هیچی موخوام برم خودکشی کنمچرا گره میکنی؟![]()
همیشه باید خودمان را گول بزنیم !...
ما همه ی مان تنهاییم . نباید گول خورد ، زندگی یک زندان است . زندان های گوناگون . ولی بعضی ها به دیوار زندان صورت می کشند و با آن خودشان را سرگرم می کنند . بعضی ها می خواهند فرار بکنند ، دستشان را بیهوده زخم می کنند . و بعضی ها هم ماتم می گیرند . ولی اصل کار اینست که باید خودمان را گول بزنیم ، همیشه باید خودمان را گول بزنیم ، ولی وقتی می آید که ادم از گول زدن خودش هم خسته می شود ...
به نظرم امروز زبانم در اختیارم نیست ، چون سالهاست که بجز خودم با کس دیگری حرف نزده ام و حالا حرارت تازه ای در خودم حس می کنم...
داستان گجسته دژ (صادق هدایت)
من به این نتیجه رسیدم.
حالا مثل صادق هدایت باید خودمو بکشم؟![]()
فقط این حرارت تازه ای در خودم حس میکنم یعنی چی؟!
زندگی...
اگر چیز دیگری هست که با آن ادامه حیات داد و یا چیز دیگری هست که بشه اسمش رو جای زندگی قرار داد ..اون رو جایگزین کنید.
....
میدونی من میگم آدم خودش باید تلاش کنه ولی همه چی تو من مرده!
زندگی اون چیزی نیست که بشه ازش لذت برد..من همچین حسی نسبت بش دارم
میدونی چطور
از زندگی لذت ببری صبح که از خواب پا َشدی قیسی بخور برو یه جای خلوت با صدای بسیار بلند اگه شد یه بلندگو رو ببر فریاد بکشه امان از درد دوری من اونجا تو اونجا تاکی غم صبوری![]()
پیشنهاد بسیار عالی ای بود ولی موقعی باید داد بزنم که کسی نباشه...![]()
....
میدونی من میگم آدم خودش باید تلاش کنه ولی همه چی تو من مرده!
زندگی اون چیزی نیست که بشه ازش لذت برد..من همچین حسی نسبت بش دارم
نههههههههههههبیا بریم دشت کدوم دشت همون دشتی که خرگوش خواب داره ای وله بچه صیاد به ..
کدوم کوه همون کوهی که اهو ناز داره ای وله بچه صیاد به پایش دام داره ای وله
![]()
![]()
طرفای شما شام چی می دن؟خدا رحمتت کنه حالا کی مراسمه؟
از بس غیر قابل انعطافی باید جهان خودشو با تو وفق بده تا جناب عالی ازش لذت ببری
انعطاف عزیزم انعطاف
تو فقط یه جرم کوچولویی تو جهان شما باید خودتو وفق بدی با اون نه اون با شما
مراسم شامم میدن؟![]()
کبوتر با کبورت باز با غازبیا بریم دشت کدوم دشت همون دشتی که خرگوش خواب داره ای وله بچه صیاد به ..
کدوم کوه همون کوهی که اهو ناز داره ای وله بچه صیاد به پایش دام داره ای وله
![]()
![]()
نه پس من خودمو وفق یدم؟؟خدا رحمتت کنه حالا کی مراسمه؟
از بس غیر قابل انعطافی باید جهان خودشو با تو وفق بده تا جناب عالی ازش لذت ببری
انعطاف عزیزم انعطاف
تو فقط یه جرم کوچولویی تو جهان شما باید خودتو وفق بدی با اون نه اون با شما
مراسم شامم میدن؟![]()
همیشه باید گوووول خورد!نهههههههههههه
اتیییییییییییییییی
نروووووووووووووووووو
گولشو نخووووووووووووووووووووور
![]()
لذت نبردن از زندگی گناه است.........زندگی زندان نیست.......بلکه برای کسانیکه هنر زندگی کردن بلدند یک پاداش است .........به آن هایی تقدیم میشود که لیاقت را دارند .....انسان برای این متولد میشود که زندگی کند......زندگی یک موهبت الهی است
این بستگی به خود فرد دارد.........میتونه نفس بکشه.......بخوره .....پیر بشه و روانه گورستان!.........میتواند هم هر لحظه زندگی خود را با کشف خودش و محیط اطرافش سپری کند
«هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها»؛ هود (11)، آيه 61.
«خداوند شما را در زمين ايجاب كرد و وظيفه شكوفايي و آباداني و استخراج ظرفيت هاي زمين را به شما واگذار كرد».
.
.
.
اینکه چرا نگاه صادق هدایت این چنین بوده بایستی به زندگی او رجوع کرد.......فردی که در یک خانواده اشرافی رو به زوال متولد شد....... جهاني كه هدايت در آثارش ميآفريند، جهاني است اسير بيمعنايي، اوهام ماليخوليايي، حضور هراسآور مرگي عبث در عين كشش ناخودآگاه نسبت به آن، آرمانگريز و واداده و منفعل كه با تخيلات بيمارگونة جنسي درآميخته است
استاد شهيد مطهري در كتاب «عدل الهى»صفحه 161 دربارة خودكشي صادق هدايت مينويسد: صادق هدايت چرا خودكشي كرد؟ يكي از علل خودكشي او اين بود كه اشراف زاده بود او پول توجيبي بيش از حد كفايت داشت، اما فكر صحيح و منظم نداشت. او از موهبت ايمان بيبهره بود، جهان را مانند خود بوالهوس و گزافهكار و ابله ميدانست. از آن نوع لذتهايي كه او با آنها آشنا بود، ديگر چيزي باقي نمانده بود كه هستي و زندگي ارزش انتظار آنها را داشته باشد. او ديگر نتوانست از جهان لذت ببرد.
.
.
.
البته صادق هدایت با اینکه یک فرد شبه تجددگرا و معتقد به سکولاریسم بود نقاط قوتی هم داشت
لذت نبردن از زندگی گناه است.........زندگی زندان نیست.......بلکه برای کسانیکه هنر زندگی کردن بلدند یک پاداش است .........به آن هایی تقدیم میشود که لیاقت را دارند .....انسان برای این متولد میشود که زندگی کند......زندگی یک موهبت الهی است
این بستگی به خود فرد دارد.........میتونه نفس بکشه.......بخوره .....پیر بشه و روانه گورستان!.........میتواند هم هر لحظه زندگی خود را با کشف خودش و محیط اطرافش سپری کند
«هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها»؛ هود (11)، آيه 61.
«خداوند شما را در زمين ايجاب كرد و وظيفه شكوفايي و آباداني و استخراج ظرفيت هاي زمين را به شما واگذار كرد».
.
.
.
اینکه چرا نگاه صادق هدایت این چنین بوده بایستی به زندگی او رجوع کرد.......فردی که در یک خانواده اشرافی رو به زوال متولد شد....... جهاني كه هدايت در آثارش ميآفريند، جهاني است اسير بيمعنايي، اوهام ماليخوليايي، حضور هراسآور مرگي عبث در عين كشش ناخودآگاه نسبت به آن، آرمانگريز و واداده و منفعل كه با تخيلات بيمارگونة جنسي درآميخته است
استاد شهيد مطهري در كتاب «عدل الهى»صفحه 161 دربارة خودكشي صادق هدايت مينويسد: صادق هدايت چرا خودكشي كرد؟ يكي از علل خودكشي او اين بود كه اشراف زاده بود او پول توجيبي بيش از حد كفايت داشت، اما فكر صحيح و منظم نداشت. او از موهبت ايمان بيبهره بود، جهان را مانند خود بوالهوس و گزافهكار و ابله ميدانست. از آن نوع لذتهايي كه او با آنها آشنا بود، ديگر چيزي باقي نمانده بود كه هستي و زندگي ارزش انتظار آنها را داشته باشد. او ديگر نتوانست از جهان لذت ببرد.
.
.
.
البته صادق هدایت با اینکه یک فرد شبه تجددگرا و معتقد به سکولاریسم بود نقاط قوتی هم داشت
اگه پول تو جیبی بیش از حد داشت پس چرا رفته بود کارمند بانک شده بود؟؟کسی که پولداره میره کارمند میشه؟؟کسی که پولداره پول غذا و خوردو خوراکشو رفیقش میده؟شما حرفایی که میگید راجبش تفکرات خودتون راجبش هست..جهان را مانند خود بوالهوس میدانست؟؟این هوسش تو چیش بوده میشه توضیح بدی؟؟
(هوا تقریباً مثل بهار است. ممکن است که سرما عقب افتاده باشد. به هر حال هر اتفاقی بیفتد یا نیفتد در زندگی احمقانۀ ما تغییری پیدا نمی شود. ما هم به طور احمقانه آنرا می گذارنیم چون کار دیگری از دستمان برنمی آید.)
سلام........خانواده صادق دایت جز افرادی بودند که هم در دوره قاچار و هم پهلوی صاحب مناسب سیاسی......نظامی و قضایی بودند .......البته تاریخ هم گفته رو به زوال ....نمیدانم چرا این کلمه توجه شما رو جلب نکرد......پدر صادق هدایت، قلی خان، ملقب به اعتضاد الملك، در زمان قاجار، سالها حاكم شهرهای مختلف، مُشیر و مشاورِ وزرا و نخست وزیران، و مدیركل ادارات و سازمانهای بزرگ بود........... با سقوط رژیم قاجار و روی كار آمدن رضاخان قلدر باز هم از كارمندان عالی رتبة حكومت پهلوی بود.
ثروت پدر رو به زوال نیست.....خود این فرد هم رفت فرنگ و خوش گذرانی .....خودش میگه به زور بردنش.....
مخبرالسلطنه ـپسرعموی صادق هدایتـ نویسنده، وزیر فواید عامه (1305هـ .ش.) و دوبار (در سالهای 1306 و 1309 ه .ش.) نیز نخست وزیر رضاخان بود. او همان كسی است كه نهضت شیخ محمد خیابانی را متلاشی كرد، و در زمان ورود او به تبریزْ به عنوان والی جدید آن خطه (1338 هـ .ق.)، آن روحانی مجاهد و آزاده، كه هم در برابر فشار روسهای تزاری متجاوز و هم حكومت فاسد مركزی (قاجار) ایستاده بود، در تبریز، به قتل رسید.
مخبرالسلطنه، همچنین، در زمان نخست وزیری خود، از عوامل مهم باقی ماندن هدایت در اروپا برای ادامه تحصیل، با وجود پیشینة ناموفق او در این كار، بود.
هدایت سابقه خودکشی هم داشته.........هدایت در شش سالگی به دبستان علمیه فرستاده شد و با پایان تحصیلات ابتدایی به مدرسه ی دارالفنون رفت در سال 1295 مدرسه ی دارالفنون را به سبب بیماری چشم ترك كرد........ یك سال بعد تحصیل در مدرسه ی سن لوئی را آغاز كرد و در سال 1304 در بیست و چهار سالگی به تحصیل در این مدرسه پایان داد....... یك سال بعد به بلژیك اعزام شد و در مدرسه ی مهندسی شهر گان مشغول شد و پس از هشت ماه از مدرسه اخراج شد........ با نفوذی كه خانواده اش در دستگاه دولت داشتند وی به پاریس رفت و در رشته ی ساختمان مشغول به آموختن شد اما دو سال بعد آن را رها كرد.......... هدایت در سال 1307 كوشید تا خود را در رودخانه ی مان غرق كند.
سپس به ایران بازگشت و در بانك ملی استخدام شد اما یك سال بعد استعفا داد. به اداره ی كل تجارت رفت و در سال 1313 استعفا داد. سپس به امور خارجه رفت و یك سال بعد استعفا داد!
كی از خواهران صادق هدایت، مُطَلَّقه بود، و در خانة پدری زندگی میكرد. خواهر دیگر او، همسر سپهبد علی رزمآرا، رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، و سپس نخست وزیر محمدرضا پهلوی (از تیر تا شانزدهم اسفند 1329 ش.) بود؛ كه به سبب اقدامات خائنانه و خلاف شرعش در این سِمَت آینده خوبی نیافت ........ در كل،در طایفة اینها، سرلشكر و وزیر، زیاد بود
اولن که من به خونوادش کاری ندارم که چی بودن و چیکار کردن من شخص خو هادی صداقت رو میگم...
بعدش اصلن که گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل!!
زندگینامشو چرا برای من فرستادی گفتی بوالهوس بوده..مدرکت چیه که میگی بوالهوس بوده؟؟
سلام........خانواده صادق دایت جز افرادی بودند که هم در دوره قاچار و هم پهلوی صاحب مناسب سیاسی......نظامی و قضایی بودند .......البته تاریخ هم گفته رو به زوال ....نمیدانم چرا این کلمه توجه شما رو جلب نکرد......پدر صادق هدایت، قلی خان، ملقب به اعتضاد الملك، در زمان قاجار، سالها حاكم شهرهای مختلف، مُشیر و مشاورِ وزرا و نخست وزیران، و مدیركل ادارات و سازمانهای بزرگ بود........... با سقوط رژیم قاجار و روی كار آمدن رضاخان قلدر باز هم از كارمندان عالی رتبة حكومت پهلوی بود.
ثروت پدر رو به زوال نیست.....خود این فرد هم رفت فرنگ و خوش گذرانی .....خودش میگه به زور بردنش.....
مخبرالسلطنه ـپسرعموی صادق هدایتـ نویسنده، وزیر فواید عامه (1305هـ .ش.) و دوبار (در سالهای 1306 و 1309 ه .ش.) نیز نخست وزیر رضاخان بود. او همان كسی است كه نهضت شیخ محمد خیابانی را متلاشی كرد، و در زمان ورود او به تبریزْ به عنوان والی جدید آن خطه (1338 هـ .ق.)، آن روحانی مجاهد و آزاده، كه هم در برابر فشار روسهای تزاری متجاوز و هم حكومت فاسد مركزی (قاجار) ایستاده بود، در تبریز، به قتل رسید.
مخبرالسلطنه، همچنین، در زمان نخست وزیری خود، از عوامل مهم باقی ماندن هدایت در اروپا برای ادامه تحصیل، با وجود پیشینة ناموفق او در این كار، بود.
هدایت سابقه خودکشی هم داشته.........هدایت در شش سالگی به دبستان علمیه فرستاده شد و با پایان تحصیلات ابتدایی به مدرسه ی دارالفنون رفت در سال 1295 مدرسه ی دارالفنون را به سبب بیماری چشم ترك كرد........ یك سال بعد تحصیل در مدرسه ی سن لوئی را آغاز كرد و در سال 1304 در بیست و چهار سالگی به تحصیل در این مدرسه پایان داد....... یك سال بعد به بلژیك اعزام شد و در مدرسه ی مهندسی شهر گان مشغول شد و پس از هشت ماه از مدرسه اخراج شد........ با نفوذی كه خانواده اش در دستگاه دولت داشتند وی به پاریس رفت و در رشته ی ساختمان مشغول به آموختن شد اما دو سال بعد آن را رها كرد.......... هدایت در سال 1307 كوشید تا خود را در رودخانه ی مان غرق كند.
سپس به ایران بازگشت و در بانك ملی استخدام شد اما یك سال بعد استعفا داد. به اداره ی كل تجارت رفت و در سال 1313 استعفا داد. سپس به امور خارجه رفت و یك سال بعد استعفا داد!
كی از خواهران صادق هدایت، مُطَلَّقه بود، و در خانة پدری زندگی میكرد. خواهر دیگر او، همسر سپهبد علی رزمآرا، رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، و سپس نخست وزیر محمدرضا پهلوی (از تیر تا شانزدهم اسفند 1329 ش.) بود؛ كه به سبب اقدامات خائنانه و خلاف شرعش در این سِمَت آینده خوبی نیافت ........ در كل،در طایفة اینها، سرلشكر و وزیر، زیاد بود
چه بگویم، شما که اصلاً گوش هم ندادی! بقیه خاندان را چه به صادق هدایت. من حوصله بحث های این چنین ندارم و راستش ترجیه می دهم برای کارهای فردایم استراحت کنم. به هر حال همین که هنر نویسندگی صادق هدایت را هم بن کل رد نکردید خود جای امیدواری است.
یادم رف سلام کنم...
سلام![]()
سلام علیکم...........عذرخواهی میکنم........دردور جدید فعالیتم در فضای عمومی فقط به استارتر پاسخ خواهم داد........موفق باشید
این ویژگی کسانی است که دچار رئالیسم و شبه مدرنیته میشوند......ویژگی این قبیل مردهاست........نوشته ای از او رو در داستان عروسک چینی گذاشتم..........ضمن اینکه کسانیکه همراه او بوده اند درباره اش این چنین گفته اند
.
.
با همه این حال صادق هدایت نکات مثبتی هم داشت........البته قبل از نمایش شخصیت دومش
من خیلی چیزا ازش خوندم ولی هیجا ندیدم که کسی بگه بوالهوس بوده...
شایدم حالا مثلن با یه دختری دوس بوده..این نشونه بوالهوسی نیست..
پشت سر مرده عیبت نکنید![]()