تقریبا" آموزشیم تموم شده بود و باید میرفتم یه شهر دیگه یگان خدمتیم افتاده بود اونجا شمالغرب کشور
داداشم گفت میرسونمت خلاصه راه افتادیم رفتیم تو راه به یه شهر رسیدیم که من گفتم برم درجه هامو بزنم رو لباسم داداشمم گفت برو من همینجا میمونم
من رفتم بعد نیم شاعت برگشتم دیدم تو ماشین نیست سوییچم رو ماشین جا گذاشته پلیسم گر داد سریع از اینجا برین وگرنه جریمه میشین منم ماشین بردم کمی بالاتر از 4 راه واسادم
راستش به داداشم زنگ نزدم ببینم عکس العملش چیه وقتی بیاد و ببینه ماشینش نیست
شانس گند یه ماشین اومده بوده که عین ماشین خودش رنگشم بژ بود روکش صنلی رینگ اسپرتشم عین ماشین داداشم بود دقیقا" همونجا پارک کرده بود و مرده رفته بود وسیله بخره دوتا خانومم توش بود داداشم رسید درو باز کرد از دور دیدم خواستم بهش زنگ بزنم بگم اون نیست ولی نشد
رفته بود نشسته بود جای راننده خواسته بود ماشین روشن کنه دیده بود سوییچ نیست اصلا" به عقب نگاه نکرده بود خانومای تو ماشین اینجوری شده بودن روز روشن و دزدی
یه دفه داداشم دیده بودشون
بهشون گفته بود چی میخواین از جونم من اینکار نیستم برین پایین میخوام برم کار دارم
اونام بهش گفته بودن عجب روی داری یکی از زنا سریع به شوهرش زنگ زد اومد
یه وضعی شده بود که نگو
منم از دور میخندیدم
یادم رفته بود دارم میرم خدمت سر یگان
سریع ماشین برداشتم و دور زدم رفتم اونجا
دیدم داداشم ول کن نیست میگه ماشین ماله منه بامرد بحثش شد داشتن پلاک ماشین رو چک میکردن
منم رفتم جلو روی داداشم واسادم ماشین دید
داشت از خجالت آب میشد بعد اونام که ماشینشو دیدم فهمیدن اشتباه کرده همه زدن زیر خنده
تا رسیدم هر دودقیقه داداشم یه چیزی به من میگفت
و من همش
داداشم گفت میرسونمت خلاصه راه افتادیم رفتیم تو راه به یه شهر رسیدیم که من گفتم برم درجه هامو بزنم رو لباسم داداشمم گفت برو من همینجا میمونم
من رفتم بعد نیم شاعت برگشتم دیدم تو ماشین نیست سوییچم رو ماشین جا گذاشته پلیسم گر داد سریع از اینجا برین وگرنه جریمه میشین منم ماشین بردم کمی بالاتر از 4 راه واسادم
راستش به داداشم زنگ نزدم ببینم عکس العملش چیه وقتی بیاد و ببینه ماشینش نیست

شانس گند یه ماشین اومده بوده که عین ماشین خودش رنگشم بژ بود روکش صنلی رینگ اسپرتشم عین ماشین داداشم بود دقیقا" همونجا پارک کرده بود و مرده رفته بود وسیله بخره دوتا خانومم توش بود داداشم رسید درو باز کرد از دور دیدم خواستم بهش زنگ بزنم بگم اون نیست ولی نشد

رفته بود نشسته بود جای راننده خواسته بود ماشین روشن کنه دیده بود سوییچ نیست اصلا" به عقب نگاه نکرده بود خانومای تو ماشین اینجوری شده بودن روز روشن و دزدی

یه دفه داداشم دیده بودشون

بهشون گفته بود چی میخواین از جونم من اینکار نیستم برین پایین میخوام برم کار دارم

اونام بهش گفته بودن عجب روی داری یکی از زنا سریع به شوهرش زنگ زد اومد


منم از دور میخندیدم

سریع ماشین برداشتم و دور زدم رفتم اونجا
دیدم داداشم ول کن نیست میگه ماشین ماله منه بامرد بحثش شد داشتن پلاک ماشین رو چک میکردن

منم رفتم جلو روی داداشم واسادم ماشین دید


داشت از خجالت آب میشد بعد اونام که ماشینشو دیدم فهمیدن اشتباه کرده همه زدن زیر خنده




تا رسیدم هر دودقیقه داداشم یه چیزی به من میگفت

