هدف قرآن از آوردن نام ستارگان چيست، آيا داراي پيامي است؟

كربلايي حسام

اخراجی موقت
خداي متعال در قرآن، موضوع ستارگان را چندين مرتبه آورده است، از جمله مي‎فرمايد: «وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ. وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ. النَّجْمُ الثَّاقِبُ» «سوگند به آسمان و كوبندة شب، و تو نميداني كوبندة شب چيست؟ همان ستارة درخشان و شكافندة تاريكي‎ها».[1] واژه‎شناسي: «نجم» به معني طلوع و بروز. ستارة‌ درخشان و روشن است. و ستاره را از آن جهت «نجم» گويند كه طلوع مي‎كند و جمع آن نجوم است و كوكب كه جمع آن كواكب است نيز به همين معنا (ستاره) مي‎باشد.[2] و در قرآن هم بكار رفته است مانند: «إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ» «ما آسمان نزديكتر را با زينتي كه ستارگان باشند زينت كرده‎ايم».[3] ظاهراً مراد از نجم و نجوم در قرآن مجيد، فقط ثوابت (ستاره‎هاي ثابت و كواكب (سيّارات) است.[4] «نجم» گاه به معني ستاره مي‎آيد، و گاه به معني گياهان بدون ساقه. همانطور كه نجم در آية: «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ» «و گياه (بي‎ساقه) و درخت (باساقه) براي او سجده مي‎كنند»[5] به قرينة «شجر» (درخت و گياه باساقه) به معناي دوم يعني گياهان بدون ساقه مي‎باشد.[6] و راغب هم در مفردات مي‎گويد: «النَّجم ما لا ساقَ له من النَّبات». «نجم» در آيه به معناي گياهي است كه ساقه ندارد.[7]
انواع ستاره و فرق ستاره و سيّاره: در يك تقسيم‎ ستاره دو نوع است: 1. سيارات 2. ثوابت: ستارگاني كه در نظر ما در آسمان جابجا مي‎شوند سيّارات مي‎گويند. باقي ستاره‎ها كه جاي نسبي خود را حفظ مي‎كنند و ثابت هستند، «ثوابت» مي‎نامند. حركت ثوابت گروهي و دسته‎جمعي است، اما سيارات حركتشان انفرادي مي‎باشد، بطوريكه فاصله‎هايشان با بقيّة ستاره‎ها تغيير مي‎كند به علاوه اين که ستاره‎هاي ثوابت شكل‎هاي مخصوص را تشكيل داده‎اند كه به «اشكال فلكي» معروفند، و شناخت آنها براي پيدا كردن جهات چهارگانه (شمال، جنوب، مشرق و مغرب) بسيار مؤثر است.[8] هدف از نام و فايدة ستارگان در قرآن: از جمله: 1. وجود نظم براي اصلاح و تربيت انسان: «... النجم الثاقِبُ. اِن كُلُّ نَفسٍ لَمّا عليها حافظ» همان ستارة درخشان و شكافندة تاريكي‎ها. (به اين آيت (نشانة) بزرگ الهي سوگند) كه هر كس مراقب و حافظي دارد.»[9] در اين آيه‎ها به دنبال سوگند و بردن نام ستاره مراقبت حافظانِ (ملائكه، فرشتگان) اعمال آدمي اعم از طاعات و معاصي (گناهان) را مطرح مي‎كند و مي‎رساند که بين اين دو (نظم ستارگان و مراقبت اعمال آدمي) رابطة زنده‎اي است، چرا كه آسمان بلند و ستارگاني كه مسيرهاي منظم خود را همواره مي‎پيمايند دليل بر وجود نظم و حساب در اين عالم بزرگند، پس چگونه ممكن است اعمال انسانها بي‎حساب و كتاب باشد، و مراقبين الهي بر آن نظارت نكنند.[10]
2. راهيابي اعم از مادي (جهت‎يابي) و معنوي (انتخاب راه صحيح و حق بوسيلة رهبران ديني: خداي متعال مي‎فرمايد: «علامات و بالنّجم هم يهتدون» و (نيز) علاماتي قرار داد و (شب هنگام) آنها بوسيلة ستارگان هدايت مي‎شوند (و راه) مي‎يابند.[11]
پيش از آنكه قطب‎نما اختراع شود و كشتي‎ها بتوانند بوسيلة آن طبق نقشه‎ها راه خود را به سوي مقصد بازيابند، حركت در روي درياها بدون استفاده از ستارگان امكان‎پذير نبود، و به همين جهت، شب‎هايي كه ابر آسمان را مي‎پوشانيد كشتي‎ها از حركت باز‎مي‎ماندند، و اگر به راه خود ادامه مي‎دادند، خطر مرگ آنها را تهديد مي‎كرد و يا اينكه مي‎فرمايد: «و الشمس و القمًر حُسباناً» حساب را از حركت ماه وخورشيد به دست مي‎توان آورد. يعني خورشيد و ماه شمارگراني و وسيلة شمارگري ومحاسبه‎اند.[12] از طرفي بيان قرآن مي‎تواند الگويي براي «زندگي معنوي»انسانها نيز باشد، چرا كه براي رسيدن به هر هدف مقدّس، قبل از هر چيز انتخاب راه صحيح لازم است، گم كردن راه اصلي در ميان راه‎هاي مشابه كاملاً ممكن است، بايد مكتب‎ها، سنّت‎ها‎، دعوت‎ها و حتي اشخاص را با نشانه‎ها شناخت و حق را در ساية نشانه‎هايش با رهبري رهبران الهي، از باطل تشخيص داد و اينكه در روايات «نجم» و «علامات» به پيامبر و ائمه تفسير شده‎اند اشاره به تفسيرمعنوي آيه است.[13]
بنابراين آيات مربوط به ستاره و كيهان شناسي همه جا، اشاره‎اي به چگونگي آفرينش موجودات مي‎كند، مي‎خواهد خدا را به انسان نشان دهد و بشناساند و عقربه‎ي دل او را در جهت خدا نگاهدارد. به عبارت ديگر: قرآن كتاب فيزيك، گياه‎شناسي، زمين‎شناسي و يا كيهان شناسي نيست، قرآن كتاب انسان‎سازي است. نازل شده است تا آنچه را كه بشر در راه تكامل حقيقي و تقرّب به خدا نياز دارد، به او بياموزد.[14]
نجم (ستاره) در روايات: روايات بسياري از ائمه اهلبيت وارد شده است كه در آنها نجم به پيامبر و علامات به امامان تفسير شده است و در بعضي از روايات نجم و علامات هر دو به امامان و رهبران راه حق تفسير شده است كه به عنوان نمونه به چند روايت اشاره مي‎شود: 1. امام صادق ـ عليه السّلام ـ در ذيل آية 16 نمل مي‎فرمايند: «النّجمُ رسولُ الله و العلاماتُ الائمّة (ع)» ستاره پيامبر و علامات ائمه (امامان) مي‎باشند.[15] 2. امام باقر ـ عليه السّلام ـ در ذيل همين آيه مي‎فرمايد: «نَحنُ النَّجم» ستاره ما هستيم.[16] 3. امام رضا ـ عليه السّلام ـ از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل مي‎كند كه حضرت به علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: «انت نجمُ بني هاشم» تو ستارة‌ بني‎هاشم هستي.[17] بنابراين اهداف مادي و معنوي هر دو مطرح است كه اين اهميت و جامعيت دين اسلام را مي‎رساند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير نمونه، ج20، ص 476 به بعد.
2. تفسير الميزان، ج20، ص 392.
3. تفسير الميزان، ج12، ص 329.
[1] . طارق/ 1 و2 و3.
[2] . راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، تحقيق نديم مرعشلي، انتشارات اسماعيليان، ص 437 و 504؛ قرشي، واژة نجم و كبّ و قاموس قرآن، ج 6، ص168، و ج 7 صص 25 و 26.
[3] . صافات/ 6.
[4] . قرشي، سيد علي اکبر، قاموس قرآن، دار الكتب الاسلاميّه، ج 7، ص 26.
[5] . الرحمن/ 6.
[6] . تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، ج23، چاپ پنجم، 1364، ص 103.
[7] . مفردات راغب، همان آدرس، ص 1.
[8] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، همان، ص 184 و 185.
[9] . طارق/ 1 و2 و3.
[10] . ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، مدرسه امير المؤمنين، دار الكتب اسلاميه، 1366، ج 26، ص 362 ـ 364؛ و ذيل آيه 1 و 2و 3 سورة طارق.
[11] . نحل/ 16.
[12] . مصباح يزدي، محمد تقي، معارف قرآن، انتشارات در راه حق، چاپ دوم، چاپخانه سلمان فارسي، 1368، ص251، با كمي تغيير.
[13] . تفسير نمونه، همان، ج 11، ص 184 و 187 و 188 با كمي تغيير.
[14] . معارف قرآن، همان، ص 226، بخش جهان شناسي با كمي تغيير.
[15] . عروسي هويزي، تفسير نورالثقلين، موسسه اسماعيليان، 1373، ج 3، ص 45.
[16] . همان.
[17] . همان.
 

YAALIASGHAR

عضو جدید
باسلام و عرض اردات به دوستان:
"فلا اقسم بمواقع النجوم"
نجوم کسانی نیستند جز 13 ستاره عرشی فرش نشین ومواقع جایی نیست جز محل دفن ابدان مطهرشان( مدینه -نجف -کربلا- سامرا- کاظمین و بقاع متبرکه ائمه معصومین (ع))
التماس دعا
یاعلی مدد بی حدوعدد
 
بالا