یه بار ساعت 12:30 نصف شب با بچه های گیم نت داشتیم کنار رودخونه فوتبال بازی می کردیم
وقت برگشتن من و آرمین و یکی که بهش می گفتیم زابلی داشتیم بر می گشتیم
بعد این زابلی خواست خاطره ی یه مسابقه ی گیم نت رو تعریف کنه و می خواست بگه که "سعید" یه تیم تنبل و مزخرف رو انتخاب کرد و برد مسابقه اینجوری گفت :
سعید اومد و من و افشین و بابک و هر خری رو انتخاب کرد
وقت برگشتن من و آرمین و یکی که بهش می گفتیم زابلی داشتیم بر می گشتیم
بعد این زابلی خواست خاطره ی یه مسابقه ی گیم نت رو تعریف کنه و می خواست بگه که "سعید" یه تیم تنبل و مزخرف رو انتخاب کرد و برد مسابقه اینجوری گفت :
سعید اومد و من و افشین و بابک و هر خری رو انتخاب کرد