همیشه باید خودمان را گول بزنیم !...

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

Candyman

کاربر فعال
همیشه باید خودمان را گول بزنیم !...
ما همه ی مان تنهاییم . نباید گول خورد ، زندگی یک زندان است . زندان های گوناگون . ولی بعضی ها به دیوار زندان صورت می کشند و با آن خودشان را سرگرم می کنند . بعضی ها می خواهند فرار بکنند ، دستشان را بیهوده زخم می کنند . و بعضی ها هم ماتم می گیرند . ولی اصل کار اینست که باید خودمان را گول بزنیم ، همیشه باید خودمان را گول بزنیم ، ولی وقتی می آید که ادم از گول زدن خودش هم خسته می شود ...
به نظرم امروز زبانم در اختیارم نیست ، چون سالهاست که بجز خودم با کس دیگری حرف نزده ام و حالا حرارت تازه ای در خودم حس می کنم...

داستان گجسته دژ (صادق هدایت)

من به این نتیجه رسیدم.
حالا مثل صادق هدایت باید خودمو بکشم؟

فقط این حرارت تازه ای در خودم حس میکنم یعنی چی؟!



زندگی...

اگر چیز دیگری هست که با آن ادامه حیات داد و یا چیز دیگری هست که بشه اسمش رو جای زندگی قرار داد ..اون رو جایگزین کنید.
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
:D....
زندگی...

اگر چیز دیگری هست که با آن ادامه حیات داد و یا چیز دیگری هست که بشه اسمش رو جای زندگی قرار داد ..اون رو جایگزین کنید.

میدونی من میگم آدم خودش باید تلاش کنه ولی همه چی تو من مرده!
زندگی اون چیزی نیست که بشه ازش لذت برد..من همچین حسی نسبت بش دارم
 

lord70

عضو جدید
:D....


میدونی من میگم آدم خودش باید تلاش کنه ولی همه چی تو من مرده!
زندگی اون چیزی نیست که بشه ازش لذت برد..من همچین حسی نسبت بش دارم


میدونی چطور
از زندگی لذت ببری صبح که از خواب پا َشدی قیسی بخور برو یه جای خلوت با صدای بسیار بلند اگه شد یه بلندگو رو ببر فریاد بکشه امان از درد دوری من اونجا تو اونجا تاکی غم صبوری:)
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
میدونی چطور
از زندگی لذت ببری صبح که از خواب پا َشدی قیسی بخور برو یه جای خلوت با صدای بسیار بلند اگه شد یه بلندگو رو ببر فریاد بکشه امان از درد دوری من اونجا تو اونجا تاکی غم صبوری:)

پیشنهاد بسیار عالی ای بود ولی موقعی باید داد بزنم که کسی نباشه...:D
 

lord70

عضو جدید
پیشنهاد بسیار عالی ای بود ولی موقعی باید داد بزنم که کسی نباشه...:D

بیا بریم دشت کدوم دشت همون دشتی که خرگوش خواب داره ای وله بچه صیاد به ..
:) کدوم کوه همون کوهی که اهو ناز داره ای وله بچه صیاد به پایش دام داره ای وله:redface: :cool:
 

essyh2003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:D....


میدونی من میگم آدم خودش باید تلاش کنه ولی همه چی تو من مرده!
زندگی اون چیزی نیست که بشه ازش لذت برد..من همچین حسی نسبت بش دارم

خدا رحمتت کنه حالا کی مراسمه؟:biggrin:
از بس غیر قابل انعطافی باید جهان خودشو با تو وفق بده تا جناب عالی ازش لذت ببری
انعطاف عزیزم انعطاف
تو فقط یه جرم کوچولویی تو جهان شما باید خودتو وفق بدی با اون نه اون با شما
مراسم شامم میدن؟:D
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیا بریم دشت کدوم دشت همون دشتی که خرگوش خواب داره ای وله بچه صیاد به ..
:) کدوم کوه همون کوهی که اهو ناز داره ای وله بچه صیاد به پایش دام داره ای وله:redface: :cool:
نهههههههههههه
اتیییییییییییییییی
نروووووووووووووووووو
گولشو نخووووووووووووووووووووور
:cool:
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا رحمتت کنه حالا کی مراسمه؟:biggrin:
از بس غیر قابل انعطافی باید جهان خودشو با تو وفق بده تا جناب عالی ازش لذت ببری
انعطاف عزیزم انعطاف
تو فقط یه جرم کوچولویی تو جهان شما باید خودتو وفق بدی با اون نه اون با شما
مراسم شامم میدن؟:D
طرفای شما شام چی می دن؟
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
لذت نبردن از زندگی گناه است.........زندگی زندان نیست.......بلکه برای کسانیکه هنر زندگی کردن بلدند یک پاداش است .........به آن هایی تقدیم میشود که لیاقت را دارند .....انسان برای این متولد میشود که زندگی کند......زندگی یک موهبت الهی است

این بستگی به خود فرد دارد.........میتونه نفس بکشه.......بخوره .....پیر بشه و روانه گورستان!.........میتواند هم هر لحظه زندگی خود را با کشف خودش و محیط اطرافش سپری کند
«هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها»؛ هود (11)، آيه 61.

«خداوند شما را در زمين ايجاب كرد و وظيفه شكوفايي و آباداني و استخراج ظرفيت هاي زمين را به شما واگذار كرد».

.
.
.
اینکه چرا نگاه صادق هدایت این چنین بوده بایستی به زندگی او رجوع کرد.......فردی که در یک خانواده اشرافی رو به زوال متولد شد....... جهاني كه هدايت در آثارش مي‌آفريند، جهاني است اسير بي‌معنايي، اوهام ماليخوليايي، حضور هراس‌آور مرگي عبث در عين كشش ناخودآگاه نسبت به آن، آرمان‌گريز و واداده و منفعل كه با تخيلات بيمارگونة جنسي درآميخته است


استاد شهيد مطهري در كتاب «عدل الهى»صفحه 161 دربارة خودكشي صادق هدايت مي‌نويسد: صادق هدايت چرا خودكشي كرد؟ يكي از علل خودكشي او اين بود كه اشراف زاده بود او پول توجيبي بيش از حد كفايت داشت، اما فكر صحيح و منظم نداشت. او از موهبت ايمان بي‌بهره بود، جهان را مانند خود بوالهوس و گزافه‌كار و ابله مي‌دانست. از آن نوع لذتهايي كه او با آنها آشنا بود، ديگر چيزي باقي نمانده بود كه هستي و زندگي ارزش انتظار آنها را داشته باشد. او ديگر نتوانست از جهان لذت ببرد.

.
.
.
البته صادق هدایت با اینکه یک فرد شبه تجددگرا و معتقد به سکولاریسم بود نقاط قوتی هم داشت
 
آخرین ویرایش:

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیا بریم دشت کدوم دشت همون دشتی که خرگوش خواب داره ای وله بچه صیاد به ..
:) کدوم کوه همون کوهی که اهو ناز داره ای وله بچه صیاد به پایش دام داره ای وله:redface: :cool:
کبوتر با کبورت باز با غاز
کند غاز با کلاغ پرواز!:D

خدا رحمتت کنه حالا کی مراسمه؟:biggrin:
از بس غیر قابل انعطافی باید جهان خودشو با تو وفق بده تا جناب عالی ازش لذت ببری
انعطاف عزیزم انعطاف
تو فقط یه جرم کوچولویی تو جهان شما باید خودتو وفق بدی با اون نه اون با شما
مراسم شامم میدن؟:D
نه پس من خودمو وفق یدم؟؟
خودش من وآروده دنیا خودشوم باید طبق سلایق من عمل کنه..والاااا...ما رو به زو آوردن تو دنیا تازه میخان بر طبق میل اونا زندگی کنیم!:D

نهههههههههههه
اتیییییییییییییییی
نروووووووووووووووووو
گولشو نخووووووووووووووووووووور
:cool:
همیشه باید گوووول خورد!
لذت نبردن از زندگی گناه است.........زندگی زندان نیست.......بلکه برای کسانیکه هنر زندگی کردن بلدند یک پاداش است .........به آن هایی تقدیم میشود که لیاقت را دارند .....انسان برای این متولد میشود که زندگی کند......زندگی یک موهبت الهی است

این بستگی به خود فرد دارد.........میتونه نفس بکشه.......بخوره .....پیر بشه و روانه گورستان!.........میتواند هم هر لحظه زندگی خود را با کشف خودش و محیط اطرافش سپری کند
«هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها»؛ هود (11)، آيه 61.

«خداوند شما را در زمين ايجاب كرد و وظيفه شكوفايي و آباداني و استخراج ظرفيت هاي زمين را به شما واگذار كرد».

.
.
.
اینکه چرا نگاه صادق هدایت این چنین بوده بایستی به زندگی او رجوع کرد.......فردی که در یک خانواده اشرافی رو به زوال متولد شد....... جهاني كه هدايت در آثارش مي‌آفريند، جهاني است اسير بي‌معنايي، اوهام ماليخوليايي، حضور هراس‌آور مرگي عبث در عين كشش ناخودآگاه نسبت به آن، آرمان‌گريز و واداده و منفعل كه با تخيلات بيمارگونة جنسي درآميخته است


استاد شهيد مطهري در كتاب «عدل الهى»صفحه 161 دربارة خودكشي صادق هدايت مي‌نويسد: صادق هدايت چرا خودكشي كرد؟ يكي از علل خودكشي او اين بود كه اشراف زاده بود او پول توجيبي بيش از حد كفايت داشت، اما فكر صحيح و منظم نداشت. او از موهبت ايمان بي‌بهره بود، جهان را مانند خود بوالهوس و گزافه‌كار و ابله مي‌دانست. از آن نوع لذتهايي كه او با آنها آشنا بود، ديگر چيزي باقي نمانده بود كه هستي و زندگي ارزش انتظار آنها را داشته باشد. او ديگر نتوانست از جهان لذت ببرد.

.
.
.
البته صادق هدایت با اینکه یک فرد شبه تجددگرا و معتقد به سکولاریسم بود نقاط قوتی هم داشت

اگه پول تو جیبی بیش از حد داشت پس چرا رفته بود کارمند بانک شده بود؟؟کسی که پولداره میره کارمند میشه؟؟کسی که پولداره پول غذا و خوردو خوراکشو رفیقش میده؟شما حرفایی که میگید راجبش تفکرات خودتون راجبش هست..جهان را مانند خود بوالهوس میدانست؟؟این هوسش تو چیش بوده میشه توضیح بدی؟؟


(هوا تقریباً مثل بهار است. ممکن است که سرما عقب افتاده باشد. به هر حال هر اتفاقی بیفتد یا نیفتد در زندگی احمقانۀ ما تغییری پیدا نمی شود. ما هم به طور احمقانه آنرا می گذارنیم چون کار دیگری از دستمان برنمی آید.)
 

Uchiha Itachi

عضو جدید
لذت نبردن از زندگی گناه است.........زندگی زندان نیست.......بلکه برای کسانیکه هنر زندگی کردن بلدند یک پاداش است .........به آن هایی تقدیم میشود که لیاقت را دارند .....انسان برای این متولد میشود که زندگی کند......زندگی یک موهبت الهی است

این بستگی به خود فرد دارد.........میتونه نفس بکشه.......بخوره .....پیر بشه و روانه گورستان!.........میتواند هم هر لحظه زندگی خود را با کشف خودش و محیط اطرافش سپری کند
«هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها»؛ هود (11)، آيه 61.

«خداوند شما را در زمين ايجاب كرد و وظيفه شكوفايي و آباداني و استخراج ظرفيت هاي زمين را به شما واگذار كرد».

.
.
.
اینکه چرا نگاه صادق هدایت این چنین بوده بایستی به زندگی او رجوع کرد.......فردی که در یک خانواده اشرافی رو به زوال متولد شد....... جهاني كه هدايت در آثارش مي‌آفريند، جهاني است اسير بي‌معنايي، اوهام ماليخوليايي، حضور هراس‌آور مرگي عبث در عين كشش ناخودآگاه نسبت به آن، آرمان‌گريز و واداده و منفعل كه با تخيلات بيمارگونة جنسي درآميخته است


استاد شهيد مطهري در كتاب «عدل الهى»صفحه 161 دربارة خودكشي صادق هدايت مي‌نويسد: صادق هدايت چرا خودكشي كرد؟ يكي از علل خودكشي او اين بود كه اشراف زاده بود او پول توجيبي بيش از حد كفايت داشت، اما فكر صحيح و منظم نداشت. او از موهبت ايمان بي‌بهره بود، جهان را مانند خود بوالهوس و گزافه‌كار و ابله مي‌دانست. از آن نوع لذتهايي كه او با آنها آشنا بود، ديگر چيزي باقي نمانده بود كه هستي و زندگي ارزش انتظار آنها را داشته باشد. او ديگر نتوانست از جهان لذت ببرد.

.
.
.
البته صادق هدایت با اینکه یک فرد شبه تجددگرا و معتقد به سکولاریسم بود نقاط قوتی هم داشت

خوب. واقعیت اول اینه که بنده دید صادق هدایت رو نمی پسندم هر چند تنهایی این نویسنده رو درک می کنم و آثارشون هم راستش از لحاظ ادبی جذاب هستن. اما این که گفتین ایشون نسل چندم شاهزاده ای بودن اند درست است اما برخلاف تصور ثروتمند نبودن و با مشکلات مالی هم روبرو بودن (به نظر می رسه نسل قبل از ایشون ته پول ها رو در آورده بودن و چیزی به ایشون نرسیده بود! ) این در مورد این نویسنده.

اما در موردی دیگه باید عرض کنم که درسته که شما تنها کسی هستی که لیاقت حیات داره (البته از نگاه خودتون! ) و مابقی اصولاً در شمار بنی آدم نیستند (باز هم از نگاه خودتون!! ) اما من وقتی خوب به طرز نگارش شما نگاه می کنم بیشتر در نگاه شما ثروت زدگی را می بینم تا در نگاه صادق هدایت تا جایی که گاهی شاید این فکر به ذهن رخنه کند که آیا شما کوچکترین چیزی در مورد درد و رنج اطلاع دارید و یا چیزی می دانید.

البته باز هم می گم بنده معتقد به زنده بودن برای آنها هستم که دوستشان دارم و دوستم دارند و به هیچ عنوان دیدی که تسلیم شدن در برابر مشکلات رو تبلیغ می کنه نمی پسندم.
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه پول تو جیبی بیش از حد داشت پس چرا رفته بود کارمند بانک شده بود؟؟کسی که پولداره میره کارمند میشه؟؟کسی که پولداره پول غذا و خوردو خوراکشو رفیقش میده؟شما حرفایی که میگید راجبش تفکرات خودتون راجبش هست..جهان را مانند خود بوالهوس میدانست؟؟این هوسش تو چیش بوده میشه توضیح بدی؟؟


(هوا تقریباً مثل بهار است. ممکن است که سرما عقب افتاده باشد. به هر حال هر اتفاقی بیفتد یا نیفتد در زندگی احمقانۀ ما تغییری پیدا نمی شود. ما هم به طور احمقانه آنرا می گذارنیم چون کار دیگری از دستمان برنمی آید.)

سلام........خانواده صادق دایت جز افرادی بودند که هم در دوره قاچار و هم پهلوی صاحب مناسب سیاسی......نظامی و قضایی بودند .......البته تاریخ هم گفته رو به زوال ....نمیدانم چرا این کلمه توجه شما رو جلب نکرد......پدر صادق هدایت، قلی خان، ملقب به اعتضاد الملك، در زمان قاجار، سالها حاكم شهرهای مختلف، م‍ُشیر و مشاور‌ِ وزرا و نخست وزیران،‌ و مدیركل ادارات و سازمانهای بزرگ بود........... با سقوط رژیم قاجار و روی كار آمدن رضاخان قلدر باز هم از كارمندان عالی رتبة حكومت پهلوی بود.

ثروت پدر رو به زوال نیست.....خود این فرد هم رفت فرنگ و خوش گذرانی .....خودش میگه به زور بردنش.....

مخبرالسلطنه ـ‌پسرعموی صادق هدایت‌ـ نویسنده، وزیر فواید عامه (1305هـ .ش.) و دوبار (در سال‌های 1306 و 1309 ه‍ .ش.) نیز نخست وزیر رضاخان بود. او همان كسی است كه نهضت شیخ محمد خیابانی را متلاشی كرد، و در زمان ورود او به تبریز‌ْ به عنوان والی جدید آن خطه (1338 هـ ‍.ق.)، آن روحانی مجاهد و آزاده، كه هم در برابر فشار روسهای تزاری متجاوز و هم حكومت فاسد مركزی (قاجار) ایستاده بود، در تبریز، به قتل رسید.
مخبرالسلطنه، همچنین، در زمان نخست وزیری خود، از عوامل مهم باقی ماندن هدایت در اروپا برای ادامه تحصیل، با وجود پیشینة ناموفق او در این كار، بود.

هدایت سابقه خودکشی هم داشته.........هدایت در شش سالگی به دبستان علمیه فرستاده شد و با پایان تحصیلات ابتدایی به مدرسه ی دارالفنون رفت در سال 1295 مدرسه ی دارالفنون را به سبب بیماری چشم ترك كرد........ یك سال بعد تحصیل در مدرسه ی سن لوئی را آغاز كرد و در سال 1304 در بیست و چهار سالگی به تحصیل در این مدرسه پایان داد....... یك سال بعد به بلژیك اعزام شد و در مدرسه ی مهندسی شهر گان مشغول شد و پس از هشت ماه از مدرسه اخراج شد........ با نفوذی كه خانواده اش در دستگاه دولت داشتند وی به پاریس رفت و در رشته ی ساختمان مشغول به آموختن شد اما دو سال بعد آن را رها كرد.......... هدایت در سال 1307 كوشید تا خود را در رودخانه ی مان غرق كند.

سپس به ایران بازگشت و در بانك ملی استخدام شد اما یك سال بعد استعفا داد. به اداره ی كل تجارت رفت و در سال 1313 استعفا داد. سپس به امور خارجه رفت و یك سال بعد استعفا داد!

كی از خواهران صادق هدایت، م‍ُط‍َل‍َّقه بود، و در خانة پدری زندگی می‌كرد. خواهر دیگر او، همسر سپهبد علی رزم‌آرا، رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، و سپس نخست وزیر محمدرضا پهلوی (از تیر تا شانزدهم اسفند 1329 ش.) بود؛ كه به سبب اقدامات خائنانه و خلاف شرعش در این س‍ِم‍َت آینده خوبی نیافت ........ در كل،‌در طایفة اینها، سرلشكر و وزیر، زیاد بود

در قبال قسمت پایانی حرف شما.........این ها بخشی از نوشته های این فرد در آخر عمدش است

« ـ‌ می‌خواهم هفتاد سال سیاه چیز

ننویسم. مرده شور ببرند! عقم می‌نشیند كه دست به قلم ببرم، به زبان این ر‌َج‍ّاله‌ها چیز بنویسم ... یك مشت

بی‌شرف! ... یك خط هم نباید بماند ...
تازه داشتم بلد می‌شدم. اول كارم بود. اما این اراذل‌ْ لیاقت ندارند كه

كسی برایشان كاری بكند! یك مشت دزد قالتاق ..

.........حتی گفته شده ایشون اواخر به زنان ایرانی به خاطر داشتن پوشش بی احترامی میکرده و از طرف دیگر شیفته زنان غربی بوده......
در داستان "عروسک چینی"، قهرمان داستان از یک کشور اروپایی، مانکنی (مجسه بدل زن اروپایی) را به ایران می آورد و در اتاقش با او عشقبازی می کند در حالیکه که به نامزد ایرانی خود توجهی ندارد!
 
آخرین ویرایش:

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام........خانواده صادق دایت جز افرادی بودند که هم در دوره قاچار و هم پهلوی صاحب مناسب سیاسی......نظامی و قضایی بودند .......البته تاریخ هم گفته رو به زوال ....نمیدانم چرا این کلمه توجه شما رو جلب نکرد......پدر صادق هدایت، قلی خان، ملقب به اعتضاد الملك، در زمان قاجار، سالها حاكم شهرهای مختلف، م‍ُشیر و مشاور‌ِ وزرا و نخست وزیران،‌ و مدیركل ادارات و سازمانهای بزرگ بود........... با سقوط رژیم قاجار و روی كار آمدن رضاخان قلدر باز هم از كارمندان عالی رتبة حكومت پهلوی بود.

ثروت پدر رو به زوال نیست.....خود این فرد هم رفت فرنگ و خوش گذرانی .....خودش میگه به زور بردنش.....

مخبرالسلطنه ـ‌پسرعموی صادق هدایت‌ـ نویسنده، وزیر فواید عامه (1305هـ .ش.) و دوبار (در سال‌های 1306 و 1309 ه‍ .ش.) نیز نخست وزیر رضاخان بود. او همان كسی است كه نهضت شیخ محمد خیابانی را متلاشی كرد، و در زمان ورود او به تبریز‌ْ به عنوان والی جدید آن خطه (1338 هـ ‍.ق.)، آن روحانی مجاهد و آزاده، كه هم در برابر فشار روسهای تزاری متجاوز و هم حكومت فاسد مركزی (قاجار) ایستاده بود، در تبریز، به قتل رسید.
مخبرالسلطنه، همچنین، در زمان نخست وزیری خود، از عوامل مهم باقی ماندن هدایت در اروپا برای ادامه تحصیل، با وجود پیشینة ناموفق او در این كار، بود.

هدایت سابقه خودکشی هم داشته.........هدایت در شش سالگی به دبستان علمیه فرستاده شد و با پایان تحصیلات ابتدایی به مدرسه ی دارالفنون رفت در سال 1295 مدرسه ی دارالفنون را به سبب بیماری چشم ترك كرد........ یك سال بعد تحصیل در مدرسه ی سن لوئی را آغاز كرد و در سال 1304 در بیست و چهار سالگی به تحصیل در این مدرسه پایان داد....... یك سال بعد به بلژیك اعزام شد و در مدرسه ی مهندسی شهر گان مشغول شد و پس از هشت ماه از مدرسه اخراج شد........ با نفوذی كه خانواده اش در دستگاه دولت داشتند وی به پاریس رفت و در رشته ی ساختمان مشغول به آموختن شد اما دو سال بعد آن را رها كرد.......... هدایت در سال 1307 كوشید تا خود را در رودخانه ی مان غرق كند.

سپس به ایران بازگشت و در بانك ملی استخدام شد اما یك سال بعد استعفا داد. به اداره ی كل تجارت رفت و در سال 1313 استعفا داد. سپس به امور خارجه رفت و یك سال بعد استعفا داد!

كی از خواهران صادق هدایت، م‍ُط‍َل‍َّقه بود، و در خانة پدری زندگی می‌كرد. خواهر دیگر او، همسر سپهبد علی رزم‌آرا، رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، و سپس نخست وزیر محمدرضا پهلوی (از تیر تا شانزدهم اسفند 1329 ش.) بود؛ كه به سبب اقدامات خائنانه و خلاف شرعش در این س‍ِم‍َت آینده خوبی نیافت ........ در كل،‌در طایفة اینها، سرلشكر و وزیر، زیاد بود

اولن که من به خونوادش کاری ندارم که چی بودن و چیکار کردن من شخص خو هادی صداقت رو میگم...
بعدش اصلن که گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل!!
زندگینامشو چرا برای من فرستادی گفتی بوالهوس بوده..مدرکت چیه که میگی بوالهوس بوده؟؟
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولن که من به خونوادش کاری ندارم که چی بودن و چیکار کردن من شخص خو هادی صداقت رو میگم...
بعدش اصلن که گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل!!
زندگینامشو چرا برای من فرستادی گفتی بوالهوس بوده..مدرکت چیه که میگی بوالهوس بوده؟؟


این ویژگی کسانی است که دچار رئالیسم و شبه مدرنیته میشوند......ویژگی این قبیل مردهاست........نوشته ای از او رو در داستان عروسک چینی گذاشتم..........ضمن اینکه کسانیکه همراه او بوده اند درباره اش این چنین گفته اند

.
.
با همه این حال صادق هدایت نکات مثبتی هم داشت........البته قبل از نمایش شخصیت دومش
 

Uchiha Itachi

عضو جدید
سلام........خانواده صادق دایت جز افرادی بودند که هم در دوره قاچار و هم پهلوی صاحب مناسب سیاسی......نظامی و قضایی بودند .......البته تاریخ هم گفته رو به زوال ....نمیدانم چرا این کلمه توجه شما رو جلب نکرد......پدر صادق هدایت، قلی خان، ملقب به اعتضاد الملك، در زمان قاجار، سالها حاكم شهرهای مختلف، م‍ُشیر و مشاور‌ِ وزرا و نخست وزیران،‌ و مدیركل ادارات و سازمانهای بزرگ بود........... با سقوط رژیم قاجار و روی كار آمدن رضاخان قلدر باز هم از كارمندان عالی رتبة حكومت پهلوی بود.

ثروت پدر رو به زوال نیست.....خود این فرد هم رفت فرنگ و خوش گذرانی .....خودش میگه به زور بردنش.....

مخبرالسلطنه ـ‌پسرعموی صادق هدایت‌ـ نویسنده، وزیر فواید عامه (1305هـ .ش.) و دوبار (در سال‌های 1306 و 1309 ه‍ .ش.) نیز نخست وزیر رضاخان بود. او همان كسی است كه نهضت شیخ محمد خیابانی را متلاشی كرد، و در زمان ورود او به تبریز‌ْ به عنوان والی جدید آن خطه (1338 هـ ‍.ق.)، آن روحانی مجاهد و آزاده، كه هم در برابر فشار روسهای تزاری متجاوز و هم حكومت فاسد مركزی (قاجار) ایستاده بود، در تبریز، به قتل رسید.
مخبرالسلطنه، همچنین، در زمان نخست وزیری خود، از عوامل مهم باقی ماندن هدایت در اروپا برای ادامه تحصیل، با وجود پیشینة ناموفق او در این كار، بود.

هدایت سابقه خودکشی هم داشته.........هدایت در شش سالگی به دبستان علمیه فرستاده شد و با پایان تحصیلات ابتدایی به مدرسه ی دارالفنون رفت در سال 1295 مدرسه ی دارالفنون را به سبب بیماری چشم ترك كرد........ یك سال بعد تحصیل در مدرسه ی سن لوئی را آغاز كرد و در سال 1304 در بیست و چهار سالگی به تحصیل در این مدرسه پایان داد....... یك سال بعد به بلژیك اعزام شد و در مدرسه ی مهندسی شهر گان مشغول شد و پس از هشت ماه از مدرسه اخراج شد........ با نفوذی كه خانواده اش در دستگاه دولت داشتند وی به پاریس رفت و در رشته ی ساختمان مشغول به آموختن شد اما دو سال بعد آن را رها كرد.......... هدایت در سال 1307 كوشید تا خود را در رودخانه ی مان غرق كند.

سپس به ایران بازگشت و در بانك ملی استخدام شد اما یك سال بعد استعفا داد. به اداره ی كل تجارت رفت و در سال 1313 استعفا داد. سپس به امور خارجه رفت و یك سال بعد استعفا داد!

كی از خواهران صادق هدایت، م‍ُط‍َل‍َّقه بود، و در خانة پدری زندگی می‌كرد. خواهر دیگر او، همسر سپهبد علی رزم‌آرا، رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، و سپس نخست وزیر محمدرضا پهلوی (از تیر تا شانزدهم اسفند 1329 ش.) بود؛ كه به سبب اقدامات خائنانه و خلاف شرعش در این س‍ِم‍َت آینده خوبی نیافت ........ در كل،‌در طایفة اینها، سرلشكر و وزیر، زیاد بود

چه بگویم، شما که اصلاً گوش هم ندادی! بقیه خاندان را چه به صادق هدایت. من حوصله بحث های این چنین ندارم و راستش ترجیه می دهم برای کارهای فردایم استراحت کنم. به هر حال همین که هنر نویسندگی صادق هدایت را هم بن کل رد نکردید خود جای امیدواری است.
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه بگویم، شما که اصلاً گوش هم ندادی! بقیه خاندان را چه به صادق هدایت. من حوصله بحث های این چنین ندارم و راستش ترجیه می دهم برای کارهای فردایم استراحت کنم. به هر حال همین که هنر نویسندگی صادق هدایت را هم بن کل رد نکردید خود جای امیدواری است.


سلام علیکم...........عذرخواهی میکنم........دردور جدید فعالیتم در فضای عمومی فقط به استارتر پاسخ خواهم داد........موفق باشید
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
این ویژگی کسانی است که دچار رئالیسم و شبه مدرنیته میشوند......ویژگی این قبیل مردهاست........نوشته ای از او رو در داستان عروسک چینی گذاشتم..........ضمن اینکه کسانیکه همراه او بوده اند درباره اش این چنین گفته اند

.
.
با همه این حال صادق هدایت نکات مثبتی هم داشت........البته قبل از نمایش شخصیت دومش

من خیلی چیزا ازش خوندم ولی هیجا ندیدم که کسی بگه بوالهوس بوده...
شایدم حالا مثلن با یه دختری دوس بوده..این نشونه بوالهوسی نیست..
پشت سر مرده عیبت نکنید:D
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
من خیلی چیزا ازش خوندم ولی هیجا ندیدم که کسی بگه بوالهوس بوده...
شایدم حالا مثلن با یه دختری دوس بوده..این نشونه بوالهوسی نیست..
پشت سر مرده عیبت نکنید:D

بسیاری از رفقای هدایت از جمله علوی و عبدالحسین نوشین به حزب توده پیوسته بودند و در مجموع نشست و برخاست وی با توده‌ای‌ها بیشتر شده بود و حتی مقالاتی در روزنامهٔ مردم که ارگان حزب توده بود با نام مستعار به چاپ رساند. لیکن علی‌رغم اصرار سردمداران حزب هرگز به حزب توده نپیوست.
پس از پایان جنگ و پیش‌آمدن مسائل آذربایجان هدایت از توده‌ای‌ها هم سرخورده شد و بیش از پیش به شرایط بدبین شد.بدبینی او به شرایط در نامه‌هایی که به جمال‌زاده و شهیدنورایی نوشته‌است، دیده می‌شود.......

دکتر شریعتی دردهدایت راناشی ازرفاه ودردبی دردی میداندو بی اعتقادی و اوارگی اورامحصول همین وابستگی طبقاتی به بورژوازی واشراف معرفی می کند:«اصولآهرطبقه ای دردهای خاص خودرادارد.مثلآطبقه بورژوازی _ ایران که ازاشراف قدیمی ایران هستندرانگاه کنیم.صادق هدایت یکی ازانهاست،که ازاشراف قدیمی وملاکین وخوانین بودندکه بعدتبدیل به«بورژوا»شدند. اشرافیت که تبدیل به بورژوازی می شودیک عکس العمل روانی خاص پیدامی کند.ازنظریک جامعه شناس وروانشناس اجتماعی تمام تلخ اندیشیها وحساسیتهادرروح صادق هدایت زاییده روانشناسی طبقاتی وی می باشد.این رنجها وغمها،رنج بی دردی ومرفهی است.امروزیک اموزگاریادانش اموزویاهرکس که وضع مرفهی دارد،دچاردردهای صادق هدایتی می شود...وطبقه اشراف ایران درگذشته دارای دردها ونیازهای موهوم روحی ومعنوی خاص خودبوده است.درگذشته این اشرافیت برای تشفی ان دردها ونیازهای موهوم به دنبال تصوف می رفت

...اما نسل دوم همین اشرافیت گذشته(بورژوازی امروز)دیگر نمی تواند به تصوف به عنوان یک داروتکیه کند،لذا اواره وبی پناه وبی اعتقادشده است.صادق هدایت خودنمونه خوبی است،چرا که هرروزمذهب عوض می کند،او اول مذهب کافکا را می گیرد،بعدگیاهخواری...»(1)

دکترشریعتی سپس به دلایل یأس ودلهره های فلسفی هدایت اشاره می کندو می افزاید:«...دلهره های فلسفی هدایت هم ناشی ازرفاه است.رفاه یک پوچی است...زندگی اش هدف ومعنی ندارد.کسی که رفاه دارد،برخوردارازواقعیتی است که خوددرانجام ان واقعیت هیچ سهمی ندارد.دیگری کار می کندواومی خورد،که این یک رابطه منطقی نیست.بنابراین رفاهی که داردپوچ است...»(2)

.
.
.
دکتر شریعتی در کتاب « تاریخ تمدن » می گوید: « دلهره فلسفی هدایت ناشی از رفاه است. رفاه یک پوچی است. پوچی معنا ندارد. زندگی اش هدف و معنی ندارد. کسی که رفاه دارد برخوردار از واقعیتی است که خود در انجام آن سهمی ندارد.......کار کردن است که انسان را می سازد. بنابراین { کسی که کار نکند و سختی نکشد } واقعیت اجتماعی را لمس نمی کند......صادق هدایت نمونه انسانی است که واقعیت برایش پوچ است و هیچ. بنابراین در جستجوی گمشده ای است که خلاء وجودیش را پر کند و عبث بودن خودش را معنی بدهد............{ نهایتا هدایت} به آخرین نقطه تفکرش می رسد و می بیند آن خلاء را با هیچ چیز نمی تواند پر کند.....» صص 91-94

منبع:


اشخاص دراثاردکترشریعتی،چاپ اول،انتشارات فردوسی.
.
.
.

استاداحمدفردید هدایت را بی ارتباط بامردم و«صوفی فرنگی»می نامد:«...من یکبار درجایی لفظصوفی فرنگی رادرباره صادق هدایت اطلاق کرده ام.صوفی فرنگی همان کسانی هستندکه درجهان امروزازعرفان وتصوف غرب وادبیات پوچ وتاترپوچ وازاینجورحرفها،سخن می گویند.بازگشت همه این صوفی فرنگی به این امراست وان اخرین مرحله نهائی فراراز«حق»به سوی «انانیت»اعم ازانانیت جمعی یا فردی...»

احسان طبری هم هدایت رابدینگونه معرفی می کند:«...نیست انگاری(نیهلیسم)ولذت گرایی

(هدویسم)وبدبینی(پی میسم)ولامذهبی(اته ئیسم)وملی گرایی گذشته پرست دراثارهدایت به چشم می خورد...هدایت زندگی رابازی پوچ ومسخره طبیعت می داندکه مرگ بران مرجح است ومردم را به قول خودش دراین«تله خربگیری»مشغول دلغکی ورذالت وپستی می بیندوازانها متنفراست وازخودنیزبیزاراست.لذا راه مرگ رامی پیماید،اوستایشگرمرگ است...»

منابع:
فردید ،احمد، روزنامه رستاخیز ، 11/8/1355 ،ص 19.

در قبال بولهوسی.......اول از همه معنای این کلمه رو باید تبیین کنیم......صرفا اون دید شما نیست.....با اینکه با پیشینه ای که برخی دوستانش گفته اند و برخی مطالبی که نوشته کم عین واقعیت نیست.........

این حرف هم سخن من نبود........سخن استاد مطهری بود ......در همون پست هم فکر میکنم نوشتم!


استاد شهيد مطهري در كتاب «عدل الهى»صفحه 161 دربارة خودكشي صادق هدايت مي‌نويسد:

انتشارات صدرا _چاپ سوم _1367_
صص188-189
« صادق هدایت چرا خودکشی کرد؟ یکی از علل خودکشی اواین بود که اشراف زاده بود؛ او پول توجیبی بیش از حد کفایت داشت، اما فکر صحیح و منظم نداشت او از موهبت ایمان بی بهره بود؛ جهان را مانند خود بوالهوس و گزافه کار و ابله می دانست. لذت هایی که او می شناخت و با آنها آشنا بود، کثیف ترین لذتها بود و از آن نوع لذتها دیگر چیز جالبی باقی نمانده بود که هستی و زندگی ارزش انتظار آنها را داشته باشد.او دیگر نمی توانست از جهان لذت ببرد. بسیار کسان دیگر مانند او فکر منظم نداشته و از موهبت ایمان هم بی بهره بوده اند. اما مانند او سیر و اشراف زاده نبوده اند و حیات و زندگی هم هنوز برای آنها جالب بوده است لهذا دست به خودکشی نزده اند.

امثال هدایت اگر از دنیا شکایت می کنند و دنیا را زشت می بینند غیر از این راهی ندارند. نازپروردگی آنها چنین ایجاب می کند. آنها نمی توانند طعم مطبوع مواهب الهی را احساس کنند. اگر صادق هدایت را در دهی می بردند پشت گاو و خیش می انداختند و طعم گرسنگی و برهنگی را به او می چشاندند و عنداللزوم شلاق محکم به پشتش می نواختند و همین که سخت گرسنه می شد قرص نانی در جلوی او می گذاشتند آنوقت خوب معنی حیات را می فهمید و آب ونان و سایر شرایط مادی و معنوی حیات در نظرش پر ارج و با ارزش می گردید»

[h=3]کتابخانه مدرسه فقاهت - عدل الهی - شهید استاد مرتضی مطهری[/h]

البته من درهمه نظرات با نظر دکتر شریعتی موافقم و تا حدودی خود هدایت رو مقصر وضعیتش نمیدانم......به هر حال حکومت رضا خان بوده و تبلیغ شبه مدرنیسم
 
آخرین ویرایش:
بالا