[FONT="]دوستان شرمنده خط به خطو خوندم و مدارکی رو براتون آوردم برا رد همشونبعضی هاشون اسکن شده و اصل متن هستند : و واقعا متاسفم نمیدونستم جایی که بحثمیکنم بیشتر دوسدار خرافاتن و میخوان تورویاهاشون باشن تا واقعیت رو بگذیرند . [/FONT]
[FONT="]مثالاتدر حد خودته مغر من که نکشید .[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]البته،پس اینجا میشه گفت که حضرت محمد اسلام ناب است پس با این شرایط تاریخ همه چیزومعلوم کرده :[/FONT]
[FONT="]بعد نوبت بنی قریظه[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]فرارسید، مدت کوتاهی بعد از اینکه جنگ خندق به پایان رسید، محمد ادعا کرد که جبرئیلفرشته[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]او را ملاقات کرده است و در ملاقات "بهاو گفته است که باید شمشیرش را از غلاف در آورد و به سمت قبیله فتنه جوی بنی قریظهره سپارد و با آنها قتال کند. جبرئیل همچنین اشاره کرد که خود او به همراه صفوفیچند از فرشتگان دیگر جلوتر به سمت آنها خواهند رفت تا استحکامات آنها را (قلعه وحصارشان را) بلرزانند و بر قلوبشان ترس و بیم بیافکنند[/FONT][FONT="]."[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]صحیح بخاری جلد 5 کتاب 59 شماره 443[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]سعد که در ماجرای جنگ خندق جراحات سنگینیبرداشته بود، حکم کرد که "تمام اشخاص مذکر سالم که به این قبیله تعلق داشتندباید کشته شوند، زنان و کودکان باید اسیر شوند و اموال آنها باید بین رزمندگانمسلمان تقسیم شود[/FONT][FONT="].[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]صحیح بخاری جلد 4 کتاب 52 شماره 280[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]بهتره بیشتر با جنگ های پایانی پیامبر آشنا شید در 10 سال پایانیعمرش .[/FONT]
[FONT="]واقعا خنده دار بودن بهتره بیشتر با تاریخ آشنا شید : [/FONT]
[FONT="] [/FONT]
[FONT="][/FONT]
[FONT="]ما به فرمان پروردگارمان سوی شماآمدهایم که در راه وی پیکار کنیمو فرمان او را به کار بندیم و وعده او را محقق کنیم و شما را به اسلام و به حکمخدا بخوانیم که اگر پذیرفتید شما را میگذاریم و باز میگردیم و کتاب خدا رامیانتان وا میگذاریم واگرنپذیرید برما واجب است که با شما پیکار کنیم مگر آنکهجزیه دهید که اگر ندهید، خداوند سرزمین و فرزندان و اموال شما را به ما دهد.[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]منبع: تاریخ طبری جلد پنجم صفحه 1753[/FONT]
[FONT="] [/FONT]
[FONT="] [/FONT]
[FONT="] [/FONT]
[FONT="] [/FONT]
[FONT="] [/FONT]
[FONT="] [/FONT]
[FONT="] [/FONT]
[FONT="] [/FONT]
[FONT="] [/FONT]
دوست عزیز خوبه یکم بیشتر درمورد پیامبر و سخنان و رفتارش مطالعه کنید( همین بنی قریظه ببینید خواهشا دلایل جنگ پیامبر واینکه چی باعث شد پیامبر به جنگ با اونها بره)
اگر چه در مورد حمله اعراب بحث بسیار است اما رفتار پیامبر جای هیچ گونه بحثی نداره(از وارد مکه شدن از نریختن خون در مکه از بخشش کشنده عمویش از.............) و
منابع اسلامی هم سه تا است پیامبر و قران وائمه و......................و هر چیزه دیگه هم باید با این سه تا سنجیده بشه..............
اگه وقت کردید بخونید!!!!!!!!!!!!!
نخستين سالي كه پيامبر گرامي اسلام وارد شهر مدينه شدند بين مسلمانان و يهود مدينه پيمان صلح و امنيت برقرار شد.
جامعه يهود فكر مي كرد بر اثر تقويت اسلام مي تواند از حملات مسيحيان روم در امان باشد.از طرف ديگر ميان آنان و اوسيان و خزرجيان كه مسلمان شده بودند دوستي و پيمانهاي ديرينه اي وجود داشت.بر اين اساس پيامبر(ص) با يهوديان مدينه(از جمله بني قين قاع و بني نظير و بني قريظه) پيماني بست كه بر اساس آن يهود متعهد شدند كه اگر ضرري به رسول خدا و ياران او برسانند و يا اسلحه و مركب در اختيار دشمن بگذارند، مسلمانان در اعدام آنها و ضبط اموال و اسير كردن زنان و فرزندانشان حق دارند.
ولي تمام طوائف يهود در زمانهاي مختلف پيمان را نقض كرده و آن را ناديده گرفتند.
بني قين قاع مسلماني را كشتند و بني النضير در صدد شورش بر آمدند و نقشه قتل پيامبر را كشيدند. اما پيامبر در برابر اين پيمان شكني و خيانت يهوديان بني قين قاع و بني نظير از آنان خواست كه مدينه را ترك كنند و از جامعه مسلمانان خارج شوند(در صورتي كه مي توانست مطابق پيمان نامه عمل كند و مردان آنها را كشته و زنان و كودكان آنها را اسير كند و اموالشان را ضبط كند اما با آنها با ملايمت برخورد كرد)
بنی قین قاع بر اثر خیانت و پیمان شکنی شان دستگیر شدند اما با میانجیگری خزرجیان که با آنان هم پیمان بودند بخشیده شدند و فقط از مدینه اخراج شدند.آنان پس از آن مشرکین را تحریک کردند و جنگ احد را به راه انداختند.
خلاصه ي ماجراي بني نظير اين بود كه پس از شكست مسلمانان در جنگ احد يهوديان بني نظير به گمان اينكه سپاه اسلام ضعيف شده است درصدد شورش در مدينه و قتل پيامبر(ص) برخلاف پيماني كه بسته بودند برآمدند.
پيامبر(ص) با اينكه طبق عهدنامه در ريختن خون آنان حق داشت اما به آنها پيغام داد كه تا ده روز فرصت داريد تا مدينه را ترك كنيد.
اين پيغام در ميان آنان تشويش ايجاد نموده و هر كدام تقصير را برگردن ديگري انداخت و بين سران آنان اختلاف افتاد كه چه تصميمي بگيرند. از طرفي از جبهه داخلي اسلام منافقان به آنان پيغام دادند كه با 2000 نفر به همراه يهود بني قريظه آنان را ياري خواهند داد. نهايتا به پيغام پيامبر اعتنا نكردند و درهاي قلعه بني نظير را بستند و به سلاح جنگي مجهز شدند و تصميم به جنگ با سپاه اسلام گرفتند.
پيامبر از اين تصميم آگاه شد و به محاصره قلعه اقدام كرد.سرانجام بعد از چند روز محاصره، يهوديان قبول كردند كه مدينه را ترك كنند مشروط بر اينكه اموال خود را همراه خود ببرند.
پيامبر اكرم(ص) موافقت كردند كه آنان هرچه از اموال دارند با خود ببرند غير از سلاح كه مي بايست به مسلمانان تحويل دهند.بنابراين هرچه كه توانستند حمل كنندبا خود بردند و حتي چهارچوب درهاي خانه ها را از جا كنده و بردند و خانه هاي خود را ويران كردند و از ميان آنها دونفر مسلمان شدند.
سران بني نظير به مكه رفتند و قريش را كه از دشمنان اسلام بودند به نبرد با پيامبر(ص) تشويق كردند و به آنان وعده دادند كه همه قبايل يهود نيز با آنان متحد خواهند شد.قريش نيز قبايل هم پيمان خود را براي جنگ عليه اسلام فراخواند.به اين ترتيب جنگ احزاب (خندق) آغاز شد.در اين جنگ تمام نيروهاي عرب مشرك و يهوديان بر ضد اسلام متحد شدند كه در طول تاريخ جنگهاي عرب بي سابقه بود.دشمنان اسلام در اين جنگ با تشكيل نيروي نظامي قدرتمندي نزديك يك ماه مدينه را محاصره كردند.
تاريك ترين نكته اين ماجرا اين بود كه يهوديان يكتاپرست براي مقابله با مسلمانان يكتا پرست با مشركين بت پرست متحد شدند و آنان را تاييد كردند!
يهود بني قريظه نيز كه با مسلمانان پيمان صلح بسته بودند عهد خود را نقض كرده به ساير يهوديان و مشركين قريش پيوستند.
خبر پيمان شكني يهود بني قريظه كه در جبهه داخلي مدينه مستقر بودند روحيه مسلمانان را تضعيف كرد.پيامبر سعدبن معاذ و سعد عباده را به بني قريظه فرستاد اما يهوديان به آنان و پيامبر اسلام دشنام داده و آنها را از خود راندند.
يهود بني قريظه در اين جنگ نقش ستون پنجم دشمن را بر عهده داشت و مسلمانان را از پشت سر تهديد مي كرد.آنان قصد داشتند با 2000 سرباز از داخل قلعه وارد مدينه شده و خانه ها و زنان و كودكان مسلمانان را به غارت ببرند. اين خبر هنگامي به پيامبر(ص) رسيد كه مسلمانان سرگرم حافظت از خندق اطراف مدينه بودند تا مبادا دشمنان از آن عبور كنند.چرا كه عبور صف دشمنان از خندق برابر بود با قتل عام مسلمانان به دست سپاه عظيم دشمن!
پيامبر سريعا دو نفر به نام زيد بن حارثه و مسلمه ابن اسلم را با پانصد سرباز مامور كرد تا در ميان شهر پخش شوند و تكبير گويان از تجاوزات بني قريظه جلوگيري كنند تا زنان و كودكان مسلمين آرام گيرند.
سرانجام طولاني شدن محاصره مدينه و كشته شدن پهلوانان مشرك بدست علي(ع) و تنگ شدن كار بر اردوي دشمن به دليل شرايط بد جوي سبب شد تا دشمنان پراكنده شده و جنگ بدون درگيري سپاهيان خاتمه يابد.
آثار خستگي و فرسودگي در چهره مسلمانان نمايان بود كه پيامبر به فرمان خدا مامور شد كه كار بني قريظه را يكسره كند.بادستور پیامبر مسلمانان بلافاصله قلعه بني قريظه را محاصره كردند.