هدف از خلقت انسان از ديدگاه قرآن و عقل چه مي‌باشد

كربلايي حسام

اخراجی موقت

در پاسخ توجه به چند نکته ضروري است:
1. هدف فاعل يا هدف فعل: يكي از مسائل اساسي كه هميشه براي بشر مطرح بوده و هر انسان عاقل و متفكر پيوسته در انديشه پاسخ به آن است، هدف زندگي است، يعني انسان براي چه آفريده شده، براي چه زندگي مي‌كند.
سوال «هدف از خلقت چيست» يك وقت به اين معناست كه هدف خالق از خلقت چيست، يعني خالق چه انگيزه‌اي دارد و چه چيز عامل و باعث و محرّك او براي خلقت است، اين چيزي است كه خلقت نمي‌تواند باين معنا هدف داشته باشد، اين مستلزم نقص و كمبود فاعل (خداوند) است. يعني اين گونه هدفداري تنها در فاعل‌هاي بالقوه و در مخلوقات صادق است، و در خالق هستي، يعني خداوند، مورد و مصداق ندارد؛ چون اين‌گونه هدف داشتن‌ها برمي‌گردد به استكمال يعني فاعل با كار خود مي‌خواهد به چيزي و كمالي كه ندارد برسد.
ولي يك وقت هدف فعل مطرح است، زيرا هر كاري را كه در نظر بگيريم اين كار بسوي هدف و كمالي است و براي آن كمال آفريده شده تا به آن برسد،[1] مانند گياهي كه از زمين مي‌رويد و شروع به رشد و فعاليت مي‌كند، و به سوي كمال پيش مي‌رود. اين غايت فعلي است. آنچه در اين پاسخ پي‌گيري مي‌شود همين معناي دوّم است:
من نكردم خلق تا سودي كنم
ليك تا بر بندگان جودي كنم
2. غايت در خلقت انسان به اين‌كه ماهيت انسان چيست برمي‌گردد؟ و در انسان‌ها چه استعدادهايي نهفته است، و براي انسان چه كمالاتي امكان دارد؟ هر کمالاتي که در امکان انسان باشد بايد بحث شود، انسان براي آن کمالات آفريده شده است. بشر به اين مقدار مي‌فهمد كه انسان براي رسيدن به کمال آفريده شده است، اما کمال انسان در چيست؟ برخي كمال انسان را در برخورداري هرچه بيشتر از لذائذ مادّي مي دانند، و اصالت هاي اجتماعي کمال انسان را در برخورداري دسته جمعي از مواهب طبيعي، اما گروهي كمال انسان را در ترقيات معنوي و روحاني كه از راه رياضت‌ها و مبارزه با لذائذ مادّي حاصل مي‌شود مي بينند، و عده‌اي هم کمال را در ترقي عقلاني كه از راه علم و فلسفه حاصل مي‌شود مي دانند.[2]
حال بايد براي رسيدن به پاسخ مطلوب سراغ عقل، اين حجت باطني و دروني خدا و قرآن اين كتاب الهي، و تأمين‌كنندة سعادت بشري رفت.
الف: هدف آفرينش از ديدگاه عقل
از نظر عقلي آفرينش نوعي احسان و فيض از جانب خداوند نسبت به موجودات ممكن است؛ يعني آنچه امكان خلق شدن دارد، خداوند از خلق كردن آن بخل نمي‌ورزد و دريغ نمي‌كند، چنين آفرينشي «حُسن ذاتي دارد» و قيام به چنين فعلي كه ذاتاً پسنديده است، جز آن كه خود فعل زيبا باشد، به چيز ديگري نياز ندارد، زيرا نشانه جود و فضل اوست. خداوند متعال همان طور كه واجب بالذات است، واجب من جميع الجهات است، و لذا محال است كه موجودي قابليت وجود پيدا كند و از ناحية او افاضه وجود نشود و امساك گردد.[3] از نظر عقلي هر موجودي كه امكان خلق شدن دارد، با زبان حال درخواست وجود و كمال مي‌كنند، آفرينش جهان در واقع پاسخ به اين امكان و درخواست‌هاي طبيعي و ذاتي اشياء است.
خداوند وسايل كمال هر موجودي را در اختيار او مي‌گذارد و ارادة حكيمانه او بر اين قرار گرفته كه موجود تا موجودات به صورت طبيعي و جبري به سوي كمال خويش حركت كند، در حالي كه ارادة حكيمانه او در برخي موجودات چون انسان بر اين تعلق گرفته كه از طريق اختيار و آزادي، كمالاتي را كسب نمايد.
از نظرگاه عقل اساساً اصل آفرينش يك گام تكاملي عظيم است، زيرا چيزي را از عدم به وجود آوردن، و نيستي را هستي دادن، و صفر را به مرحلة عدد رساندن است، تمام برنامه‌هاي ديني و الهي بعد از گام اول در ادامه و راستاي همين مسير، و پي نمودن راه تكامل مي‌باشد.[4]
ب: هدف آفرينش در قرآن: قرآن با بينشي عميق، سرنوشت نهايي و هدف از آفرينش انسان و حتّي جهان را مورد بررسي و كنكاش قرار داده و مقصد و مقصود مشخصي را براي آفرينش بيان نموده است. چرا كه آفرينش اين جهان بزرگ و خلقت موجود عظيمي به نام انسان، نمي‌تواند بدون هدف و باطل باشد. قرآن كريم مي‌فرمايد: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ؛ آيا مي‌پنداريد كه شما را بيهوده آفريده‌ايم و به سوي ما باز نمي‌گرديد؟»[5]
يا در جاي ديگر در ارتباط با كل نظام هستي مي‌فرمايد:‌ «يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً.» حال اين سؤال رخ مي‌نمايد كه اين هدف از نظرگاه قرآن كريم چيست؟ قرآن كريم براي آفرينش انسان اهدافي را بيان نموده است كه برخي از آن‌ها اصلي، برخي تبعي و ابزاري، و برخي به منزلة نتيجه مي‌باشد. از اين ميان مي‌توان به موارد زير اشاره نمود:
الف) آزمايش و ابتلاء:
در آياتي از قرآن كريم، هدف از آفرينش انسان‌ها آزمايش و امتحان دانسته آن شده است، از جمله كه مي‌فرمايد: «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛[6] خداوند مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مي‌كنيد و او شكست‌ناپذير و بخشنده است.» اين امتحان برمي‌گردد به ظهور و بروز كمالات انساني كه در مقدّمه اشاره شد.
ب) علم توحيد:
در آية ديگر، هدف از آفرينش آدمي را علم به قدرت بي‌پايان الهي و آگاهي به يگانگي او مي‌داند، آن‌جا كه مي‌فرمايد: «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ؛[7] خداوندي كه هفت آسمان را آفريد و از زمين نيز همانند را، فرمان او پيوسته فرود آيد تا بدانيد خداوند (يگانه) و بر همه چيز توانا است.» [8]
ج) عبادت:
در موردي ديگر، از عبادت به عنوان هدف آفرينش انسان و جن نام برده شده است: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ؛[9] من جنس و انس را نيافريدم جز براي اين‌كه عبادتم كنند.» (و بدين‌وسيله به قلّة كمالات راه يابد).
د) رسيدن به رحمت الهي:
در برخي از آيات قرآني، هدف از آفرينش انسان را رسيدن به رحمت بي‌پايان الهي مي‌داند و مي‌فرمايد: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ؛[10] اگر پروردگارت مي‌خواست، همة مردم را يك امت قرار مي‌داد، ولي آن‌ها همواره مختلفند، مگر كسي كه مورد رحمت الهي قرار گيرد، و براي همين (پذيرش رحمت) خداوند آن‌ها را آفريد».
آيات ياد شده، چهار هدف مهم و اساسي را براي آفرينش آدمي بيان نموده كه برخي اصلي، برخي ابزاري و وسيله‌اي است (براي رسيدن به هدف اصلي)، و برخي به منزلة نتيجه مي‌باشد:
1. آزمايش انسان‌ها.
2. علم به قدرت بي‌پايان الهي.
3. عبوديت.
4. رسيدن به رحمت الهي.
در اين ميان، مي‌توان گفت رسيدن به کمال و نزديک شدن به خداوند بالاترين هدف آفرينش است، چرا كه مراد از بندگي رسيدن به اوج كمال و قلّة سعادت بشري است و انسان كامل كسي است كه به جوار و آستان قرب الهي راه يافته و در نتيجه، از رحمت بي‌پايان او بهره‌مند شده است. اين بهره‌مندي از رحمت الهي، نتيجة عبوديت و رسيدن به مرتبة كمال انساني است. بنابراين، هدف اصلي از آفرينش انسان رسيدن به کمال است. امّا آزمايش بندگان و عبادت از هدف‌هاي متوسط و ابزاري و براي رسيدن به آن هدف عالي يعني کمال مي‌باشد. بهره‌مندي از رحمت بي‌پايان الهي هم نتيجة رسيدن به کمال است.[11]
بنابراين، در يك جمله مي‌توان گفت هدف از خلقت انسان عبوديت و رسيدن به مرتبة كمال و استفاده از رحمت بي‌پايان الهي است. دادن رحمت نيز، مقتضاي ذات الهي است؛ يعني ذات او اين‌گونه فياض است كه رحمت از او صادر مي‌شود و هر موجود را به كمال شايسته خويش مي‌رساند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. هدف زندگي، استاد مرتضي مطهري، ص 1ـ44.
2. خودشناسي براي خودسازي، استاد مصباح يزدي، ص 1ـ78.
3. تفسير نمونه استاد مكارم شيرازي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، ج 22. ص 384ـ396.
معرفت خدا و علم توحيد زمينه‌ساز بالاترين كمالات است براي انسان كه سودش به خود انسان برمي‌گردد نه خداوند، چرا كه او غني مطلق مي‌باشد. [1] . مطهري، مرتضي، هدف زندگي، جزوة شماره 7، تهران، حزب جمهوري اسلامي، 1359، ص 5 ـ 6.
[2] . مصباح يزدي، محمدتقي، خودشناسي براي خودسازي، مؤسسة در راه حق، ص 23.
[3] . مطهري، مرتضي، معارف اسلامي، در آثار استاد مطهري، قم، معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي، چاپ سوّم، 1377، ص 17.
[4] . ر. ك: در ساحل انديشه، مؤسسة تعليماتي و تحقيقاتي امام صادق ـ عليه السّلام ـ ، ص 86.
[5] . مؤمنون/ 115.
[6] . ملك/ 2.
[7] . طلاق/ 12.
[8] . طلاق/ 12.
[9] . ذاريات/ 56.
[10] . هود/ 119.
[11] . ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران دارالكتب الاسلاميه، ج 22، ص 384 ـ 396.
 

farah65

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسی از تایپیکت.ممنون میشم کتاب جامعی در مورد اصل نماز معرفی کنی
 

گل شیپوری

عضو جدید
صفات کمالیه خدا اقتضا دارد جهان به گونه‌ای آفریده شود که در مجموع بیشترین کمال و خیر ممکن را داشته باشد; یعنی از برکت نظام احسن که بر جهان آفرینش حاکم است‌، انسانی که از مادة زمینی خلق شده‌، بتواند با پیمودن راه تکامل به گوهری آسمانی و شریف تبدیل شده‌، از نظر مراتب کمال از هر موجود دیگر برتری یابد و به خدا تقرب جوید.
برای خلقت و آفرینش‌، دو هدف می‌توان تصور کرد:ن1- هدف متوسط 2- هدف غایی و عالی‌
هدف متوسط :عبادت و بندگی خداست‌.
هدف عالی :وصول به مبدأ نور هستی است‌; یعنی منتهی‌الیه سیر مخلوقات‌، اوست‌
 

Amir kabir.Iran

عضو جدید
[FONT=&quot]سلام حسام جان[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]اول از تاپيك قشنگي كه گذاشتي تشكر مي كنم.البته براي من هم اين چنين سوالي بوجود اومده اما به اين صورت كه علت خلقت چيست؟ فكر مي كنم اينكه بگيم هدف از خلقت چيست نادرسته چون كسي هدف گذاري مي كنه كه نياز داشته باشه در حاليكه ما معتقديم خداوند يكتا بي نياز است[/FONT][FONT=&quot].
[/FONT][FONT=&quot]شما يه سري استدلال هاي عقلي و قرآني ارائه كرديد كه شامل موارد زير مي شدند:[/FONT][FONT=&quot]
1.
[/FONT][FONT=&quot]هدف از آفرينش از ديدگاه عقل[/FONT][FONT=&quot]
2.
[/FONT][FONT=&quot]هدف از آفرينش در قرآن[/FONT][FONT=&quot]
3.
[/FONT][FONT=&quot]آزمايش و ابتلاء[/FONT][FONT=&quot]
4.
[/FONT][FONT=&quot]علم توحيد[/FONT][FONT=&quot]
5.
[/FONT][FONT=&quot]عبادت[/FONT][FONT=&quot]
6.
[/FONT][FONT=&quot]رسيدن به رحمت الهي[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تمام اين دلايل جزء همين نظام خلقت محسوب مي شن و به نظر من نمي شه با جزييات خود اين خلقت وجود خودش رو توجيه كرد شما ميگي خدا خواسته امتحان كنه پس خلق كرده آخه چيزي كه نيست رو به بهانه امتحان كردنش نميشه كه خلق كرد تازه در مورد همين امتحان كردن مي گن خدا اين امتحان رو براي اين انجام ميده كه ماها خودمون رو بيشتر بشناسيم خود خدا كه جهل نداره كه بخواد با امتحان كردن به چيزي دست پيدا كنه يعني به عبارت ديگه فرض كن اصلا خداوند هيچ انسان و يا حتي موجود ديگه اي رو هم خلق نكرده حالا چي باعث ميشه كه خداوند اراده به خلقت مي كنه درعين اينكه ما معتقديم خدا تحت جبر هيچ نيرويي نيست و بر همه چيز محيط است[/FONT][FONT=&quot].
[/FONT][FONT=&quot]تازه به فرض هم اگه رحمت رسوندن رو در نظر بگيريم سوال اينه كه موجودي كه هنوز وجود نداره اصلا چه نيازي به رحمت داره تازه اگه همين نظام خلقت رو با مختصات و ويژگي هاي خاص خودش در نظر بگيريم[/FONT][FONT=&quot] يه سري از اين موجودات در اثر ظلمي كه به ديگران و حتي خودشون مي كنن به جهنم و عذاب دچار مي شن پس شايد بشه گفت كه در كل يه سري ها به رحمت نمي رسن؟فقط لطفا نگو خودشون با اختيار خودشون ظلم مي كنن چون صحبت من كليه و دارم از بيرون به اين خلفت و هستي نگاه مي كنم. پس چرا خلقت صورت مي گيره؟[/FONT]
[FONT=&quot]منتظر نظرات شما و ساير دوستان هم هستم:gol::gol::gol:[/FONT]
 

ehsan migren

عضو جدید
آقا حسام
شما در استدلالتون بیشتر تکیه کردید به هدف خدا از خلقت انسان بعد از آفرینش.توجه کنید همه ی اون توضیحاتی که دادید(اعم از ذاتی بودن رحمت خدا و ...)مربوط میشه به بعد از آفرینش.یعنی تا آفرینشی صورت نگیره رحمتی هم صورت نمی گیره.فقط در 3 یا 4 خط به هدف خدا از خلقت انسان قبل از آفرینش پرداختید ( این نشون میده که احتمالا واسه خود شما هم سواله که خدا چرا انسان رو آفرید؟)
ولی مشکل من و جناب آیدین سر اینه که اصلا چرا خدا اراده کرد که انسان رو خلق کنه؟
اگه بتونید جواب منطقی ارائه کنید خیلی کمک کردید.
تشکر :gol:
 

Amir kabir.Iran

عضو جدید
آقا حسام
شما در استدلالتون بیشتر تکیه کردید به هدف خدا از خلقت انسان بعد از آفرینش.توجه کنید همه ی اون توضیحاتی که دادید(اعم از ذاتی بودن رحمت خدا و ...)مربوط میشه به بعد از آفرینش.یعنی تا آفرینشی صورت نگیره رحمتی هم صورت نمی گیره.فقط در 3 یا 4 خط به هدف خدا از خلقت انسان قبل از آفرینش پرداختید ( این نشون میده که احتمالا واسه خود شما هم سواله که خدا چرا انسان رو آفرید؟)
ولی مشکل من و جناب آیدین سر اینه که اصلا چرا خدا اراده کرد که انسان رو خلق کنه؟
اگه بتونید جواب منطقی ارائه کنید خیلی کمک کردید.
تشکر :gol:
ممنون احسان جان فکر می کنم سوال مشترکی واسه هر دو تامون بوجود اومده
منظور منم دقیقا همینه یعنی قبل از خلقت چی شد که خدا به فکر خلقت افتاد اونم به این شکلش
:heart::gol::heart::gol:
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاید بتونه این یه جواب مختصر باشه برای سوالتون:

امام صادق (عليه السلام) می فرماید: خداى متعال انسان ها را به بازى گرى نيافريده و باطل و بى جهت وانگذاشته ; بلكه آنان را براى نمايان كردن قدرتش آفريد ، و براى اين كه طاعتش را به آنان تكليف كند ، و به اين خاطر مستوجب رضاى او شوند . آنان را نيافريد تا از سويشان سودى نصيب خود كند و زيانى را دفع نمايد ، بلكه آفريدشان تا به آنان سود رساند و به نعيم ابد برساند
*****************
امام صادق(عليه السلام) در پاسخ پرسش جابر كه از فلسفه نهايى آفرينش سؤال مى كند چنين مى فرمايد:
«هدف از آفرينش، لطف و كرم خداوند نسبت به تمام موجودات، حتى جمادات است.
جابر: هدف خداوند از اين لطف چيست؟
امام: آيا شما نمى توانى مقصود يك كريم را بفهمى؟
جابر: در ميان مردم كمتر كسى است كه بدون مقصود كريم شود، گروهى هدفشان خودنمايى است.
امام: خداوند خودنمايى نمى كند و تنها براى رسيدن موجودات به فيض، آنان را مى آفريند و به جز كرامت خداوند فلسفه ديگرى براى به وجود آمدن جهان وجود ندارد، زيرا اگر علت ديگرى وجود داشت و آن علت خدا را وادار و مجبور مى كرد كه جهان را بيافريند، همان علت، جاى خدا را مى گرفت و يك خداى مجبور را نمى توان خدا دانست.
جابر: آيا ممكن است علتى وجود داشته باشد كه خداوند به آن علت جهان را آفريده، بدون اين كه آن علت خدا را مجبور كرده باشد؟ بر فرض خداوند براى اين كه قدرى، قدرت خود را تماشا كند درصدد آفرينش جهان برآيد و از اين جهت لذت ببرد؟
امام: تماشا كردن و لذت بردن، طبيعت ما انسان هاست و نيازمندى ما را مى رساند اما خدا چنين نيست و از اين گذشته لذايذ تا حدود زيادى مستقيم يا غيرمستقيم، ناشى از جسم ماست و خدا جسم ندارد.
جابر: آيا لطف خدا علت آفرينش نيست پس چرا لطف را بيان نكرديد؟
امام: بله، ولى لطف علتى الزامى نيست، يعنى علتى نيست كه خداوند را مجبور به آفرينش كند و چون علت الزامى نيست وقتى موّحد مى گويد خدا از راه لطف جهان را آفريده چيزى برخلاف توحيد نيست.
جابر: خداوند مى توانست از آفرينش جهان صرف نظر كند؟
امام: بديهى است كه مى توانست.
جابر: ولى او صرف نظر نكرد و آن را از راه لطف آفريد، پس خدا، نمى تواند از لطف خوددارى كند.
امام: وقتى تو كسى را اكرام كنى، در صورتى كه آن اكرام وظيفه حتمى تو نباشد، آيا مجبور هستى؟
جابر: نه.
امام: خداوند هم بدون اجبار و از روى اكرام واقعى جهان را آفريد تا نعمت حيات را به موجودات بذل و عنايت كند و من بدون لطف چيزى را براى ايجاد جهان نمى بينم».
بنابراين لطف و كرم خداوند در آفريدن موجودات و انسان و از سويى لطف ديگر خداوند در عبادت و بندگى او، هر دو موجب كمال و سعادت انسان و ساير موجودات مى گردد.
 

ehsan migren

عضو جدید
ممنون از جوابتون جناب مصطفی
ولی توضیحات شما چیزی به توضیحات آقا حسام اضافه نکرد. ایشون دلیل آفرینش رو رحمت ذاتی خدا میدونن و شما لطف و کرم خدا. سوال اینجاست که چرا خدا انسان روا آفرید تا لطف و کرم خودشو نشون بده؟؟ :gol:
 

shotgun

عضو جدید
ببينيد بچه ها. فكر كردن در مورد اين چيزها خيلي خوبه. و لي تا حدي كه مغز ما بكشه. اگه زياد بهش فكر كنيم ممكنه به خدا شك كنيم. اين اجتناب ناپذيره. چون عقل با منطق سروكار داره و واسه همه چي دنبال دليل ميگرده. خداوند و كارهاش وراي عقل و منطق هستند. والسلام;)
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ممنون از جوابتون جناب مصطفی
ولی توضیحات شما چیزی به توضیحات آقا حسام اضافه نکرد. ایشون دلیل آفرینش رو رحمت ذاتی خدا میدونن و شما لطف و کرم خدا. سوال اینجاست که چرا خدا انسان روا آفرید تا لطف و کرم خودشو نشون بده؟؟ :gol:
خواهش می کنم:gol:

حدیث اول اشاره داره به قدرت خداوند.

مباحثه بین امام صادق و شاگردشان را دقیق تر بخوانید، خداوند اراده کرد بشر را خلق کند، بدون اجبار از جای دیگر، دلیل اراده اش لطف و کرمش بوده ...
خداوند مى توانست از آفرينش جهان صرف نظر كند؟
امام: بديهى است كه مى توانست.
جابر: ولى او صرف نظر نكرد و آن را از راه لطف آفريد، پس خدا، نمى تواند از لطف خوددارى كند.
امام: وقتى تو كسى را اكرام كنى، در صورتى كه آن اكرام وظيفه حتمى تو نباشد، آيا مجبور هستى؟
جابر: نه.
امام: خداوند هم بدون اجبار و از روى اكرام واقعى جهان را آفريد تا نعمت حيات را به موجودات بذل و عنايت كند و من بدون لطف چيزى را براى ايجاد جهان نمى بينم».

شاید باید پرسید چرا خداوند لطف و کرم دارد...؟!
 

ارمیامهاجر

عضو جدید
الف. خالقيت پروردگار متعال اقتضا مي کرد که خلق کند و دست به آفرينش بزند.

ب. نظام آفرينش نظامي حکيمانه و هدف مند است.

ج. علت غايي و هدف نهايي خلقت کائنات و پيدايش موجودات، انسان بوده؛ چرا که همه چيز براي او آفريده شده و او احسن المخلوقين است، چنانچه خدايش، احسن الخالقين است.

ه. هدف از خلقت انسان، هرچه که باشد نتيجه اش به خود او بر مي گردد نه به خداوند که او غني مطلق است.

د. غاية الغايات و هدف اصلي آفرينش انسان، رسيدن به کمال و سعادت واقعي و دست يازيدن به مقام شامخ انساني و راه يابي به عالم ملکوت است که اين همه در پرتو شناخت و معرفت و عبوديت و بندگي آگاهانه به پيشگاه حضرت احديت ميسور و ممکن خواهد بود.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
برخی از عزیزان سوالات خوبی در برابر ذهن گرایی و توهومات انسان دارند ولی بیشتر آنها پاسخ آنرا ندارند !چرا؟
آیا جهان هستی محدود به این است که چند جانور خونخوار به نام انسان آنهم در بین اینهمه کرات و کهکشان ها اینقدر مهم باشد که همه چیز در او خلاصه شود ؟
آیا در قرن ژنتیک هنوز باید به آیات قران تمسک جست؟ (جن و آتش بی دود و دود بی آتش و شیطان و کلی توهومات دیگر)
بر گردید به اندوخته های علمی خود آنرا باور کنید و پاسخ های منطقی تری دریافت نمایید "اصل بقای ماده و انرژی" "اصل بقای ممنتوم"
بیگ بنگ و قصه های آغازی برای خلقت و انتهایی برای آنرا فراموش کنید . مشکل اینجاست که شما بینهایت را نمی شناسید و همچون تصویری در صفحه دو بعدی که درکی از بعد سوم ندارد شما هم هیچ درکی از بعد چهارم ندارد.
آیا شما برای موجودی که در بینهایت سال قبل از تو در کره ای که میلیارد ها سال نوری با تو فاصله دارد ،یک بینهایت نیستی؟ بگذار تا توهم گرا ها فقط فکر کنند که همه چیز محدود به شش هزار سال است؟!و اجازه بده تا او بر اساس شش هزار سال بگویند که کسی آمده جهان (که منظور این محدود نگر ها از جهان فقط زمین است) را خلق کرد !ترا خلق کرده تا برای خالقی عبادت کنی؟!بگذار تا با ذکرچند عبارت به زبان عربی به خود آزریش ادامه دهد. کسانی که استدلالاتشان محدود به قران آنهم به زبان الکن عربی است فقط به زبان عربی بگویند چارلی چاپلین !! قطعا مجبور خواهند شد که ازمفسران دروس حوزوی کمک بگیرند!
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
برخی از عزیزان سوالات خوبی در برابر ذهن گرایی و توهومات انسان دارند ولی بیشتر آنها پاسخ آنرا ندارند !چرا؟
آیا جهان هستی محدود به این است که چند جانور خونخوار به نام انسان آنهم در بین اینهمه کرات و کهکشان ها اینقدر مهم باشد که همه چیز در او خلاصه شود ؟
آیا در قرن ژنتیک هنوز باید به آیات قران تمسک جست؟ (جن و آتش بی دود و دود بی آتش و شیطان و کلی توهومات دیگر)
بر گردید به اندوخته های علمی خود آنرا باور کنید و پاسخ های منطقی تری دریافت نمایید "اصل بقای ماده و انرژی" "اصل بقای ممنتوم"
بیگ بنگ و قصه های آغازی برای خلقت و انتهایی برای آنرا فراموش کنید . مشکل اینجاست که شما بینهایت را نمی شناسید و همچون تصویری در صفحه دو بعدی که درکی از بعد سوم ندارد شما هم هیچ درکی از بعد چهارم ندارد.
آیا شما برای موجودی که در بینهایت سال قبل از تو در کره ای که میلیارد ها سال نوری با تو فاصله دارد ،یک بینهایت نیستی؟ بگذار تا توهم گرا ها فقط فکر کنند که همه چیز محدود به شش هزار سال است؟!و اجازه بده تا او بر اساس شش هزار سال بگویند که کسی آمده جهان (که منظور این محدود نگر ها از جهان فقط زمین است) را خلق کرد !ترا خلق کرده تا برای خالقی عبادت کنی؟!بگذار تا با ذکرچند عبارت به زبان عربی به خود آزریش ادامه دهد. کسانی که استدلالاتشان محدود به قران آنهم به زبان الکن عربی است فقط به زبان عربی بگویند چارلی چاپلین !! قطعا مجبور خواهند شد که ازمفسران دروس حوزوی کمک بگیرند!
چه جالب معمولا بیخداها حرفی از متناهی و نامتناهی نمیزنند چون دیگه حرفی برای گفتن نخواهند داشت!!!
البته نمیدونم که شما با خدا هستین یا بی خدا؟؟(گرچه بیخدایی معنی ندارد!)
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
شما عمری است که با دشمن خیالی در کتب خود جنگیده و تنها به قاضی رفته اید و همواره در برابر سوالات خودتان به خودتان پاسخ داده اید هنوز که هنوز است از خودتان برای دیگران تصمیم میگیرید و نمیخواهید تحولات قرن ژنتیک را باور کنید با دانش ژنتیک سبیز میکنید تا مبادا عابد معبود گردد؟!! لایتنهی بودن هستی از حیث ابعاد ،بی آغاز بودن آن از حیث زمان قراردادی مخلوق انسان آنهم معتبر فقط درکره زمین ،بی انتها بودن عمر ماده ،و صیرورت و شدن دائمی آن انکار ناپذیر است و با این ویژگی ها خدای شما راهی ندارد جز آنکه مجانبی برای هذلولی هستی باشد.
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
شما عمری است که با دشمن خیالی در کتب خود جنگیده و تنها به قاضی رفته اید و همواره در برابر سوالات خودتان به خودتان پاسخ داده اید هنوز که هنوز است از خودتان برای دیگران تصمیم میگیرید و نمیخواهید تحولات قرن ژنتیک را باور کنید با دانش ژنتیک سبیز میکنید تا مبادا عابد معبود گردد؟!! لایتنهی بودن هستی از حیث ابعاد ،بی آغاز بودن آن از حیث زمان قراردادی مخلوق انسان آنهم معتبر فقط درکره زمین ،بی انتها بودن عمر ماده ،و صیرورت و شدن دائمی آن انکار ناپذیر است و با این ویژگی ها خدای شما راهی ندارد جز آنکه مجانبی برای هذلولی هستی باشد.
یکم واضح و منطقی حرف بزنی فکر نکنم بد باشه!!
کلمات و جملات قشنگ به کار بردن شاید برای یه بیسواد دلیل محسوب بشه ولی اینجا هیچ معنی نمیده
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند باری بخوانید قطعا از صفر و یک های کنار هم چیده شده یک مفهومی ساخته خواهد شد .
- درس اول : یاد بگیرید که برای مخاطب خود در دیالوگ ها شخصیت پیش فرض مورد علاقه خودتان را نسازید و بعد با آنچه ساخته اید مبارزه لفظی نمایید ،معروفترین ایده پردازانتان از لا اله ،به الالله رسید آنهم آنقدر باهاش بد تا کردید که در سفر چهارم به لا اله برگشت
- درس دوم :روزی فرا خواهد رسید که باور خواهید کرد ،موجودی که آنرا عابد نامیده اید همان معبودتان خواهد شد .

- درس سوم : بی آغاز بودن و بی پایان بودن هستی به راحتی برای کسی که بخواهد آنرا درک کند ملموس است .
- درس چهارم :زمان مخلوقی قراردادی از مصنوعات کسی استکه آنرا عابد نامیده اید و دلیل آن ،همان به که فقط در کره زمین معتبر است .
 

علّامه

عضو جدید
سلام حسام جان
اول از تاپيك قشنگي كه گذاشتي تشكر مي كنم.البته براي من هم اين چنين سوالي بوجود اومده اما به اين صورت كه علت خلقت چيست؟ فكر مي كنم اينكه بگيم هدف از خلقت چيست نادرسته چون كسي هدف گذاري مي كنه كه نياز داشته باشه در حاليكه ما معتقديم خداوند يكتا بي نياز است.
شما يه سري استدلال هاي عقلي و قرآني ارائه كرديد كه شامل موارد زير مي شدند:
1.هدف از آفرينش از ديدگاه عقل
2.هدف از آفرينش در قرآن
3.آزمايش و ابتلاء
4.علم توحيد
5.عبادت
6.رسيدن به رحمت الهي
تمام اين دلايل جزء همين نظام خلقت محسوب مي شن و به نظر من نمي شه با جزييات خود اين خلقت وجود خودش رو توجيه كرد شما ميگي خدا خواسته امتحان كنه پس خلق كرده آخه چيزي كه نيست رو به بهانه امتحان كردنش نميشه كه خلق كرد تازه در مورد همين امتحان كردن مي گن خدا اين امتحان رو براي اين انجام ميده كه ماها خودمون رو بيشتر بشناسيم خود خدا كه جهل نداره كه بخواد با امتحان كردن به چيزي دست پيدا كنه يعني به عبارت ديگه فرض كن اصلا خداوند هيچ انسان و يا حتي موجود ديگه اي رو هم خلق نكرده حالا چي باعث ميشه كه خداوند اراده به خلقت مي كنه درعين اينكه ما معتقديم خدا تحت جبر هيچ نيرويي نيست و بر همه چيز محيط است.
تازه به فرض هم اگه رحمت رسوندن رو در نظر بگيريم سوال اينه كه موجودي كه هنوز وجود نداره اصلا چه نيازي به رحمت داره تازه اگه همين نظام خلقت رو با مختصات و ويژگي هاي خاص خودش در نظر بگيريم يه سري از اين موجودات در اثر ظلمي كه به ديگران و حتي خودشون مي كنن به جهنم و عذاب دچار مي شن پس شايد بشه گفت كه در كل يه سري ها به رحمت نمي رسن؟فقط لطفا نگو خودشون با اختيار خودشون ظلم مي كنن چون صحبت من كليه و دارم از بيرون به اين خلفت و هستي نگاه مي كنم. پس چرا خلقت صورت مي گيره؟
منتظر نظرات شما و ساير دوستان هم هستم:gol::gol::gol:
سلام به همه دوستان
من تازه تو این قسمت اومدم و در همین نگاه اجمالی خیلی از بحثاتون خوشم اومد من چند وقتیه تو قسمت فلسفه بیشتر پست میزاشتم اما خوب حالا در خدمت شما عزیزان هستم
جناب امیر کبیر عزیز شاید تا حدی این مطلبتون که خوب خدا چرا ما رو آفرید برای اکثر ما ها پیش اومده و شاید خیلی وقتا خودمونو به اون راه میزنیم تا متوجه این سوال نشیم اما به هر حال این سوال شما مطرح شده و باید به اون جواب داد. این رو هم بگم که من از اون علمایی که گفتین بیان بهتون جواب بدن نیستم ولی به هر حال یه مطلبی به نظرم میرسه که خدمتتون عرض میکنم:
از اونجاییکه دوستان فرمودند و ما هم در اعتقاداتمون داریم این است که خداوند واجب الوجود است (من نمیدانم که شما تا چه حد به فلسفه آشنایی دارین و من تا چه حد میتوانم از مفاهیم فلسفی استفاده کنم) و این یعنی اینکه او عین بی نیازی بوده و هیچ گونه احتیاج و نقص در او نیست. و از آنجا که صفات او عین ذات مقدسش میباشد پس صفاتش هم عین ذات هست و در صفات هم هیچگونه احتیاجی ندارد و همین است که در فلسفه میفرمایند که (واجب الوجود واجب من جمیع الجهات) واجب الوجود از همه جهت (چه جهت ذات و صفت و ...) واجب است یعنی بی نیاز و بی نهایت است.
و وقتی موجودی چنین شد و وجودش عین بی نیازی و کمال است دارای همه کمالات بوده و این اقتضا دارد که هر چیزی که شانیت وجود داشته باشه و بتونه موجود باشه اون وجود بیی نهایت و کمال مطلق او را موجود میکند مثل اینهمه از موجوداتی که ما در اوقیانوسها و بیابانها و... میبینیم که شاید نتوان هیچ توجیهی برای موجود شدنشون پیدا کرد اما این همه به این خاطر است که گه اون خلق نکنه و چیزی رو که میتونسته به وجود بیاد و اون موجودش نکرده لازم میاد که اون دیگه موجود مطلق و کمال محض نباشه چون وجود رو از یه موجود یا... دریغ کرده و این هم با وجوب وجودش منافات دارد
مثل اینکه یه متخصص و جراح که در حد بالای علم و مهارت است نه جراحی کند و نه به کسی آموزش دهد . این شخص رو همه مورد سرزنش قرار میدن که چرا از این همه علم و مهارتت استفاده نمیکنی؟ و این یه نقص برای اون است و خداوند مقامش بالاتر از این است که به نقص توصیف بشه.
پس در این دنیا هر چه که بتونه موجود بشه خدا به اونا وجود رو عطا میکنه. اما در مورد انسان ها که دلیل و بحث دیگه هم داریم و هدف جدا هم داریم که دوستان به اونا اشاره کردن
اما اگه باز مطلبی دارین من حاضرم که با هم بحث کنیم .
یا علی
 

علّامه

عضو جدید
ببينيد بچه ها. فكر كردن در مورد اين چيزها خيلي خوبه. و لي تا حدي كه مغز ما بكشه. اگه زياد بهش فكر كنيم ممكنه به خدا شك كنيم. اين اجتناب ناپذيره. چون عقل با منطق سروكار داره و واسه همه چي دنبال دليل ميگرده. خداوند و كارهاش وراي عقل و منطق هستند. والسلام;)
سلام دوست عزیز
شما اومدی ابروشو درست کنی زدی چشمشو هم در آوردی
کی گفته که خدا کارهاش ورای عقل و منطقه؟
اتفاقا خدا خودش به عقل ما اعتبار داده تا حدی که اگه این عقل ما نبود اصل وجود خدا هم قابل اثبات نبود چه برسه به دین و ... پس اینکه عقلو بزاریم کنار درست نیست و از مکتب اهل بیت ما دوره بلکه باید با عقل اونو حل کرد اگه هم نتونیم اون مساله خاص رو حل کنیم با مبانی عقلیمون ازش جواب میدیم

 

Similar threads

بالا