نامه شهیده راضیه کشاورز به امام زمان(عج)

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
نشانی گیرنده: نمی دانم کجایی یا مهدی؟! شاید در دلم باشی و یا شاید من از تو دورم. کوچه انتظار، پلاک یا مهدی،

به نام خداوند بخشنده و مهربان

سلام من به یوسف گمگشته دل زهرا و گل خوشبوی گلستان انتظار
ای دریای بیکران، آفتاب روشنی بخش زندگی من که از تلالو چشمانت که همانند خورشید صبحدم از درون پنجره های دلم عبور می کند و دل تاریک و سیاه مرا نورانی می کند.
تو کلید در تنهایی من! من تو را محتاجم.
بیا ای انتظار شب های بی پایان، بیا ای الهه ناز من، که من از نبودن تو هیچ و پوچم. بیا و مرا صدا کن. دستهایم را بگیر و بلند کن مرا. مرا با خود به دشت پر گل اقاقیا ببر. بیا و قدم های مبارکت را به روی چشمانم بگذار. صدایم کن و زمزمه دل نواز صدایت را در گوش هایم گذرا کن، من فدای صدایت باشم. چشمان انتظار کشیده من هر جمعه به یادت اشک می ریزند و پاهایم سست می شوند تا به مهدیه نزدیک خانه مان می روم و اشک هایم هر جمعه صفحات دعای ندبه را خیس می کند. من آنها را جلو پنجره اتاقم می گذارم تا بخار شود و به دیدار خدا برود. به امید روزی که شمشیرم با شما بالا رود و بر سر دشمنانتان فرود آید.


یا مهدی ادرکنی عجل علی ظهورک


دوستدار عاشقانه شما راضیه
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
راضیه کشاورز یکی از 14 کبوتر عاشق پرواز در حسینیه ی سیدالشهدا شیراز (کانون رهپویان وصال) بود.....
زندگینامه این شهیده بزرگوار رو که از زبان مادر محترمشون هست،قرار می دم ان شاالله که بتونیم درس مسلمان حقیقی بودن رو از این شهیده ی 16 ساله فراگیریم....


شهیده راضیه کشاورز:

متولد: 11 شهریور 1371

تحصیلات: دبیرستان


با تمام وجود درس می خوند. همیشه می گفت: آقا امام زمان یار بی سواد نمی خواد.

کم حرف می زد و موقعی که حرف می زد جمله مؤثری می گفت.

خاطرات شهدا را زیاد می خواند.

همیشه قبل و بعد از خوابش قرآن می خواند
 
آخرین ویرایش:

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
زندگى نامه شهیده راضیه کشاورز

زندگى نامه شهیده راضیه کشاورز

بسم رب الشهدا و الصدیقین




قسمت اول



زندگى نامه شهیده راضیه کشاورز

(به روایت مادر شهیده - خانم کشاورز)




بار ا لها! اگر تمام لحظه هاى عمرم را به شكر و سپاسگزارى به خاطره نعمت فرزندى به نام "راضیه" سپرى كنم، باز هم نمى توانم ذره ای شكر داشتن این فرشته پاك سرشت را به جا بیاورم. به عنوان مادر شهیده بزگوار راضیه کشاورز، توانایى توصیف شخصیت ایشان را ندارم. ولى بنا به تكلیف و آشنایى بیشتر شرح حال كوتاهى از زندگى ایشان را در مدت عمر كوتاه ولى پربارش بیان میكنم. شهیده راضیه كشاورز در شهریور ۱۳۷۱ در شهر مرودشت قدم به عرصه این دنیا نهاد. دوران کودکی را همراه با نشاط و شیرین زبانى وعلاقه به نقاشى و حفظ قرآن در كنار افراد خانواده سپرى كرد. در سال ۷۶ اولین روزهاى آشنایى با افراد اجتماع بزرگتر از خانواده را تجربه كرد و پا به كودكستان "شهید مسیح نگهبان" گذشت. كلاس اول ابتدایى را با ذوق و شوق فراوان در دبستان “شهدای پتروشیمی” شروع كرد. از همان روزهاى اول مدرسه دانش آموز كوشا، باهوش و زرنگى بود. كلاسهاى اول، دوم و سوم دبستان را با معدل ۲۰ در دبستان مذكور به پایان رسانید. كلاس چهارم ابتدایى را در دبستان شاهد ۸ و كلاس پنجم را در دبستان "پیام انقلاب " شیراز با موفقیت در درس و مسابقات قرآن گذراند.

شهیده راضیه کشاورز دوران تحصیلى ابتدایى خود را با موفقیت همراه با رضایت مندی پدر و مادر و اولیاء مدرسه به پایان رسانید. البته باید به این مطلب اشاره كنم كه جرقه سعادت و شهادت این شهیده بزرگوار در دوران ابتدایى ایشان و از سنِ تكلیف زده شد. چرا كه از كودكى علاقه زیادى به حفظ و تلاوت قران كریم و نماز اول وقت داشتند و مقید به انجام فرابض دینى بودند.ایشان همچنین مراقبت در حجاب و عفاف و انس و علاقه به اهل بیت (ع) داشتند. در كلاس چهارم ابتدایى، در كنار درس و حفظ قرآن مجید ، ورزش رزمی كاراته را به صورت حرفه اى در حضور یكى از بهترین اساتید ورزش آغاز كردند. در كلاس پنجم ابتدایى با خواندن احادیث و سخنان ائمه (ع) محبت و علاقه اش به آن بزرگواران بیشتر شد و انس و الفت زیادى به آقا امام زمان (عج) در وجودش پدیدار گردید و با تاثیر از حدیث امام صادق (ع) که مى فرمایند "هر کس چهل صبح دعای عهد را بعد از نماز صبح بخواند در زمان ظهور امام زمان (عج) حتى اگر در قید حیات هم نباشد جزء یاران و سربازان امام زمان (عج) به شمار می آید"، شهیده بزگوار چهله دعاى عهد امام زمان (عج) گرفته و بعد از آن هم تا هنگام شهادت دعای عهد ایشان ترك نشد. ایشان همچنین در دوران ابتدایى جز شركت كنندگان در مسابقات قرآن آموزش و پرورش و صنعت نفت و ممتازترین این مسابقات بودند
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
زندگى نامه شهیده راضیه کشاورز

زندگى نامه شهیده راضیه کشاورز








قسمت دوم

زندگى نامه شهیده راضیه کشاورز

(به روایت مادر شهیده - خانم کشاورز)


كلاس اول راهنمایى را در مدرسه نرگس شهرك گلستان گذراندند و کلاس دوم و سوم راهنمایى را در مدرسه رهنمایى شاهد پنج ادامه دادند و به پایان رسانید. در دوران تحصیل راهنمایى زندگى ایشان رنگ خدایى بیشترى به خود گرفته بود و روز به روز بر تلاش و ایمان و تقوای این غنچه باغ مكتب اسلام و قرآن، و عشق و علاقه او نسبت به قرآن و اهلِ بیت بیشترمی شد. از كودكى علاقه زیادى به هنر نقاشى داشت، تا این كه در دوران راهنمایى نقاشی های ایشان رنگ و بوی اهل بیت(ع) را به خود گرفته بود. در دوران راهنمایی درس، تحصیل، تهذیب نفس، ورزش، انس با قرآن و مطالعات غیر درسى و دینى را به جدیت دنبال میكرد. در این دوران بود كه موفق به کسب كمربند مشكى دان یك كاراته در سبك jka شدند.
در سال سوم راهنمایى تلاش های ایشان به اوج خود رسیده و عزم خود را جزم كرده بود كه در دبیرستان نمونه دولتى قبول شود و مانند همه سالهاى تحصیل جزء بهترین شاگردان مدرسه شاهد ۵ و ممتاز در دروس شدند. در كنار درس، در فعالیت ها و مسابقات ورزشى، فرهنگى و قرآنى هم شركت می کردند و موفق هم بودند. ایشان همچنین آموزش زبان انگلیسى در كانون زبان ایران و عضویت در بسیج دانش آموزی را به فعالیتهاى دیگر خود افزودند.

در دوران راهنمایى از نظر تقوا و صفات خوب اخلاقى و پشتكار در درس و فعالیتهاى ورزشى و مذهبى و حجاب و انس با قران و اهل بیت (ع) آن چنان پیشرفت داشتند كه با سن كم خود الگو و نمونه ای براى خانواده، اقوام و همکلاسی ها و دوستان خود، و زبانزد آنها شده بود. در سال سوم رهنمایى با لطف خداوند، عنایت اهل بیت (ع) و تلاش خود و انس با قران كریم به عنوان قارى قرآن در مدرسه انتخاب و به مرحله ناحیه معرفى شدند و موفق به كسب مقام ممتاز قرائت قران در ناحیه شدند. در این دوران موفق به كسب مقام در ورزشِ كاراته در سطح باشگاهی، شهرستان و استانی شدند و به عنوان دانش آموز ممتاز در درس و اخلاق و حجاب از طرف مدرسه به زیارت حضرت معصومه (س) و على ابن موسی الرضا (ع) مشرف شدند. در آزمون ورودى دبیرستان گراشی به عنوان ذخیره و در آزمون ورودى دبیرستان شاهد 15 و دبیرستان وصال مقام دوم را كسب نمودند.




 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار






قسمت سوم

زندگى نامه شهیده راضیه کشاورز

(به روایت مادر شهیده - خانم کشاورز)


با ورود به دبیرستان سمیه در سال تحصیلی ۸۵-۸۶ و با هدف و انگیزه جدى براى موفقیت در دانشگاه و پیشرفت در تحصیل، تهذیب در راه رضای خداوند، خدمت به همنوعان خود و خوشنودى امام زمان (عج) تلاش شبانه روزى خود را آغاز كرد. در سال اول دبیرستان جزء دانش آموزان ممتاز با با معدل ۸۲/۱۹ در درس و جز دانش آموزان حجاب برتر مدرسه و مقام اول در مسابقات قرآن بسیج و مقام ممتاز در مسابقات قرآن آموزش و پرورش در سطح ناحیه و همچین مسابقات قرآن صنعت نفت، و قهرمان مسابقات ورزشى المپیاد كشورى در رشته كاراته گردیدند. در ضمن جزء زبان آموزان موفق در كانون زبان ایران بودند.



با شروع سال تحصیل دوم دبیرستان ۸۷-۸۶ رشته علوم تجربى را انتخاب نموده و با جدیت تمام فعالیتهاى خود را ادامه دادند. تصمیم داشتند در آینده جراح و متخصص قلب شوند و همیشه میگفتند "زیست شناسی یعنی درس خداشناسی".



در سال دوم دبیرستان یعنى همان سالى كه خداى مهربان پاداش تقوا و تلاش ایشان را داد و به درجه والای شهادت نائل گردید، انس و الفت ایشان و خداوند و قرآن و ائمه مخصوصا آقا امام حسین (ع) ، آقا على بن موسی الرضا (ع) و آقا امام زمان (عج) شدت گرفته بود آنچنان كه لحظه اى بدون یاد آن بزرگواران آرام و قرار نداشت. در همین سال تحصیلى امتحانات ترم اول را با موفقیت و معدل ۳۲/۱۹ پشت سر گذراندند و موفق به كسب مقام ممتاز در مسابقات قرآن كریم صنعت نفت و مقام برتر در مسابقات قرآن كریم رشته قرائت در سطح آموزشگاه و ناحیه و راه یابی به مرحله پنج گانه و مقام نائب قهرمانی در مسابقات المپیاد کشوری در رشته كاراته و مقام سوم گروهى در مسابقات سفره آرایی ماه مبارك رمضان و موفق به اخذ مدرك سطح Inter2 در كانون زبان ایران شدند.



وى در كنار این فعالیت ها حضور در جلسات هفتگى كانون رهپویان وصال واقع در حسینیه سیدالشهداء(ع) را جزء برنامه هاى اصلى خود قرار داده بود و با حضور در این مجلس و تجدید عهد و پیمان با محمد و آلِ محمد صلی الله علیه و آله و سلم خود را بیمه این خاندان بزگوار و كریم می نمود و هنگامى كه به خانه بر میگشت نه تنها اظهار خستگی نمى كرد بلكه نورى از ایمان در صورتش موج می زد و با انرژى و امیدی قوى تر تا نیمه های شب مشغول به درس خواندن و مناجات می شد.




 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
زندگى نامه شهیده راضیه کشاورز

زندگى نامه شهیده راضیه کشاورز




قسمت چهارم

زندگى نامه شهیده راضیه کشاورز

(به روایت مادر شهیده - خانم کشاورز)

شهید راضیه کشاورز،در طول عمر کوتاه ولی با برکت خود الگوی بسیار خوبی برای دانش آموزان و دوستان خود بود . و از تمام لحظات عمر آنچنانکه شایسته یک مسلمان واقعی و یک شیعه ی مولا علی بن ابیطالب استفاده کرد.ایشان همیشه با وضو بود و دائما تلاوت قرآن و ذکر خداوند بر لب و محبت ائمه علیهم السلام را بر دل داشت .بنده ای مخلص و شاکر ،دانش اموزی کوشا و فعال ،فرزندی صالح و وظیفه شناس، خواهری مهربان و دلسوز، دوستی شایسته برای همکلاسی ها، و به فرموده پدرش "او یک معلم اخلاق برای خانواده بود و تمام موفقیتهای خود را بدون اینکه زحمتی به خانواده و اطرافیان تحمیل کند محکم و استوار، با توکل برخداوند و ائمه اطهار مخصوصا امام زمان (عج) بدست آورده بود".

ایشان درد فترچه خاطراتش چنین نوشته است: "می توان طوری زندگی کرد که خدا و امام زمان (عج) از انسان راضی باشند ،کاشکی هیچ وقت حضور آقا رو ندیده نگیریم و از حضورش غائب نشیم چرا که غیبت ازماست و حضور او همیشگی است- انت فی قلبی یا اباصالح"

از دیگر خصوصیات بارز ایشان می‌توان خلوص نیت، تقوی در عمل، مهربانی، مراقبت در حریم محرم و نامحرم و حلال و حرام ، پشتکار در انجام وظایف و تکالیف و به روز بودن در زندگی، البته به طور صحیح و آنچنانچه شایسته یک دختر مسلمان واقعی است، را نام برد. در کنا رحفظ حجاب خود بسیار مرتب و شیک پوش بودند و صدف حجاب چون گوهر وجودش را چه زیبا در بر گرفته بود.

شهیده بزرگوار ارادت و علاقه عجیبی به امام رحمه الله و رهبر گرامی ایه الله خامنه ای داشتند و بیشتر اوقات مشغول مطالعه مخصوصا زندگی و وصیت نامه شهدا بودند و به شهدا ارادت داشتند واز آنها همیشه سخن می‌گفتند و می‌پرسیدند؛ که می‌توان شهید برونسی را از جمله این شهدا و کتاب خاکهای نرم کوشک و حماسه یاسین را نام برد که تحول بیشتری در زندگی این شهیده به وجود آورد
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
زندگى نامه شهیده راضیه کشاورز

زندگى نامه شهیده راضیه کشاورز




قسمت پنجم

زندگى نامه شهیده راضیه کشاورز

(به روایت مادر شهیده - خانم کشاورز)



هميشه برای کارهای خود برنامه ریزی داشت ،همه چیز را به جای خود و به وقت خود انجام می‌داد ، هم بازی می‌کرد و هم تفریح و هم عبادت و هم تلاش ،چندین اصل را د ر زندگی جزء برنامه های اصلی خود با توجه به دست نوشته هایی که از ایشان باقی مانده است قرار داده بود و در انجام آن با خداوند و ائمه اطهارعلیهم السلام پیمان بسته و از ایشان مدد و یاری می‌گرفت که به برخی از آنان اشاره میکنم :
1- نما ز اول وقت

2- احترام به پدرو مادر

3- ادای امانت

4- دوری ازغیبت

5- دوری از دروغ

6- تلاوت هر روز قرآن

7- درس خواندن

8- کنترل نگاه

و در صورت کوتاهی درانجام این اصول خود را متعهد به تلاوت قرآن کریم نموده بود.قدردانی و تشکر از پدرو مادر کار همیشگی او بود و دائما میگفت : پدرو مادر مطمئن باشید زحمتهای شما رو جبران می‌کنم ،و دستان مادر را می‌بوسید،و در خانه شورو نشاط برپا میکرد و حضورش باعث شادی اهل خانه بود ، ولی در بیرون از خانه جدی مصمم و باوقار بود .و اکنون که او از این خانه به منزلگاهی بس شایسته تر سفر کرده است،چنین احساس میشود که صدها نفر از این خانه رفته اند.
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
زندگى نامه شهیده راضیه کشاورز

زندگى نامه شهیده راضیه کشاورز




قسمت ششم

زندگى نامه شهیده راضیه کشاورز

(به روایت مادر شهیده - خانم کشاورز)



درآخرین بهارعمرش آرزو داشت لحظه سال تحویل را درمحضرمولایش امام رضا (ع) آن امام رئوف باشد. به آرزویش رسید چنانکه می‌خواست شد ولحظه سال تحویل همراه با کاروان حسینیه سید الشهدا و بچه های کانون رهپویان وصال روبروی گنبد طلایی آقا امام رضا (ع) شهادتش را به عنوان عیدی طلب می کرده است ،روزی که ازسفر مقدس مشهدو پابوسی امام رضا 5/1/87 بازگشت نوری از صفا و پاکی و ایمان درچهره اش موج می زد ،که هرچه اورا تماشا می‌کردم سیر نمی‌شدم،بعد ازسلام و احوا ل‌پرسی گفت مادر خداوند امسال دو سعادت نصیب من کرد ، یکی سعادت زیارت امام رضا(ع) و یکی دیدار از نزدیک با رهبر انقلاب ،مادر من همیشه آقا را ازصفحه تلویزیون دیده بودم و حالا که ایشان را از نزدیک دیدم نوری درصورتش و صلابتی در گفتارش بود که یقینا در پس پرده دستی ایشان را حمایت و یاری می‌کند و به ابشان نیرو می‌دهد و آن دستی جز دست خدا و امام زمان (عج) نیست و اگر حتی ذره ای در دلم شکی وجود داشت یقین حاصل کردم که ایشان ولی فقیه و ولی امر مسلمین است . ودین ما کامل نمی‌شود مگر در زیر پرچم ولایت فقیه و نایب امام زمان در زمان غیبت او باشیم.

درحالی که با شورو نشاط ساک خود را بازمی‌کرد انگار که از لباس جشن و عروسی حرف می‌زد گفت راستی مادر می خواستم برایت سوغاتی بخرم اجازه ندادی ولی برای خود یه عطر یاس به یاد خانم فاطمه زهرا خریده ام و یک مشک کربلا . و راستی می‌خواستم برای خودم یه کفن بخرم دوستم نرگس مانع شد و گفت خودم اردیبهشت برایت از کربلا کفن می‌خرم .ودقیقا روز شهادتش کفنی از کربلا برای او هدیه رسید ،خواهر گرامی سه شهید بزرگوار زمان جنگ و معاون مدرسه اش خانم صالحی شبی که این عزیز (راضیه) به شهادت رسید کفنی را که از کربلا برای خودش تهیه کرده بودند کفنی که مزین به تربت اقا ابا عبد الله الحسین بود و متبرک به آب زمزم و طواف داده شده به دور خانه خدا بود را برای راضیه هدیه آورد.

روز موعود فرا رسید و روز وصال پروردگار (شنبه 24 فروردین 78)بار دیگر دست پلید شیطان بزرگ آمریکاي جنایتکارازآستین عده ای فریب خورده و وطن فروش بیرون آمده که ناگهان صدای انفجاری از حسینیه سید الشهدا(ع) شیراز به گوش رسید وشهر شیرازرا در خود پیچید و صدای حسین حسین و یا زهرا یا زهرای شرکت کنندگان در مراسم به آسمان بلند شد و عده ای از بهترین عزیزانمون و جوانان این شهرو سربازان امام زمان(ع) را در بهترین حالات معنوی درحال مناجات و نمازو سجده و ذکر یا صاحب الزمان شهید و مجروح کردند.راضیه که هم نام سیده شهیده حضرت فاطمه زهرا (س) بود ،همانند آن بانوی بزرگواربه مجروحان پیوست و به بیمارستان نمازی شیراز انتقال داده شد ، ایشان از ناحیه کلیه ،کبد ،ریه،پهلو و سینه دچار مصدومیت شدند .مدت 18روز در بیمارستان بستری و پس از تحمل دردهای شدید ناشی از انفجار در تاریخ 10/2/87 به آرزویش رسید و شربت شهادت را نوشید و به مادرش حضرت زهرا (س) پیوست و اینچنین شد که...راضیه مرضیه شد .
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
زندگى نامه شهیده راضیه کشاورز

زندگى نامه شهیده راضیه کشاورز






قسمت هفتم

زندگى نامه شهیده راضیه کشاورز

(به روایت مادر شهیده - خانم کشاورز)


هنگامی که ایشان در بیمارستان بستری بودند نکته ای که نظر هر ملاقات کننده‌ای خصوصا پدرو مادر را متوجه خود کرد این بود که شهیده راضیه از پشت شیشه ICU و از روی تخت با دستهای مجروح و اشاره چشمهای خود به آنان امیدواری می‌داد و آنان را به صبرو بردباری دعوت و از همگی آنها التماس دعا داشت. دوستان و اقوام و همه مردم و خانواده برای سلامتی او دعا می‌کردند، اما در خواست و دعای راضیه از خداوند چیز دیگری بود. راضیه می‌خواست به 13 یار سفر کرده خود بپیوندد، اما خانواده سلامتی اورا ازخداوند می‌خواستند، پدرومادر انتظار بازگشت اورا به کانون گرم خانواده داشتند،اما راضیه منتظر پیوستن به قافله شهدا ویارانش بود.

انتظار راضیه پیوستن به فاطمه زهرا (س) در بهشت بود و خانواده انتظار روشن نمودن چراغ خانه را می‌کشیدند.نکته مهم که درمجروحیت و شهادت ایشان وجود داشت،هیجده روز در بستر بیماری و انتظار پیوستن به فاطمه زهرا (س)به تعداد هیجده سال عمر آن حضرت و چهاردهمین شهید به تعداد چهارده معصوم(ع) ازنکات بارز این سفر معنوی بود.

در نهایت پس ا زهیجده روز انتظار از سوی خانواده برای سلامتی فرزند و انتظار فرزند برای پیوستن به معبود به سر آمد و در دهم اردیبهشت 87 آرزویش برآورده شد و به جمع شهیدان سرفراز و سربلند که ره صد ساله را یک شبه پیمودند پیوست . پس از تشییع از حرم سید علاء الدین حسین (ع) پیکر پاک و مطهرش در گلزار شهدای شیراز در جوار دیگر شهیدان و یارانش زندگی جاویدان و سعادتمند خویش را آغاز نمود.

آری "راضیه" کوچک بود اما دل بزرگی داشت که خانه خدا بود ، راضیه کوچک بود اما درس بزرگی و بزرگواری و تقوی از مکتب قرآن و دامن ائمه گرفت و به همه آموخت ، به همه آموخت که درحین کوچکی می‌توان بزرگ بود ،درس دعا و نیایش و برآورده شدن حاجت از سوی خالق یکتا، پاک بودن و پاک رفتن در زمانه فساد و زمانه ای که ماهواره و تهاجم فرهنگی بیداد میکند ، عاشقانه نگریستن و به معشوق حقیقی پیوستن، در حرف و عمل یکی شدن و درس گرفتن از مکتب امام حسین (ع) و عاشورا و پیوند واقعی با فاطمه زهرا (س) و پاک زیستن و امام زمان خود را شناختن و قدم برای خشنودی او برداشتن، و در نهایت به عزت و سعادت ابدی رسیدن را به همه ما آموخت.


منبع:http://www.rahpouyan.com/forum/topic.asp?TOPIC_ID=7646&whichpage=1


 
آخرین ویرایش:

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ممنون دوست عزیز
خیلی عالی بود
روح همه شهدا شاد :gol:
شما هم کانونی هستین ؟؟!!
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خوب چرا نمیاین ؟؟
یه چیزی بگم
من اون شب اونجا بودم
خیلی خیلی وحشتناک بود
هنوزم وقتی یادم میاد ...... :cry::cry:
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
خوب چرا نمیاین ؟؟
یه چیزی بگم
من اون شب اونجا بودم
خیلی خیلی وحشتناک بود
هنوزم وقتی یادم میاد ...... :cry::cry:
مشکل مسیر دارم آبجی...
جدی؟؟؟؟
آره می دونم خیلی وحشتناک بوده.....
خیلی از دوستای منم اونجا بودن،که یکیشونم خدا خیلی دوستش داشت و شهادت رو نصیبش کرد....
شهید محمد مهدوی از دوستان خوب من بود....
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اره میشناسمشون
خوش به سعادتشون
ولی خدا ما رو یه ذره بیشتر دوست نداشت ....
روحشون شاد :gol:
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
اره میشناسمشون
خوش به سعادتشون
ولی خدا ما رو یه ذره بیشتر دوست نداشت ....
روحشون شاد :gol:
بله واقعا خوش به سعادتشون....

از حرفتون،حدس میزنم از مجروحین بودین.....
درسته؟؟؟

ولی خدا شمام خیلی دوست داشته....
شک نکنین....
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مجروح اره ولی نه زیاد ...
نه بابا ما کجا ..... دست رو دلم نذارین که خونه ..:cry:
 

کنترل871

عضو جدید
شهیدان،زنده اندو ما مرده -خوشا سعادت زندگی را با خدا معامله کردن ،کاش توفیق داشته باشیم ما که میدونیم اول و آخر کار خداست چه بهتر قبل از اینکه زندگی رو ازمون بگیرن با حداکثر صود بفروشیم *بر ارواح مطهر شهدا وبازمانده صلوات*
 

Similar threads

بالا