من تقريبا تمام شرايط لازم برا ازدواج رو دارم و اگر بخوام ازدواج كنم مشكل خاصي تو زندگي ندارم ولي به دو علت ازدواج نكردم
اول : زماني دختري رو دوست داشتم و رابطه مون خوب بود ولي اخرش نامرادي و خيانت اون دختر به حدي در من اثر منفي گذاشت كه گمان نمي كنم ديگه بتونم به دختري اعتماد كنم .
دوم : دليل دوم من همون دليلي هستش كه جلو ازدواج بيشتر جوانها رو گرفته و اون هم اينه كه فكر ميكنم با ازدواج بيشتر ازادي فعليمو از دست ميدم . من الان در شرايطي هستم كه بنظر ازادترين دوران زندگيم هست . هر جا دلم ميخواد ميرم . هر كاري بخوام انجام ميدم .
مثل پرنده اي سبكبال ازاد و رها
مثلا سه روز از شركتي كه توش كار مي كنم مرخصي ميگيرم و سر از فلان كوه و فلان صخره در ميارم . هيچ كس نيست كه غر غر كنه كه كجا بودي و كجا رفتي
( البته مادرم گاهي سر اين چيزا غر غر ميكنه بهم
)
فكر ميكنم اگه ازدواج كنم ديگه اينهمه ازادي نخواهم داشت .
البته واقعيت اينه كه در نهايت اين شتر در خونه همه ميخوابه !