هفته نامه مهدویت

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
2. محبت به امام زمان‏عليه السلام‏
وظيفه ديگرى كه منتظران آن حضرت دارند اين است كه بايد دوستى و محبت امام عصر (عج) را در خود ايجاد كنند و آن را افزايش دهند. بديهى است تا انسان از ميهمان خويش خوشش نيايد و نسبت به او محبت نداشته باشد - هر چند هم كه او رابشناسد - نمى‏تواند واقعاً منتظر آمدن او باشد؛ اگر انسان از ميهمان خود بدش بيايد، چگونه مى‏تواند منتظر قدم او باشد و خود را براى پذيرايى از او آماده كند. پس تا محبت به امام زمان(عج) در وجود كسى شكل نگرفته و شعله‏ور نشده باشد، او نمى‏تواند به وظايف منتظران واقعى عمل نمايد. محبت به امام زمان(عج) وظيفه‏اى است كه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله نيز به دستور خدا از ما خواسته است؛ آنجا كه در قرآن كريم مى‏فرمايد: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏»؛ سوره شورى: آيه 23
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
شناخت امام زمان‏عليه السلام دو گونه است:
1. شناخت تاريخى وجود آن حضرت؛ مانند اينكه او امام دوازدهم است و تاريخ ولادتش در چه سالى است و مانند آن.
2. شناخت مقام نورانيت آن حضرت؛ كه اين شناخت كار هر كسى نيست و ظرفيت و لياقت زيادى مى‏خواهد. در حقيقت، اصحاب خاص امام زمان‏عليه السلام كسانى‏اند كه آن حضرت را به مقام نورانيت شناخته‏اند.
براى آگاهى از مقام عظيم امامت خواندن زيارت جامعه كبيره و تأمل در معانى عميق آن توصيه مى‏شود.
همچنين خواندن كتب معتبرى كه در مورد امام زمان‏عليه السلام نوشته شده است مى‏تواند انسان را تا حدى به مقام و عظمت آن حضرت آشنا سازد
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
1. معرفت:
اولين شرط انتظار معرفت است؛ تا انسان ميهمان خود را نشناسد و از خصوصيات خوب او مطلع نباشد، منتظر او نخواهد شد. تنها هنگامى انسان در انتظار كسى مى‏نشيند كه او را خوب بشناسد، اما اگر انسان كسى را نشناسد و بداند كه آن شخص خواهد آمد، برايش اهميتى نخواهد داشت و منتظر او نخواهد ماند. در مورد انتظار امام زمان(عج) هم چنين است. كسانى كه آن حضرت را نمى‏شناسند (مانند كفار و يا اهل اديان ديگر)، هرگز انتظار او را نمى‏كشند؛ اما كسانى كه او را مى‏شناسند و ارزش و مقام او را مى‏دانند، منتظر او مى‏مانند.
كسانى كه امام زمان را نمى‏شناسند - اگر چه به ظاهر مسلمان باشند - چنانچه در اين حال بميرند در حال جاهليت از دنيا رفته‏اند؛ چنان‏كه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه و آله‏فرمود: «مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ ميتَةَ الْجاهِلِيَّةِ»؛ بحارالانوار: ج 32، ص 331. «هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مردن جاهليت از دنيا رفته است».
بنابراين اولين شرط انتظار، ايجاد معرفت در مورد امام زمان(عج) است و طبيعى است كه هر مقدار معرفت انسان نسبت به آن حضرت بيشتر باشد، ارزش او را بيشتر درك كرده و به عظمت او بيش از پيش پى خواهد برد و بيشتر تشنه وجود آن حضرت خواهد شد. در حالى كه افراد جاهل و ناآگاه به ارزش آن حضرت، هرگز احساس تشنگى و عطش نسبت به وجود مقدس ايشان نخواهند داشت و بدين جهت از زمره منتظران بيرون هستند!
وصل خورشيد به شب پره اعمى نرسد
كه در اين آينه صاحب‏نظران حيرانند
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
2. محبت به امام زمان‏عليه السلام‏
وظيفه ديگرى كه منتظران آن حضرت دارند اين است كه بايد دوستى و محبت امام عصر (عج) را در خود ايجاد كنند و آن را افزايش دهند. بديهى است تا انسان از ميهمان خويش خوشش نيايد و نسبت به او محبت نداشته باشد - هر چند هم كه او رابشناسد - نمى‏تواند واقعاً منتظر آمدن او باشد؛ اگر انسان از ميهمان خود بدش بيايد، چگونه مى‏تواند منتظر قدم او باشد و خود را براى پذيرايى از او آماده كند. پس تا محبت به امام زمان(عج) در وجود كسى شكل نگرفته و شعله‏ور نشده باشد، او نمى‏تواند به وظايف منتظران واقعى عمل نمايد. محبت به امام زمان(عج) وظيفه‏اى است كه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله نيز به دستور خدا از ما خواسته است؛ آنجا كه در قرآن كريم مى‏فرمايد: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏»؛ سوره شورى: آيه 23.
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
3. ايجاد سنخيت با امام زمان‏عليه السلام‏
منتظران واقعى وضعيت روحى و فكرى و عملى خود را به گونه‏اى سامان مى‏دهند كه سنخيت كاملى با امام زمان‏عليه السلام داشته باشند. آيا مى‏توان منتظر قدوم كسى بود؛ ولى با او مشابهت و سنخيت نداشت؟ آيا مى‏توان محبت كسى را داشت، اما با او هيچ سنخيت و مشابهتى نداشت؟ ايجاد سنخيت با امام زمان از طريق تقويت ايمان و تقوا و فضايل اخلاقى و درجات معنوى حاصل مى‏شود. تنها در اين صورت است كه مى‏توان ادعاى محبت به آن حضرت را داشت. در صورتى كه انسان رفتارش مطابق ميل امام زمان(عج) باشد، شعله محبت او در دلش زبانه خواهد كشيد و عشق آن حضرت او را به فرياد خواهد آورد و دورى‏اش را بر او سخت و ناگوار خواهد ساخت.
طبيعى است كه هر چقدر سنخيت با ولى عصر(عج) بيشتر باشد، محبت آن حضرت به انسان بيشتر خواهد شد و محبت انسان نيز به آن حضرت افزون‏تر خواهد گشت. پس منتظر واقعى بايد سعى كند تمام وظايف دينى و احكام الهى را انجام دهد.
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
4. ارتباط با منتظران ديگر
منتظر امام زمان(عج) مى‏داند كه برنامه آن حضرت يك برنامه جهانى است و بايد ياوران زيادى داشته باشد تا حركتش پيروز شود. بنابراين به فكر گسترش ياران و منتظران آن حضرت بوده و با ارتباط با آنها، به تقويت روحيات ايمانى خود و ديگران خواهد پرداخت تا بر اساس دستور قرآنى A}«تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏»{A؛ V}سوره مائده‏{V به كمك مؤمنان منتظر، خود را آماده ظهور حضرت نمايد.
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
5. دعا براى تسريع در ظهور امام زمان‏عليه السلام
منتظر واقعى هر لحظه انتظار محبوب را مى‏كشد و از خدا مى‏خواهد كه هر چه زودتر او را برساند. بنابراين دعاى فراوان براى فرج آن حضرت از وظايف هميشگى منتظران حضرتش مى‏باشد. دعا براى تسريع در فرج امام زمان(عج)، به وسيله آن حضرت نيز توصيه شده است.
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
6. ياد فراوان حضرت
ياد كردن از محبوب، عادت ديرينه منتظران عاشقى است كه چندى منتظر محبوب خويش هستند؛ اما نتوانسته‏اند پس از مدت‏ها انتظار او را ببينند و حال خود را دست كم با ياد او و نام او آرام مى‏كنند. به ياد آوردن امام عصر(عج) و عنايت او به شيعيان با ذكر احاديث، كرامات، مقام و عنايت امام به شيعيان، وظيفه ديگرى است كه منتظران واقعى احساس مى‏كنند و بدين طريق همواره نام و ياد آن حضرت را زنده نگه مى‏دارند.
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
7. دادن صدقه‏
براى سلامتى آن عزيز و يا هديه نمودن ثواب‏هايى به حضرت مهدى(عج)، كه خود، موجب قبولى هر چه بيشتر اعمال است.
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
8. اميدوارى
بر قيام و انقلاب آن يوسف زهرا عليها السلام و اميد دادن به ديگران.
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
جاد آمادگى دائم رزمى براى ظهور حضرت
چنان‏كه در روايت آمده است: «ليعدن احدكم لخروج القائم و لو سهما»؛ بحارالانوار، ج 52، ص 366، ح 146. هر يك از شما براى قيام قائم(عج) بايد آماده گردد هر چند با تهيه يك تير باشد.
از اين رو شركت در بسيج يكى از وظايف منتظران است.

10. محزون بودن‏ به علت محروم بودن از زيارت آن وجود مبارك؛ «عزيز على ان ارى الخلق و لاترى و لا اسمع لك حسيسا و لا نجوى...»؛ دعاى ندبه. بر من گران است كه خلق را ببينم و تو ديده نشوى و سخن آشكار و پنهان تو را نشنوم.

11. اصلاح جامعه‏
فرج يعنى، نصرت، پيروزى، گشايش و مقصود، پيروزى حكومت عدل علوى بر حكومت‏هاى كفر و شرك و بيداد است؛ بنابراين انتظار فرج، يعنى انتظار تحقق‏يافتن اين آرمان بزرگ و جهانى و منتظر حقيقى كسى است كه در حقيقت خواهان تشكيل چنين حكومتى باشد و اين خواسته آن گاه جدى و راست است كه شخص منتظر، عامل به عدل و گريزان از ستم و تباهى باشد؛ و گرنه انتظار فرج در حد يك ادعا و شعار بى محتوا باقى خواهد بود. ازاين‏رو در روايات آمده است كه انتظار فرج خود فرج است؛ زيرا كسى كه حقيقتاً منتظر فرج و ظهور حجت خدا و تأسيس حكومت عدل گستر او است، زندگى خود را بر پايه عدل و داد استوار مى‏سازد و او انسانى است كه حضور و غيبت امام در نحوه رفتار و سير و سلوكش تفاوتى ندارد و قبل از تشكيل حكومت عدل او، چنين حكومتى را در زندگى خود پايدار ساخته است. بنابراين انتظار فرج حقيقى، ريشه در معرفت به حق و عدل و ايمان و عشق به آن دارد و آثار آن نيز در عمل نمايان مى‏گردد و چنين حقيقت اصيل و عميقى، با لفظ و شعار به دست نمى‏آيد و با بى تفاوتى و بى اعتنايى نسبت به مقدسات دينى و رسالت‏هاى انسانى در تعارض و تناقض است
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
ظار فرج يعنى:
الف. معرفت امام معصوم و عادل و پيشواى‏فضيلت؛
ب. ايمان به امامت و قيادت رهبرى الهى و عدالت پيشه؛
ج. عشق به عدالت وارزش‏هاى انسانى؛
ه. اميد به آينده‏اى روشن و نويد بخش؛
ك. تلاش براى برقرارى حكومتى عدل پيشه و عدل گستر؛
ح. رعايت موازين و قوانين دينى و اخلاقى؛
خ. داشتن روحيه تعهد و مسؤوليت‏پذيرى.
اين انتظار فرج است كه بهترين اعمال و بهترين عبادت است و چنين منتظرى، مقامى عالى دارد و هر گاه در زمان غيبت از دنيا برود، به منزله كسانى است كه پس از ظهور حضرت حجت(عج) زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهاد مى‏كنند
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
دآورى مهم:
درست است كه وظيفه ما تلاش براى ملاقات با امام زمان(عج) نيست و حتى بنا بر نظر بعضى از بزرگان، تحقق اين مسأله خيلى بعيد و نادر است و اگر هم ممكن باشد، براى امثال مقدس اردبيلى و علامه حلّى قابل تصور است؛ نه انسان هاى عادى هر چند مؤمن و خوب. ولي بحث ملاقات، نبايد با بحث ارتباط اشتباه شود؛ زيرا وظيفه ما ايجاد ارتباط با امام عصر(عج) است. منتظر امام زمان(عج) وقتى موفق به زيارت آن حضرت نمى‏شود، از طريق خواندن دعاى ندبه، زيارت آل ياسين، دعاى عهد، نماز امام زمان و نيز از طريق رفتن به مسجد جمكران، ارتباط خود را با آن حضرت حفظ مى‏نمايد و براى گره گشايى مادى و معنوى از ايشان به عنوان واسطه فيض الهى درخواست مى‏كند و خود را در محضر ايشان مى‏بيند.
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک روایت معروف درباره امام زمان (یک شبهه ، چند پاسخ)

یک روایت معروف درباره امام زمان (یک شبهه ، چند پاسخ)

[h=2]
یک روایت معروف درباره امام زمان
(یک شبهه ، چند
پاسخ)
[/h][h=2][/h][h=2]روایات ناظر به مهدی موعود و آخر الزمان از فریقین (شیعه و سنی) متواتر نقل شده است. از جمله این روایات (که با اختلافی اندک در بعضی کلمات آن) بسیار نقل شده، این روایت است:
لا يَذهَبُ الدُّنيَا حَتَّى يَبْعَثَ اللَّهُ رَجُلاً مِنْ أهْلِ بَيْتِي (يُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِي وَ اسْمُ أبِيهِ اسْمَ أبِي) يَمْلؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلاً كَما مُلِئتْ جَوْراً وَ ظُلْماً[1]

دنیا به پایان نمی رسد مگر اینکه خداوند مردی از خاندان مرا بر می انگیزاند (که همنام من است و نام پدر او همانند نام پدر من است)، او زمین را پر از عدل و داد می کند همانگونه که از ظلم و جور پر شده است.

[/h]
نکته ای که درباره این روایت معرکه آراء محدثین واقع شده، عبارت "إسْمُهُ اسْمِي وَ اسْمُ أبيهِ اسْمَ أبي" می باشد که در چند روایت نقل شده اما در روایات مشابه دیگر، این عبارت نیامده است.
چیزی که موجب شده این جمله جنجال برانگیز شود و حتی مستمسکی برای بعضی از اهل سنت قرار گیرد که بر روایات امام مهدی خرده گیرند، معنای آنست که می گوید: «نام پدر مهدی موعود، همانند نام پدر من است» و این معنا در ظاهر صحیح نمی باشد چون نام پدر امام زمان، حسن (امام حسن عسگری) است و نام پدر پیامبر اکرم، عبد الله است. بعضی از علمای اهل سنت با تمسک به این عبارت حدیث، بر این دسته از روایات خرده گرفته اند و آن را نشان کذب آنها دانسته اند و به خیال خود خواسته اند در روایات مربوط به مهدی موعود خدشه وارد نمایند.


محدثین بزرگوار شیعه و حتی برخی از محدثین اهل سنت، جوابهای مختلفی به این دسته از معترضین داده اند که بخشی از آنها در این نوشتار گزارش می شود. این بحث در کتب متعدد از جمله کتب ذیل مورد بررسی قرار گرفته و خوانندگان عزیز برای مطالعه بیشتر درباره این موضوع می توانند به آنها مراجعه نمایند:

1- معجم أحادیث الامام المهدی(ع)، ج1/ص 178

2- الاخبار الدخیلة، علامه شوشتری[2] / ص 229

3- بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 51/ ص 86 و 103

4- العمدة، یحیی بن حسن حلی[3] / ص 436

[h=2]
[/h]
جواب اجمالی


علامه مجلسی: أبیه مُصَحَّف از إبنی می باشد (یعنی روایت در اصل چنین بوده "إسم أبیه إسم إبنی" و بخاطر اشتباه راوی یا ناسخ کتاب، کلمه إبنی به صورت أبی نقل شده است) بنابر این معنای حدیث چنین می شود: نام پدر مهدی موعود (امام حسن عسکری) همانند نام فرزند من (امام حسن مجتبی) می باشد.

در زبان عربی لفظ اسم بر کنیه هم اطلاق می شود، لفظ أب نیز علاوه بر پدر بر جدّ پدری هم اطلاق می گردد بنابراین منظور از اسم در عبارت إسم أبیه، کنیه است و منظور از أبیه، جدّ پدری است نه خود پدر، بنابراین معنای حدیث چنین می شود: کنیه جدّ مهدی موعود، همانند نام پدر پیامبر اکرم (عبدالله) است؛ (لذا مقصود روایت اینست که مهدی موعود از نسل امام حسین (ع) است چون کنیه امام حسین، اباعبدالله است).

منظور این عبارت حدیث اینست که کنیه پدر مهدی موعود (یعنی امام حسن عسکری، أبو محمد است که) همانند کنیه پدر پیامبر اکرم (أبو محمد) می باشد.

علامه شوشتری: این قسمت از حدیث جعلی است و به روایت اضافه شده و انگیزه این جعل تطبیق یافتن این حدیث مشهور پیامبر است بر یکی از مدعیان نبوت ( محمد پسر منصور دوانیقی و یا محمد نفس زکیه که نام پدر هر دو عبدالله بوده است).
[h=2]
[/h]
جواب اجمالی


علامه مجلسی: أبیه مُصَحَّف از إبنی می باشد (یعنی روایت در اصل چنین بوده "إسم أبیه إسم إبنی" و بخاطر اشتباه راوی یا ناسخ کتاب، کلمه إبنی به صورت أبی نقل شده است) بنابر این معنای حدیث چنین می شود: نام پدر مهدی موعود (امام حسن عسکری) همانند نام فرزند من (امام حسن مجتبی) می باشد.

در زبان عربی لفظ اسم بر کنیه هم اطلاق می شود، لفظ أب نیز علاوه بر پدر بر جدّ پدری هم اطلاق می گردد بنابراین منظور از اسم در عبارت إسم أبیه، کنیه است و منظور از أبیه، جدّ پدری است نه خود پدر، بنابراین معنای حدیث چنین می شود: کنیه جدّ مهدی موعود، همانند نام پدر پیامبر اکرم (عبدالله) است؛ (لذا مقصود روایت اینست که مهدی موعود از نسل امام حسین (ع) است چون کنیه امام حسین، اباعبدالله است).

منظور این عبارت حدیث اینست که کنیه پدر مهدی موعود (یعنی امام حسن عسکری، أبو محمد است که) همانند کنیه پدر پیامبر اکرم (أبو محمد) می باشد.

علامه شوشتری: این قسمت از حدیث جعلی است و به روایت اضافه شده و انگیزه این جعل تطبیق یافتن این حدیث مشهور پیامبر است بر یکی از مدعیان نبوت ( محمد پسر منصور دوانیقی و یا محمد نفس زکیه که نام پدر هر دو عبدالله بوده است).
[h=2][/h]
[h=2][/h][h=2][/h][h=2][/h][h=2][/h]
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند شبهه در مورد امام زمان وپاسخ آنها

چند شبهه در مورد امام زمان وپاسخ آنها

عصر شیعه - آنچه در ذيل مي‌آيد، پاسخ آيت‌الله جوادي آملي به پرسش‌هايي پيرامون مهدويت است. . مسئله وجود مقدس امام زمان‏(عج) از نظر فلسفي چگونه توجيه مي‏شود؟ آيا دليل فلسفي بر اثبات وجود آن حضرت وجود دارد؟ درباره وجود مبارك حضرت حجّت‏(عج) «برهان عقلي بر امكان» اقامه مي‏شود؛ يعني بر اساس حكم عقل، ممكن است انسان كاملي عمر طولاني داشته باشد. ما به ديدن عمرهاي كوتاه عادت كرده‌ايم. اما اگر شخصي، از همه علل و عوامل طبيعي آگاه باشد و آنچه براي او سودمند است، فراهم كند و از آنچه براي او زيانبار است بپرهيزد، مي‏تواند عمر طولاني داشته باشد. اين مسئله خارق عادت است؛ نه خارق عقل. «معجزه» هم چيزي خارق عادت است، نه خارق عقل. علم نيز به چنين چيزي راه نيافته است، زيرا علم به امور عادي راه دارد؛ نه امور غير عادي. كرامت نيز در امور خلاف عادت جاري است.
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
2. حيات حضرت ولي عصر(عليه‌السلام) از نظر علمي چگونه توجيه مي‏شود؟ ول: حيات طولاني امام زمان(عليه‌السلام) بر خلاف عادت است، نه بر خلاف علّيّت؛ يعني به طور عادي كسي نمي‏تواند، هزار يا ده هزار سال زندگي كند؛ اما به صورت غير عادي (خرق عادت) اين كار ممكن است. دوم: اگر بدانيم انسان چيست و چه كسي بدن او را اداره مي‏كند، اصلاً اين پرسش براي ما مطرح نمي‏شود؛ براي مثال براي عرفا و حكماي بزرگ، اصلاً چنين پرسشهايي مطرح نمي‏شود. بنده زماني به دندانپزشك محترمي مراجعه كردم. او مي‏گفت دندانهاي بعضي صد سال سالم مي‏ماند و نمي‏پوسد؛ ولي اگر فولاد صد سال شب و روز كار كند، فرسوده مي‏شود. چون اگر فولاد و آهن فرسوده شود، ديگر چيزي جايگزين آن نمي‏شود؛ امّا دندان انسان هر روز عوض مي‏شود و هر روز سلولهاي جديدي جاي سلولهاي مرده و قديمي را مي‏گيرد. با اين توضيح، همه ذرات بدن در حركت و تعويض است و روح آدمي همه حركات اين ذرات را تحت كنترل دارد. حال اگر روح انسان كاملي، بر خلاف عادت (نظم عادي)، بهترين سلولها را جايگزين كند و دقيق‏ترين كنترلها را روي قسمتهاي مختلف بدن داشته باشد، يك انسان كامل مي‏تواند، ميليون‌ها سال زنده بماند (اين مطلبي است كه در علم پزشكي امروز به اثبات رسيده است). مُلاي رومي طي مثالي مي‏گويد: اگر شما روز يا شبي در كنار نهر رواني كه آب آن به آرامي در حركت است، بنشينيد و تصوير خورشيد يا ماه را در آن ببينيد، متوجه مي‏شويد كه صدها عكس مي‏آيد و مي‏رود و شما همچنان خيال مي‏كنيد كه ساعتها با عكس نخست روبه‏رو بوده‏ايد، در حالي كه آينه‏ها و عكسهاي متعدد، هر لحظه مي‏آمدند و مي‏رفتند. آب مبدَل شد در اين جو چند بار ...... عكس ماه و عكس اختر برقرار اين بزرگوار در جاي ديگر مي‏گويد: اي برادر تو همان انديشه‏اي ............. ما بقي تو استخوان و ريشه‏اي بنابراين، اگر كسي روح و سلطه آن بر بدن خود را بشناسد، و سَيَلان، حركات و تعويض ذرات بدن را تحت كنترل روح بداند و نيز كمي با حكمت و عرفان آشنا شود، اين اشكال كه چگونه يك انسان مي‏تواند يك يا دو ميليون سال يا بيشتر بماند، براي او مطرح نمي‏شود. اگر پيوند روح با خالق جهان هستي به اندازه‏اي بود كه قدرت خاصي ما فوق قدرت افراد عادي يافت، مي‏تواند همان طور كه بدن خود را مي‏گرداند، خارج از بدن خود را هم اداره كند، زيرا خارج از روح او هم حكم بدن او را دارد. وجود مبارك اميرمؤمنان(ع) در خطبه قاصعه نهج‏البلاغه مي‏فرمايد: من در حضور پيامبر اكرم‏صلي الله عليه و آله و سلم بودم كه مشركان حجاز به پيامبر اكرم‏صلي الله عليه و آله و سلم گفتند، اگر تو پيامبري معجزه‏اي (حسّي) بياور تا تو را بپذيريم. آنگاه گفتند: دستور بده نيمي از درختي كه روبروي تو است، از نيمه ديگر جدا شود و به حضور تو بيايد. حضرت فرمود: اگر اين كار را انجام بدهم، ايمان مي‏آوريد؟ گفتند: بلي. حضرت علي(عليه‌السلام) در ادامه مي‏فرمايد: من ديدم كه اين درخت دو نيم شد و نيمي از آن در جاي خود ايستاد و نيم ديگر حركت كرد و جلو آمد، به طوري كه شاخه‏هاي آن روي دوش ما قرار گرفت. مشركان گفتند: دستور بده نيمه ديگر آن هم از جاي خود حركت كند و نزد تو بيايد. پيامبر اكرم‏صلي الله عليه و آله و سلم اين كار را هم انجام دادند. بعد گفتند: دستور بده دو نيمه درخت به هم متصل شود و در جاي اول قرار گيرد؛ با اين همه، مشركين باز هم ايمان نياوردند. همه كرامات محال عادي هستند؛ نه محال عقلي كه محال عقلي (مانند 2×2=5) كرامت يا اعجازبردار نيست؛ به هر حال، حيات حضرت ولي‏عصر(عج) محال عادي است؛ نه محال عقلي. 3. دليل قرآني وجود حضرت حُجّت (عج) چيست؟ مرحوم كليني (رضوان اللّه عليه) در كتاب شريف كافي طي بابي از ائمه(عليهم‌السلام) نقل كرده است كه به سوره قدر احتجاج كنيد، زيرا در سوره قدر آمده است، هر سال ليلة القدري دارد و فرشتگان در شب قدر، هر سال با همراهي روح (جبرئيل سلام اللّه عليه)، همه احكام و امور را به زمين نازل مي‏كنند. وقتي فرشتگان احكام و امور را به زمين مي‏آورند، بايد آن را به كسي بسپارند، چون افراد عادي نمي‏توانند ميزبان فرشتگان باشند و احكام صادره را تحويل بگيرند، پس تنها كسي كه در روي زمين مهمان‏دار فرشتگان و تحويل گيرنده اين امور و مقدّرات است، وجود مبارك ولي عصر(عليه‌السلام) است، بنابراين با توجه به رواياتي كه مرحوم كليني نقل كرد، از نظر قرآن، در شب قدر كه همه فرشتگان به همراهي جبرئيل(سلام اللّه عليه) يا روح، مقدّرات امور را نازل مي‏كنند، بايد آن را به كسي بسپارند و به او گزارش بدهند؛ گيرنده اين امور وجود مبارك ولي عصر(ارواحنا فداه) است. 4. چگونه مي‏توان امام زمان‏(عج) را شناخت؟ شناخت بر دو قسم است: «شناخت تاريخي» و «شناخت واقعي» كه از قسم نخست مهم‏تر است. مسئله مهم اين است كه ما آن حضرت را به حقيقت بشناسيم و ايشان نيز ما را ببيند؛ نه اينكه ما حضرت را ببينيم. در زمان پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم (كه مقامش از همه امامان بالاتر است) عده زيادي آن وجود مبارك را مي‏ديدند، اما خداي سبحان درباره آنها فرمود: «و تراهم ينظُرُون اِليك و هُم لايُبصرون»؛ آنها را مي‏بيني كه به تو مي‏نگرند؛ ولي تو را نمي‏بينند. اهل نظر هستند، اما اهل بصيرت نيستند. هنر اين است كه به گونه‏اي باشيم كه وجود مبارك امام زمان(عليه‌السلام) ما را ببينند. در قرآن كريم آمده است: خدا كه بر همه چيز بصير است، در روز قيامت به عده‏اي نگاه نمي‏كند: «ولايُكلّمهم اللّه و لاينظرُ اِليهم يومَ القيامةِ و لايزكّيهم» و نگاه تشريفي خود را نسبت به عده‏اي اعمال نمي‏كند. اگر ما در مسير صحيح حركت كنيم، آن حضرت ما را مي‏بيند.
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند سوال جالب درباره امام زمان(عج)!!! آیا امام زمان ع فرزند دارد؟؟ .2بعد از ظهور امام زمان میگن تمام مساجد.حسینیه ا و حتی کعبه را ویران میکند واز نو میسازد؟؟ .3چه کسی امام زمان را به شهادت میر ساند آیا آن را به شهادت میر سانند یا خیر؟؟ .4چه کسی آن را تغسیل و تدفین میکند؟؟ .5بعد از آن چه اتفاقاتی می افتد.؟؟ .6مرگ شیطان دست کیست؟؟
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
پاسخ: . دربارة این كه آیا حضرت مهدی(ع) زن و فرزندی دارد، نظر قاطعی نمی توان ارائه نمود. سه احتمال وجود دارد: الف. اساساً حضرت مهدی ازدواج نكرده است. ب. ازدواج كرده، ولی فرزندی ندارد. ج. ازدواج كرده و فرزند و نوه دارد. احتمال اوّل با استحباب ازدواج و این كه از سنّت های پیامبر اسلام ازدواج بوده، منافات دارد. احتمال دوّم كه اصل ازدواج را بپذیریم. بدون داشتن اولاد، عمل به سنّت پیامبر شده است، ولی این اشكال باقی است كه اگر قرار باشد حضرت همسری داشته باشد، یا باید همسرش مانند حضرت، عمرش طولانی باشد یا پس از مدتی بمیرد. احتمال سوم كه حضرت ازدواج كرده و اولاد داشته باشد، باید فرزندانش از هزار سال پیش تا كنون اطلاعی از اوضاع پدر یا پدربزرگ خود نداشته باشند یا اگر اطلاع داشته باشند، در جایگاهی دور از دسترس مردم زندگی كنند. برای اثبات و قطعیت هیچ كدام از احتمالات بالا دلیل متقنی در دست نیست.[مجلة، حوزه، ش 70 - 71، ص 54.] در دعاهایی كه دربارة امام زمان(عج) رسیده، به ذریه و نسل او اشاره شده است.
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
جواب سوال دوم: 2- در جواب سوال دوم هم باید عرض کنم که در روایات آمده است که حضرت مهدی( مسجدی را که یزیدبن معاویه بعد از شهادت امام حسین) بنا کرده خراب می کند و هر مسجدی را که برای خدا ساخته نشده ویران می سازد.(بحارالانوار، ج13، کتاب مهدی موعود ، ترجمه علی دوانی.) علامه مجلسی در ذیل این روایت می گوید : و بعلاوه در بعضی روایات آمده است که امام زمان( هنگام ظهور، مساجد و بعضی از اماکن دینی و غیردینی را خراب می کنند زیرا یا آنها را برخلاف شرع ساخته اند و یا در ملک غصبی و یا بر خلاف قبله مسجدی را ساخته اند که مردم از آن اطلاع نداشته اند، ولی چون امام از باطن هر چیزی مطلع هستند آن را ویران می کنند و بر اساس صحیح و مشروع تجدید بنا می کنند.
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
ب سوال سوم: .3دربارةنحوة مردن یا شهادت حضرت مهدی (عج) اختلاف هایی در روایات به چشم می‌‌‌‌ خورد. برخی از روایات می‌‌ گویند كه حضرت مدتی حكومت می‌‌ كند، سپس وفات می‌‌ نماید و از برخی استفاده می‌‌‌شود كه مرگ حضرت طبیعی نخواهد بود و به دست جنایتكاران به شهادت خواهد رسید. بررسی و قضاوت در این امر مبتنی بر دو مسئله است: 1ـ آیا همة امامان معصوم(ع) شهید می‌ شوند یا امكان دارد كه به مرگ طبیعی از دنیا بروند؟ 2ـ آیا دربارة امام زمان (ع) مدركی بر شهادت او داریم؟ شیخ صدوق بر این باور است كه همة معصومان(ع) به اجل غیر طبیعی از دنیا رفته اند. شیخ مفید فرمود: شهادت امام علی (ع) و امام حسن و امام حسین (ع) به قتل حتمی و قطعی است. پس از ایشان مسمومیت امام موسی بن جعفر (ع) نیز قطعی است. دربارة امام رضا(ع) نیز قول قوی به مسمومیّت و شهادت ایشان است، گرچه جای تردید هست. امّا در دیگر ائمه راهی برای اثبات این كه آنان به وسیلة سمّ یا قتل به شهادت رسیده اند، در دست نیست.[مجلة حوزه ، شمارة 70ـ 71، ص 60] از امام رضا(ع) نقل شده است كه : یا از امام حسن مجتبی (ع) نقل شده است: "ما منّا إلاّ مسموم او مقتول؛ هر كدام از ما امامان مسموم یا كشته می‌‌ شویم". اگر به این روایات تكیه كنیم باید بگوییم: حضرت مهدی(ع) نیز به دست جنایتكاران به شهادت خواهد رسید. در برخی منابع نقل شده كه حضرت به وسیلة یك زن كه سنگی از پشت بام براو می‌ زند، شهید می‌ شود. اگر نظر شیخ مفید را بپذیریم، باید بگوییم چگونگی مرگ آن عزیز روشن نیست.[همان، با تخلیص و اضافات] اما این نكته قابل توجه است كه رسیدن به مقام شهادت اختصاص به كشته شدن با شمشیر یا سمّ ندارد. پیامبر یا امام حتی اگر كشته یا مسموم نشود، شهید است، چون رسیدن به مقام شهادت به وسیلة تهذیب نفس و دوری از گناهان و پاكی و صداقت انسان حاصل می‌ شود.
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
واب سوال جهارم: .4 بنا بر روایاتی [امام] حسین (ع) عهده‌دار به خاك سپاری او می باشند.چون ایشان رجعت می کنند. یزدی حائری علی ، الزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب، ج 2، ص 167.
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
جواب سوال پنجم: 5- در روایات وارد شده كه : شیطان به مرگ طبیعى از دنیا نمى رود، بلكه او را مى كشند و در آخرالزمان كشته مى شود. حال چه كسى او را مى كشد، اختلاف است . بعضى از روایات مى گویند: امام زمان (عج ) وقتى ظهور كند آن ملعون را مى كشد. امام صادق علیه السلام فرمودند: وقتى قائم ما قیام كند، مى آید در مسجد كوفه شیطان هم مى آید و به زانو در مقابل آن حضرت قرار مى گیرد و مى گوید: واى از این روز سختى كه در كمین من است . در این موقع امام زمان (عج ) موهاى جلوى پیشانى او را مى گیرد و آن ملعون را گردن مى زند.(1( در بعضى از روایات وارد شده كه حضرت رسول كشنده شیطان است . امام صادق علیه السلام فرمود: (شیطان در زمان رجعت روى صخره بیت المقدس به دست حضرت رسول صلى الله علیه و آله كشته و ذبح مى شود).(2( نیز عبدالكریم خثعمى مى گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم كه فرمود: (وقتى شیطان گفت : خدایا! مرا مهلت ده تا روز قیامت ، قبول نكرد و در جواب آن ملعون فرمود: تو را مهلت مى دهم تا وقت معلوم علیه السلام . و مراد از آن وقت ، هنگام رجعت امیرالمؤمنین علیه السلام به دنیا است(. عبدالكریم گوید: از حضرت پرسیدند: آیا براى آن حضرت رجعتى است ؟ فرمود: بلى ، هیچ امامى نیست ، مگر آن كه در وقت رجعت آن امام ، مؤمن و كافر اهل زمانش با او برمى گردند. تا مؤمنان را بر كافران غالب و پیروز گردانند. وقتى امیرالمؤمنین علیه السلام با اصحاب خود رجوع نماید، شیطان هم با لشكرش حاضر شوند و وعده گاه جنگ آنها در زمین (روحا) كه از زمین فرات و در نزدیكى كوفه است ، مى باشد. پس این دو لشكر مى جنگند، به طورى كه تا آن زمان چنان كشتارى انجام نشده باشد. آن گاه امام صادق علیه السلام فرمود: گویا اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام را مى بینم كه به پشت برگشته اند و از شدت و سختى جنگ صد قدم به عقب رفته اند و گویا آنها را نگاه مى كنیم كه پاهاى بعضى از آنها در آب فرات رفته است . در این هنگام ملائكه خشم الهى از پشت آب ها فرو مى آیند و جنگ به حضرت رسول صلى الله علیه و آله واگذار مى شود. آن حضرت در جلوى لشكر و حربه از نور در دست مبارك ایشان است ؛ چون شیطان نگاهش به آن حضرت بیفتد، پشت كرده و بگریزد. یاران او وقتى كه فرار او را مى بینند مى گویند: كجا مى روى و حال آن كه بر آنها غالبى ، در جواب گوید: من مى بینم آن چه را شما نمى بینید. من از خداوند عالمیان مى ترسم .(3( در این هنگام ، حضرت رسول صلى الله علیه و آله به او حمله مى كند و ضربتى بین دو كتف او مى زند كه به همان ضربه نابود مى شود و لشكرش نیز هلاك خواهند شد. بعد از آن ، خداوند عالمیان پرستش مى شود؛ در حالى كه براى او هیچ شریكى در روى زمین باقى نمى ماند و عبادات همه خالصانه است . آن گاه امیرالمؤمنین علیه السلام در زمین چهل و چهار هزار سال پادشاهى مى كند. و عمرها طولانى مى گردد به طورى كه از هر انسانى هزار اولاد به وجود مى آید.(4( _________________ .1 نهج البلاغه خوئى ، ج 2، ص 65 و 64. .2نهج البلاغه خوئى ، ج 2، ص 65 و 64. .3انفال (8) آیه 48. .4خزینة الجواهر صفحه 199 نقل از بحار جلد 13. و تفسیر برهان ، ج 2، ص 343. منبع: شیطان در كمین گاه، نعمت الله صالحى حاجى آبادى
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
آیا زمان ظهور امام زمان‌ علیه‌ السلام مشخص است و اگر چنین است تقاضای تعجیل چه معنایی دارد؟

زمان ظهور امام زمان‌ علیه‌السلام نزد خداوند مشخص است؛ اما نزد دیگران مشخص نیست. کسی که آن زمان را تعیین کند، در روایات ائمه اطهار‌ علیهم‌ السلام تکذیب شده است.
به چند نمونه از این روایات اشاره می‌شود:
ابو بصیر می‌گوید: از امام صادق‌ علیه‌ السلام در باره [زمان ظهور] حضرت قائم‌ علیه‌ السلام سؤال کردم؛ ایشان فرمود: «کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ إِنَّا أهْلُ بَیْتٍ لَا نُوَقِّتُ؛ (2) کسانی که زمان ظهور را تعیین می‌کنند دروغ می‌گویند. ما اهل بیت، وقت، تعیین نمی‌کنیم.»

ابو علی محمد بن همام می‌گوید طی نامه‌ای از ناحیه مقدسه سؤال کردم: «ظهور فرج کی خواهد بود؟» پس [از جانب حضرت قائم‌علیه‌السلام] توقیع بیرون آمد که «تعیین‌کنندگان وقت، دروغ می‌گویند.» (3)
اما در پاسخ این سؤال که «اگر نزد خداوند، زمان آن تعیین شده باشد و خداوند می‌داند که فلان روز و سال، آن حضرت ظهور خواهد کرد،‌ در این صورت، دعا برای تعجیل چه معنا دارد؟ آیا دعا، برای تعجیل اثر دارد یا نه؟» باید گفت:
عالم و آنچه در آن است، بر اساس قضا و قدر الهی استوار است. خداوند به علم ازلی، از تمام حوادث عالم آگاه است؛ ولی اگر خداوند، همه چیز را به علم ازلی می‌داند، برای هر چیز،‌ اسباب و علل نیز قرار داده است که امور عالم بر اساس آن پیش می‌رود. اسباب و علل، وقتی به‌ وجود آمد، معلول آن نیز ظاهر می‌شود؛ چنانچه در روایات آمده است که صله رحم، صدقه و... . عمر انسان را طولانی کرده،‌ روزی انسان را زیاد می‌کنند؛ در حالی که عمر همه انسانها نزد خداوند، مشخص است. از نظر علمی نیز ثابت شده است،‌ اگر کسی احتیاط و بهداشت را رعایت کند از عمر طولانی برخوردار می‌شود و در غیر این صورت به امراضی مبتلا می‌شود که باعث مرگ می‌شود؛ در حالی که خداوند به علم ازلی خود، از زمان مرگ تمام انسانها آگاه است.
پس، علم خداوند به زمان مرگ انسانها،‌ به معنای بی‌اثر بودن صله رحم، صدقه، رعایت بهداشت و... نیست. بنابراین،‌ در علم الهی، همه مقدرات مشخص است؛ اما مشخص‌ شدن مقدرات، بر اساس اسباب و علل آنهاست و یکی از آنها،‌ علل و اسباب معنوی، مثل دعاست. دعا،‌ آثار و خاصیتهای زیادی دارد که سبب شکل‌گیری بسیاری از مقدرات می‌شود؛ چنان‌ که خداوند فرموده است: «وَ نُوحاً إِذْ نادى‏ مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَنَجَّیناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظیمِ»؛ (4) «نوح‌علیه‌السلام پیش از آنکه گرفتار شود،‌ [مرا] خواند، استجابتش کردیم و او و اهلش را از سختی عظیم نجات دادیم.»
و در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ * لَلَبِثَ فی‏ بَطْنِهِ إِلى‏ یوْمِ یبْعَثُونَ»؛ (5) «اگر [یونس] اهل تسبیح و راز و نیاز نبود،‌ تا روز قیامت در شکم ماهی می‌ماند.»
و می‌فرماید: «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ»؛ (6) «دعای او را اجابت کردیم و از غم نجاتش دادیم. ومؤمنین را نیز این چنین نجات می‌دهیم.»
اینها نمونه‌ای از آیاتی است که توجه به خدا و راز و نیاز با او را وسیله رفع گرفتاری و فَرَج در زندگی معرفی کرده است. علاوه بر آن،‌ دعا می‌تواند باعث تغییر در مقدرات الهی شود.
امام صادق‌ علیه‌ السلام در این باره فرموده‌اند: «اِنَّ الدُّعَاءَ یَرُدُّ الْقَضَاءَ؛ (7) دعا،‌ حکم الهی را بر می‌دارد.»
امام کاظم‌ علیه‌ السلام فرموده‌اند: «شما را به دعا کردن سفارش می‌کنم. قضا و قدر،‌ جز اندازه و حکم الهی نیست. هر گاه دعا باشد، این حکم و اندازه را تغییر می‌دهد.» (8)
رسول اکرم‌ صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله فرموده‌اند: «لَا یَرُدُّ الْقَدَرَ إِلاَّ الدُّعَاءُ...؛ (9)چیزی غیر از دعا،‌ اندازه مقرر را برنمی‌دارد.»
بنابراین، علم خداوند به زمان ظهور به معنای نفی اسباب و علل ظهور نیست؛ بلکه علم خداوند به زمان ظهور، همراه علل و اسباب آن از جمله دعا تعلق گرفته است. دعا،‌ نقش بسزایی در تغییر مقدرات الهی دارد و می‌تواند آنها را تغییر دهد.
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
آیا در قرآن کریم،‌ نامی از حضرت مهدی‌ علیه‌ السلام برده شده است؟

ابتدا با ذکر یک مقدمه به پاسخ سؤال می‌ پردازیم.
قرآن کریم برای معرفی شخصیتها به مقتضای حکمت و بلاغت، از سه روش استفاده کرده است که در ذیل بیان می‌شود:
معرفی با اسم: اولین راه،‌ این است که شخصیت مورد نظر را با اسم معرفی می‌کند؛ برای مثال «وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُل»؛ (10) «محمد‌ صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله نیست جز پیامبری که قبل از او نیز پیامبرانی بوده‌اند.»
معرفی با عدد: در این باره برای نمونه، قرآن،‌ نقبای بنی‌ اسرائیل را این‌گونه معرفی کرده است؛ مانند: «وَ بَعَثْنَا مِنْهُمْ اِثنَی عَشَرَ نَقِیباً»؛ (11) «و از ایشان دوازده پیشوا برانگیختیم.»
معرفی با صفت: قرآن، پیامبر را با این شیوه نیز معرفی کرده است؛ مانند آیه «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْاُمِّی»؛ (12) «همانان که از این پیامبری که درس نخوانده پیروی می‌کنند.»
همچنین قرآن، حضرت علی‌ علیه‌ السلام ‌را هم با صفاتش معرفی کرده است؛ مانند آیه «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ الله وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُون»؛ (13) «ولیّ شما،‌ تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده‌اند، همان کسانی که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع، زکات می‌دهند.»
این قسم اخیر (معرفی با صفات) شاید بهترین راه معرفی باشد؛ زیرا این نوع معرفی، راه را بر سود جویان می‌ بندد؛ چون نام قلابی می‌توان درست کرد؛ اما تخلق به صفات،‌ عملاً یک کار آسان و قابل جعل نیست؛ از اینرو در سوره بقره می‌بینیم که خداوند متعال بعد از معرفی طالوت با اسم، بی‌درنگ وی را با صفات و نشانه نیز معرفی می‌کند تا جلوی هرگونه اشتباه احتمالی گرفته شود؛ در آنجا که می‌فرماید: «اِنَّ اللهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلَکاً»؛ (14) «در حقیقت،‌ خداوند،‌ طالوت را بر شما به پادشاهی گماشته است.» بعد می‌فرماید: «وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ ان آیة‌ ملکه...»‌‌‌‌؛ (15) «و پیامبرشان به ایشان گفت در حقیقت، نشانه پادشاهی او این است که... .»
اکنون، سؤال این است که قرآن کریم،‌ حضرت مهدی‌ علیه‌ السلام را چگونه معرفی می‌کند؟
با مراجعه به قرآن مجید در می‌یابیم که نام حضرت مهدی‌علیه‌السلام‌ در این کتاب آسمانی به صراحت بیان نشده است؛ همان‌گونه که از حضرت علی‌علیه‌السلام و سایر ائمه اطهار، نامی به میان نیامده است. تصریح نکردن اسم براساس مصالحی است که خداوند علیم و حکیم بر آن آگاه است و همانطور که گفته شد تصریح به اسم، تنها راه معرفی اشخاص نیست؛ بلکه از راههای دیگری مانند معرفی به صفات هم می‌توان بهره برد. حضرت ولی‌عصر‌ علیه‌ السلام هم با برخی صفات و ویژگیها و کارها شناسانده شده است. خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: «وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ اَنَّ الْاَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ»؛ (16) «و همانا نوشته‌ایم در زبور پس از ذکر که زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد.»
حافظ سلیمان حنفی قندوزی به اسناد خویش از امام محمد باقر و امام صادق‌‌ علیهما‌ السلام درباره این آیه می‌گوید: «عباد صالح که در این آیه آمده است، حضرت مهدی‌علیه‌السلام و اصحاب اویند.» (17)
به طور کلی، اندیشه مهدویت، در کلام الهی، ریشه دارد که همان حقیقت رسیدن نهایی جامعه بشری به عدالت در تمامی ابعاد است.
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
آیات المهدی در قرآن کدام‌اند؟

در قرآن، آیات متعددی وجود دارد که به حضرت ولی عصر‌ علیه‌ السلام مربوط می‌شود. این آیات،‌ به صورت تفسیر،‌ تأویل و تعیین مصداق،‌ بر آن حضرت و حکومت جهانی ایشان،‌ قابل تطبیق است.
در کتاب «معجم الاحادیث الامام المهدی‌ علیه‌ السلام» بیش از 260 آیه در این باره ذکر شده است. (18)
که در ذیل تنها به بررسی برخی از آن آیات می‌پردازیم:

الف. «هُوَ الَّذِی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»؛ (19) «اوست خدایی که رسول خود را با دین حق،‌ به هدایت خلق فرستاد تا بر همه ادیان عالم،‌ او را تسلط و برتری دهد؛ هر چند مشرکان بدشان آمد.»
آیه فوق با تفاوت مختصری در سوره مبارکه فتح،‌ تکرار شده است که یقیناً خبر از واقعه مهمی می‌دهد و اهمیتش، علت این تکرار می‌شود و آن، خبر از جهانی شدن اسلام و عالم‌گیر شدن این آیین است.
با توجه به اینکه در آیه،‌ هیچ‌گونه قید و شرطی نیست و از هر نظر مطلق است،‌ دلیلی ندارد که معنای آیه را بر زمان پیامبر‌ صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله بدانیم. مفهوم آیه مبارکه،‌ پیروزی همه‌جانبه اسلام بر همه ادیان است و اینکه سرانجام، اسلام و اسلامیان همه جهان را تسخیر خواهند کرد.
طبق دلالت نصوص و روایات مختلف، غلبه بر همه ادیان، زمانی خواهد بود که ناجی بشر،‌ حضرت مهدی‌ علیه‌ السلام ظهور کند و به برنامه جهانی‌شدن اسلام تحقق بخشد.
مطابق قاعده این است که پیروزی و غلبه مورد اشارة قرآن را غلبه همه‌جانبه بدانیم؛ زیرا با مفهوم آیه که از هر نظر مطلق است، سازگاری دارد.
با توجه به مطابقت فوق، می‌توان آیه را چنین تفسیر و معنا کرد: روزی فرا می‌رسد که اسلام، هم از لحاظ منطق و استدلال و هم از لحاظ نفوذ ظاهری و حکومت، بر تمام ادیان جهان پیروز خواهد شد و همه را تحت‌الشعاع خویش قرار خواهد داد.
ب. «وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ اَنَّ الْاَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ»؛ (20) «ما در زبور داوود بعد از ذکر نوشتیم که البته بندگان نیکوکار من، وارث زمین خواهند شد.»
موضوع مورد بحث در آیه شریفه،‌ فراز آخر آیه است که خداوند می‌فرماید: «اَنَّ الْاَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ.»
مرحوم علامه طباطبایی‌ رحمه‌ الله صاحب تفسیر المیزان می‌فرماید: مراد از وراثت زمین، انتقال منافع آن و استقرار برکات زمین برای صالحان است و این برکات پایان‌ناپذیر،‌ شامل برکات مادی و معنوی می‌شود. (21) با توجه به مطالب فوق،‌ معنای آیه شریفه این است که به زودی، زمین از لوث شرک و گناه پاک می‌شود و افراد و جامعه‌ای که خدای را بندگی کنند و به وی،‌ شرک نورزند، در آن زندگی می‌کنند.
برای اداره چنین حکومتی که بر پایه عدل استقرار دارد و خواسته هر انسان عاقل و شریفی است، وجود یک رهبر عالی‌مقام روحانی لازم است؛ رهبری پاک و منزه از صفات ناپسند و پست. رهبری که فقط وابسته به خدا باشد و به همه ملتها و جمعیتها و نژادها با چشم مهربانی و تساوی و برابری کامل نگاه کند.
عده‌ای از مفسران، درباره تفسیر آیه ذکر شده قائل‌اند این وراثت که آیه می‌فرماید، به دوره ظهور و حکومت ولی عصر‌ علیه‌ السلام اختصاص دارد که رسول خدا‌ صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله و ائمه اطهار‌ علیهم‌ السلام در اخبار متواتره از آن خبر داده و شیعه و سنی، آن خبرها را نقل کرده‌اند.
ج. «وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ اِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقاً»؛ (22) «بگو: حق آمد و باطل، از میان رفت؛ به درستی که باطل، رفتنی است.»
در آیه مذکور به یک اصل کلی و اساسی دیگر و یک سنت جاودان الهی، برخورد می‌کنیم که مایه دلگرمی همه پیروان حق است و آن اینکه سرانجام، حق، پیروز و باطل، به طور قطع، نابود‌شدنی است. باطل، صولت و دولتی ندارد،‌عمرش کوتاه است و سرانجام به دره نیستی سقوط می‌کند. دلیل این موضوع، در باطن کلمه باطل، نهفته شده است؛ زیرا باطل، چیزی است که با قوانین عالم آفرینش هماهنگ نیست و سهمی از واقعیت و حقیقت ندارد و مسلّماً چیزی که هماهنگ با قوانین آفرینش نباشد، نمی‌تواند برای مدتی طولانی باقی بماند؛ اما حق، عین واقعیت است. توأم با درستی و راستی و دارای عمق و ریشه و هماهنگ با قوانین خلقت است و چنین چیزی باید باقی بماند.
آنان که پیرو حق‌اند به سلاح ایمان، عمل صالح،‌ منطق، صدق و فداکاری، مسلح و برای جانبازی و ایثار تا سرحد شهادت، آماده‌اند و به غیر خدا نیز متکی نیستند و همین اوصاف، رمز پیروزی آنها بر باطل است. امام باقر‌ علیه‌ السلام می‌فرماید: «اِذَا قَامَ الْقَائِمْ ذَهَبَتْ دَولَةُ الْبَاطِلِ؛ (23) هنگامی که امام قائم‌ علیه‌ السلام قیام کند، دولت باطل برچیده می‌شود.»
در روایات دیگری آمده است: هنگامی که حضرت مهدی‌ علیه‌ السلام‌ متولد شد، بر بازوی مبارکش،‌ این جمله نقش بسته بود: «جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ اِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقاً»؛ (24)
د. «وَ نُرِیدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْاَرْضِ وَ نَجْعَلَْهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ‌»؛ (25) «ما اراده کرده‌ایم که بر مستضعفان در زمین، منت نهاده، آنها را پیشوایان خلق قرار دهیم و وارث گردانیم.»
آیه فوق، امید دهنده به همه انسانهای آزاده عالم است؛ چون وعده خداوند و اراده حضرت حق، به صورت یک قانون کلی و در شکل فعل مضارع و مستمر،‌ بیان شده است تا اینکه کسی تصور نکند این وعده،‌ به مستضعفان زمانهای گذشته،‌ از جمله بنی‌‌اسرائیل اختصاص داشته است.
در تفسیر نمونه،‌ ذیل آیه مورد نظر آمده است:‌در این آیه،‌ خداوند، پرده از روی اراده و مشیت خود،‌ درباره مستضعفان برمی‌دارد و چند امر را در این زمینه بیان می‌کند که با هم،‌ پیوند و ارتباط نزدیک دارند که به چهار امر آن اشاره می‌شود:
1. اینکه ما می‌خواهیم آنها را مشمول نعمتهای خود کنیم؛
2. اینکه ما می‌خواهیم آنها را پیشوایان خلق قرار دهیم؛
3. اینکه ما حکومت قوی و پا بر جا به آنها می‌دهیم؛
4. اینکه ما می‌خواهیم آنها را وارثان حکومت جباران قرار دهیم.
با تصور موضوعات ذکر شده،‌ می‌توان نمونه گسترده و بارز اراده حضرت حق‌تعالی را ظهور حکومت حق و عدالت در تمام کره زمین،‌ به وسیله حضرت مهدی‌ علیه‌ السلام‌ دانست.
در حدیثی از امام علی‌ علیه‌ السلام نقل شده است که در تفسیر آیه فوق فرمودند: «هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ یَبْعَثُ اللهُ مَهْدِیَّهُمْ بَعْدَ جَهَادِهِمْ فَیُعِزُّهُمْ وَ یُذِلُّ عَدُوَّهُمْ؛ (26) این گروه،‌ آل محمد صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله هستند. خداوند،‌ مهدی آنها را بعد از جهادشان،‌ برمی‌انگیزد و به آنها،‌ عزت می‌دهد و دشمنانشان را ذلیل و خوار می‌کند.»
در میان عده‌ای از علما و دانشمندان،‌ روایات زیادی مشهور است که ولی عصر‌ علیه‌ السلام در بدو تولد، آیه شریفه مورد بحث را تلاوت فرموده‌اند. از جمله این اخبار،‌ روایتی است که فاضل قندوزی (27) از علمای اهل سنت و مرحوم شیخ صدوق (28) نقل کرده‌اند.
هـ. «وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ - اِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ - وَ اِنَّ جُنْدَنَا لَهُمُ‌ الْغَالِبُونَ‌»؛ (29) وعده قطعی ما برای بندگان مرسل ما،‌ از قبل مسلم شده است که آنها یاری می‌شوند و لشکر ما [در تمام صحنه‌ها] پیروزند.»
پیروزی لشکر حق بر باطل و غلبه جند الله و یاری خداوند نسبت به بندگان مرسل و مخلص، از وعده‌ های مسلم او و از سنتهای قطعی است که در آیات فوق،‌ به عنوان یک وعده و سنت بیان شده است.
نکته قابل تأمل، همان‌گونه که در آیات قبل هم بیان شد، این است که خداوند وعده می‌دهد پیامبران و صالحان را بر مشرکان غالب سازد و آنها را یاری رساند. معلوم است که این نصرت و غلبه، فقط نصرت در عالم آخرت نیست؛ زیرا خداوند در قرآن می‌فرماید:‌«فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا‌»؛ (30) «[این نصرت و غلبه] در دنیاست.»
منظور،‌ نصرت و پیروزی انبیا‌ علیهم‌ السلام‌ بر مشرکان در زمان خود انبیا هم یقیناً نیست؛ زیرا دعوت بسیاری از انبیا‌ علیهم‌ السلام‌ در قومشان اثر نبخشید و بلکه بسیاری از آنها در این راه،‌ به شهادت رسیدند. تحقیقاً این پیروزی و غلبه وعده داده شده،‌ همان پیروزی مقصد و هدف انبیای الهی است که برای آن،‌ مبعوث شده‌اند.
اخبار متواتر و اجماع علما نشان می‌دهد نصرت و غلبه،‌ زمانی محقق خواهد شد که ولی عصر‌ علیه‌ السلام قیام کند و اهداف انبیا را جامه عمل بپوشاند. (31)
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
در تفاسیر اهل سنت چه آیاتی بر امام زمان‌ علیه‌ السلام تفسیر شده است؟ آیاتی از قرآن کریم در باره حضرت مهدی‌علیه‌السلام است و روایات فراوانی نیز تفسیر آن آیات را بر عهده دارند و اکنون،‌ برخی از آن آیات را - که از منظر مفسران اهل سنت به حضرت مهدی‌ علیه‌ السلام اختصاص دارند - تقدیمتان می‌کنیم. الف. «هُوَ الَّذِی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ‌ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ‌»؛ (32) «او کسی است که پیامبر خود را برای مردم فرستاد،‌ با دینی درست و بر حق،‌ تا او را بر همه دینها پیروز سازد، هر چند مشرکان را خوش نیاید.» در تفسیر قرطبی آمده است: «پیروزی اسلام بر دیگر ادیان،‌ هنگام قیام مهدی‌ علیه‌ السلام است. در آن زمان،‌ مردمان یا باید مسلمان شوند و یا جزیه دهند و اینکه گفته شده است مهدی، همان عیسی است،‌ نادرست است؛ زیرا اخبار صحیح به گونه متواتر وارد شده‌اند که مهدی از خاندان پیامبر خاتم‌ صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله است. (33) تفسیر کشف الاسرار که از تفاسیر معتبر اهل سنت است در شرح این آیه می‌گوید: «رسول در این آیه محمد‌ صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله است و هدی و هدایت، قرآن و ایمان است و دین حق، اسلام است و خدا این دین را بر دیگر ادیان برتری می‌دهد؛ چنان‌که دینی نماند، مگر اینکه اسلام بر آن غالب آید و این امر،‌ بعد از این خواهد شد و هنوز نشده است.» (34) ب. «بَقِیَّةُ اللَّهِ‌ خَیْرٌ لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ‌»؛ (35) «اگر با ایمان باشید، بقیة‌ الله برای شما خیر است.» در نور الابصار آمده است: «چون [مهدی] ظهور کند، کعبه را پایگاه خویش قرار می‌دهد و 313 نفر از یارانش به او می‌پیوندند،‌ آن‌گاه در نخستین سخن، این آیه را تلاوت می‌کند: بقیة الله بهتر است برای شما اگر ایمان بیاورید. پس می‌گوید: منم بقیة‌ الله و خلیفه خدا و حجت او بر شما.» (36) ج. «لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ‌»؛ (37) «... نصیبشان در دنیا خواری و در آخرت،‌ عذابی بزرگ است.» سیوطی می‌نویسد: «خواری و ذلّت در دنیا، زمانی فرا می‌رسد که مهدی به پا خیزد و قسطنطنیه را فتح کند و آنان را بکشد.» (38) در تفسیر طبری و تفسیر کشف الاسرار (39) نیز - به همین مطلب که سیوطی نوشته است - تصریح شده است. د. «یَا اَیُّهّا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا وَ‌ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ‌»؛ (40) «ای کسانی که ایمان آورده‌اید،‌ صبر کنید و مقاومت ورزید و مرابطه کنید و از خدا بترسید. باشد که رستگار شوید.» حافظ قندوزی از [امام] محمد باقر‌ علیه‌ السلام درباره این آیه روایت کرده است که فرمود: «شکیبا باشید بر‌ادای فرایض و واجبات و در برابر آزار دشمنان،‌ استقامت ورزید و با امامتان مهدی، مرابطه کنید.» (41) هـ. «یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ اَیَّانَ مُرْسَاهَا‌»؛ (42) «از تو درباره ساعت می‌پرسند که زمان وقوع آن،‌ چه زمانی است... .» حافظ قندوزی از مفضل بن عمر از [امام] صادق‌ علیه‌ السلام روایت کرده است که فرمود: «ساعت قیام قائم است.» (43) و. «اعْلَمُوا اَنَّ اللهَ یُحْیِ الْاَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا‌»؛ (44) «بدانید که خدا زمین را پس از مرگش احیا می‌کند.» حافظ قندوزی می‌نویسد: «خداوند آن ‌را به دست قائم زنده می‌سازد. پس در آن عدالت کند و زمین را با عدل،‌ پس از مردنش به سبب ظلم، زنده سازد.» (45) ز. «فَآمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ‌ وَ النُّورِ الَّذِی اَنْزَلْنَا وَ اللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ‌»؛ (46) «پس ایمان آرید به خدا و رسول و نوری که فرود آوردیم،‌ و خداوند بدانچه کنید آگاه است.» علامه قبیسی می‌نویسد: حافظ ابو جعفر محمد بن جریر طبری گفت که پیامبر‌صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله در حجة الوداع فرمود: «ای مردم،‌ «آمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ‌ وَ النُّورِ الَّذِی اَنْزَلْنَا‌»؛ «ایمان بیاورید به خدا و پیامبرش و نوری که نازل کردیم.» سپس فرمود: «نور در من است، سپس در علی است،‌ و بعد در نسل وی باشد تا قائم مهدی.» (47) ح. «حَتَّی اِذَا رَاَوْا مَا یُوعَدُونَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ اَضْعَفُ‌ نَاصِراً‌ وَ اَقَلُّ عَدَداً‌»؛ (48) «تا وقتی که ببینند آنچه را وعده داده می‌شوند،‌ پس به زودی بدانند که چه کسی از لحاظ یار، ناتوان‌تر و از لحاظ عدد، کم‌تر است.» حافظ قندوزی از امام سجاد‌ علیه‌ السلام در تفسیر این آیه نقل می‌کند که «ما یوعدون» (آنچه وعده داده می‌شوند) در این آیه،‌ «قائم» مهدی و اصحاب و یاران اویند و هنگامی که «قائم»، ظهور کند دشمنان او ضعیف‌ تر و عددشان کم‌تر است. (49) گفتنی است که از منظر اهل سنت، آیات فراوان دیگری درباره حضرت مهدی وجود دارد (50) که ذکر همه آنها در این پاسخ‌نامه نمی‌گنجد.
 

E ntezar

عضو جدید
کاربر ممتاز
* یکی از سؤالات و کنجکاوی‌هایی که همواره درباره وجود مبارک امام زمان(عج) وجود دارد این است که زندگی آن امام چگونه به پایان می‌رسد.


ـ طبیعتا از نظر عقلی این موضوع از دو حالت خارج نیست:


اول؛ حضرت به مرگ طبیعی از دنیا رحلت‌ می‌کنند. برای این موضوع روایت‌هایی نیز وجود دارد که یکی از مشهورترین آن‌ها در جلد دوم تفسیر عیاشی و همچنین جلد پنجاه و دوم بحارالانوار آمده است.


در این روایت، امام صادق(ع) در تفسیر آیه ششم سوره اسراء (ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ؛ سپس شما را بر آنها چیره می‏کنیم) مى‌فرماید: «مقصود، زنده شدن دوباره امام حسین(ع) و 72 نفر از اصحابش در عصر امام عصر(عج) است، در حالى که کلاهخود طلایى بر سر دارند و رجعت امام حسین(ع) را به مردم اطلاع مى‌دهند تا مؤمنان به شک و شبهه نیفتند و این در حالى است که حضرت مهدى(ع) در میان مردم است. هنگامى که همه مؤمنان امام حسین(ع) را شناختند و تأکید کردند که او حسین(ع) است، مرگ حضرت مهدى(ع) فرا خواهد رسید و دیده از جهان فرو خواهد بست. آنگاه امام حسین(ع) او را غسل و کفن و حنوط مى‌کند و به خاک مى‌سپارد.».


دوم؛ حضرت مهدی به شهادت می‌رسند. در این باره آمده است وقتی 70 سال از حکومت حضرت گذشت، زنى به نام سعیده از طایفه بنى‌تمیم که صورتش مانند مردها محاسن دارد، ایشان را به وسیله پرتاب سنگ شهادت مى‌رساند.
 

Similar threads

بالا