همیشه باید خودمان را گول بزنیم !...

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه باید خودمان را گول بزنیم !...
ما همه ی مان تنهاییم . نباید گول خورد ، زندگی یک زندان است . زندان های گوناگون . ولی بعضی ها به دیوار زندان صورت می کشند و با آن خودشان را سرگرم می کنند . بعضی ها می خواهند فرار بکنند ، دستشان را بیهوده زخم می کنند . و بعضی ها هم ماتم می گیرند . ولی اصل کار اینست که باید خودمان را گول بزنیم ، همیشه باید خودمان را گول بزنیم ، ولی وقتی می آید که ادم از گول زدن خودش هم خسته می شود ...
به نظرم امروز زبانم در اختیارم نیست ، چون سالهاست که بجز خودم با کس دیگری حرف نزده ام و حالا حرارت تازه ای در خودم حس می کنم...

داستان گجسته دژ (صادق هدایت)

من به این نتیجه رسیدم.
حالا مثل صادق هدایت باید خودمو بکشم؟

فقط این حرارت تازه ای در خودم حس میکنم یعنی چی؟!
 

M.A777

عضو جدید
کاربر ممتاز
حالا مثل صادق هدایت باید خودمو بکشم؟

فقط این حرارت تازه ای در خودم حس میکنم یعنی چی؟!
اگر دوست داری، فکر کن فقط همون روزی که داری نفس میکشی،زنده ای، حالا زندگی کن و از اون روز و شب لذت ببر و وقتی شب خواستی سرت رو روی بالشت بزاری به خودت بگو خوش گذشت، یجوری زندگی کن که مال خودت باشی،نه مثل باد که با حرف دیگران و اعمال دیگران هی تغییر کنی.متکی باشی به خودت اون روز رو با قدرتمندی بگذرونی.کارهایی که دوست داری رو انجام بدی ، یکم فکر یکم آینده نگری و اطمینان سپس الباقی انرژیت رو بندازی تو عمل! نه اینکه کل انرژیت رو بزاری تو فکر و دو سه تا دونه انرژی باقی مونده رو بزاری واسه عمل بعد میبینی تا دم اون کار رفتی،پشیمون برمیگردی....

یهویی باش.ولی مراقب خودت هم باش.
 

سیّد

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همیشه باید خودمان را گول بزنیم !...
ما همه ی مان تنهاییم . نباید گول خورد ، زندگی یک زندان است . زندان های گوناگون . ولی بعضی ها به دیوار زندان صورت می کشند و با آن خودشان را سرگرم می کنند . بعضی ها می خواهند فرار بکنند ، دستشان را بیهوده زخم می کنند . و بعضی ها هم ماتم می گیرند . ولی اصل کار اینست که باید خودمان را گول بزنیم ، همیشه باید خودمان را گول بزنیم ، ولی وقتی می آید که ادم از گول زدن خودش هم خسته می شود ...
به نظرم امروز زبانم در اختیارم نیست ، چون سالهاست که بجز خودم با کس دیگری حرف نزده ام و حالا حرارت تازه ای در خودم حس می کنم...

داستان گجسته دژ (صادق هدایت)

من به این نتیجه رسیدم.
حالا مثل صادق هدایت باید خودمو بکشم؟

فقط این حرارت تازه ای در خودم حس میکنم یعنی چی؟!

برای همین خودکشی کرد .... مردک روانپریش روانی
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر دوست داری، فکر کن فقط همون روزی که داری نفس میکشی،زنده ای، حالا زندگی کن و از اون روز و شب لذت ببر و وقتی شب خواستی سرت رو روی بالشت بزاری به خودت بگو خوش گذشت، یجوری زندگی کن که مال خودت باشی،نه مثل باد که با حرف دیگران و اعمال دیگران هی تغییر کنی.متکی باشی به خودت اون روز رو با قدرتمندی بگذرونی.کارهایی که دوست داری رو انجام بدی ، یکم فکر یکم آینده نگری و اطمینان سپس الباقی انرژیت رو بندازی تو عمل! نه اینکه کل انرژیت رو بزاری تو فکر و دو سه تا دونه انرژی باقی مونده رو بزاری واسه عمل بعد میبینی تا دم اون کار رفتی،پشیمون برمیگردی....

یهویی باش.ولی مراقب خودت هم باش.
ok
....

برای همین خودکشی کرد .... مردک روانپریش روانی

الان که همه روانپریشن!
 

ELnur

عضو جدید
کاربر ممتاز
باید فهمید مُردن بهتره یا زندگی کردن-سکوت یا حرف زدن(چه نوع حرفی)
شاید زندگی یک زندان باشه اما وسعت این زندانو ما تعیین میکنیم با افکار با اعمال و با سرشتمون...میدونی منظورم چیه؟
ایراد ماها اینه که خودمونو گول میزنیم این یک حقیقت هست اما حقیقت پر رنگتر از اون اینه که چجوری با حقایق روبه رو بشیم تا گول نخوریم.....

مسیر زندگی آدمها نباید عین هم باشه از دیدگاه من به تعداد آدمها باید مسیرهای مختلفی وجود داشته باشه پیروی از راه یک آدم تقلید محض و اشتباه تمام و کمال هست....به تعداد آدما باید اعتقاد-طرز تفکر-طرز زندگی- و حتی طرز مُردن متفاوت باید وجود داشته باشه......و لازمه ی همه ی ایناها باور هست باور به خودمون...شناخت خودمون
و شناخت تکمیل بشه مطمئن باش دیگه نه تقلید خواهیم کرد نه خودکشی و نه خودمون رو گول خواهیم زد.....

وسعت دیوارهای زندگیمونو به دورترین نقاط سوق بدیم تا ذهنمون آزادتر عمل کنه....
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
باید فهمید مُردن بهتره یا زندگی کردن-سکوت یا حرف زدن(چه نوع حرفی)
شاید زندگی یک زندان باشه اما وسعت این زندانو ما تعیین میکنیم با افکار با اعمال و با سرشتمون...میدونی منظورم چیه؟
ایراد ماها اینه که خودمونو گول میزنیم این یک حقیقت هست اما حقیقت پر رنگتر از اون اینه که چجوری با حقایق روبه رو بشیم تا گول نخوریم.....

مسیر زندگی آدمها نباید عین هم باشه از دیدگاه من به تعداد آدمها باید مسیرهای مختلفی وجود داشته باشه پیروی از راه یک آدم تقلید محض و اشتباه تمام و کمال هست....به تعداد آدما باید اعتقاد-طرز تفکر-طرز زندگی- و حتی طرز مُردن متفاوت باید وجود داشته باشه......و لازمه ی همه ی ایناها باور هست باور به خودمون...شناخت خودمون
و شناخت تکمیل بشه مطمئن باش دیگه نه تقلید خواهیم کرد نه خودکشی و نه خودمون رو گول خواهیم زد.....

وسعت دیوارهای زندگیمونو به دورترین نقاط سوق بدیم تا ذهنمون آزادتر عمل کنه....

به نظرم مردن بهتر که نیست هیچ بهتر از هر چی بهتره.!!
بله در صورتی که اعتقادت فکرت زندگیت طوری باشه که واقعن خودت میخایش.این زمانه که ادم از خودش از باورش از زندگی کردنش خوشش میاد.نه اینکه تو عروسکی باشی دست بقیه که باید ببینی اونا چی میگن اونا تایید میکنن کارتو یا نه اونا ..فقط من اینطوری نیستم اکثرن ادمای دورو برم و میبینم همشون همینجورین.کسی رو نمیبینم که ازاد واسه خودش زندگی کنه.
اگرم میگم نمیشه جوری که میخای زندگی کنی راست میگم چون فقط و فقط خودت نیستی.ما مثل خارجیا نیستیم 18 سالمون که شد بریم پی زندگیمون.
یکم که فکر میکنم یبینم که زندگی واقعن بیخوده.مرگ تدریجی...خودمونو سرگرم میکنیم گول میزنیم میریم تفریح میریم سر کار میریم نمیدونم کجا...خب که چی!!
این همه ادم اومدن و مردن و رفتن چی شدن...
 

M.A777

عضو جدید
کاربر ممتاز

به نظرم مردن بهتر که نیست هیچ بهتر از هر چی بهتره.!!
بله در صورتی که اعتقادت فکرت زندگیت طوری باشه که واقعن خودت میخایش.این زمانه که ادم از خودش از باورش از زندگی کردنش خوشش میاد.نه اینکه تو عروسکی باشی دست بقیه که باید ببینی اونا چی میگن اونا تایید میکنن کارتو یا نه اونا ..فقط من اینطوری نیستم اکثرن ادمای دورو برم و میبینم همشون همینجورین.کسی رو نمیبینم که ازاد واسه خودش زندگی کنه.
اگرم میگم نمیشه جوری که میخای زندگی کنی راست میگم چون فقط و فقط خودت نیستی.ما مثل خارجیا نیستیم 18 سالمون که شد بریم پی زندگیمون.
یکم که فکر میکنم یبینم که زندگی واقعن بیخوده.مرگ تدریجی...خودمونو سرگرم میکنیم گول میزنیم میریم تفریح میریم سر کار میریم نمیدونم کجا...خب که چی!!
این همه ادم اومدن و مردن و رفتن چی شدن...
پاک کردن صورت مسئله،از ضعف ـیه که بخاطر ناتوانی در حلش،بوجود میاد.

اومدی این دنیا،دیگه اومدی،حالا میتونی حلش کنی؟ یا یک بازنده ای؟ بازنده کسیه که بدون اینکه صدای تیر رو بشنوه،همون موقع منصرف بشه و بگه نمیخوام.ولی تمامی کسانیکه به خط پایان رسیدن حداقل یک مقامی رو بدست آوردن!ولی اونیکه انصراف داد.......

من میگم تلاش کن در راه مستقل شدن،در راه متوصل شدن به خودت!متکی شدن به خود.این یعنی زندگی کردن یعنی پیشرفت.کارت به خارجیا مارجیا نباشه اونا هم تجربه ی سختی زندگی امثال تورو نداشتن هیچکس رو جای کسی دیگه نزار ما یه مدل تجربه داریم فولانی ها هم یه مدل دیگه این دلیل نمیشه اونا آدم ترن یا ما بدبخت تریم.

اصولن اعتقاد پیدا کردم که خوشبختی رو انسان میسازه.به قول یکی که میگفت شما اگر فقیر بدنیا اومدی،تقصیر خودت نیست،ولی اگر فقیر بمیری.تقصیر خودته.

نگران نباش،محکم و قرص،اهدافی که دوست داری رو مثل بولدوزر با قدرت ولی آروم انجام بده.راه ها رو بشکن و ببر جلو همونطور که خودت دوست داری.به نظرات دیگران اهمیت بده ولی نگذار دیگران مسلط و کنترل کننده ی تمامی اعتقادات و اهدافت باشن.دوست و خانواده مهم و خوب و دوست داشتنی هستند بله،ولی این زندگی مال توئه،به همون منوال که خودت ترجیح میدی، ببرشو جلو.اول هم از کارهایی شروع کن که استرس کمتر و توجهات کمتری رو نسبت بهت جلب میکنن.مثلا در مورد تو،با رانندگی شروع کن،سعی کن توی رانندگی مستقل بشی.اگر شدی،خب حالا آروم آروم استقلال (مثلا میگم) مالی پیدا کن.بعد استقلال مکانی یعنی برو واسه خودت زندگی کن.
اینها مثال هستن فقط میخوام بهت بگم آروم ولی محکم و بولدوزر مانند،شروع کن به "تبدیل به خودت شدن"
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
پاک کردن صورت مسئله،از ضعف ـیه که بخاطر ناتوانی در حلش،بوجود میاد.

اومدی این دنیا،دیگه اومدی،حالا میتونی حلش کنی؟ یا یک بازنده ای؟ بازنده کسیه که بدون اینکه صدای تیر رو بشنوه،همون موقع منصرف بشه و بگه نمیخوام.ولی تمامی کسانیکه به خط پایان رسیدن حداقل یک مقامی رو بدست آوردن!ولی اونیکه انصراف داد.......

من میگم تلاش کن در راه مستقل شدن،در راه متوصل شدن به خودت!متکی شدن به خود.این یعنی زندگی کردن یعنی پیشرفت.کارت به خارجیا مارجیا نباشه اونا هم تجربه ی سختی زندگی امثال تورو نداشتن هیچکس رو جای کسی دیگه نزار ما یه مدل تجربه داریم فولانی ها هم یه مدل دیگه این دلیل نمیشه اونا آدم ترن یا ما بدبخت تریم.

اصولن اعتقاد پیدا کردم که خوشبختی رو انسان میسازه.به قول یکی که میگفت شما اگر فقیر بدنیا اومدی،تقصیر خودت نیست،ولی اگر فقیر بمیری.تقصیر خودته.

نگران نباش،محکم و قرص،اهدافی که دوست داری رو مثل بولدوزر با قدرت ولی آروم انجام بده.راه ها رو بشکن و ببر جلو همونطور که خودت دوست داری.به نظرات دیگران اهمیت بده ولی نگذار دیگران مسلط و کنترل کننده ی تمامی اعتقادات و اهدافت باشن.دوست و خانواده مهم و خوب و دوست داشتنی هستند بله،ولی این زندگی مال توئه،به همون منوال که خودت ترجیح میدی، ببرشو جلو.اول هم از کارهایی شروع کن که استرس کمتر و توجهات کمتری رو نسبت بهت جلب میکنن.مثلا در مورد تو،با رانندگی شروع کن،سعی کن توی رانندگی مستقل بشی.اگر شدی،خب حالا آروم آروم استقلال (مثلا میگم) مالی پیدا کن.بعد استقلال مکانی یعنی برو واسه خودت زندگی کن.
اینها مثال هستن فقط میخوام بهت بگم آروم ولی محکم و بولدوزر مانند،شروع کن به "تبدیل به خودت شدن"

زیبا بود ولی ولی توش زیاد داشت!
یعنی تو جوابی که من میخاستم بت بدم ولی داشت ولی نمیگم...
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
برو بخواب دیوونه شدی میخوای مارو هم دیوانه کنی :D
ببین دنیا به کجا رسیده که اتی،حرف فلسفی میزنه،شعر کپی میکنه،امضا عوض میکنه!! I'm Speach Less !


تو جدی نگیر حالم خوب نیس!!خخخخ
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه باید خودمان را گول بزنیم !...
ما همه ی مان تنهاییم . نباید گول خورد ، زندگی یک زندان است . زندان های گوناگون . ولی بعضی ها به دیوار زندان صورت می کشند و با آن خودشان را سرگرم می کنند . بعضی ها می خواهند فرار بکنند ، دستشان را بیهوده زخم می کنند . و بعضی ها هم ماتم می گیرند . ولی اصل کار اینست که باید خودمان را گول بزنیم ، همیشه باید خودمان را گول بزنیم ، ولی وقتی می آید که ادم از گول زدن خودش هم خسته می شود ...
به نظرم امروز زبانم در اختیارم نیست ، چون سالهاست که بجز خودم با کس دیگری حرف نزده ام و حالا حرارت تازه ای در خودم حس می کنم...

داستان گجسته دژ (صادق هدایت)

من به این نتیجه رسیدم.
حالا مثل صادق هدایت باید خودمو بکشم؟

فقط این حرارت تازه ای در خودم حس میکنم یعنی چی؟!

قبل از اینکه خودتو بکشی یه سر بیا شمال :w07::w01:
دمت گرم! :دی
 
آخرین ویرایش:

انیشتن

عضو جدید
ميگن عشق اول مهمه!!!
ولى بيشتر که آدم فکر ميکنه,
ميبينه از اون مهمتر عشق دومه,
عشق دوم وقتى مياد که براى اولين بار قلب آدم شکسته...
نفس آدم گرفته شده...
اميد هاى آدم از بين رفته...
که آدم فهميده همه ى عشق ها تا ابد نميمونن,
حتى وقتى آدم فکر ميکرده,
اميدواربوده (عشق دوم وقتى مياد که اعتماد آدم
ديگه صد در صد نيست...)
هميشه فاصله يکم بيشتر نگه داشته ميشه..
هميشه آدم يکم مواظب تره..
هميشه باورها يکم بيشتر زمان ميبره..
عشق دوم وقتى مياد:
که همه ى تصويرهاى ذهنى آدم از\"عشق\"
در يک نفر خلاصه ميشده و تمام..
ميدونين تو عاشق شدن هر چى آگاهى ميره بالا سخت تره..
هر چى ديده باشى و شنيده باشى و
تجربه کرده باشى, از سادگيت کم ميشه و ميدونى دلتو بايد
دودستى بچسبى و به هر کسى ندى...
کم کم آدم تشخيص ميده, واقعى رو از الکى, سطحى رو از جدى,
گذرا رو از موندگار...
((به عشق دوم بايد خيلى تبريک گفت...
بايد دستش و گرفت و فشرد
و بهش مدال تقدير داد...)) چون زمانى تو دل آدم جا گرفت
که آدم فکر ميکرد, مطمئن بود, شک نداشت..
که ديگه هرگز عاشق نميشه...
 

soha.soha

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه باید خودمان را گول بزنیم !...
ما همه ی مان تنهاییم . نباید گول خورد ، زندگی یک زندان است . زندان های گوناگون . ولی بعضی ها به دیوار زندان صورت می کشند و با آن خودشان را سرگرم می کنند . بعضی ها می خواهند فرار بکنند ، دستشان را بیهوده زخم می کنند . و بعضی ها هم ماتم می گیرند . ولی اصل کار اینست که باید خودمان را گول بزنیم ، همیشه باید خودمان را گول بزنیم ، ولی وقتی می آید که ادم از گول زدن خودش هم خسته می شود ...
به نظرم امروز زبانم در اختیارم نیست ، چون سالهاست که بجز خودم با کس دیگری حرف نزده ام و حالا حرارت تازه ای در خودم حس می کنم...

داستان گجسته دژ (صادق هدایت)

من به این نتیجه رسیدم.
حالا مثل صادق هدایت باید خودمو بکشم؟

فقط این حرارت تازه ای در خودم حس میکنم یعنی چی؟!
منظورش اینه که یک گول جدید و متفاوت داره درون خودش پدید میاد
شما هم لازم نیس خودکشی کنی یه گول جذاب برای خودت طراحی کن
 

سیّد

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پاسپورتتونو بردارید برید 2 تا کشور رو ببینید عشق و عاشقی از سرتون میپره !!!! عشق اول و دوم و ... همش شعر و وِره
 

ELnur

عضو جدید
کاربر ممتاز

به نظرم مردن بهتر که نیست هیچ بهتر از هر چی بهتره.!!
بله در صورتی که اعتقادت فکرت زندگیت طوری باشه که واقعن خودت میخایش.این زمانه که ادم از خودش از باورش از زندگی کردنش خوشش میاد.نه اینکه تو عروسکی باشی دست بقیه که باید ببینی اونا چی میگن اونا تایید میکنن کارتو یا نه اونا ..فقط من اینطوری نیستم اکثرن ادمای دورو برم و میبینم همشون همینجورین.کسی رو نمیبینم که ازاد واسه خودش زندگی کنه.
اگرم میگم نمیشه جوری که میخای زندگی کنی راست میگم چون فقط و فقط خودت نیستی.ما مثل خارجیا نیستیم 18 سالمون که شد بریم پی زندگیمون.
یکم که فکر میکنم یبینم که زندگی واقعن بیخوده.مرگ تدریجی...خودمونو سرگرم میکنیم گول میزنیم میریم تفریح میریم سر کار میریم نمیدونم کجا...خب که چی!!
این همه ادم اومدن و مردن و رفتن چی شدن...
هرچیزی تو این دنیا نسبی هست به نظر من رسیدن به مطلق محض امکان پذیر نیست چون مطلق محض اخرشه ته خط...حتی شناخت انسان-طرز زندگیش هم نسبی هست از کوچکترین اتفاق بگیر تا بزرگترینش مثال میزنم من بهت میگم فلانی خوشگله تو میگی نهههه اصلا خوب نیست یا همین تو تشخیص رنگا هرکسی به یه نسبتی جواب میده...تو طرز زندگیتو خودت باید مشخص کنی اما نمیتونی مطلق هرکاری دوس داری انجام بدی اینم نسبی هست یه جایی هست تو 10درصد خودت باشی 90 درصد حرف مردم و یه جایی هست تو 70درصد خودت باشی و 20درصد مردم و 10درصد مابقی چیزا....نمیتویم بگیم همه مون اسیر هستیم یا تو نافهمی فهم و تقلید زندگی میکنیم به میزان درک خودت به میزان خواست خودت میتونی خودت باشی گفتن اینکه نه نمیشه و نیست جز ناامیدی و فرار از واقعیت معنای دیگری نداره من و تو همه باید با ترسهامون مقابله کنیم تا بتونیم چیزی باشیم که میخوایم تا زمانیکه با واقعیتهای زندگی روبه رو نشیم و تو ذهنمون ترس رخنه کنه زندگی نامفهوم و بی معنی خواهد بود....

آره ما مثل خارجیا نیستیم اما این حرفایی که زدی مختص مردم اینجا نیست هر انسانی یه جایی تو زندگیش ممکنه به نتایجی که تو گفتی برسه مهم نتیجه ی نهایی هستش....ببین ما نمیتونیم فقط خودمون باشیم اصلا آدم فلسفه ی و.جودیش چیه؟تنهایی هست؟در نظر گرفتن افرادی مث پدر مادر گیر کردن نیست معنیش این نیست که نمیتونی خودت باشی و برا خودت زندگی کنی....اینجا باید بدونی خواستت از زندگی چیه؟هدفت چیه؟حرفایی که میزنی کمیت زندگی رو نشون میده من میگم یه جایی هست طرف 30سال زندگی میکنه بار معنایی زندگیش و کیفیت عمرش برابری میکنه با 1000سال یه جایی هم هست طرف 100سال زندگی میکنه میشه همینی که تو گفتی بزرگ میشه بچه دار میشه کار میکنه و میمیره وسطش یه لذتهای کوچیکی هم از زندگی میبره....

این آدم معنی زندگی رو درست درک نکرده نه اینکه نداند 100البته که دونسته اما وسعت نگاهشو تو همون محدوده حفظ کرده و فراتر نبرده...بحث همینه که مث اون همه آدمی که اومدن و رفتن و مردن نباشیم هستن آدمایی که زندگیشون اگرچه کمیت کمی دااشته اما کیفتیش بی نظیر بوده تو باید بفهمی چی از زندگی میخوای؟و باید قبل اون به خود شناسی برسی و متوجه بشی که خواست تو بهترین نتیجه رو در بر خواهد داشت.....

زندگی رابطه ی مستقیمی با درک و فهم ما داره.....راحت به دنیا نیامدیم که راحت از دنیا بریم بدونیم که هرکسی برای کاری خلق شده و این وسط معدود هستن کسایی که کار خودشونو به نحو احسن انجام میدن....ورای دین و دنیا حرف زدم طوری زندگی کنیم که خودمون از خودمون راضی باشیم وقتی گفتن وقت مردن نگیم فلان کار مونده سربلند بمیریم و این فقط از دست من آدم برمیاد...
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
قبل از اینکه خودتو بکشی یه سر بیا شمال :w07::w01:
دمت گرم! :دی
بیام چیکار؟:D
منظورش اینه که یک گول جدید و متفاوت داره درون خودش پدید میاد
شما هم لازم نیس خودکشی کنی یه گول جذاب برای خودت طراحی کن
خودکشی؟:cry:
چراتشو ندارم..شما یه دونه واسه من طراحی کن!!

لازم نیست خودکشی کنیم خودش سر وقت میاد سراغمون
ولی میشه وقتشو خودمونم تعیین کنیم!
هرچیزی تو این دنیا نسبی هست به نظر من رسیدن به مطلق محض امکان پذیر نیست چون مطلق محض اخرشه ته خط...حتی شناخت انسان-طرز زندگیش هم نسبی هست از کوچکترین اتفاق بگیر تا بزرگترینش مثال میزنم من بهت میگم فلانی خوشگله تو میگی نهههه اصلا خوب نیست یا همین تو تشخیص رنگا هرکسی به یه نسبتی جواب میده...تو طرز زندگیتو خودت باید مشخص کنی اما نمیتونی مطلق هرکاری دوس داری انجام بدی اینم نسبی هست یه جایی هست تو 10درصد خودت باشی 90 درصد حرف مردم و یه جایی هست تو 70درصد خودت باشی و 20درصد مردم و 10درصد مابقی چیزا....نمیتویم بگیم همه مون اسیر هستیم یا تو نافهمی فهم و تقلید زندگی میکنیم به میزان درک خودت به میزان خواست خودت میتونی خودت باشی گفتن اینکه نه نمیشه و نیست جز ناامیدی و فرار از واقعیت معنای دیگری نداره من و تو همه باید با ترسهامون مقابله کنیم تا بتونیم چیزی باشیم که میخوایم تا زمانیکه با واقعیتهای زندگی روبه رو نشیم و تو ذهنمون ترس رخنه کنه زندگی نامفهوم و بی معنی خواهد بود....

آره ما مثل خارجیا نیستیم اما این حرفایی که زدی مختص مردم اینجا نیست هر انسانی یه جایی تو زندگیش ممکنه به نتایجی که تو گفتی برسه مهم نتیجه ی نهایی هستش....ببین ما نمیتونیم فقط خودمون باشیم اصلا آدم فلسفه ی و.جودیش چیه؟تنهایی هست؟در نظر گرفتن افرادی مث پدر مادر گیر کردن نیست معنیش این نیست که نمیتونی خودت باشی و برا خودت زندگی کنی....اینجا باید بدونی خواستت از زندگی چیه؟هدفت چیه؟حرفایی که میزنی کمیت زندگی رو نشون میده من میگم یه جایی هست طرف 30سال زندگی میکنه بار معنایی زندگیش و کیفیت عمرش برابری میکنه با 1000سال یه جایی هم هست طرف 100سال زندگی میکنه میشه همینی که تو گفتی بزرگ میشه بچه دار میشه کار میکنه و میمیره وسطش یه لذتهای کوچیکی هم از زندگی میبره....

این آدم معنی زندگی رو درست درک نکرده نه اینکه نداند 100البته که دونسته اما وسعت نگاهشو تو همون محدوده حفظ کرده و فراتر نبرده...بحث همینه که مث اون همه آدمی که اومدن و رفتن و مردن نباشیم هستن آدمایی که زندگیشون اگرچه کمیت کمی دااشته اما کیفتیش بی نظیر بوده تو باید بفهمی چی از زندگی میخوای؟و باید قبل اون به خود شناسی برسی و متوجه بشی که خواست تو بهترین نتیجه رو در بر خواهد داشت.....

زندگی رابطه ی مستقیمی با درک و فهم ما داره.....راحت به دنیا نیامدیم که راحت از دنیا بریم بدونیم که هرکسی برای کاری خلق شده و این وسط معدود هستن کسایی که کار خودشونو به نحو احسن انجام میدن....ورای دین و دنیا حرف زدم طوری زندگی کنیم که خودمون از خودمون راضی باشیم وقتی گفتن وقت مردن نگیم فلان کار مونده سربلند بمیریم و این فقط از دست من آدم برمیاد...

اوکی من حرفاتو قبول میکنم ولی از حرف تا عمل هزاران فرسخ راهه!!
حرف زدن راحته..
 

ELnur

عضو جدید
کاربر ممتاز
اوکی من حرفاتو قبول میکنم ولی از حرف تا عمل هزاران فرسخ راهه!!
حرف زدن راحته..

هر عملی مقدمه ای داره و یکی از مقدمه هاش حرف هست حرف اگر منجر به عمل نشه باد هواس:)
مطمئن باش تا حدودی عمل کردم که دارم راحت حرف میزنم :)
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر عملی مقدمه ای داره و یکی از مقدمه هاش حرف هست حرف اگر منجر به عمل نشه باد هواس:)
مطمئن باش تا حدودی عمل کردم که دارم راحت حرف میزنم :)

من شمارو نگفتم خودمو گفتم:question:
 
بالا