vava
عضو جدید
پدرم پشت دو بار امدن چلچله ها .پشت دو برف.
پدرم پشت زمانها مرده است.
پدرم وقتی مرد .اسمان ابی بود.
مادرم بیخبر از خواب پرید.خواهرم زیبا شد.
پدرم وقتی مرد. پاسبان ها همه شاعر بودند.
مرد بقال از من پرسید:چند من خربزه میخواهی ؟
من از او پرسیدم : دل خوش سیری چند؟؟؟
دوستان گلم سلام شایدم خداحافظ
این تاپیک و زدم به خاطر مرد بزرگی که دیگه نیست( پدرم)
به خاطر همه مهربونیاش . به خاطر همه مردونگیاش .به خاطر گذشتهایی که در زندگیش کرد.نمیدونم چی بگم .دلم داره از غصه میترکه. الان تن نازنینش زیر خروارها خاکه .بچه ها نمیدونید چقدر سخته ادم تکیه گاهش رو از دست بده .چقدر احساس بی کسی میکنم .تو رو به اون خدایی که در همین نزدیکیهاست قسمتون میدم قدر عزیزانتون رو بدونید .ای کاش زندگی بر گشت پذیر بود...
افسوس...............................