وقتی موبایلتونو جواب نمیدید پدر و مادرتون چه فکرایی میکنن!!!
- شروع کننده موضوع vahid.hp
- تاریخ شروع
همینو بگو.........
بازم خوبه یه مسیج میدن...
من که تا خودم نزنگم کسی تحویل نمیگیره...
اخه.............. حالا ناراحت میشی یا نه؟؟؟
میفهمن حوصله جواب دادن به تلفن نداشتم
اره خدایی!!اگه زنگم بزنم میگن واس چی زنگ زدی!!
پدر مادر من اصلا بهم زنگ نمی زنن!
ناراحت!!!!اخه.............. حالا ناراحت میشی یا نه؟؟؟
نه باووو...
دیگه عادت کردم...
مرسی خود کفایی...!!!اره خدایی!!اگه زنگم بزنم میگن واس چی زنگ زدی!!
ایشالله بچه هات تلافیشو سرت در می آرن:دی
یاد خودم افتادم!
یه بار من سر جلسه امتحان بودم که پدرم باهام تماس گرفتن.
منم گوشیم داخل جیب پشت شلوارم بود!!!
بماند که نگاه های استاد و بچه ها رو چه جور تحمل کردم!
انقدر هول شدم گوشی رو خاموش کردم.
بدشانسی وقتی بابا دوباره تماس گرفته بودن، خط رو خط شده بود
و یه آقایی جواب داده بود!! و بعدم که تماس گرفتن گوشی من خاموش
بود...
من امتحان رو دادم و کلاس تموم شد و اومدم بیام خونه که...
وقتی گوشیمو روشن کردم همه بهم زنگ میزدن!
دوستای دانشگاهی و غیر دانشگاهی و...
دوباره بابا تماس گرفتن...
با گریه داد میزد پس کجااااااایی؟ اون مرده کی بود؟؟
بابا جون گروگان گرفتنت؟ دزدیدنت؟ تو تاکسی بودی؟ اذیتت کردن؟
الان کجایی؟ کدوم خیابون سوار شدی؟ الان کجا بردنت؟ بابا حرف بزن...
بگو هرجا بگن من میام!!!...
منم این شکلی بودم دقیقا:
بعد فهمیدم بابا، مامان، برادرم و پسر داییم مناطق تهرانو در عرض 1 ساعت
و نیم زیر و رو کرده بودن!! جلوی در دانشگاه آبروم رفت!!
تازه فهمیدم این مدت من داشتم تقلب میرسوندم و میخندیدم نگو
ملت دنبال من میگردن!!
اینم خاطره ای شد برام!
یاد خودم افتادم!
یه بار من سر جلسه امتحان بودم که پدرم باهام تماس گرفتن.
منم گوشیم داخل جیب پشت شلوارم بود!!!
گروگان؟بماند که نگاه های استاد و بچه ها رو چه جور تحمل کردم!
انقدر هول شدم گوشی رو خاموش کردم.
بدشانسی وقتی بابا دوباره تماس گرفته بودن، خط رو خط شده بود
و یه آقایی جواب داده بود!! و بعدم که تماس گرفتن گوشی من خاموش
بود...
من امتحان رو دادم و کلاس تموم شد و اومدم بیام خونه که...
وقتی گوشیمو روشن کردم همه بهم زنگ میزدن!
دوستای دانشگاهی و غیر دانشگاهی و...
دوباره بابا تماس گرفتن...
با گریه داد میزد پس کجااااااایی؟ اون مرده کی بود؟؟
بابا جون گروگان گرفتنت؟ دزدیدنت؟ تو تاکسی بودی؟ اذیتت کردن؟
الان کجایی؟ کدوم خیابون سوار شدی؟ الان کجا بردنت؟ بابا حرف بزن...
بگو هرجا بگن من میام!!!...
منم این شکلی بودم دقیقا:
بعد فهمیدم بابا، مامان، برادرم و پسر داییم مناطق تهرانو در عرض 1 ساعت
و نیم زیر و رو کرده بودن!! جلوی در دانشگاه آبروم رفت!!
تازه فهمیدم این مدت من داشتم تقلب میرسوندم و میخندیدم نگو
ملت دنبال من میگردن!!
اینم خاطره ای شد برام!
گروگان؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
Similar threads
Similar threads
-
-
-
-
وقتی که مهندسی با حفظ یک درخت، تصمیم به نجات طبیعت می گیرد........
- شروع شده توسط lilium.y
- پاسخ ها: 1
-
