سلام دوستان این تاپیک درباره روز عشق ایرانی حالا انتخابش با خودتونه که ولنتاین و دوست داشته باشید یا سپندارمذ ولی من از وقتی فهمیدم یه همچین روزی داریم دیگه حالم از ولنتاین بهم میخوره آخه چه قدر غرب زدگی ؟
سپندارمذ یا سپندارمذگان : در ایران باستان، از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است. این روز در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با 29 بهمن، یعنی تنها 3 روز پس از والنتاین فرنگی! این روز "سپندارمذگان" یا "اسفندارمذگان" نام داشته است. توضیح: "سپنته آرمئیتی" که چهارمین امشاسپند در دین زرتشت است، در پهلوی "سپندازمذ" گفته شده که به معنی فروتنی است.از طرفی چون این امشاسپند، سومین امشاسپند بانو ست و به دلیل مقام بزرگی که زن در کیش مهر دارد، این روز به نام و مخصوص زنان بوده است. جشنی که در این روز برگزار میشده به "سپندارمزگان" معروف است. نامهای دیگر آن "مردگیران"، "مژدگیران" می باشد. ابوریحان بیرونی مینویسد: "اسفندارمذ ایزد موکل بر زمین و ایزد حامی و نگهبان زنان پارسا و درستکار است. به همین مناسبت این روز عید زنان به شمار میرود." و در زمان ابوریحان این رسم وجود داشته است. در این روز مردان به جهت گرامیداشتِ مقام زن به آنها هدیه میدادند. این جشن تنها بخشش هدایا نبوده بلکه در این روزها زنان فرمانروایی میکردند و مردان از آنها اطاعت میکردند. به این دلیل به این روز مردگیران میگفتند که در این جشن زنها میتوانستند با آزادی و اختیار خویش مرد زندگی خود را انتخاب کنند. همچنین "سپندارمذ" در اوستا، "سپند آرمیتی" و در پهلوی، "سپندارمت" یا " سپندارمد" و در فارسی، "سپندارمذ" یا "اسفند"خوانده میشود که مرکب است از دو جزء "سپند" به معنی "ورجاوند" و "آرمیتی" که معنی اندیشه و فداکاری و بردباری و سازگاری و فروتنی میدهد. در پهلوی معنی این ترکیب را "خرد کامل" نوشته اند. در گاهان، غالبا جزء دوم آن ( آرمیتی ) به تنهایی آمده و یکی از فروزههای "مزدا اهوره" است. اما در اوستای نو، سپندارمذ نام یکی از امشاسپندان است که در گروه سهگانه امشاسپند بانوان – سپندار مذ، خرداد و امرداد – جای دارند و از نمادهای مادر خدایی اهورهمزدا به شمار میرود. این امشاسپند بانو در جهان مینوی نماد دوستداری و بردباری و فروتنی اهورهمزدا و در جهان استومند، نگهبان زمین و پاکی و باروری و سرسبزی آن است. او دختر اهورهمزدا است و ایزد بانوان آبان ( اردویسور آناهیتا ) و دین و از یاران و همکاران او هستند و "ترومیتی" – دیو ناخشنودی و خیرهسری و یکی از بزرگان دیوان- دشمن اوست. در گاهان از "سپند آرمیتی" چون پرورشدهندهی آفریدگان یاد میشود و از طریق اوست که مردم برکت مییابند. مزدا اهوره او را آفریده است تا رمهها را مرغزارهای سرسبز ببخشد. در اوستای نو، او دارندهی دههزار داروی درمانبخش است. و نام او معمولا مترادف با زمین آمده است. دکتر بهار مینویسد: " در وندیداد آمده که بعضی آن را با زمین یکی دانسته اند. مولتن براین بر این گمان است که این نام در اصل "آراماتا" بوده است به معنی "مادر زمین". واژهی "ساندارامت" در ارمنی ( به معنی اندرون زمین ) صورتی از "سپندارمذ" است. پنجمین روز ماه و دوازدهمین ماه سال به نام این امشاسپند بانو است که در فارسی اسفند گفته میشود. گل بیدمشک را نیز ویژهی او دانسته اند. فلسفهی بزرگداشتن این روز به عنوان روز عشق به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب میکردند و علاوه بر اینکه ماهها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. به عنوان مثال روز اول "روز اهورا مزدا"، روز دوم، روز بهمن ( سلامت، اندیشه ) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی "بهترین راستی و پاکی" که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی "شاهی و فرمانروایی آرمانی" که خاص خداوند است و روز پنجم "سپندار مذ" بوده است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق میورزد. زشت و زیبا را به یک چشم مینگرد و همه را چون مادری در دامان پرمهر خود امان میدهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را به عنوان نماد عشق میپنداشتند. در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی میشده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن میشد، جشنی ترتیب میدادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمین روز هر ماه، مهر نام داشت و در ماه مهر، مهرگان لقب میگرفت. همین طور روز پنجم هر ماه "سپندارمذ" یا "اسفندارمذ" نام داشت و در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندارمذ نام داشت، جشنی با همین عنوان میگرفتند.* سپندارمذگان جشن زمین و گرامیداشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا میکردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه میدادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت میکردند. ملت ایران از جمله ملتهایی است که زندگیاش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به مناسبتهای گوناگون جشن میگرفتند و با سرور و شادمانی روزگار میگذرانده اند. این جشنها نشاندهندهی فرهنگ، نحوهی زندگی، خلق و خوی، فلسفهی حیات و کلا جهانبینی ایرانیان باستان است. از آنجایی که ما با فرهنگ باستانی خود ناآشناییم، شکوه و زیبایی این فرهنگ با ما بیگانه شده است.
سپندارمذ یا سپندارمذگان : در ایران باستان، از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است. این روز در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با 29 بهمن، یعنی تنها 3 روز پس از والنتاین فرنگی! این روز "سپندارمذگان" یا "اسفندارمذگان" نام داشته است. توضیح: "سپنته آرمئیتی" که چهارمین امشاسپند در دین زرتشت است، در پهلوی "سپندازمذ" گفته شده که به معنی فروتنی است.از طرفی چون این امشاسپند، سومین امشاسپند بانو ست و به دلیل مقام بزرگی که زن در کیش مهر دارد، این روز به نام و مخصوص زنان بوده است. جشنی که در این روز برگزار میشده به "سپندارمزگان" معروف است. نامهای دیگر آن "مردگیران"، "مژدگیران" می باشد. ابوریحان بیرونی مینویسد: "اسفندارمذ ایزد موکل بر زمین و ایزد حامی و نگهبان زنان پارسا و درستکار است. به همین مناسبت این روز عید زنان به شمار میرود." و در زمان ابوریحان این رسم وجود داشته است. در این روز مردان به جهت گرامیداشتِ مقام زن به آنها هدیه میدادند. این جشن تنها بخشش هدایا نبوده بلکه در این روزها زنان فرمانروایی میکردند و مردان از آنها اطاعت میکردند. به این دلیل به این روز مردگیران میگفتند که در این جشن زنها میتوانستند با آزادی و اختیار خویش مرد زندگی خود را انتخاب کنند. همچنین "سپندارمذ" در اوستا، "سپند آرمیتی" و در پهلوی، "سپندارمت" یا " سپندارمد" و در فارسی، "سپندارمذ" یا "اسفند"خوانده میشود که مرکب است از دو جزء "سپند" به معنی "ورجاوند" و "آرمیتی" که معنی اندیشه و فداکاری و بردباری و سازگاری و فروتنی میدهد. در پهلوی معنی این ترکیب را "خرد کامل" نوشته اند. در گاهان، غالبا جزء دوم آن ( آرمیتی ) به تنهایی آمده و یکی از فروزههای "مزدا اهوره" است. اما در اوستای نو، سپندارمذ نام یکی از امشاسپندان است که در گروه سهگانه امشاسپند بانوان – سپندار مذ، خرداد و امرداد – جای دارند و از نمادهای مادر خدایی اهورهمزدا به شمار میرود. این امشاسپند بانو در جهان مینوی نماد دوستداری و بردباری و فروتنی اهورهمزدا و در جهان استومند، نگهبان زمین و پاکی و باروری و سرسبزی آن است. او دختر اهورهمزدا است و ایزد بانوان آبان ( اردویسور آناهیتا ) و دین و از یاران و همکاران او هستند و "ترومیتی" – دیو ناخشنودی و خیرهسری و یکی از بزرگان دیوان- دشمن اوست. در گاهان از "سپند آرمیتی" چون پرورشدهندهی آفریدگان یاد میشود و از طریق اوست که مردم برکت مییابند. مزدا اهوره او را آفریده است تا رمهها را مرغزارهای سرسبز ببخشد. در اوستای نو، او دارندهی دههزار داروی درمانبخش است. و نام او معمولا مترادف با زمین آمده است. دکتر بهار مینویسد: " در وندیداد آمده که بعضی آن را با زمین یکی دانسته اند. مولتن براین بر این گمان است که این نام در اصل "آراماتا" بوده است به معنی "مادر زمین". واژهی "ساندارامت" در ارمنی ( به معنی اندرون زمین ) صورتی از "سپندارمذ" است. پنجمین روز ماه و دوازدهمین ماه سال به نام این امشاسپند بانو است که در فارسی اسفند گفته میشود. گل بیدمشک را نیز ویژهی او دانسته اند. فلسفهی بزرگداشتن این روز به عنوان روز عشق به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب میکردند و علاوه بر اینکه ماهها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. به عنوان مثال روز اول "روز اهورا مزدا"، روز دوم، روز بهمن ( سلامت، اندیشه ) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی "بهترین راستی و پاکی" که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی "شاهی و فرمانروایی آرمانی" که خاص خداوند است و روز پنجم "سپندار مذ" بوده است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق میورزد. زشت و زیبا را به یک چشم مینگرد و همه را چون مادری در دامان پرمهر خود امان میدهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را به عنوان نماد عشق میپنداشتند. در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی میشده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن میشد، جشنی ترتیب میدادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمین روز هر ماه، مهر نام داشت و در ماه مهر، مهرگان لقب میگرفت. همین طور روز پنجم هر ماه "سپندارمذ" یا "اسفندارمذ" نام داشت و در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندارمذ نام داشت، جشنی با همین عنوان میگرفتند.* سپندارمذگان جشن زمین و گرامیداشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا میکردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه میدادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت میکردند. ملت ایران از جمله ملتهایی است که زندگیاش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به مناسبتهای گوناگون جشن میگرفتند و با سرور و شادمانی روزگار میگذرانده اند. این جشنها نشاندهندهی فرهنگ، نحوهی زندگی، خلق و خوی، فلسفهی حیات و کلا جهانبینی ایرانیان باستان است. از آنجایی که ما با فرهنگ باستانی خود ناآشناییم، شکوه و زیبایی این فرهنگ با ما بیگانه شده است.