الکی دست و پا نزن که افکار عمومی رو منحرف کنی به سمت منمبارک باشه
پس بگو چرا دورهمی را عقب انداختی
میخواستی خونه را شیک کنی بعد بچه ها بیان
ماشاله به شما

چه بخوای و چه نخوای یه مهمونی گرفتن افتادی، بهتره قبول کنی و بری دنبال فراهم کردن مقدماتش

الکی دست و پا نزن که افکار عمومی رو منحرف کنی به سمت منمبارک باشه
پس بگو چرا دورهمی را عقب انداختی
میخواستی خونه را شیک کنی بعد بچه ها بیان
ماشاله به شما
دستت درد نکنهآره حتما هم تو داری راست میگی
.
حس دروغ شنیدن
خوب درست دعوت کردمحس ناراحتی از شما!یا دعوت نکنید یا اگه دعوت می کنید درست دعوت کنید!
تک فرزنده؟به پسرم که الان نشسته و داره گریه میکنه که بریم این خونه رو بزنیم به اسم من
استدلالش هم اینه که چون این خونه به اسم شماست، شما به من زور میگین، اگه به اسم خودم باشه، دیگه شما نمیتونین بهم زور بگین![]()
آره.تک فرزنده؟
سر بچه رو کلاه نزارین گناه دارهآره.
امروز با پدرش یه قرارداد نوشتن و طی اون قرارداد شش دانگ خونه به پسرم منتقل شد، منم به عنوان شاهد پای برگه قرارداد رو امضا کردم![]()
حالا بهش میگفتم یه خونهی دیگه میخریم برات و اونو به نامت میکنیم، میگفت نه همینو میخوام،برای اینکه شما هم اینجا باشین تا من شبها تنها نخوابم و غذا هم داشته باشمسر بچه رو کلاه نزارین گناه داره![]()
آره واقعا، کاش یه دختر هم خدا بهمون میداد که حداقل اون تنهامون نزارهبچه س دیگه
یه چیزی میگه
ولی کلا پسرا تازمانی که مجردن باخانواده ان
اگه زن بگیرن کم رنگ میشن
شما که جوونین ووقت دارین هنوزآره واقعا، کاش یه دختر هم خدا بهمون میداد که حداقل اون تنهامون نزاره![]()
انقدر تجربه ناموفق داشتم که دیگه چشمم ترسیده.شما که جوونین ووقت دارین هنوز
از من میشنوی اصلا رو بچه هیچ حسابی باز نکنحالا بهش میگفتم یه خونهی دیگه میخریم برات و اونو به نامت میکنیم، میگفت نه همینو میخوام،برای اینکه شما هم اینجا باشین تا من شبها تنها نخوابم و غذا هم داشته باشم
به نظرتون حرفهاش زیادی منفعت طلبانه نبود؟
یعنی میشه امیدی داشت که در آینده این بچه یه کمکی هم به من و باباش داشته باشه؟![]()
آره دیگه واقعا نمیشه حساب باز کرد ولی از الان یادش میفتم که چقدر دلم براش تنگ میشه گریهم میگیرهاز من میشنوی اصلا رو بچه هیچ حسابی باز نکن
من خودم برنامم اینه هر وقت از عهده کارام نتونستم بربیام برم خانه سالمندان ازین غیر انتفاعی ها
کلی هم خوش میگذره هم دکتر و پرستار داره هم غذات سر وقته بچه ها هم دغدغه ندارن
تازه خواهرم هم گفت با هم میریم![]()
اولا دور از جونتآره دیگه واقعا نمیشه حساب باز کرد ولی از الان یادش میفتم که چقدر دلم براش تنگ میشه گریهم میگیره
حالا باز خوبه که تو خانه سالمندان هم با خواهرتی و تنها نیستی، من کلا از بچگی تا زمان مرگم قراره تنها باشم
نه خواهر داشتم، نه دختر دارم، توی پیری هم که قرار مزاحم عروس نشم، کلا خدا تنهایی رو توی سرنوشت من قرار داد![]()
وای من اصلا نمیتونم بخندم الان، بیشتر بغضم گرفته و چشمهام اشکی شدهاولا دور از جونت
بعدش ادرس میدم باهم میریم کلی هم خوش میگذره![]()
بابا رمانتیکش نکن کی از فردا خبر داره چه برسه چندین سال دیگهوای من اصلا نمیتونم بخندم الان، بیشتر بغضم گرفته و چشمهام اشکی شده![]()
آخه این روزها برای یکی از نزدیکانم پیش اومده که عروسش اینا رو گذاشته کنار و پسرش هم مطیعه زنش شده، توی جو اون احساس خطر کردمبابا رمانتیکش نکن کی از فردا خبر داره چه برسه چندین سال دیگه
الهی همسرت و خودت سالهای سال کنار هم باشید و از موفقیت های پسر گلت لذت ببرید
احتمالا من زیاد منطقی فکر میکنمآخه این روزها برای یکی از نزدیکانم پیش اومده که عروسش اینا رو گذاشته کنار و پسرش هم مطیعه زنش شده، توی جو اون احساس خطر کردم
کلا روحیهی عروسداریم این روزها ضعیفه![]()
بستگی به عروس هم داره، ایشالله که عروس خوب نصیب تو و من بشه، هر روز بیان خونه مون، خیلی هم خوبهاحتمالا من زیاد منطقی فکر میکنم
به پسرم گفتم ازدواج کردی اصلا نباید فکر کنی مسولیتی در قبال ما داری فقط فکر زندگیت باش
بعد در جوابم میگه میشه هر روز شام و ناهار بیایم پیشت![]()
وای تو رو خدا آخر شبی ازین حرفها نزن، من همینجوریش هم امشب فاز اشک آلودی برداشتم،ازین حرفها میزنی بیشتر دلم میگیرهمن چند روز دیگه ۴۷سالم میشه
یادمه ۳۵ساله بودم میگفتم وای ۱۵سال دیگه پنجاه ساله میشم چه وحشتناک
الان فقط سه سال دیگه مونده
کلا نفهمیدم چی شد چطور گذشت
میگن تو عالم زر آینده هر آدمی نشون میدن و اون انتخاب میکنه زندگیشو
احتمالا پرسیدن کی میخواد مسولیت پذیر باشه
من خودشیرین بازی در آوردم گفتم من من![]()
امشب کلا تو فاز رمانتیکیوای تو رو خدا آخر شبی ازین حرفها نزن، من همینجوریش هم امشب فاز اشک آلودی برداشتم،ازین حرفها میزنی بیشتر دلم میگیره![]()