. افراد نیاز دارند احساس کنند که مدیریت از «ما» است و نه از «آنها».
به افراد در کار کمک کنید، در دسترس همه افرادی که مشکل دارند باشید، چه مساله کاری باشد و چه شخصی، فرقی ندارد.اگر موقعیت اجازه می‌دهد، لیوان چای تان را خودتان بشویید. از همه مهم‌تر، به افراد اطمینان بدهید که دارای اصول و اسلوب غیر قابل تغییری هستید که هر اتفاقی بیفتد به آن پایبند خواهید بود.
چه توصیه‌ای دارید که مدیران بتوانند تعهد و وفاداری ایجاد کنند؟
پاسخ به سادگی عبارت «با هر دست بدهید با همان دست می‌گیرید» است. دیل کارنگی (نويسنده و سخنران آمريكايي توسعه‌دهنده مهارت‌هاي اجتماعي) یک بار گفت که شما زمانی که به دیگران کمک می‌کنید تا به اهدافشان دست یابند، موفقیت و لذت بیشتری کسب می‌کنید تا زمانی که تنها بر رسیدن به اهداف خود تمرکز می‌كنید.
کار اصلی یک مدیر این است که به طور فعالانه به دیگران کمک کند تا موفق شوند. بر این کار تمرکز کنید که به افرادتان کارهای جذاب و چالش‌انگیز بدهید و به آنها کمک کنید تا موفق شوند و به این ترتیب آنها هرگز فکر رفتن به سرشان نمی‌زند. افراد به دنبال موفقیت هستند، نه شغل و این به آن معنا است که آنها می‌خواهند یاد بگیرند و رشد کنند. هر موضوعی که سر راه این فرآیند قرار گیرد، انگیزه را از بین می‌برد.
توصیه شما به مدیران برای ایجاد اشتیاق و انگیزه در افراد چیست؟
لازم نیست مدیران کار خاصی انجام دهند؛ تنها کافی است کاری را انجام دهند که در خودشان به‌عنوان یک فرد اشتیاق و انگیزه ایجاد می‌کند. وقتی من در سراسر دنیا از افراد در سطوح مختلف سوال می‌کنم بهترین مدیری که تاکنون داشته‌اند چگونه بوده است، تقریبا نتایج در همه جا یکسان است. بهترین مدیران مسوولیت‌های زیادی را در همان مراحل اولیه به افراد می‌دهند، همواره برای کمک حاضرند، استانداردهای بالایی را ایجاد و پیاده می‌کنند(در مورد مسائلی غیر از موضوعات مالی)، عدم مشارکت اعضای تیم‌های دیگر را تحمل نمی‌کنند و خود یک نمونه فردی کامل هستند. البته می‌دانم که عبارات، بسیار ساده بیان شده‌اند، اما این به معنای غلط بودن آن نیست.
افراد حرفه‌ای در منابع انسانی چگونه می‌توانند به مدیران برای بهبود کارها کمک کنند؟ یک فرد در منابع انسانی چگونه می‌تواند این رفتارها را در کار خودش نشان دهد؟
بسیاری از مدیران، حتی آنها که در سطح بالایی هستند، هرگز آموزش ندیده‌اند که چگونه مدیریت کنند. چند نفر از ما آموزش دیده ایم که چگونه اعتماد و احترام کسب کنیم؟ چگونه افرادی را که تحت رهبری ما هستند متقاعد می‌کنیم که به پیشرفت آنها اهمیت می‌دهیم؟ مساله اصلا سیستم‌ها و فرآیندها نیستند، بلکه موضوع مهارت‌های بین‌فردی است؛ موضوع هوش احساسی و تعامل اجتماعی است.
بسیاری از ما برای آنکه در این زمینه‌ها رشد کنیم نیاز به کمک زیادی داریم. این موضوع برای حرفه‌ای‌ها در منابع انسانی نیز صدق می‌کند. در یکی از کتاب‌های خود تحت عنوان «راهنمای مورد اعتماد» در این باره صحبت کرده‌ام که چگونه می‌توان در «مشتریان» اعتماد، اطمینان و تاثیر ایجاد کرد. افراد حرفه‌ای در منابع انسانی باید هر روز و هر هفته این کار را انجام دهند. تکرار می‌کنم. مساله سیستم‌ها، فرآیندها یا منطق نیست، بلکه مساله مربوط به این است که یاد بگیریم چگونه بر انساني دیگر، تاثیر بگذاریم که متاسفانه به اندازه کافی زمان برای فکر کردن به این موضوع اختصاص نمی‌دهیم.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
7 روش برای ایجاد انگیزه در کارمندان

7 روش برای ایجاد انگیزه در کارمندان

نكات مديريتي
7 روش برای ایجاد انگیزه در کارمندان

مترجم: رویا مرسلی
ایجاد انگیزه در کارمندان همواره یک چالش در محیط کار است. به‌ویژه در محیط‌هاي کاری که در آن ناظران و مدیران بر رضایت کارمندان به‌عنوان بخشی از استراتژی حمایتی سازمان تاکید نمي‌کنند و راه سختی را پیش روی خود قرار مي‌دهند.
بعضی از سازمان‌ها نسبت به ایجاد انگیزه در کارمندان بی‌تفاوت هستند، اما در عین حال تقریبا همه سازمان‌ها انتظار دارند که بهترین کارآیی را از کارمندان خود دریافت دارند.



توصیه من به مدیران این است که با مدیریت صحیح، خود را از این وضعیت خلاص کنند. شرکت‌هاي کمی وجود دارند که تلاش مدیران را برای کمک به ایجاد انگیزه در کارمندان، مورد حمایت قرار مي‌دهند. حتی در محیط‌هاي کاری که بیشترین حمایت‌ها انجام مي‌گیرد نیز تقریبا هر روز این چالش به چشم مي‌خورد و مدیران اغلب احساس مي‌کنند که سازمان اهداف متضادی نسبت به تلاش آنها برای تشویق کارمندان برای ایجاد انگیزه در آنها دارد.
بدترین محیط کاری برای کارمندان چگونه محیطی است؟ گاهی اوقات مدیران برای جذب بخشی از انگیزه در کارمندان خود و مشارکت فعالانه آنها در محیط کار تقلا مي‌کنند، اما هیچ‌وقت انگیزه واقعی کارمندان را به‌دست نمي‌آورند.
تفاوتی ندارد که سازمان شما برای ایجاد انگیزه در کارمندان چه محیطی ایجاد مي‌کند بلکه خود شما با توجه به مسوولیت و توانایی خود مي‌توانید زمینه ایجاد شرایطی را فراهم آورید که در آن کارمندان با انگیزه و فعالی را در کنار خود داشته باشید.
در ادامه هفت روش به منظور تاثیرگذاری جدی بر انگیزش کارمندان ارائه مي‌شود.
شما مي‌توانید به طور روزانه اقداماتی را در جهت رضایت کارمندان انجام دهید. طی تحقیقی که توسط مجمع مدیریت منابع انسانی (SHRM) انجام شد، توصیه‌هایی ارائه شده است که طبق نظر کارمندان به افزایش رضایتمندی آنها کمک مي‌کند.
انجام اقدامات مدیریتی در این زمینه مي‌تواند محیطی ایجاد کند که کارمندان احساس رضایت بیشتری داشته
باشند.
• به طور مسوولانه و موثر، اطلاعاتی را که کارمندان برای انجام درست کارهای خود به آن نیاز دارند در اختیار آنها بگذارید. کارمندان دوست دارند به رسمیت شناخته
شوند.
آنها به اطلاعات لازم برای انجام کار خود نیاز دارند. آنها نیاز به اطلاعاتی دارند که بتوانند برای کار خود بهترین تصمیم را بگیرند.
• سعی کنید کارمندان خود را خارج از جلسات رسمی نیز ملاقات کنید و هر اطلاعاتی را که برای بهبود کارشان لازم است در اختیار آنها قرار دهید.
موضوعاتی مانند فیدبک مشتریان، توسعه محصول، فرصت‌هاي آموزشی و خبرهای جدید درباره تغییرات در واحدها و مسائل دیگر برای کارمندان مهم هستند. بیشتر از آنچه فکر مي‌کنید لازم است با کارمندان در ارتباط
باشید.
• برای کارمندانی که تغییری در کارشان ایجاد شده بیشتر وقت بگذارید. مطمئن شوید که کارمند شما نفس تغییر، اهداف، زمانبندی و تصمیمات را درک کرده است.
• با هر کارمندی که به شما گزارش مي‌دهد به طور روزانه ارتباط داشته باشید. حتی گفتن عبارت «صبح بخیر» با انرژی و شعف از طرف شما باعث مي‌شود کارمندان بهتر با شما ارتباط برقرار کنند.
• با هر یک از کارمندان خود جلسات تک به تک داشته باشید. آنها دوست دارند مطمئن شوند که این زمان هر هفته به آنها داده خواهد شد. بگذارید کارمندان در این جلسات مشکلات یا ایده‌هاي خود را برای بهبود هر موضوعی در رابطه با کار مطرح کنند.
ایجاد ارتباط و دریافت توجه از طرف مدیران ارشد در کارمندان انگیزه ایجاد مي‌کند. در تحقیق اخیر که توسط شرکت تاورز واتسن انجام شد و در آن 90000 کارمند از 18 کشور مورد مطالعه قرار گرفتند، مشخص شد که تاثیر مدیران ارشد در تلاش و کوشش خودجوش کارمندان از روسای آنها بیشتر است.
• با روی باز، با صداقت و به طور مداوم با کارمندان ارتباط برقرار کنید. جلسات کارمندان را هر چند وقت برگزار کنید. به طور مرتب در جلسات واحدها شرکت کنید. کارمندان را در کارها دخالت دهید و نشان دهید به کار آنها اهمیت مي‌دهید.
• سیاست درهای باز را برای کارمندان خود پیاده کنیدتا آنها بتوانند صحبت وتبادل نظر کنند و نگرانی‌هاي خود را بازگو کنند.
• به کارمندان به مناسبت‌هاي خوشایند تبریک بگویید، اگر به مناسبتی نیاز به مرخصی برای سفر دارند از آنها دریغ نکنید و یادتان باشد که زندگی شخصی کارمندان با حیات شرکت در هم آمیخته است. رضایت کارمندان برای شرکت بهره‌وری به همراه خواهد داشت.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
عوامل موثر بر انگیزش کارمندان

عوامل موثر بر انگیزش کارمندان

مدیریت خلاق در شرکت زیمنس
[h=1]عوامل موثر بر انگیزش کارمندان[/h]


مترجم:مریم بیدمشگی پور
منبع:The Time 100
زیمنس گروه مهندسی است که پشتوانه تولید تمامی محصولاتی را تشکیل می‌دهد که امروزه در زندگی مان مورد استفاده قرار می‌دهیم.
فهرست کالاهایی که این شرکت تولید می‌کند تمام‌نشدنی است، از چراغ‌های راهنما، توربین‌های گاز، ژنراتورهای بادی گرفته تا دستگاه‌های مورد استفاده در خانه‌ها مانند کتری و یخچال. این شرکت کار خود را در سال 1843 در بریتانیا آغاز کرد و امروز 18000 کارمند دارد و 40 درصد از انرژی باد در بریتانیا را به برق تبدیل می‌کند. مجموعه کارمندان این شرکت در سراسر دنیا به 427000 نفر می‌رسد.
مهندسان این شرکت از اصول علمی برای تولید محصولات یا سیستم‌های جدید استفاده می‌کنند تا مشکلات زندگی روزمره را حل کنند. اغلب برنامه‌های مهندسی آنها حول محور نوآوری است. به این معنا که مهندسان ایده‌های خلاقانه را به محصولات، خدمات و تکنولوژی بهبود یافته تبدیل می‌کند. داشتن شغلی در زمینه مهندسی در زیمنس به دلیل تغییر ماهیت مداوم کار و تولید محصولات متنوع، بسیار پرچالش و جذاب است. به عنوان یک مهندس در زیمنس باید بتوانید از انرژی، ایده و احساسات خود بهره ببرید.
زیمنس همواره فرصت‌هایی برای افراد جوان در کلیه سطوح برای ورود به دنیای مهندسی فراهم می‌آورد . به عنوان نمونه برنامه‌های کارآموزی زیمنس همواره پذیرای افراد جوان است. همزمان برای این افراد امکان ادامه تحصیلات دانشگاهی نیز وجود دارد. استخدام افرادی که در حال تحصیل هستند به زیمنس این امکان را می‌دهند تا همواره استعدادهای جدید را زودتر از دیگر رقبای خود در اختیار بگیرد. این رویکرد باعث شده تا زیمنس فرهنگی باز برای ارائه فرصت به کارمندان در کلیه سطوح داشته باشد.
انگیزش
انگیزش افراد را تحریک و آنها راتشویق می‌کند تا با میل و رغبت تلاش بیشتری به خرج دهند. کارمندانی که دارای انگیزه قوی هستند احساس تعهد بیشتری دارند و در محل کار خود شادترند. افراد باانگیزه تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار می‌گیرند. هرفرد نیازهای اولیه‌ای مانند غذا و سرپناه دارد که با پرداخت هزینه می‌تواند آنها را به دست آورد. با این وجود، عوامل مختلف بسیاری هستند که در افراد انگیزه ایجاد می‌کنند. یک محیط خلاق مانند آنچه توسط مهندسین زیمنس ایجاد شده می‌تواند بسیار تحریک کننده باشد. کارمندان زیمنس همواره این حقیقت را ارج می‌نهند که می‌توانند از تخیل خود درکار استفاده نمایند. ساختار زیمنس افراد را با تفویض اختیار به آنها برای بهبود مراحل انجام کار بر می‌انگیزد.
نیروی کار با انگیزه، انرژی بیشتری در کار خود برای دستیابی به نتایج مورد نیاز به کار می‌برد. این افراد احساس می‌کنند که کار آنها دارای ویژگی‌های استثنایی است. از این رو به آن افتخار می‌کنند. بنابراین میزان غیبت کارمندان در زیمنس بسیار پایین است. افراد نسبت به سازمان خود وفاداری بیشتری احساس می‌کنند و مدت زمان بیشتری درآن باقی می‌مانند، چرا که در این مکان است که نیازهای آنها برآورده می‌شود.
مدیریت علمی
فردریک تیلور(Frederick Taylor) به مطالعه ساختار تولید پرداخت. وی یکی از نخستین حامیان مدیریت حرفه‌ای بود و باور داشت که ارتباط میان وظیفه و همکاری کارگران می‌تواند استانداردسازی شود. تئوری مدیریت علمی تیلور کارگران را در مشاهده نتایج کارشان دخیل می‌کرد. در نتیجه کار وی، وظایف به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم شد تا به کمترین میزان درک کارگران از آنچه انجام می‌دهند نیاز باشد. این تخصصی کردن شغل به این معنی است که کارگران کار را در محدوده بسیار مشخصی در اختیار می‌گیرند و براساس آورده نهایی شان پاداش می‌گیرند. نظام پرداخت به آنهایی پاداش می‌دهد که بیشترین تولید را داشته‌اند. شیوه کاری تیلور بسیار متفاوت‌تر از نیازهای محیط کاری مدرن است. با این وجود تحقیق وی به شکل گیری درک علمی از چگونگی سازماندهی کار کمک کرده است. امروزه مهندسی نیاز به افرادی با توانایی و انعطاف بالا دارد.
فرهنگ سازمانی در زیمنس کارمندان را برمی‌انگیزد تا بیشتر در کار خود غرق شوند و بهبودهای مورد نیاز را پیشنهاد داده و سپس اعمال کنند. کنترل مورد نظر تیلور، که موجب سلب مسوولیت فردی می‌شد آن چیزی نیست که مهندسی پیشرفته به آن می‌پردازد. امروزه کنترل همچنان وجود دارد ولی فردی که مشغول انجام کار است تشویق می‌شود تا به عنوان بخشی از یک گروه فعالیت کرده و در تصمیم گیری در بهبود یا انجام وظایف دخالت داشته باشد، چرا که در مهندسی همواره نیاز است تا راه‌های تولید محصولات بهتر در نظر گرفته شود.

هرم نیازها
یکی از شناخته شده‌ترین نظریه پردازان در مورد انگیزش
«آبراهام مازلو» است. در سال 1954 وی هرم نیازها را ارائه کرد که نیازهای اولیه در پایین‌ترین سطح و نیازهای پیچیده در بالاترین سطح هرم قراردارند. نیازهای اولیه انسان‌ها را به کار وا می‌دارند. این نیازها شامل غذا، آب، گرما، سرپناه و پوشش می‌باشد. زیمنس برای کارمندان خود این فرصت را فراهم می‌آورد تا نیازهای سطح بالای خود را برآورده سازند. برای کارمندان خلاق دارای مهارت مانند مهندسین این موضوع از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. محترم شمرده شدن یعنی هم خود را محترم بدارید و هم به دیگران احترام بگذارید.
اینکه یک کارمند احساس کند کار وی می‌تواند در سازمان به نحو مطلوبی تغییر ایجاد کند باعث احساس احترام می‌شود. دیدن دستاوردهای فردی توسط کارفرما به این معنی است که وی محترم شمرده شده است. به عنوان مثال در زیمنس الگویی وجود دارد که در آن پیشنهادها برای بهبود عملکرد پروژه‌ها مورد تشویق قرار می‌گیرد. این تشویق می‌تواند بصورت مالی برای فرد، گروه کاری وی یا به رسمیت شناخته شدن این پیشنهاد و بدون هزینه مالی باشد.
خود شکوفایی به معنی پي بردن به استعدادهاي نهاني و بالقوه بـراي دسـتـيـابـي به اوج قابليت‌هاي خويش است. انجام کارهای مهندسی به کارمندان این امکان را می‌دهد تا به خود شکوفایی با دخیل شدن در تصمیم گیری کارها و به عهده گرفتن مسوولیت‌های شغلی برسند. در این صورت مهندسین می‌توانند به دنبال تغییر و بهبود باشند. زیمنس به مهندسین خود فرصت‌های آموزش و توسعه ارائه می‌کند. این فرصت‌ها به دلیل توسعه توانایی‌هایی که ممکن است موجب بالارفتن از نردبام ترقی شود، ارتباط مستقیم با خودشکوفایی دارد. آموزش و توسعه به کارمندان کمک می‌کند تا با نیازهای در حال تغییر بازارجهانی
تجارت آشنا شوند.
عوامل ایجاد رضایت:
فردریک هرتزبرگ معتقد است که انسان‌ها نیازهایی دارند که باید در محیط کار برآورده شوند. وی تصور می‌کند که اگر نیازهای انسانی در محیط کار برآورده شوند، بهره وری آنها بالاتر خواهد رفت. تحقیق هرتزبرگ بر فعالیت‌های مهندسین و حسابداران تمرکز داشت و طبق آن نظریه دو عاملی خود را ارائه کرد:
وی می‌گوید دو عامل بر احساس انسان‌ها نسبت به شغلشان تاثیر دارد:
1. محرک‌ها (عوامل ایجاد رضایت):
بسیاری از جنبه‌های شغلی هستند که موجب رضایت شغلی می‌شوند. ماهیت کار به نوبه خود بسیار مهم است. برخی افراد آنچه که انجام می‌دهند را دوست دارند. آنچه باعث رضایت افراد در محیط شغلی می‌شود عبارت است از:
• فرصت توسعه فردی
• دستاوردها
• دیده شدن در محل کار توسط مدیر
• ترفیع
• سطح مسوولیت
2- عوامل ایجاد نارضایتی:
عواملی هستند که می‌توانند موجب نارضایتی در محیط کار شوند. این عوامل خارج از کنترل افراد بوده ولی تاثیر بسیار زیادی بر نقش هر کارمند دارند. به عنوان مثال:
• سیاست‌های شرکت می‌توانند فرسایشی باشند.
• بوروکراسی یا کاغذ بازی‌های بی‌مورد می‌تواند به عنوان سدی برای رسیدن به نتیجه دلخواه تلقی شود.
• برخی اوقات شرایط محیط کاری مناسب نیست.
• دیگر عوامل می‌تواند شامل دستمزد پایین و احساس بی ارزشی در سازمان باشد.
مدیران باید بتوانند به تعدیل عوامل ایجاد کننده نارضایتی بپردازند. سیاست‌هایی که ممکن است موجب نارضایتی شود باید به شکل مناسبی مدیریت شوند. زیمنس باور دارد که بهترین راه برای کاهش نارضایتی، افزایش آگاهی در مورد مسائلی است که کارمندان با آن درگیرند و بیشتر کردن دخالت آنها در تصمیم‌گیری‌های شغلی شان است.
در زیمنس ایجاد رضایت عاملی است که مهندسان را برآن می‌دارد تا به بهترین شکل کار خود را انجام دهند. آنها از ویژگی‌های نقش‌های خود لذت می‌برند. داشتن اختیار درکار باعث می‌شود کارهای خود رابه بهترین شیوه مدیریت کرده و تغییراتی که منجر به بهبود می‌شود را اعمال کنند. ماهیت خلاق مهندسی، افرادی را می‌طلبد که دوستدار چالش باشند و از حل مساله در یک محیط خلاق لذت ببرند.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
پنج راه ساده برای ایجاد انگیزه در کارکنان



نویسنده: PETER ECONOMY
مترجم: آواکشاورز
منبع: inc
ممکن است بسیاری از کارمندانتان به این موضوع اقرار نکنند، ولی حقیقت این است که تعداد زیادی از آنها بی‌انگیزه و بدون اشتیاق کار خود را دنبال می‌کنند. شما به‌عنوان یک رئیس باهوش، می‌توانید به راحتی در آنها انگیزه ایجاد کرده و به‌کار علاقه‌مندشان کنید. چگونه؟
به همین سادگی:
پیش از اشاره به راه‌های مدنظر، لازم است ضرورت ایجاد اشتیاق و انگیزه در کارکنان را یادآوری کنیم. یک حقیقت ساده این است کارکنانی که واقعا علاقه‌مند به‌کار بوده و باجدیت کار می‌کنند، نسبت به کارکنانی که کار روزانه برایشان اهمیت زیادی ندارد، به طرز چشمگیری عملکرد بهتری برای کسب و کار شما و همچنین مشتریانتان دارند. کارکنان بی‌انگیزه، الزاما نارضایتی خود را به شما منعکس نمی‌کنند، ولی این به آن معنی نیست که با کارشان مشکلی ندارند.
آیا به نظر شما، کسب‌وکارتان در شرایط ایمن و پایداری است؟ به هیچ وجه به این امر اطمینان نداشته باشید. گزارش سازمان گالوپ در سال 2013 از وضعیت محل کار آمریکایی‌ها بیانگر آن است که فقط 30 درصد آمریکایی‌ها دلبسته کارشان بوده و با اشتیاق آن را دنبال می‌کنند. یعنی 70 درصد از کارکنان وقت و توان خود را در شرایطی مناسب به‌کار اختصاص نمی‌دهند.
اما، خبر خوب این است که همین دسته از کارکنان نیز دوست دارند که دلبسته کارشان شوند و علاقه‌مندند که برای سازمان‌های بزرگ، کارهای خوبی انجام دهند.
پنج راه ساده برای اینکه به آنها کمک کنید تا به خواسته شان رسیده و دلبسته کار شوند، عبارت است از:
به تصویر کشیدن چشم‌اندازی جذاب
فرقی نمی‌کند که شما موسس شرکت، مدیرعامل یا یکی از مدیران میانی باشید. به هرحال، وظیفه شما این است که چشم‌انداز جذابی از مقصدی که شرکتتان به سمت آن در حرکت است برای همکارانتان به تصویر بکشید. جیم کالینز (Jim Collins) و جری پوراس (Jerry Porras)، نویسندگان پرفروش‌ترین کتاب سال، راز ماندگاری (Built to Last)، معتقدند یک چشم‌انداز جذاب، دو جزء دارد: ایدئولوژی هسته‌ای و آینده رویایی. ایدئولوژی هسته‌ای همان عاملی است که مشخصه‌های اصلی کسب‌وکارتان را ثابت نگه می‌دارد، عاملی که همه چیز شرکت شما را درکنار خود حفظ کرده و ارزش‌ها و اهداف اصلیتان را نیز در بر دارد. این ایدئولوژی می‌گوید چرا شرکت شما وجود دارد و چگونه کار می‌کند.
آینده رویایی چیزی است که به عقیده این نویسندگان، اهدافی بزرگ، جذاب و بی پروا را در بردارد که در آن کتاب با عنوان (BHAGs) که برگرفته از حروف اول کلمات
(Big, Hairy, Audacious Goals) است، معرفی شده است. این عبارت، آینده رویایی را برگرفته از عظمت، ریسک و اهداف بی‌پروا تلقی می‌کند. اهدافی بزرگ و جذاب که کارکنان را برای آمدن به محل کار تهییج می‌کند. برای اینکه کارکنانتان را به این درجه از هیجان برسانید، کافی است به تفصیل برایشان تشریح کنید که دنیا پس از دستیابی به این اهداف چگونه خواهد بود. این دنیا، می‌تواند محیط تحت تاثیر کسب‌وکار شما و همچنین دنیای پیرامون زندگی آنها باشد.
2. ایجاد ارتباط بین کارکنان و چشم‌انداز
هنگامی‌که مشغول توصیف چشم‌انداز هستید، سعی کنید نقش هرکس را برای تحقق آن به دقت یادآوری کنید. به‌عنوان مثال، اگر چشم‌اندازتان تامین آب آشامیدنی تمیز و سالم برای کشورهای درحال توسعه است، تمام کارکنانتان از منشی بخش اداری گرفته تا طراحان، بازاریاب‌ها، امور مالی، منابع انسانی تا اعضای هیات‌مدیره، باید دقیقا بدانند کار هر یک از آنها می‌تواند چه کمکی به پیشبرد اهدافتان بکند. وقتی هریک از پرسنلتان بداند چه نقشی در دستیابی به آن هدف ایفا می‌کند، در آنها حسی از افتخار ایجاد شده که دلبستگی عمیقی به‌کار را دربر خواهد داشت و این همان عاملی است که می‌تواند به راحتی موتور کسب‌وکار شما را به سرعت به جلو ببرد.
بنابراین وظیفه شما این است که نقطه‌ها را ترسیم کنید و از کارکنانتان بخواهید که آنها را به هم وصل کنند.
3. ایجاد فرهنگ شجاعت و ریسک‌پذیری
اگر کارکنانتان نگران اشتباهاتشان باشند، آنها به رویکردهایی که می‌تواند شانس‌هایی را در پی داشته باشد، اقبالی نشان نخواهند داد. آگاهی و پرهیز از ریسک، سیاست پسندیده‌ای است ولی ترس از اشتباه و درنتیجه کاهش ریسک‌پذیری، شرکت شما را از نوآوری محروم می‌کند و کسب‌وکارتان را هم در مقابل تغییرات بازار، ضعیف؛ به نحوی‌که کوچک‌ترین تغییری می‌تواند جایگاه شما را از بین ببرد و به رقبایی واگذارد که با آن تغییرات منطبق شده‌اند. برای افزایش ریسک‌پذیری، باید در ابتدا عوامل ترس را از بین برد و سپس شجاعت سازمانی را شکل داد. به جای توبیخ یا مایوس کردن کارکنان ریسک پذیر یا آنان که راهکارهای جدیدی را امتحان می‌کنند، آزمودن راه‌های جدید و متفاوت را آموزش دهید. آنها را تشویق کنید و به کارکنانتان یادآوری کنید که انتظار چنین رفتارهایی را دارید.
فرهنگ‌های قدیمی آمیخته با ترس را از شرکتتان بیرون انداخته و آنها را با فرهنگ‌هایی جایگزین کنید که هیچ کارمندی در آن ترسی از ریسک کردن نداشته باشد.
4. تشویق متناسب
پس از استقرار فرهنگ شجاعت و ریسک‌پذیری، لازم است آن دسته از کارکنانتان را که شجاعت به خرج داده و ریسک‌های هوشمندانه‌ای را پذیرفته‌اند، با پاداش‌های نقدی تشویق کنید.
این تشویق‌ها نباید فقط به ریسک‌های موفق محدود شود؛ حتی ریسک‌های هوشمندانه‌ای که به شکست انجامیده ولی درس‌های خوبی را برای مجموعه به جای گذاشته، قابل تقدیر و پاداش هستند. بهترین راه‌ها را برای تشویق افرادی که ریسک‌های هوشمندانه‌ای پذیرفته‌اند، برگزینید. پاداش‌هایتان را براساس سازمانتان درنظر بگیرید و آنها را خیلی معمولی، ولی به نحوی چشمگیر، اهدا کنید.
5. قدردانی فراوان
در هر مرحله که کارکنانتان با چشم‌اندازتان هم مسیر می‌شوند و با شجاعت و ریسک پذیری، شما را به جلو می‌برند، لازم است مراتب قدردانیتان را به دفعات به آنها اعلام کنید. کارکنان دلبسته و باغیرت ارزش این را دارند که مجسمه شان را از طلا بسازید، پس فراموش نکنید هرکاری را که می‌توانید تا خوشحالشان کنید، حتما انجام دهید. خصوصا سعی کنید این قدردانی را در فیش حقوقیشان به حد اعلای خود برسانید.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]نقش مدیران در ایجاد انگیزه بین کارمندان[/h]

نویسنده: Schon Beechler
مترجم: میثاق شمشیری
منبع: INSEAD
ویکتور فرانکل: «امروزه مردم بیشترین ابزار و امکانات را برای زیستن در اختیار دارند، اما انگیزه‌ای برای زیستن وجود ندارد.»
اولین کاری که من انجام دادم، کار کردن در شیفت دوم یک کارخانه تولید قالب‌های پلاستیکی در نیویورک بود. آن کار برای پر کردن زمان‌های بیکاری در تابستان بین سال اول و دوم دانشگاه بود. در اولین گام، من مسوول کار با یک ماشین بسیار ساده برای تولید درپوش‌های کوچک بودم. کم‌کم در روند کار مسوولیت‌های من عوض ‌شد و كار با چند ماشین دیگر را هم مانند ماشین‌های قالب زنی لوله و غیره را هم امتحان کردم. هر کدام از این دستگاه‌ها، با یک اپراتور کار می‌کرد به همین دلیل من هرگز نمی‌توانستم در هنگام کار با کسی صحبت کنم و فقط در زمان‌های استراحت می‌توانستیم با کارمندان دیگر صحبت کنیم و البته تنها جذابیت، کار با دستگاه‌های مختلف بود که انگیزه خوبی برای کار به من می‌داد.
کم‌کم به محض اینکه سرکارگر متوجه کم شدن انگیزه‌های کاری من ناشی از هشت ساعت سرپا ایستادن پای دستگاه‌های بی‌روح شده، از خود عکس‌العمل نشان داد. او مسووليت یکی از دستگاه‌های انتهای محیط کارگاه را که برای تولید چراغ عقب خودرو بود، به من داد. همین‌طور که نحوه عملکرد دستگاه را برای من شرح می‌داد، گفت: «باید بدانی که این کار بسیار پراهمیت است. اگر تو کارت را به خوبی انجام دهی، راننده‌هایی که پشت این چراغ‌ها حرکت می‌کنند به خوبی می‌تواند با نزدیک شدن به اتومبیل جلویی، نور قرمز رنگ منعکس شده از این چراغ‌ها را ببینند. انجام درست این کار می‌توانند منجر به نجات جان بسیاری از آدم‌ها باشد؛ چون تو کارهای قبلی را به خوبی انجام دادی و تجربه کافی برای این دستگاه را داشتی من تو را برای این کار انتخاب کردم.»
با شنیدن این حرف‌ها، انگار انرژی تازه‌ای به من تزریق شده بود. کار از این لحظه به بعد برای من معنی پیدا کرده بود. او به من کمک کرده بود تا آن کار بی‌معنی برای من تغییر رنگ داده و احساس یکنواختی جای خود را به هوشیاری در کار و دقت در آن بدهد.


کاوش جهانی برای یافتن انگیزه
گشتن به دنبال انگیزه برای زندگی، یک دغدغه جهانی محسوب می‌شود. عصب شناس و روان شناس معروف، ویکتور فرانکل، در یکی از پرفروش‌ترین و موثرترین کتاب‌هايش به نام انسان در جست‌وجوی معنی، به این نکته اشاره دارد. این کتاب در کنار تایید تلاش خودمان برای ایجاد انگیزه، بر اهمیت رهبران ما در پیوستن یا اتصال دوباره ما به هدفمند بودن در امور تاکید دارد. این اثر نشان می‌دهد که ایجاد انگیزه فقط برای نجات نیست، بلکه برای پیروزی در تمام وجوه زندگی است.
دانش مدیریت امروز پر است از پیشنهادهای مختلف برای ایجاد انگیزه در بین کارمندان و استعداد‌ها و راه‌های متفاوت برای نگه داشتن سرمایه‌های کاری.
پشتیبانی مالی، بسته‌های کمکی مختلف و راه‌های دیگر می‌تواند برای تعهد و انگیزه کاری استعدادهای شرکت مفید باشد؛ اما نباید فراموش کنیم که ایجاد احساس اهمیت فرد در کار و ارج نهادن به ویژگی‌های شخصیتی وی می‌تواند تاثیر شگرفی بر انگیزه او برای کارهایی که هر روز با آنها سر و کار دارد بگذارد.
برای مثال، مطالعات نشان داده است که اگر فرد انگیزه‌های عمیق و درونی برای تعهد کاری در خود احساس نکند، موجب استرس، دلزدگی، غیبت، نارضایتی، بیزاری و افسردگی می‌شود. در عوض فردی که رابطه خوب با کار خود داشته و انگیزه‌های درونی برای کارش داشته باشد، تعهد، رضایت، شادی، تلاش و قدرت را در حین کار تجربه خواهد کرد. نکته مهم اینجاست! رضایت در کاری نیست که انجام می‌دهیم، در ارتباطی است که با کار برقرار می‌کنیم.
در سال 2001، محققان، امی ورزسنوسکی و جین داتون مطالعه‌ای را روی دسته‌ای از افراد که شغل‌های به ظاهر ناخوشایند در بیمارستان داشتند و نحوه ارتباط آنها با کارشان انجام دادند. مصاحبه با یکی از کارکنان خدماتی که مسوول نظافت بیماران بخش شیمی درمانی بود نشان داد که حتی کسی که با وظایف ناخوشایند سر و کار دارد، می‌تواند به‌کار خود معنی و اهمیت ببخشد. به گفته وی: «کار من به همان اندازه کار پزشک مهم است. من به این مردم کمک می‌کنم تا احساس انسان بودن کنند. در سخت‌ترین و آسیب‌پذیرترین نقطه زندگی خود، من به آنها کمک می‌کنم تا حیثیت خود را حفظ کنند.
من ترس آنها را کاهش می‌دهم، کمک می‌کنم تا کنترلشان را به دست آورند. نقش من برای فرآیند درمان بسیار مهم است.» در چشم این کارمند، شغل او فقط یک شغل نیست؛ بلکه یک نیاز است.
کیم‌کمرون در کتابش با عنوان «مدیریت مثبت» اشاره می‌کند که هر کاری می‌تواند مفهوم داشته باشد اگر با یک یا چندی از موارد زیر مرتبط باشد:
• کار به شخص کارمنداحساس مفید بودن بدهد.
• کار مرتبط با خصوصیات فردی یا ارزش‌های انسانی باشد.
• کار بتواند با اجتماع ارتباط ایجاد کند.
وقتی کسی خود را برای کار در جایی آماده می‌کند، این احساس را دارد که آن شغل با وی همخوانی دارد. در مواردی که این حس کمرنگ می‌شود، مدیران می‌توانند آن را پررنگ کنند.ایجاد احساس اهمیت در افراد، یک نیاز همیشگی است. مدیران باید در نظر داشته باشند که زنده نگه داشتن یک نیاز روزانه، نیاز به تلاش مداوم و پویا دارد.
برای جمع‌بندی، کلامی را از ویکتور فرانکل یادآور می‌شوم: «انگیزه زندگی در افراد، از شخصی به شخص دیگر متفاوت است و هر روز با روز دیگر و حتی ساعتی با ساعت دیگر تغییر می‌کند؛ بنابراین نباید نسخه کلی برای تمام لحظات و تمام موقعیت‌ها پیچید! بلکه در لحظه‌ای خاص، برای فرد مورد نظر انگیزه‌ای خاص را زنده کنیم.»
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
ب‌وكارهاي كوچك معرفي اثر پیگمالیون
[h=1]چگونه انگيزه كارمندانتان را افزايش دهيد[/h]

ساسان قاسمی، سمیه محمدی شاهی وردی*
گاهی اوقات پایین بودن سطح عملکرد در سازمان‌ها به این دلیل نیست که افراد نمی‌توانند! بلکه به این دلیل است که از آنها خواسته نشده است و آنها باور ندارند که می‌توانند از پس کاری برآیند. در واقع القای انتظارات به افراد، بر عملکرد آنها تاثیرگذار است وقتی ما از فردی انتظاری داریم، در واقع داریم به گونه‌ای عمل می‌کنیم که احتمال رخ دادن آن اتفاق بیشتر می‌شود. امروزه مدیران موثر تلاش می‌کنند تا در هريك از كاركنان انگيزه بيافرينند و در عمل به آنان بياموزند که چگونه خود را باور كنند و نيروهاي مثبت درون خود را چگونه آزاد کنند.
اثر پیگمالیون (Pygmalion effect) که «انتظار دیگران از عملکرد شخصی» نیز نامیده می‌شود، یک پدیده طبیعی است که بعد از مطالعات و تحقیقات علمی بسیار، متخصصان نظریه جدیدی را پیرامون اثر انتظارات دیگران روی عملکرد شخصی به‌دست آوردند.
اثر پیگمالیون اشاره به این مطلب دارد که معمولا افراد، کودکان، دانش‌آموزان و کارکنان آن‌گونه که از آنها انتظار می‌رود زندگی می‌کنند و زمانی که به آنها گفته شود قابلیت موفقیت را دارند عملکرد بهتری نشان خواهند داد.
اثر پیگمالیون یک پدیده روانشناختی است که بر اساس آن افراد نسبت به سطح انتظارات دیگران واکنش‌های مستقیم نشان می‌دهند. برای نمونه اگر مدیران کارمندانشان را باور داشته و موفقیت‌های آنان را در نظر بگیرند، می‌توانند به‌طور قابل‌توجهی بازده و عملکرد موثر کارمندانشان را بهبود بخشند و کارمندان تلاش خود را برای دست‌یافتن به چنین انتظاری بالاتر می‌برند یا اگر معلمی بر این باور باشد که بچه‌ای کند ذهن است، خود بچه هم باور می‌کند و واقعا عملکرد پایینی خواهد داشت. واضح‌ترین آزمایش‌ها در این مورد روی کودکان انجام شده است. دو گروه از دانش‌آموزان انتخاب شدند و از آنها تست IQ گرفته شد. دانش‌آموزانی که در تست IQ نمره پایین‌تری داشتند به عنوان دانش‌آموزان باهوش‌تر به معلمان معرفی شدند و بعد از اینکه با این برندگان قلابی همانند دانش‌آموزان باهوش و با استعداد رفتار شد به‌طور قابل‌توجهی در آزمون بعدی نتایج بهتری داشتند، اما بچه‌هایی که برندگان واقعی این تست بودند؛ ولی به معلمانشان گزارش نشدند، هیچ پیشرفتی را ارائه ندادند.
اثر پیگمالیون مدیران را آگاه می‌کند که عامل موفقیت کارمندان، تنها به مهارت‌ها، کیفیت و صلاحیت شخص یا به شرایط کار بستگی ندارد. مدیران همیشه باید کارمندانشان را باور داشته باشند و آینه‌ای را در مقابل آنها بگیرند تا خود را در آن آینه فراتر از آنچه هستند ببینند و باور کنند، آن‌گاه در چنین وضعیتی، کارمندان حتی با وجود مهارت و صلاحیت پایین، تمام تلاش خود را می‌کنند تا در حد و اندازه تصویری باشند که مدیر در آینه از آنها ترسیم کرده است و بهترین مهارت‌ها و توانایی هایشان را نشان خواهند داد.
اثر پیگمالیون هم انتظارات مثبت و هم انتظارات منفی را دربرمی‌گیرد، زیرا همان‌طور که بیان شد اثر پیگمالیون یعنی «آنچه که از شما انتظار می‌رود.» اگر مدیری انتظاراتی مثبت از کارکنان داشته باشد آنها از تمامی فرصت‌ها بهره می‌گیرند تا عملکرد خود را تا آن اندازه بهبود دهند و برعکس این مساله نیز صادق است؛ یعنی اگر مدیری انتظاراتی منفی از کارکنان داشته باشد این مساله منجر به عملکرد ضعیف می‌شود. این تاثیر گذاشتن انتظارات و باورهای افراد روی عملکرد دیگران، در صورتی که انتظارات مثبت را شامل شود می‌تواند در یک چرخه موثر قرار بگیرد؛ در واقع زمانی که شما انتظار بالایی از افراد دارید آنها عملکرد خود را برای پاسخ به انتظارات بالای شما بهبود می‌بخشند و سپس انتظارات شما از آنها بالاتر رفته و دیگران نیز به دنبال آن عملکرد بالاتری را از خود بروز می‌دهند به این صورت یک دور موثر اتفاق می‌افتد؛ اما زمانی که انتظاری در سطح پایین از کارکنان خود داشته باشید آنها با عملکرد ضعیف خود به این انتظار پاسخ می‌دهند و به این ترتیب انتظار شما به‌خاطر عملکرد ضعیف کارکنان پایین‌تر خواهد آمد و این سطح انتظار کاهش یافته و به فرد منتقل شده و عملکرد ضعیف تری را منجر خواهد شد که به آن اثرگلم (Golem effect) می‌گویند که كاهش عملكرد به خاطر انتظارات پايين مدير است و برعکس اثر پیگمالیون است. در شکل این چرخه نشان داده شده است.
(ala.ir)*


 

amin tai

عضو جدید
سلام
با توجه به گفته فردریک تیلور (که گویند خاک کشورش را برای افزایش بهره وری را پیمود) :مهمترین علت ایجاد انگیزه افزایش سطح دستمزد کارمندان است..........
 

ghazal1991

مدیر تالار مدیریت
مدیر تالار
به کارمندانتان انگیزه بدهید(1)

به کارمندانتان انگیزه بدهید(1)

انگیزه دادن به کارمندان خیلی چالش برانگیز نیست بسیار هم ساده میتوانید به کارمندانتان انگیزه بدهید طوری که از کاری که انجام میدهند لذت ببرند و هیجان بیشتری برای انجام کار داشته باشند به گزارش گروه خبری بانکی دات آی آر کارمندان با انگیزه بازدهی بیشتری دارند بنابراین با رعایت نکات زیر میتوانید انگیزه کارمندانتان را بیشتر کنید.
ایجاد یک فضای مطلوب و دلپذیر. این را بدانید که کارمندان شما بیش از نیمی از زمان روزانه خود را در محل کارشان سپری می کنند بنابراین این فضا باید دوستانه و آرامش بخش باشد اگر فضای دوستانه ایجاد کنید کارمندان احساس راحتی بیشتری خواهند داشت.

ایجاد فضایی که باعث معذب شدن کارمندان نشود. کارمندان باید اجازه داشته باشند چند لحظه قدم بزنند و هوایی تازه کنند محیط های کاری که کوچک هستند معمولا باعث معذب شدن کارمندان میشوند بنابراین تعداد کارمندان باید متناسب با فضای کاری باشد انجام چند نرمش کوتاه در محل کار باعث حس شادابی بیشتری میشود.

محل کار نباید بیش از حد گرم یا سرد باشد زیرا محیط خیلی گرم باعث خواب آلودگی و کسلی کارمندان میشود همچنین محیط خیلی سرد هم باعث بی حرکت شدن کارمندان میشود بنابراین دمای محیط همیشه باید متعادل و مطلوب باشد تا تمرکز کارمندان را به هم نریزد.

نور کافی را فراموش نکنید. نور کافی باید در فضا وجود داشته باشد همیشه از ترکیب نورهای آفتابی و مهتابی استفاده کنید نورهای تزئینی برای چشم ضرر دارند و باعث عدم تمرکز میشوند. پنجره ها را بیش از حد نپوشانید اجازه دهید نور طبیعی وارد فضا شود در ضمن پوشاندن پنجره ها محیط را دلگیر و کسل می کند.

محیط محل کار را همیشه با مبلمان پوشش دهید تا آرامش بیشتری به محیط بدهد. مبلمان از صندلی های چوبی بهتر هستند زیرا حس خستگی را بهتر برطرف میکنند بنابراین از مبلمان اداری در محل کار استفاده کنید.
از دیوارهای محل کار برای نصب تصاویر و منظره های آرامش بخش استفاده کنید با این کار تمرکز کارمندان بیشتر میشود نصب تابلوهای مرتبط با کاری هم که انجام میدهید پیشنهاد خوبی است.

میتوانید روی یک تخته وایت برد تاریخ تولد کارمندان را یادداشت کنید و روز تولدشان را با یکدیگر جشن بگیرید و از آنها بابت کار هایشان قدر دانی کنید. یا تاریخ روزی که به استخدام در آمدند را یادداشت کنید و هر سال از آنها تقدیر کنید. میتوانید هر ماه یک کارمند نمونه را معرفی کنید و نام وی را روی برد بنویسید تا دیگر کارمندان و حتی مشتری های شما او را بشناسند یا اینکه در روزنامه و مجلات از وی تقدیر کنید.

اگر شرکت شما به اندازه کافی بزرگ هست پوستر هایی را از اهداف و برنامه های آینده تنظیم کنید تا کارمندان انگیزه بیشتری پیدا کنند همین نکات کوچک باعث میشوند کارمندان بهتر کار کنند و هدفمند باشند.
چند تصویر از نقاشی طبیعت را بر روی دیوار اتاق کارمندان نصب کنید گاهی نگاه به این تصاویر ذهن کارمندان را آرامش می بخشد.

از خوراکی ها برای انگیزه بیشتر استفاده کنید. برخی از خوراکی ها میتوانند باعث هیجان کارمندان شود مثلا خوراکی هایی که در زمان کودکی میخوردید یا حتی آبنبات های کوچک میتواند باعث شادی و خرسندی آنان بشود. همیشه باید برای کارمندان وقت صرف چای یا قهوه وجود داشته باشد. برای صرف صبحانه زمان کوتاهی را به کارمندانتان اختصاص دهید با این کار آنها زودتر در محل کار حاضر میشوند. ترجیحا نهار را خود شرکت باید به کارمندان بدهد یا حداقل یک روز در ماه را برای کارمندان نهار تهیه کنید. میان وعده را فراموش نکنید کارمندان نیاز به استراحت بین کاری دارند پس باید برای میان وعده هم زمان کوتاهی را اختصاص دهید. روز تولد کارمندان میتوانید با یک کیک کوچک آنها را خوشحال کنید.

در اعیاد گوناگون و جشن های مختلف و همچنین ایام مناسبتی میتوانید جشن کوچکی در محل کارتان بگیرید در واقع محیط کاری را از یکنواخت بودن در می آورید.
اگر کارمندان تان لباس فرم دارند یک روز در ماه از آنها بخواهید با لباس رسمی بیایند تا لباس فرم برایشان یکنواخت نشود شاید خیلی از افراد در لباس های رسمی احساس بهتری داشته باشند تا لباس فرم اما گاها از این جور تنوع ها هم استفاده کنید. یا میتوانید از کارمندان بخواهید یک روز در ماه رنگ مورد علاقه شان را بپوشند یا در اعیاد گوناگون از رنگ های مورد علاقه شان استفاده کنند.

به عنوان یک مدیر یا رییس باید خصوصیات اخلاقی کارمندانتان را بشناسید هیچ وقت از آنها نخواهید بهترین باشند بلکه از آنها بخواهید خودشان باشند به آنها بگویید که کارشان را در جایگاه خود به نحو احسن انجام ندهند نه بیشتر از آن. همیشه از کارمندان برتر تجلیل کنید فراموش نکنید که تشکر و قدر دانی شما میتواند به کارمندان انگیزه دهد.
شناخت تلاش های فردی کارکنان مهم است، شما باید میزان تلاش تک تک کارمندان تان را بدانید و آنها را در بلند مدت ارزیابی کنید. اجازه دهید کارمندان گاهی اوقات گروهی کار کنند تا روحیه ی کار گروهی در آنها تقویت شود و به آنها نشان دهید که همیشه قدر دان تلاش های شان هستید.

همیشه جلساتی را برگزار کنید و در مورد مشکلات کاری شرکت با کارمندان گفت و گو کنید این کار شما ارزش بیشتری را به کارمندان می دهد و آنها احساس خواهند کرد که ارزشمند هستند و وجود شان برای ادامه ی کار مهم است.
به صورت هفتگی از کارمندان تقدیر و تشکر کنید و به آنها بگویید که از سخت کار کردن شان سپاس گذارید همچنین روحیه ی کاری آنها را تحسین کنید تا انگیزه ی بیشتری پیدا کنند.
 

ghazal1991

مدیر تالار مدیریت
مدیر تالار
به کارمندانتان انگیزه بدهید(2)

به کارمندانتان انگیزه بدهید(2)

گاهی اوقات خیلی از افراد ممکن است در زندگی با فراز و نشیب های گوناگون مشکلات روبرو باشند درست است که نباید کار و زندگی شخصی با یکدیگر تداخل پیدا کند اما نمیتوان تاثیر آن را روی کار افراد منکر شد بنابراین اگر کارمندی دچار اینگونه مشکلات زندگی شخصی باشد بهتر است به او اجازه دهید تا کمی با خودش تنها باشد یک مدیر خوب باید بتواند در این شرایط به کارمندان قوت قلب بدهد تا مشکلات زندگی در کار افراد تاثیر منفی نداشته باشد.

به کارمندان هر چند وقت یکبار هدیه بدهید این هدیه می تواند یک پاداش کوچک در قبال زحمات آنان باشد یک برنامه‌ای از پاداش و جوایز ماهیانه تنظیم کنید یا حتی یک مسابقه کوچک برای معرفی فعال ترین کارمند همین چیزهای کوچک تنوع کاری بوجود می آورد و باعث میشود که بازخورد کاری بالاتری داشته باشید.

بلیط سینما یا تئاتر یا مسابقات ورزشی میتواند هدایای خوبی به کارمندان باشد. یا مثلا مرخصی به آنان به عنوان یک جایزه ی بسیار خوبی تلقی خواهد شد این یک فرصت برای کارمند شماست تا در کنار خانواده باشد و استراحت کند یا مثلا یک هفته به کارمند نمونه اجازه دهید یک ساعت زودتر به منزل برگردد مطمئن باشید کارمندان از اینگونه هدایا و جوایز و پاداش شما خوشحال خواهند شد.

از کارمندان بخواهید در طول روز که مشغول به کار هستند فقط روی کار تمرکز کنند به آنها یاد بدهید که مسائل خانوادگی و شخصی نباید باعث تداخل با کار آنها بشود.

در طول یک روز کاری سری به کارمندان بزنید و جویای احوال و اوضاع کاری آنها بشوید مثلا کاری که انجام میدهند را خودتان برای چند دقیق انجام دهید این کار برای کارمندان بسیار جالب است که رییس شان کار آنها را انجام دهد. به کارمند نمونه نهار بدهید مثلا اگر کارمندان خودشان نهار می آورند شما برایشان یک روز در هفته یا در ماه نهار تهیه کنید این هم میتواند جایزه ی خوبی برای آنان باشد.

یک مدیر به دلیل مشغله ی کاری زیاد شاید نتواند به خوبی خصوصیات کارمندان را درک کند اما باید در طولانی مدت کارمندان را خوب بشناسید و ارتباط قوی تری با آنان برقرار کنید.

برای صرف چای یا قهوه کارمندان را به اتاق تان دعوت کنید و با آنان گپ و گفتگو کنید یا خودتان به اتاق کارمندان بروید با آنها در مورد کار صحبت کنید تا بهتر آنان را بشناسید و آنان هم بهتر شما را بشناسند.
 

ghazal1991

مدیر تالار مدیریت
مدیر تالار
به کارمندانتان انگیزه بدهید(3)

به کارمندانتان انگیزه بدهید(3)

زمانی که کارمندی را استخدام میکنید و یا در زمان مصاحبه در مورد اعضای خانواده شان سوال کنید. همیشه یک مدیر باید تا حدودی با خانواده کارمندانش آشنا باشد مثلا همسر، فرزندان، شغل همسر و... زیرا اینها به مدیر کمک میکند تا بهتر کارمندش را درک کنند البته این به معنای پرسیدن اطلاعات شخصی نیست بلکه فقط در چارچوب محیط کاری این اطلاعات استفاده میشود.
علایق یک کارمند چه چیزهایی است؟ مثلا اگر تماشای تلویزیون از علایق وی محسوب میشود از او بپرسید چه برنامه هایی را بیشتر تماشا میکند در این صورت میتوانید اخلاق و روحیات کارمندتان را بهتر بشناسید. همیشه به یاد داشته باشید که بین کارمندان باید رابطه دوستانه کاری برقرار باشد صحبت های بین آنان و تماس هایی که میگیرند باید دوستانه باشد نه شخصی در واقع باید با حفظ روابط کاری از سوء تفاهم ها جلوگیری شود.

رویدادهای اجتماعی را خودتان ایجاد کنید مثلا در برخی از روزهای سال با کارمندان در مورد مشکلات کاری یا تغییر در برنامه کاری و یا حتی تغییر دکوراسیون محیط کاری تان گفت و گو کنید از افرادی که کمتر صحبت میکنند نظر خواهی کنید کارمندان کمرو نباید احساس ناراحتی و یا خجالت زدگی داشته باشند.

سازمانهای بزرگتر معمولا تیم های ورزشی هم دارند و این بسیار پسندیده است که علاوه بر روحیه ی کاری روحیه ی ورزشی کارمندان هم افزایش می یابد. همیشه کارمندان تان را به لبخند زدن در طول روز عادت دهید اجازه ندهید خلق و خوی بد کسی روی دیگر کارمندان تاثیر بگذارد.

از انواع تم ها برای هیجان بیشتر در کار استفاده کنید البته یادتان باشد که محیط کاری رسمی و جدی است تمام تلاش بر این است که کارمندان انگیزه ی بیشتری پیدا کنند و از خمودگی و رخوت بیرون بیایند. تم غذایی بگذارید مثلا یک روز در ماه از کارمندان بخواهید با هزینه شرکت غذای مورد علاقه شان را سفارش دهند یا یک روز در ماه به نوبت هر کسی غذای محلی مخصوص به شهر خود را تهیه کند تا هم دیگران با فرهنگ آن شهر آشنا شوند و هم ساعات خوش و خاطره انگیزی را در محیط کاری داشته باشند.

از تم های ورزشی استفاده کنید یا از کارمندان بخواهید ورزش مورد علاقه شان را به دیگر کارمندان آموزش دهند. در روزهای مختلف سال یک روز به کارمندان اجازه دهید رنگ مورد علاقه شان را بپوشند یا اینکه در مورد روان شناسی رنگ ها با یکدیگر گپ و گفتگو کنید در هر صورت تنوع داشتن در محیط کاری تاثیر بسزایی در افزایش روند کاری و روحیه ی کارمندان خواهد داشت.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]بهترین شیوه‌های برانگیختن کارمندان[/h]رهبر بودن یعنی انرژی بخشیدن به دستیاران و برانگیختن آنها برای آنکه عملکردتان را به بالاترین سطح برسانید. کمبودی از حیث توصیه و اظهار نظر وجود ندارد، اما بیشتر رهبران برداشتی اشتباه از این توصیه‌ها دارند. شکی نیست که نیروی کار برانگیخته و پرانرژی به نتیجه‌ای بهتر می‌انجامد. افزون بر این، بیشتر رهبران می‌خواهند نیروی کار خود را با انگیزه نگه دارند.
مشکل آنجاست که با وجود انبوه توصیه‌ها درباره بهترین شیوه‌های برانگیختن دیگران، مدیران حتی نمی‌دانند از کجا و چگونه شروع کنند. گاهی فکر می‌کنم که ما در برانگیختن دیگران ناتوانیم، با آنکه اطلاعات فراوانی در این باره در اختیار داریم و بیشتر این اطلاعات، بیش از حد پیچیده است.
یکی دیگر از عوامل، تمایلی است که در مدیران وجود دارد؛ دلشان می‌خواهد مربی بازیکنان باشند، یعنی آنکه علاوه بر نقش مدیریتی خود، مسوولیت‌های تولید را شخصا بر عهده بگیرند. چه کسی برای تمام مسائل افراد خود وقت دارد؟ ای کاش شیوه یکسانی برای اندیشیدن در این باره وجود داشت.
ای کاش همه چیز آنقدر ملموس بود که مدیران می‌توانستند این کار را بدون صرف ساعت‌ها وقت به انجام برسانند. در اینجا آموزشی یک دقیقه‌ای برای انرژی دادن به دیگران و برانگیختن آنان وجود دارد:
1. هر قدر هم شما سخت بکوشید، نمی‌توانید انسانی دیگر را برانگیزانید. انسان‌ها با هدف و ارزش‌های خود برانگیخته می‌شوند.
2. از خودتان نپرسید با چه چیزی می‌توانید آنها را برانگیزانید؛ بکوشید تا بفهمید که آنها چطور بر سر شوق می‌آیند.
3. زمانی که به انگیزه‌های شخصی آنها پی بردید، نهایت سعی خود را به کار گیرید تا انتظارات آنها را با کاری که به آنان محول می‌شود، هماهنگ سازید.
برای مثال، اگر کسی از کار خلاقانه لذت می‌برد، وظایفی که بیشتر نیازمند خلاقیت است بر عهده او بگذارید. اگر کسی دوست دارد بیشتر با مشتریان سر و کار داشته باشد، فرصت‌هایی را در اختیار او بگذارید که بیشتر با مشتریان سر و کله بزند. مساله اینجاست، حالا که می‌دانید آنها چه دوست دارند، شغل آنها را تا حد امکان به شیوه‌ای طراحی کنید که فرصت لازم را برای آنچه که دوست دارند، به آنها بدهد.
4. اگر بین انگیزه‌های شخصی و وظیفه هر فرد ناسازگاری وجود دارد، به جای آنکه بخواهید مشکل را با تنبیه و تشویق حل کنید، بهتر است جایگزینی بهتر بیابید. به عبارت دیگر، اگر نیازهای هر شغلی 180 درجه مخالف چیزی است که آن فرد به دنبالش است، بهترین راه آن است که به او کمک کنید تا شغل دیگری پیدا کند.
پس به این کلید می‌رسیم: شما باید دریابید که افراد از شغل خود چه انتظاری دارند و در نهایت سعی خود را بکنید که بین انتظارات آنها و وظیفه‌ای که بر عهده‌شان می‌گذارید، پیوند ایجاد کنید. شاید شما پس از خواندن این توصیه‌ها بلافاصله بگویید: «گفتن این توصیه‌ها آسان‌تر از عمل کردن به آنهاست.
اصلا من چطور می‌توانم بفهمم که هر کدام از کارمندان من چه می‌خواهند؟» خوشبختانه این مساله آنقدر که مردم فکر می‌کنند، ترسناک نیست چون بیشتر کارمندان به سه عامل از عواملی که برشمردیم در زندگی کاری خود اهمیت می‌دهند. وقتی من به مردم می‌گویم که کارمندان به این سه عامل اهمیت می‌دهند، ابتدا بیشتر آنها با من مخالفت می‌کنند. گذشته از همه چیز، ما با هم فرق داریم. شما می‌توانید تمرینی را که می‌گویم انجام بدهید، فقط چند لحظه وقت شما را می‌گیرد:
تصور کنید که می‌خواهید شغلتان را عوض کنید و دو شغل به شما پیشنهاد می‌شود. حقوق هر دو شغل تقریبا برابر است و هر دو به یک صنعت مشابه مربوط می‌شوند. هر دو شرکت‌هایی مشهورند. چطور یکی از این دو شغل را انتخاب می‌کنید؟ هنگام تصمیم‌گیری چه عواملی را مد نظر قرار می‌دهید؟
آیا به ماهیت دقیق نقش خود فکر کرده‌اید؟ کار شما چطور در چارچوب بزرگ‌تر سازمان جای می‌گیرد؟ با توجه به توانایی‌ها و محدودیت‌های خود، فکر کرده‌اید که کدام یک از این دو شغل برای شما مناسب‌تر است؟ به فرهنگ کاری هر دو سازمان فکر کرده‌اید؟ ویژگی‌های همکاران خود و نحوه برخورد آنها را با یکدیگر در نظر گرفته‌اید؟ به شهرت شرکت‌ها فکر کرده‌اید؟ به دورنمای کار خود اندیشیده‌اید؟ بیشتر مردم هنگام تصمیم‌گیری بر چنین نکاتی انگشت می‌گذارند.
من این تمرین را در سمینارهایم با حضور هزاران مدیر اجرایی در سراسر جهان مطرح کرده‌ام. من همان معمای خیالی را پیش می‌کشم و از آنها می‌خواهم به من بگویند که در هنگام تصمیم‌گیری چه چیزهایی را مد نظر قرار می‌دهند. حرف‌هایشان را که شروع می‌کنند، پاسخ‌هایشان را روی یکی از سه نمودار در برابر آنها یادداشت می‌کنم. هر نمودار نشان‌دهنده یکی از سه عاملی است که برای مردم اهمیت دارد، اما در حالی که من این بحث را پیش می‌برم و پاسخ‌هایشان را می‌گیرم، هیچ عنوانی روی نمودارها وجود ندارد. پس از ثبت پاسخ شرکت‌کنندگان روی سه نمودار، من عناوین پنهانی این نمودارها را آشکار می‌سازم:
- نقش
- محیط کار
- پیشرفت
سپس توضیح می‌دهم که بیشتر کارمندان به سه عامل مشابه اهمیت می‌دهند: ماهیت نقش آنها، محیط کاری آنها و پیشرفت حرفه‌ای‌شان. آن وقت از آنها می‌پرسم که آیا با من هم‌عقیده‌اند که تمام پاسخ‌های آنها در یک یا تمام این سه ظرف جای می‌گیرد؟ اما هنوز پاسخی را می‌شنوم که به هیچ یک از این سه دسته تعلق ندارد.
به‌تدریج دیگران نیز به این نتیجه می‌رسند که گرچه هر کارمند نظر منحصربه‌فرد خود را دارد، اما همه به این سه عامل گسترده اهمیت می‌دهند.
شما در مسند مدیر باید به‌طور مرتب با کارمندان درباره این سه‌ عامل حرف بزنید و همچنان در تداوم این گفت‌وگو، به اولویت‌ها و آرزوهایشان گوش کنید.
شما که به این اطلاعات مجهز شده‌اید، می‌توانید کار روزانه آنها را با انتظاراتشان تطبیق دهید. برای مثال، اگر شما می‌دانید که یکی از کارمندان دلش می‌خواهد تجربه بیشتری در زمینه معاملات برون‌مرزی به‌دست آورد، می‌توانید او را در تیمی قرار دهید که روی معاملات مهم کار می‌کند، اما پیش از اینکه چنین وظیفه‌ای به او محول کنید، باید با او حرف بزنید و به او بگویید به این دلیل این کار را بر عهده‌اش می‌گذارید تا تجربه لازم را کسب کند و به او شرح دهید که این ارتباط به او فرصت می‌دهد تا در صورت کسب مهارت برون‌مرزی در کارش پیشرفت کند.
منبع:کتاب رئیسان، رهبران شما کدامید؟
ترجمه: فرزانه قوجلو
انتشارات: گرایش تازه
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
براساس پژوهش انجام شده توسط کلی گلداسمیت و راوی دهار
[h=1]برای انگیزه بخشی، محروم سازی بهتر از پاداش[/h]

مترجم: بهجو خزاعی
منبع: kellogg
روش صحیح چارچوب بندی محرک‌ها
«هیچ چیزی در این دنیا ارزش داشتن یا انجام دادن ندارد، مگر آنکه داشتنش مستلزم تلاش، سختی و رنج باشد.» این سخن تئودور روزولت است که شاید بتوان گفت قدری در مورد تحقق بخشیدن به اهداف و آرزوها اطلاع داشته است.
اما انگیزه ما برای فعالیت در مسیر آرزوها ثابت و بی‌تغییر نیست. بسته به عوامل روانی (بد حالی و کج خلقی) و محیطی (عملیات ساختمانی نزدیک محل) انگیزه ما نیز کم و کاست می‌پذیرد. بر این اساس، تعیین راهکار برای افزایش انگیزه‌های مسوولیتی، به‌عنوان موضوعی مهم چه نزد پژوهشگران و چه برای مدیران باقی می‌ماند.
کلی گلداسمیت (Kelly Goldsmith)، استادیار رشته بازاریابی در دانشکده مدیریت دانشگاه کلاگ چنین معتقد است که: «این موضوعی است که انواع حوزه‌های پژوهشی را درگیر می‌کند. چرا که، در تمام طول تاریخ بشر ما اهدافی داشته‌ایم که می‌خواسته‌ایم تحققشان ببخشیم.» «لیکن دستیابی به این اهداف سخت است. بنابراین ما عقب می‌کشیم و می‌پرسیم: چه کاری می‌توانیم انجام دهیم تا رسیدن به آن هدف را محتمل‌تر کنیم؟»
گلداسمیت توضیح می‌دهد که یافتن بهترین راه برای ایجاد انگیزه نیازمند فراهم آوردن محرک‌های موثر برای افراد است. او و همکارانش چارچوب‌های محرکی (incentive framing) –منظور شیوه‌ای است که محرک‌ها به فرد ارائه می‌شود- را به دو دسته تقسیم می‌کنند: مثبت و منفی.
مدیر ممکن است به یک کارمند وعده بدهد که در صورت سختکوشی پاداش آخر سال نصیبش خواهد شد (چارچوب محرکی مثبت)، یا هشدار دهد که در صورت سهل‌انگاری پاداش تعیین شده نصیب او نخواهد شد (چارچوب محرکی منفی). کدام‌یک از اینها موثرترین روش برای مجاب کردن کارمند به انجام کار است؟
به‌عقیده گلداسمیت پاسخ دقیقا برخلاف آن چیزی است که اغلب شرکت‌ها انجام می‌دهند.
انگیزه برای انجام غیرممکن
پژوهش اخیر نشان می‌دهد که افراد زیان را به شکلی عمیق‌تر از سود تجربه می‌کنند. گلداسمیت توضیح می‌دهد که: «برای مثال، اگر یک بیست دلاری از جیب شما به زمین بیفتد ناراحتی شما در این حالت، بیش از خوشحالیتان در صورت به‌دست آوردن بیست دلاری است.» بنابراین او و راوی دهار تصمیم گرفتند «آنچه را که در مورد طبیعت تاثیرگذار زیان می‌دانیم گرفته و در عرصه انگیزه‌بخشی ترجمه کنند.»
در تحقیق اخیر، گلداسمیت و دهار
(Ravi Dhar) یک رشته آزمایش‌های ساده و مرتبط را طراحی کردند. در اولین آزمایش، آنها 62 نفر دانشجوی مقطع کارشناسی را به خدمت گرفتند. به نیمی از دانشجویان گفته شد که در ازای هر بار حل کردن یک معما بیست‌وپنج سنت دریافت خواهند کرد.
به هر یک از باقی دانشجویان یک‌ونیم دلار داده شد و به آنها گفتند که هر بار که در حل کردن یک معما ناموفق باشند بیست‌وپنج سنت از دست خواهند داد. معماها از حروف به هم ریخته‌ای تشکیل می‌شد که شرکت‌کنندگان باید با چینش دوباره حروف، کلماتی را شکل می‌دادند. پژوهشگران، به عمد، دو مورد از معماها را جوری طراحی کرده بودند که غیرقابل حل باشند.
هر دو گروه دانشجویان به‌طور متوسط تعدادی مساوی از معماها را حل کردند. اما، گروهی که با چارچوب منفی روبه‌رو بود بیش از پنج دقیقه بیشتر از گروه دیگر برای حل کردن موارد وقت صرف می‌کرد؛ که این زمان قاعدتا برای معماهای غیرقابل حل صرف می‌شده است. به بیان دیگر، چارچوب محرکی منفی در انگیزه‌بخشی موثرتر
بوده است.
در آزمایش بعدی، پژوهشگران صدها نفر از گستره متنوع سنی را از طریق سیستم مشارکت آنلاین تورک آمازون (Amazon’s Mechanical Turk) به خدمت گرفتند. مانند دفعه قبل، مشارکت‌کنندگان معماهای لغوی را حل می‌کردند که برخی از آنها غیرقابل حل بود و نیمی از مشارکت‌کنندگان نسبت به از دست دادن پولی که در ابتدا به آنها تخصیص داده شده بود و نیمی برای به دست آوردن پول تلاش می‌کردند. بار دیگر، نتایج نشان داد تاثیرگذاری چارچوب محرکی منفی، بیشتر از چارچوب مثبت است.
عامل سن تاثیرگذار است، ارزیابی‌های ما اما نه!
با نگاهی دقیق‌تر، گلداسمیت و دهار متوجه شدند که سن نقشی مهم در تاثیرگذاری چارچوب‌های محرکی منفی بازی می‌کند. «جوان‌ترها» (افراد 35 سال به پایین)، به شکلی چشمگیر، بیشتر از طریق چارچوب‌های محرکی منفی انگیزه می‌یافتند. درحالی‌که در میان افراد «مسن‌تر» (36 سال به بالا) چارچوب‌های محرکی مثبت انگیزه‌ بخش‌تر می‌شدند. در واقع، در میان این گروه، چارچوب‌های محرکی مثبت به اندازه چارچوب‌های منفی تاثیرگذار بودند.
از این مساله چنین می‌توان برداشت کرد که آنچه به ما انگیزه می‌دهد ممکن است در طول زندگی تغییر کند. موضوعی که با نتیجه پژوهش‌های پیشین، مبنی بر اینکه افراد با بالا رفتن سن بیشتر روی اطلاعات مثبت تکیه می‌کنند تا اطلاعات منفی، نشان‌دهنده این موضوع است.
محققان حدس می‌زنند که این تغییر دیدگاه ریشه در روند تکاملی بشر دارد. زمانی که جوان‌تر هستیم، توجه به اطلاعات منفی، مانند مخاطرات پیرامونی، ممکن است در بقای ما نقش تعیین‌کننده داشته باشد. به همین دلیل، احتمال توجه به رخدادها و مسائل منفی در میان جوان‌ترها بیشتر است. درحالی‌که، با بالا رفتن سن، این نیاز به بقا تغییر می‌کند. محققان متوجه شده‌اند که در میان افراد مسن، چیزهای خوب هستند که در زندگی سریع‌تر مورد توجه قرار گرفته و بیشتر در خاطر می‌مانند.
گلداسمیت چنین تصور می‌کند که این تغییر در توجه از مسائل منفی به مثبت همان نکته‌ای است که تاثیرگذارتر شدن چارچوب‌های محرکی منفی در طول زمان را توضیح می‌دهد. همچنین، گلداسمیت و دهار این مساله که ما هیچ تصوری از اینکه چه چیز به ما انگیزه می‌بخشد نداریم را
حیرت‌انگیز یافتند.
در دو آزمایش دیگر که با گروه‌های جدیدی از دانشجویان مقطع کارشناسی انجام شده بود، پژوهشگران پیمایش‌هایی را در اختیار دانشجویان قرار دادند که طرح‌های مبتنی بر آزمایش‌های قبلی را شرح می‌داد. یکی از طرح‌ها دریافت پول در برابر حل معما و دیگری از دست دادن پول در قبال هر معمای حل نشده را توضیح می‌داد.
برخی از دانشجویان تاثیرگذاری دو طرح ارائه شده را مورد ارزیابی قرار دادند و قسم دیگر در مورد این نظر دادند که مشارکت در هر یک از این آزمایش‌ها چقدر برای آنها لذت‌بخش خواهد بود.
اکثریت عظیمی از دانشجویان اظهار کردند که احتمالا آنها از محرک‌های مثبت بیشتر لذت خواهند برد تا محرک‌های منفی. همچنین آنها محتمل دانستند که محرک‌های مثبت بیشتر به آنها انگیزه خواهد بخشید تا محرک‌های منفی-درحالی‌که در واقع آنها در آن گروه سنی قرار می‌گرفتند که به محرک‌های منفی بهتر پاسخ می‌دهند.
این نتایج نشان می‌دهند که بسیاری از ما بر این تصور شهودی و گاهی غلط تکیه می‌کنیم که ما در زمانی که برای چیزی خوب تلاش می‌کنیم بیشتر انگیزه‌مند هستیم تا زمانی که برای اجتناب از چیزی به درستی تلاش نمی‌کنیم. گلداسمیت چنین نتیجه‌گیری می‌کند که: «دستاوردها بسیار روشن بود: افراد -حداقل در این مورد- در پیش‌بینی اینکه چه چیز ممکن است به آنها انگیزه ببخشد ضعیف بودند» او معتقد است که این جالب‌ترین قسمت پژوهش آنها بوده است.
درسی برای مدیران و دیگران
گلد اسمیت چنین باور دارد که نتایج متنوع به دست آمده از این تحقیق، در دنیای واقعی کاربردهای بسیاری دارد. به‌طور مثال، یک استاد دانشگاه می‌تواند امتیازهای مضاعف را در ابتدای نیمسال به دانشجویان تخصیص دهد و سپس تهدید کند که به ازای هر تکلیف انجام نشده، یک امتیاز از آنها کسر خواهد کرد. گلداسمیت می‌گوید: «شاید در نیمسال بعد همین کار را با دانشجویانم انجام دهم -آنها در محدوده سنی مورد نظر قرار دارند- و بعد ببینم چطور نتیجه می‌دهد.»
شرکت‌ها می‌تواند راهبرد مشابهی را اتخاذ کنند، با معین کردن مسوولیت‌های داوطلبانه برای حقوق اضافه و تنظیم چارچوب محرکی بر اساس متوسط سنی کارمندان از این ویژگی بهره‌گیرند. لیکن گلداسمیت چنین هشدار می‌دهد که آزمایش‌های او تنها شامل مقدار پول کمی می‌شده، نه کل حقوق دریافتی یک کارمند. این احتمال وجود دارد که افراد نسبت به چارچوب‌های محرکی منفی برای کل حقوق یا در مدت زمانی طولانی، ناراحت شوند و به آن پاسخ مثبت ندهند.
با این حال، گلداسمیت معتقد است که شرکت‌ها محرک‌های با چارچوب مثبت را مداوم به‌کار می‌گیرند درحالی‌که چارچوب‌های منفی به ندرت به‌کار گرفته می‌شوند. درحالی‌که تصور از دست دادن چیزی به‌خصوص در میان جوان‌ترها، بسیار انگیزه بخش‌تر است تا تصور به دست آوردن چیزی. بر این اساس، شاید بهتر باشد که مدیران در مورد اینکه چه چیز ممکن است به کارمندانشان انگیزه ببخشد، تنها به تصورات شهودی خویش
اتکا نکنند.
گلداسمیت می‌گوید: افرادی که برای رسیدن به یک هدف شخصی تلاش می‌کنند، باید محدودیت‌های فردی خود را نیز در نظر داشته باشند. «این مهم است که بدانیم که در مورد ارزیابی انگیزه‌های خود، مستعد اشتباه کردن هستیم.»
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
راهکارهایی برای سنجش میزان رضایت کارکنان

راهکارهایی برای سنجش میزان رضایت کارکنان

[h=1]راهکارهایی برای سنجش میزان رضایت کارکنان[/h]«هیچ احساسی ناخوشایندتر از تذکر دادن به یک کارمند نیست؛ به‌خصوص اگر این کارمند جزو بهترین کارکنان شما باشد.» این نظر دیوید نیو، بنیان‌گذار شرکت مشاوره سازمانی TinyPulse است.
نیو بر این باور است که «صرف‌نظر از موقعیت جغرافیایی، اندازه شرکت و صنعت، حس منفی تذکر دادن به کارکنان حسی رایج در سراسر دنیا است. مساله مهم از دست دادن یکی از اعضای تیم است که پس از فرآیند طولانی و فراموش نشدنی جست‌وجوی استعدادها، مصاحبه، استخدام و... به آن پیوسته است.»
از نظر نیو، شرکت TinyPulse به‌طور مستقیم جهت رسیدگی و حل مشکلات شرکت‌ها و سازمان‌های مختلف در طول دوره‌ای تشکیل شد که در تلاش برای بهبود روابط با کارکنان و تعامل و کسب رضایت آنان هستند. با پاسخگویی بی‌نام کارکنان به برخی سوالات به راحتی می‌توان از تبدیل‌شدن برخی مسائل داخلی سازمان به مشکلات عظیم و لاینحل جلوگیری کرد.


نبض کسب‌وکارتان را در دست بگیرید
همواره باید در تلاش باشیم نبض کسب و کار و به‌ویژه وضعیت کارکنان را در اختیار داشته باشیم. بسیاری از سازمان‌ها به‌صورت سالانه بررسی‌هایی را انجام می‌دهند؛ اما واقعیت این است که کسب‌وکار در طول سال بارها دچار تغییر و تحول می‌شود. واضح است که وضعیت مالی به صورت سالانه کنترل و بررسی نمی‌شود یا استراتژی کسب‌وکار بیش از یک بار طي سال بررسی می‌شود، پس چرا فرهنگ سازمان، وضعیت افراد فعال در سازمان و میزان رضایت آنان مستحق کمترین رسیدگی‌ها است؟
پاسخ این سوال شفاف و روشن است، زیرا انجام این امر بسیار مشکل است، به‌خصوص اگر به واسطه روش‌های سنتی سنجش و ارزیابی رضایت کارکنان صورت بگیرد. به‌نظر نیو قدم اول در این خصوص طراحی مجموعه‌ای از پرسش‌ها و صرف زمان کافی برای بررسی پاسخ‌های ارائه شده، اولویت‌بندی آنها و در نهایت طراحی برنامه‌ای برای بررسی مسائل شناسایی شده است. حتی در سازمان‌های کوچک اجرای این روش به‌نظر بسیار دشوار است و به همین دلیل بسیاری از سازمان‌ها تمایلی به انجام آن ندارند. شرکت TinyPulse در تلاش است به‌منظور ایجاد سهولت در این فرآیند پرسش‌هایی خاص را طرح کند که به تناسب هر کسب‌وکار قابل تنظیم است.
نیو می‌گوید: «ما به‌دنبال کسب اطمینان از این بودیم که سوالات به طریقی طراحی شوند که کارکنان قادر باشند به راحتی پاسخگوی آنها باشند و بازخورد مورد نظر را در اختیار مدیریت قرار دهند و آنان را در شناسایی و حل مسائل سازمان یاری رسانند.»
نمونه‌ای از سوالات طراحی شده توسط شرکت TinyPulse در ذیل اشاره شده است:
- بخشی از فرآیند کار را نام ببرید که حذف شدن آن منجر به بهبود کارآیی شما خواهد شد.
- به نظر شما فرآیند مدیریت تا چه اندازه شفاف است؟
- لطفا به غذاها و تنقلات ارائه شده امتیاز دهید.
پرسش آخر یکی از سوالاتی بود که نیو برای کارکنان شرکت TinyPulse طرح کرد و با واکنش تعجب آوری روبه‌رو شد. نفرت!
«همان‌طور که می‌دانید شرکت ما اندازه کوچکی دارد و من اسنک‌هایی با برندهای ناشناس را برای مصرف کارکنان انتخاب کرده بودم، درنهایت مشخص شد هیچ‌کس این برندهای ناشناخته را نمی‌پذیرد و علاقه چندانی به خوردن آن ندارد. واضح است این مساله چندان مهم نیست؛ اما اگر یک مدیر هستید و با این مسائل بزرگ و کوچک آشنا نیستید، چگونه انتظار دارید قادر به حل آنها باشید؟» به هرحال ابزار مورد استفاده شرکت TinyPulse در نوع خود راه‌حل مناسبی نیست. بدیهی است که به میزان تلاشی که انجام می‌دهید نتایج دریافت خواهید کرد. نیو می‌گوید: «یکی از مشتریان اعتراض خود را نسبت به طعم نامناسب آبی که در شرکت ما ارائه می‌شد اعلام کرده بود و کارمند من در پاسخ به این اعتراض گفته بود که در طول سه سال فعالیت خود در TinyPulse چنینی واکنش یا اعتراضی نشنیده است. من با شنیدن این مشکل اقدام به بررسی فیلتر‌های آب مورد استفاده در شرکت کردم. پس از تعویض آنها نتایج غیرقابل باور بود. سطح رضایت کارکنان افزایش یافته بود.»
ابزار شرکت TinyPulse این اجازه را به کارکنان می‌دهد تا نظرات خود را به صورت ناشناس ارسال کنند. این حالت، فضایی باز و قابل اعتماد برای انتقال بازخوردها ایجاد می‌کند. با کمک این روش کارکنان اطمینان دارند که دغدغه‌های آنان در محل کار از اهمیت برخوردار است و از وجود محیطی قابل اعتماد برای مطرح کردن نارضایتی‌ها بدون ترس از در خطر بودن شغلشان، مطمئن هستند.
یکی از مشخصه‌های ویژه، ناشناس ماندن نظرات است. افراد محیط امن را جهت به اشتراک گذاردن نظرات خود ترجیح می‌دهند و همچنین تمایل دارند از دریافت نظراتشان توسط مدیریت مطمئن شوند. یکی از نکات مهمی که ما به دنبال آن هستیم کسب اطمینان کارکنان از شنیده شدن نظرات و بازخورد‌ها است و در مرحله بعدی برگزاری جلساتی برای بررسی امکان پرداختن به نظرات و تعیین چارچوب زمانی آن از سوی مدیریت. به باور نیو تمامی کسب‌وکار‌ها از لحاظ زمانی، مالی و منابع محدود هستند، در نتیجه قادر به بررسی و پرداختن به هر شکایت و بازخوردی نیستند. اما فراهم کردن فرصتی برای بیان دغدغه‌ها برای کارمندان و ایجاد فضای اعتماد نسبت به شنیده شدن این نظرات به نوبه خود قدمی بسیار مهم در مسیر طولانی بهبود وضعیت تعامل و کسب رضایت کارکنان است.
نیو اضافه می‌کند: «بدیهی است که مدت زمان لازم جهت تغییر فرهنگ محیط کار مستلزم بازه زمانی 6 ماه تا یک سال است اما تلاش‌های پایدار و قابل مشاهده به کارکنان ثابت می‌کند که سازمان به کارکنان خود توجه دارد و خواهان ایجاد تغییرات و اصلاح امور است. ما به دنبال معرفی راه حلی بودیم تا سازمان‌ها به واسطه آن در همان مراحل ابتدایی بروز هر مساله و قبل از اینکه به مشکلی اساسی تبدیل شود، قادر به شناسایی و حل آن باشند. بدیهی است که این بهترین روش برای کشف نقاط کور سازمان و اقدام به اصلاح آنها است.»
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
غیبت ذهنی کارکنان
[h=1]استراتژي دستيابي به اوج كارآيي[/h]

ساسان قاسمی، مریم کلانتر
(ala.ir)
امروزه با گسترش پیوسته دامنه رقابتی، کمیت و کیفیت رقبا بیشتر شده و در نتیجه سازمان‌ها با فضای رقابتی سنگین‌تری نسبت به گذشته روبه‌رو هستند
. بنابراین لازم است که سازمان‌ها با ایجاد تغییرات بنیادی، توان خود را برای حضور پویا در چنین فضایی بالا ببرند. مدیریت دانش از دیرباز به عنوان پاسخی به مسائل منابع انسانی و شیوه‌های به‌کارگیری موثر آنان در راستای اهداف سازمانی مورد توجه بوده است. مدیریت دانش در رویارویی با تغییرات ناپایدار محیطی امروزه دنیای کسب‌وکار، تطبیق، رمز بقا و شایستگی‌های مورد نیاز را برای سازمان‌ها فراهم می‌آورد. در گذشته به شیوه‌های درست انجام کارها فکر می‌کردیم، اما امروزه مدیریت دانش به جای تاکید بر انجام درست کارها، بر انجام کارهای درست تاکید دارد. حال رویکرد سازمان‌ها در این باره چگونه باید باشد؟ آنها باید به دنبال شیوه‌های تحول‌آفرین رهبری سازماني باشند. در این میان رهبری صحیح و تعهدآفرین کارکنان دانشی از اهمیت بیشتری برخوردار است در ﺣﻮزه ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ داﻧﺶ به کارکنان از منظر دانشی که در اختیار دارند و سهمی که در تولید و انتشار دانش در سازمان دارند، نگریسته می‌شود. از این منظر کلیه کارکنانی که به نحوی سهمی در افزایش دارایی‌های نامشهود انسانی سازمان دارند، کارکنان دانشی هستند.
به‌رغم این اهمیت، به مسائل مربوط به کارکنان دانشی و شیوه‌های بهره‌گیری بهتر از این افراد، کمتر توجه شده است. حفظ و نگهداری این کارکنان و تلاش برای یادگیری موثرتر آنان، در کسب مزیت رقابتی برای سازمان از اهمیت بسزایی برخوردار است. یک ﺳﺎزﻣﺎن داﻧﺶ- ﻣﺤﻮر ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از روﺷﻲ ﻧﻈﺎم‌ﻣﻨﺪ داﻧﺶ را ﻛﺴﺐ، ﺗﻮﻟﻴﺪ، ذﺧﻴﺮه و ﺑﻪ ﻛﺎر ﻣﻲ‌ﮔﻴﺮد و ﺑﺪون ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺷﻐﻠﻲ و وﻇﺎﻳﻒ ﻛﺎرﻛﻨﺎن، همواره ﺳﻌﻲ در ﺗﺒﺪﻳﻞ کلیه ﻛﺎرﻛﻨﺎن و ﻣﺪﻳﺮان ﺳﺎزﻣﺎن ﺑﻪ ﻛﺎرﻛﻨﺎن و ﻣﺪﻳﺮان داﻧﺶ- ﻣﺪار دارد. در سازمان‌های یادگیرنده، آموزش افراد ازجمله مهم‌ترین دلایل فلسفه وجودی سازمان محسوب می‌شود. مساله مهم دیگر این است که چگونه باید به اعضای سازمان کمک کرد که هم ظرفیت یادگیری خود را ارتقا دهند و هم به یادگیری دیگران کمک کنند.
در شکل گیری چنین بستری، برقراری اقناع ارتباطی به‌منظور بهره‌برداری هرچه بهتر از نتایج ارتباط، امری ضروری محسوب می‌شود. اقناع ارتباطی به معنای جلب توجه افراد، حین توزیع دانش به آنها است. اگر افراد توجه نکنند یا توجه سطحی داشته باشند، تمامی تلاش‌ها بر باد رفته است. از این رو شاخه‌ای در دنیای ارتباطات با نام اقتصاد توجه پدید آمده است. اقتصاد توجه به بررسی شیوه‌های برقراری ارتباط بین ذهن آدمی و آنچه که باید در لحظه فرد به آن توجه کند، می‌پردازد. مساله مهم دیگر این است که ورود به ذهن افراد، نه‌تنها باید با بیداری ذهنی همراه باشد بلکه باید فرار ذهنی هم رخ ندهد، در چنین شرایطی فرد با غیبت ذهنی مواجه شده که باعث می‌شود به‌رغم حضور فیزیکی، وی به اثربخشی و کارآیی کافی نرسد. غیبت ذهنی کارکنان در محل کار و در مراحل بالاتر ترک خدمت، نتیجه نارضایتی از شغل، سازمان و نداشتن تعهد سازمانی تلقی می‌شود. غیبت ذهنی افراد حاضر در یک کنفرانس، یک همایش یا یک نشست جمعی، غیبت‌ذهنی دانشجویان در کلاس درس، ازجمله نمونه‌های دیگر غیبت ذهنی محسوب می‌شوند که همگی ناشی از عدم تعهد فرد نسبت به مسوولیتی است که به فرد محول شده است. یافتن علل چنین مساله‌ای و تلاش برای رفع آن می‌تواند کارآیی افراد را در انجام فعالیت‌ها، فارغ از نوع فعالیت افزایش دهد؛ این همان هدفی است که ورای هر فعالیتی خودنمایی می‌کند. در این نوشتار به بررسی محرک‌های غیبت ذهنی برای افراد سازمان و سپس به ارائه راه‌حل‌هایی در این زمینه می‌پردازیم: مشکلات افراد در زندگی شخصی، مشکلات اقتصادی، نگرانی‌های شغلی، عدم تجربه و دانش کافی در شغل مورد نظر، عدم توجه به حضور موثر فرد برای سازمان، عدم وجود سیستم انگیزه بخش مادی و معنوی مناسب، عدم انطباق اختیارات با مسوولیت‌ها، روزمرگی‌های بی پایان مانند عبور از ترافیک سنگین برای رفتن به محل کار، دیر رسیدن، نگرانی‌های انضباطی ناشی از این مساله، عدم سلامت روان و احتمالا عدم وجود رابطه رضایت‌بخش افراد در محل کار با سایر کارکنان، با مدیران بخش و... همه و همه از جمله عواملی هستند که باعث می‌شوند افراد، به‌رغم حضور فیزیکی، حضور ذهنی لازم را نداشته باشند، در انجام فعالیت‌های خود به کارآیی کافی نرسند و در نهایت هدف از برقراری ارتباط در یک سازمان یادگیرنده میسر نشود.
در بیان راه‌های کنترل غیبت ذهنی کارکنان می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
 تا حد امکان ارگونومی روانی در تخصیص شغل به افراد را مورد توجه قرار دهید؛ به این معنی که شغل افراد متناسب با ویژگی‌های شخصیتی آنها باشد، به این ترتیب افراد در انجام وظایف خود دیرتر احساس خستگی می‌کنند و از این طریق می‌توان مدت زمانی که آنها با رضایت خاطر به‌کار خود ادامه می‌دهند را افزایش داد.
 همواره سعی در بهبود روابط خود با کارکنانتان داشته باشید، به این ترتیب تعهد افراد نسبت به سازمان افزایش می‌یابد، آنها خود را عضوی از خانواده سازمان می‌بینند که انجام امور محوله به بهترین نحو ممکن را خدمت به خود و خانواده خود می‌دانند.
 در عین اینکه همواره افراد را به ارتقای مهارت‌های خود در شغل خود وامی دارید و مقدمات ارتقای افقی را فراهم کرده اید، سعی کنید نگرانی‌های ناشی از دست دادن شغل را از آنها دور کنید، به این ترتیب افراد شغل خود را موقتی نمی‌بینند و لذا نوعی رابطه بلندمدت بین خود و سازمان احساس می‌کنند.
 تفویض اختیار مناسب را در سازمان خود اجرا کنید، اختیارات با مسوولیت‌ها منطبق باشد. به این ترتیب به افراد خود فرصت داده‌اید تا قابلیت‌های خود را در افزایش کارآیی و بهره‌وری خود، نشان دهند.
 در سازمان خود از یک سیستم حقوق و دستمزد که به اندازه کافی برای افراد انگیزشی باشد، بهره بگیرید، به این ترتیب افراد را تشویق به انجام هرچه بهتر کار خود کرده‌اید.
 برای کارکنانی که علاوه‌بر انتقال دانش، به تولید دانش مورد نیاز خود یا دیگر افراد سازمان اقدام می‌کنند، پاداش‌های معنوی و مادی مناسب که انگیزه چنین کارکنان ارزشی و همچنین دیگر کارکنان را افزایش می‌دهد، درنظر بگیرید.
 همواره سعی در تبدیل و حفظ سازمان خود به عنوان یک سازمان یادگیرنده پویا داشته باشید، به گونه‌ای که انگیزه‌ای برای کارکنان مولد دانش برای ترک سازمان باقی نماند. از مهم‌ترین ویژگی‌های چنین کارکنانی این است که به دنبال محیط‌های پویای دانشی هستند، عامل انگیزش آنها کسب موفقیت در شغلشان است و البته انتظار دارند این موفقیت مورد توجه همه افراد و به‌خصوص مقامات بالای سازمان قرار گیرد.
 با تحکیم اخلاق کاری، وجدان کاری افراد سازمان را برانگیزانید.
در نهایت هر ارتباطی باید مورد ارزیابی قرار گیرد تا نقاط قوت و ضعف آن پدیدار شود و در ارتباطات آتی بتوان تا حد امکان نقاط قوت را تقویت و ضعف‌ها را پوشش داد. نکته‌ای که در فرآیند ارزیابی باید مورد توجه قرار گیرد این است که موفقیت‌ها و شکست‌های پیش آمده در یک ارتباط گروهی مربوط به عملکرد یک فرد نیست، بلکه همه افراد یک سازمان گروهی واحد هستند و در چنین ساختاری تمامی افراد نسبت به مسوولیت‌های گروه، مسوولیت تضامنی دارند. تولید ارزش افزوده‌ای که هدف از فعالیت هر سازمان است، در راستای حرکت در طول زنجیره تولید ارزش آن سازمان به دست می‌آید. زنجیره‌ای که هر حلقه آن را یکی از افراد سازمان تشکیل می‌دهد. بنابراین موفقیت در تولید ارزش توسط هر فرد، قبل از اینکه وی وظیفه‌اش را به درستی انجام دهد، منوط به این است که محصول سالمی را از فرد قبلی دریافت کرده باشد؛ همچنین وی در قبال همکاران بعدی خود مسوولیت دارد که محصول بی نقصی تحویل دهد. یکی از دلایل عمده‌ای که فرد از انجام صحیح مسوولیت محوله باز می‌ماند، عدم حضور ذهنی و در واقع غیبت ذهنی است که باید با آموزش کافی در این زمینه و فراهم کردن شرایط کاری مناسب، این مساله را تا حد امکان کنترل کرد. مدیران موظفند با بررسی و تحلیل میزان برقراری ارتباط موثر بین افراد سازمان، نقاط ضعف را در آموزش‌های آتی مد نظر قرار دهند تا گروه واحد سازمان بتواند به هدف خود که همان حضور پویا در دهکده جهانی است، دست یابد.
 

ghazal1991

مدیر تالار مدیریت
مدیر تالار
6 راهکار برای تشویق و انگیزه دادن به کارمندان

6 راهکار برای تشویق و انگیزه دادن به کارمندان

داشتن انگیزه و اشتیاق کافی برای انجام کارها و فعالیت های روزانه اهمیت دارد. هر چقدر که میزان انگیزه در کار بیشتر باشد موفقیت در آن هم بیشتر خواهد شد. تشویق کارمندان و ایجاد انگیزه در آنها به موفقیت کل تیم کاری کمک میکند بنابراین کارفرمایان باید همیشه با استفاده از تکنیکهای خوب برای ایجاد انگیزه و اشتیاق در کارمندان تلاش کنند.
کارمندان زمانی که به کار و فعالیت خود علاقمند باشند و با میل و انگیزه کار کنند قطعا بازخورد و نتیجه ی بهتری از کار خواهند داشت و هم اینکه به موفقیت کل گروه تجاری کمک میکنند برای ایجاد انگیزه و اشتیاق در تیم کاری استفاده از راه کارهای مختلف میتواند موثر واقع شود.

1-به تیم کاری خود کمک کنید تا با استفاده از ایده های خوب به اهدافشان برسند مثلا تجربیات خود را در اختیار آنها قرار دهید تا با استفاده از آن بتوانند به اهداف خود دست پیدا کنند. قطعا رسیدن به هدف باعث ایجاد انگیزه و میل بیشتر در کار میشود.

2-همیشه از فعالیت ها و تلاش کارمندان در کار روزانه تقدیر و تشکر کنید سعی کنید با تقدیر و تشکر از تلاش آنها انگیزه را بیشتر کنید چون قدر دانی باعث میشود که آنها بیشتر از قبل و با کیفیت بهتر به انجام کار و فعالیت های خود بپردازند.

3-گاهی اوقات با بیشتر کردن میزان دستمزد و یا دادن پاداش و جوایز میتوانید کارمندان را تشویق کنید تا عملکرد بهتری داشته باشند و فعالیت های خود را بیشتر و بهتر کنند. همیهش استفاده از هدایا و یا جوایز هر چقدر هم که کوچک باشد باعث ایجاد انگیزه میشود مخصوصا پس از مدتی کار و تلاش زیاد دادن هدایایی هر چند کوچک میل کارمندان را برای کار و تلاش بیشتر افزایش میدهد.

4-هر چند وقت یکبار یک کارمند را به عنوان کارمند نمونه معرفی کنید و به این کارمند نمونه پاداش دهید حتما نباید پاداش شما نقدی باشد بلکه میتوانید افزایش میزان مرخصی را به عنوان پاداش برای کارمند نمونه در نظر بگیرید. بنابراین دیگر کارمندان هم تلاش میکنند تا با عملکرد بهتر بتوانند خود به عنوان یک کارمند برتر معرفی شوند.

5-داشتن برنامه های آموزشی در زمینه ی مهارت ها در کار و یا برنامه هایی که از طریق آن کارمندان میتوانند کار با نرم افزارهای مختلف را بیاموزند و به میزان دانش خود بیافزایند از دیگر راه کارهایی است که انگیزه و علاقه ی آنها در کار را افزایش میدهد.

6-مرخصی هایی که برای تعطیلات و یا سفر به کارمندان میدهید میتواند یکی از راه کارهای خوب برای ایجاد انگیزه در آنها شود قطعا با داشتن تعطیلات و مرخصی کارمندان میتوانند انرژی دوباره را برای انجام کار به دست بیاورند بنابراین انگیزه ی آنها بیشتر میشود.
 

ghazal1991

مدیر تالار مدیریت
مدیر تالار
۹ راه برای ایجاد انگیزه غیرمالی در کارکنان

۹ راه برای ایجاد انگیزه غیرمالی در کارکنان

اگر پول هم دارید نشان کارکنان خود ندهید؛ بهتر است با چیزهای دیگری جز پول به آنان انگیزه دهید.
توانایی ایجاد انگیزه در کارکنان یکی از آن مهارت‌های مهمی است که یک کارآفرین یا کارفرما می‌تواند داشته باشد. دو سال پیش بود که من فهمیدم این مهارت را ندارم به همین خاطر یک نفر را استخدام کردم که در این کار به من کمک کند.
“جاش” ۱۲ سال بود که در فضای کسب و کار فعالیت می‌کرد. باید اعتراف کنم با این که می‌دانستم او فردی کارکشته است اما هنوز هم مشکوک بودم که چه طور می‌توان بدون پول انگیزه‌ای در کارکنان ایجاد شود.
اما من اشتباه می‌کردم.
با کمک او و تیم‌اش، چنان فضای سخت‌کوشانه و جدی در میان کارکنان ایجاد شد که نهایتاً منجر به تغییر فرهنگ و الگوی رفتاری آنان شد.
در زیر ۹ روش که من از جاش یاد گرفتم آمده است:

۱-در ستایش کارکنان گشاده دست باش
هر کسی از ستایش و تعریف خوشش می‌آید؛ بخصوص اگر این تعریف از مدیرعامل باشد. برای هر کار ارزشمندی که کارکنان‌تان انجام می‌دهند، از آنها تقدیر کنید. اگر می‌توانید تک تک از آنها تشکر کنید اما بهتر است از آنها در جلوی بقیه ستایش نمایید.

۲-مدیران را اخراج کنید!
ببینید این بدان معنی نیست که همین الان همه‌ی مدیران خود را اخراج کنید؛ ولی گاهی اوقات مدیر نداشتن خیلی بهتر از داشتن آن است. یک بار امتحان کنید؛ چه می‌شود روی سر کارمندان خود مدیر نگذارید و آنها را ترغیب کنید به عنوان یک تیم و بدون نظارت هیچ مدیری کار خود را انجام دهند؟ بگذارید کارمندان‌تان بدون تبعیض و با احساس برابری به کار در کنار یکدیگر عادت کنند. مطمئن باشید روند تولید بهبود خواهد یافت. آنها زود می‌آیند، دیر می‌روند و با جدیت بیشتری کار خواهند کرد.

۳-در گفتار خود اصلاحات ایجاد کنید
همه‌ی مردم متنفرند از این که به آنها بگویند چه کار بکنند یا چه کار نکنند. به جای این که به زیردستتان بگویید کاری را چه طور انجام دهد، کاری کنید احساس کند در ایده و نظر شما سهیم بوده است. به جای این که بگویید «من فکر می‌کنم این موضوع را این طور انجام بده»، بهتر است به آنها بگویید «فکر نمی‌کنی اگر این موضوع را به این ترتیب حل کنیم، بهتر باشد؟»

۴-مستقیماً انتقاد نکنید
مطمئناً هیچ کس دوست ندارد بفهمد کاری را اشتباه انجام داده است. شما هم اگر می‌خواهید کسی را از خود و کارش متنفر کنید، بهتر است جلوی دیگران از او انتقاد کنید. همیشه سعی کنید برای متوجه کردن کسی در مورد خطایش و برای بهبود و پیشرفت او، از راه‌های غیرمستقیم بهره بگیرید. بهتر است با شخصی که اشتباهی کرده، درباره‌ی راه‌حل‌های مناسب برای تصحیح اشتباه صحبت کنید نه درباره‌ی خود اشتباه.

۵-هرکسی را به رهبری برسانید
خواسته‌ها و چارچوب‌های خود را به طور روشن برای کارکنان بیان کنید و به آنها بگویید به خاطر ارزشی که برای شما دارند، می‌خواهید نمونه‌ای برای دیگران باشند. شما با این کار انگیزه‌ی کافی را به آنها می‌دهید تا هرکدام به عنوان یک رهبر به وظایف خود در قبال گروه یا شرکت پایبند باشند.

۶-حداقل هفته‌ای یک بار با کارکنان خود غذا بخورید
کارکنان‌تان را غافلگیر کنید؛ اصلاً نمی‌خواهد به آنها بگویید چه روزی به غذاخوری می‌روید، فقط هفته‌ای یک بار با آنها غذا بخورید. این بهترین راه برای نشان دادن این نکته است که ایشان چه ارزشی برای شما دارند.

۷-با هدایای کوچک شروع کنید
سعی کنید با راه‌اندازی یک مسابقه یا معما به کارکنانتان جایزه بدهید. حتی می‌توانید مسابقه‌ی ایده بگذارید و هر کارمند یا کارگری که ایده و فکر برتری داشت معرفی کنید و هدیه‌ای به او بدهید. حتی می‌توانید یک بازی ویدیویی یا چیستان راه بیندازید و در تخته سیاه کارگاه، نحوه‌ی پیشرفت و نمرات کارکنان را بنویسید. یک پلاک کوچک، یک توپ فوتبال یا قرار ناهار هیچ کارفرمایی را فقیر نمی‌کند اما کارمند را دلگرم می‌نماید. جدای از هدیه، کارکنان می‌فهمند که دل شما با آنهاست.

۸-میهمانی‌ها و پیک‌نیک‌های درون گروهی راه بیندازید
باور کنید خیلی از مدیران هستند که با زیردستان خود به پیک نیک می‌روند یا به میهمانی آنها سر می‌زنند. این چیزها نه تنها از ارزش مدیران کم نمی‌کند بلکه بر ارج و قرب آنها نیز می‌افزاید. می‌توانید برای کارکنان جشن تولد بگیرید یا دست کم در آنها شرکت کنید. می‌توانید حداقل در سال چند روز را جشن بگیرید تا کارکنان‌تان بدانند شما مثل آنها هستید.

۹-شادی‌ها و البته غم‌ها را قسمت کنید
وقتی وضع کارخانه‌تان خوب است، شادی کنید و جشن بگیرید. این جشن‌ها بهترین زمان برای این است که دیگران بدانند شما آنها را در موفقیت‌ها سهیم می‌دانید. آنها باید بدانند که شما قدردان زحمات و کمک های آنها هستید. اگر شکستی هم خوردید آن را با دیگران در میان بگذارید. در شکست‌ها هم صادق باشید تا دیگران در کنار شما بایستند.

منبع: وب‌سایت inc.com
 

ghazal1991

مدیر تالار مدیریت
مدیر تالار
علت بی انگیزگی در کارمندان چیست؟

علت بی انگیزگی در کارمندان چیست؟

بی انگیزگی کارمندان یکی از مشکلات و مسائل جدی پیش روی مدیران سازمان هاست که در سال های اخیر در ایران هم رشد چشمگیری داشته است. همه شما کارمندانی داشته یا دارید که صبح با آه و ناله سر کار می آیند، از زمین و زمان ایراد می گیرند، از همه چیز ناراضی هستند و پیش ازهمه شرکت را ترک می کنند. شاید بارها و بارها به فکر اخراج یا تنبیه آنها افتاده باشید، اما اگر هنوز اقدامی نکرده اید، کمی بیشتر صبر کنید تا باهم ریشه ها و راهکارهای بی انگیزگی را بررسی کنیم.

چرا کارمند من بی انگیزه است؟
دلایل پرشماری برای عدم وجود انگیزه کافی در کارکنان شرکت ها و سازمان ها وجود دارد اما از بین تمام آنها می توان به چند مورد عمده و مشترک بین اکثر شرکت ها اشاره کرد:

1- حقوق و مزایای پایین
بدون تردید یکی از مهم ترین دلایل بی انگیزه بودن کارمند شما، عدم کفایت حقوق و مزایای وی است. انگیزه کار در ابتدا برای هر شخص تامین معاش خود و خانواده و در نهایت حرکت به سوی زندگی بهتر همراه با رفاه بیشتر است. طبیعی است که تمام این امور نسبت مستقیمی با عدد درج شده روی فیش حقوقی وی دارد. اگر کارمند شما احساس کند که در مقایسه با کاری که انجام می دهد یا افرادی که در سازمان شما وظایف مشابهی دارند، حقوق کمتری دریافت می کند، در معرض دچار شدن به بی انگیزگی قرار می گیرد.

2- عدم علاقه به شغل
مشکلات اشتغال و مسائل حاد مالی در کشور ما باعث شده است که با این پدیده زیاد برخورد داشته باشیم: افرادی که هیچ علاقه ای به کاری که انجام می دهند ندارند و تنها از روی اجبار و به خاطر مشکلات معیشتی به کار خود در سازمان شما ادامه می دهند. این افراد بی انگیزگان بالقوه شرکت شما هستند.

3- Overqualification
کارمند شما وظایفی را انجام می دهد که نیازمند توانایی بسیار پایین تری از توانایی اوست. او احساس می کند که فردی با تحصیلات، تجربه کاری و یا حتی هوش و استعداد پایین تر هم می تواند کارهای او را به خوبی انجام دهد. در چنین شرایطی خود شما هم بی انگیزه می شوید! این طور نیست ؟!ء

4- عدم دیده شدن توسط مافوق
مافوق من تنها از من انتقاد می کند و کارهای خوب و مثبت مرا نمی بیند. او گزارش های مرا که ساعت ها وقت صرف آن کرده ام، سرسری نگاه می کند یا اصلا نمی خواند. بعضی روزها که 10 دقیقه دیر می رسم، قیافه اش عبوس و درهم می شود اما روزهایی که 2 ساعت دیرتر به خانه می روم، هیچ عکس العملی نشان نمی دهد. او ایده های مرا به نام خود در جلسات هیات مدیره مطرح می کند و حتی از من نام نمی برد و ...

5- عدم ترفیع
نظام ترفیع و ارتقا شغلی در سازمان های مختلف متفاوت است اما در شرایطی که سازمان شما به کارمندان خود بر اساس تجربه یا ارتقا تحصیلات، ترفیع می دهد، کارمندان ممکن است احساس کنند که در شرایطی استحقاق ترفیع رتبه دارند و در صورت نادیده انگاشته شدن این احساس به سمت بی انگیزگی کشیده شوند.

6- عدم واگذاری مسائل جدی
کارمندی که احساس کند مدیر او تنها در مسائل پیش پا افتاده از وی مشورت می خواهد و وظایف بزرگتر و جدی تر را به دیگران محول می کند، می تواند دچار بی انگیزگی شود.

7- مافوقی با سطح پایین تر
همیشه هستند کارمندانی که به لحاظ تحصیلات و یا تجربه و سابقه کار از مافوق خود بالاترند. این افراد علاوه بر مشکلات دیگری که ممکن است برای سازمان ایجاد نمایند، به شدت مستعد بی انگیزگی می باشند. آنها فکر می کنند که مافوقشان به لحاظ فنی، توانایی درک آنها را نداشته و با سنگ اندازی پیش پایشان سعی در جبران سطح پایین سوادش به وسیله موقعیت بالاتر خود در سازمان دارد.

8- عدم ارزش برای سازمان
کارمندان سازمانی که به پرسنل خود ارزش لازم را نمی دهد، برای حفظ آنها تلاشی نمی کند و به آسانی آنها را با نیروهای جدید و غالبا کم تجربه، جایگزین می نماید، ممکن است فردای خود را مانند امروز کارمندانی تصور کنند که سازمان به راحتی از دست می دهد و در نتیجه بی انگیزه شوند.

چگونه کارمند بی انگیزه را بشناسم؟
البته شناسایی کارمندان بی انگیزه کار آسانی نیست. چرا که بیشتر کارمندان به خاطر امنیت شغلی، مسائل خود را مدیران پنهان می کنند و در اوج بی انگیزگی و سرگردانی ظاهر خود را حفظ می نمایند. اما نکات مشترکی در ظاهر و رفتار حرفه ای این افراد وجود دارد که آنها را قابل شناسایی می کند:

افراد بی انگیزه غالبا عبوس هستند یا آه و ناله می کنند. به ظاهر و پوشش خود در محیط کار اهمیت نمی دهند. دیر می آیند و زودتر از همه محل کار را ترک می نمایند. علی رغم عدم نیاز مالی به دنبال شغل دوم هستند تا احساس نیاز خود به رضایت شغلی را ارضا کنند. علاقه شدیدی به انجام کار روتین دارند و از خلاقیت گریزانند. از دادن ایده های جدید پرهیز می کنند. مسئولیت پذیر نیستند و تصمیم گیری را به مافوق خود واگذار می کنند و حتی در صورت اشتباه بودن تصمیم مافوق به لحاظ فنی یا توجیهی یا ... ، آن را بدون چون و چرا انجام می دهند. در صورت مرتکب شدن اشتباه در کار خود به سرعت فرافکنی می کنند و به دنبال کسی می گردند که تقصیرها را به گردن او بیندازند.

شما چه ویژگی های دیگری می شناسید ؟!

پیشگیری کماکان بهتر از درمان است
در بسیاری از موارد بی انگیزگی به عوامل درونی، خانوادگی و اجتماعی باز می گردد و عموما راه حل کلی برای آن وجود ندارد. اما شما می توانید با رعایت نکاتی در سازمان خود از بی انگیزه شدن کارمندان جلوگیری کرده و در آن دسته از افرادی که در آستانه بی انگیزه شدن قرار دارند، ایجاد اشتیاق نمایید.

1- لبخند بزنید
دیدن چهره یک مدیر خندان و شاد، برای کارمندانش بسیار بهتر از قیافه ای درهم و عبوس است. کارمند شما در این شرایط با شما احساس صمیمیت کرده، بهتر ارتباط برقرار می کند و می تواند بدون ترس مسائل و مشکلات کاری و حتی غیرکاری خود را با شما مطرح کند.

2- اصلاح سبک زندگی
بله، اصلا آسان نیست. اما می توانید با ارائه مطالبی کوتاه و تاثیرگزار در نشریه سازمانی خود یا روی برد شرکت، در جهت اصلاح سبک زندگی کارمندان خود تلاش کنید. حتی می توانید این وظیفه را به یکی از کارمندان بی انگیزه خود واگذار نمایید. ایجاد تغییرات ساده ای مثل تغذیه سالم، مطالعه، ورزش، استفاده صحیح از اینترنت و ماهواره و ... می تواند تاثیر بسزایی روی انگیزه کارمندان شما داشته باشد.

3- سرکار به من خوش می گذرد
تبدیل کردن محیط کار از محلی پر از استرس، درگیری، فشار روحی و خستگی به محیطی پرنشاط و جذاب هنر شماست. اختصاص محلی برای بازی و تفریح یا ساعاتی برای استراحت و گفتگو و تبادل نظر حتی با حضور خود شما، از سویی محل کار شما را هیجان انگیز و متمایز می کند، و نیز باعث رشد فکری کارمندان شما، مطرح شدن ایده های جدید و ایجاد حس همفکری و همراهی بین آنها می شود. کارمندان شما حالا صاحب یک خانواده دوم هستند که از بودن در کنار آن لذت می برند، به آن وفادارند و سود خود را در گرو سود آن می بینند.

4- حقوق و مزایا
تعریف و افزایش حقوق و مزایای افراد به صورت عادلانه و منصفانه، شاید مهمترین عاملی باشد که می تواند از بی انگیزگی کارمندان شما جلوگیری نماید. تاکید من روی کلمات عادلانه و منصفانه است. یعنی کارمند شما در قیاس با سایر کارمندان سازمان (حتی مدیران) حقوق عادلانه ای دریافت کند و همچنین حقوق وی در ازای وظایفی که انجام می دهد و سهمی که در توسعه سازمان دارد منصفانه باشد.

5- چقدر مرا می شناسی؟!
شناخت شما به عنوان یک مدیر از کارمندان خود بسیار مهم است. این شناخت تنها به توانایی ها و مهارت های حرفه ای محدود نمی شود. شما باید از وضعیت شخصی، خانوادگی و فرهنگی کارمندان خود نیز تا حد ممکن با خبر باشید. در مراسم جشن و عزای آنان شرکت کرده یا با ارسال گل و ادای جملاتی به آنان ادای احترام کنید. این شناخت و حضور موجب می شود تا در مواقع حساس بتوانید تصمیمات بهتری بگیرید و از سوی دیگر با درک و در نتیجه حمایت به موقع از نیروی کار خود، از بی انگیزه شدن وی جلوگیری نمایید.

6- تفویض اختیار
به آنها اعتماد کنید. آنچه از این اعتماد به دست می آورید بسیار بیشتر از آن چیزی ست که نگرانید از دست بدهید. تصمیم گیری ها را به کارمندان خود تفویض کنید و از آنها نتیجه بخواهید. برای کارهای مختلف بودجه های محدود تعیین کنید و مدیریت آن را به کارمندان بسپارید. آنها با سرعتی باور نکردنی در جهت منافع شما و سازمان گام برمی دارند و مطمئن باشید که زیاد خرابکاری نمی کنند.

7- خدمات داخلی
تولید یک نشریه داخلی عمومی، نوشتن یک مطلب علمی یا فنی در سایت داخلی شرکت، راه اندازی صندوق تعاونی و .... همه و همه از خدمات داخلی است که محول کردن آن به یک کارمند در آستانه بی انگیزگی کمک شایانی می کند.

8- ایده
از ایده ها استقبال کنید. حتی اگر احمقانه، هزینه بر یا غیرممکن باشند. نفس اینکه کارمند شما ایده ای برای طرح کردن دارد یعنی حس مشارکت در امور سازمان در او وجود دارد. نادیده گرفتن ایده وی به هر دلیلی مساوی است با از بین رفتن این حس و در نتیجه .... درست حدس زدید کمرنگ شدن انگیزه ها. به ایده های خوب و کاربردی پاداش بدهید و از کارمندانی که در امور شرکت مشارکت می کنند قدردانی کنید.

9- کار گروهی
کار گروهی را گسترش دهید. تیم های دو یا چند نفره تشکیل دهید و افراد بی انگیزه را کنار با انگیزه ها قرار دهید.

10- ارتباط موثر
خود را به رویه های اداری و نامه های مکتوب محدود نکنید. وارد یک اتاق شوید، بحثی راه بیندازید، ایده بگیرید و آموزش دهید. ارتباط کلامی موثر با کارمندان را همواره حفظ نمایید.

11- پاسخ
به نامه ها، درخواست های افزایش حقوق، ترفیع، استعفا و ... پاسخ دهید. حتی اگر پاسخ شما به درخواستی منفی است، لازم است آن را مکتوب کرده و به درخواست کننده بدهید. کارمند شما نباید فکر کند که نامه هایش را از پنجره اتاق به بیرون پرتاب می کند. اگر با درخواستی مخالف هستید، دلایل خود را به صورت شفاهی یا کتبی در حد لزوم برای کارمندتان توضیح دهید.

12- جلسات
جلسات شخصی، درون واحدی و عمومی برگزار کنید. به کارمندان اجازه دهید در مورد مشکلات و مسائل کاری و داخلی خود آزادانه صحبت کنند. پیشنهادات و انتقادات مطرح شده را بررسی کرده و شخصی را مامور پاسخ به آنها نمایید.

13- بریم بیرون
با کارمندان خود به فعالیت های فوق برنامه مثل ورزش، سینما و بازی های گروهی بروید. این حس را القا کنید که خارج از سازمان همه دوست و عضو یک خانواده هستید. از واحد منابع انسانی خود برای این فعالیت ها کمک بگیرید.

14- قاطعیت
رهبران خاموش و مروجان بی انگیزگی را شناسایی و با آنها با قاطعیت برخورد نمایید.

سخن آخر: در دام نیفتید

همیشه مدیریت میمون را به خاطر داشته باشید. شما قرار نیست به مشاور خانواده، روانپزشک، پشتیان یا چیز دیگری تبدیل شوید. شما همچنان یک مدیر هستید و باید اوضاع را تحت کنترل خود داشته باشید.ء
پرسنل شما، بزرگترین سرمایه شما هستند نه دارایی ثابت شما. آنها قابل خرید و فروش نیستند و به آسانی و بدون هزینه جایگزین نمی شوند. در نگهداری و رشد این سرمایه بسیار دقت کنید.ء
مسئولیت تصمیم خود را شخصا به عهده بگیرید و از انداختن توپ در زمین سایر مدیران، هیات مدیره و ... به شدت پرهیز کنید. بیان جملاتی مانند: "من با افزایش حقوقت موافقم اما هیات مدیره نه" ، نه تنها تاثیری در محبوبیت شما بین کارمندان ندارد، که تمام آنچه رشته اید را پنبه خواهد کرد.

منبع: linkedin
هومن باقریان
 
بالا