جيمز سيترين*
هيات مديره و كميتههاي انتخاب در جريان بررسي نامزدهاي مديرعاملي، كم و بيش همواره يك
پرسش را مطرح ميكنند: «واكنش بازار چه خواهد بود؟» اين دغدغه قابل درك است.
چون هياتمديره نماينده سهامداران است، نياز است از دريچه سرمايهگذار به تصميمها بنگرد.
از آنجايي هم كه بازار به سرعت اطلاعات تازه را در قيمت سهام شركت دخالت ميدهد، واكنش آن
به تعيين مديرعامل، شايد دماسنجي معنادار براي عملكرد آينده آن شخص باشد.
اما چنين نيست. براساس پژوهش ما، هيچ همبستگي مثبتي ميان چگونگي نوسان سهام يك
شركت در پي اعلام انتصاب مديرعامل تازه و بهاي سهام طي دوران تصدي آن مديرعامل وجود ندارد.
در عمل، گاهي هم همبستگي معكوسي را يافتيم: تحت شرايطي خاص، مديران عاملي كه انتصابشان
باعث كاهش ارزش سهام ميشد در طي زمان نتايج بهتري را نسبت به مديرانعاملي كسب كردند
كه انتصابشان باعث بالا رفتن ارزش سهام شده بود.
ما عملكرد كوتاهمدت و بلندمدت بهاي سهام 314 شركت را بررسي كرديم كه از سال 2004 تا
سال 2009 مديران عامل تازهاي را منتصب كرده بودند. از 49 درصد شركتهايي كه در روز نخست
شاهد افزايش بودند، فقط اندكي بيش از نصف (يعني 55 درصدشان) دستاوردي بلندمدت را نيز
شاهد بودند.
از ميان 49 درصد شركتهايي كه در روز نخست شاهد افت ارزش سهام بودند، كم و بيش همين
تعداد (59 درصد) افزايش قيمت بلندمدتي را تجربه كردند. (در مورد دو درصد شركتهاي باقيمانده،
بهاي سهام در روز اعلام مديرعامل جديد ثابت باقي ماند.)
اما هنگامي كه واكنش بازار نسبت به اخبار انتصاب مديرعامل شديد باشد، رابطهاي شگفتانگيز
برقرار ميشود. از ميان بيست شركتي كه ارزش سهام آنها به ميزان 5 درصد يا بيش از آن در پي
اعلام مديرعامل تازه بالا رفت، فقط40 درصد در دوران تصدي مديرعامل مذكور، افزايش را حفظ كردند.
اما از ميان چهارده شركتي كه سهامشان در روز معرفي مديرعامل تازه با افت 5 درصدي يا بيشتر
روبهرو شد، 79 درصد افزايشي بلندمدت را تجربه كردند. چرا چنين نتايج ضد و نقيضي به دست ميآيد؟
هرچند اثبات آن دشوار است، اما ما باور داريم كه ممكن است بازتابنده درك ناقص سرمايهگذاران از
چالشهاي پيش روي شركتها، انتظار غيرواقعبينانه از رهبران تازه بهعنوان منجي و ناآگاهيشان از
تواناييهاي ظريف بسياري از مديران عامل تازه باشد.
هنگامي كه والاستريت اشتباه ميكند
اگر معرفي مديرعاملي تازه بر بهاي سهام دستكم5درصد اثر بگذارد، احتمال دارد بهاي بلندمدت مسي
ر مخالف را بپيمايد، برخي نمونهها:
ويليام رادز سوم، مديرعامل اوتوزون را در نظر گيريد. در روز چهاردهم مارس سال 2005، يعني در همان
روزي كه او بهعنوان مديرعامل معرفي شد، سهام شركت به ميزان 8/12 درصد افت كرد و همچنين كاهش
فروش در فروشگاهها نيز مشاهده شد.
رادز پيش از آن معاون اجرايي عمليات و امور بازرگاني فروشگاههاي اوتوزون بود. انتخاب فردي داخلي در
دوران عملكرد دلسردكننده شركت شايد سبب شده بود تحليلگران قابليتهاي او را دست كم بگيرند.
نزديك به هفت سال بعد، ثابت شده بود دوران تصدي رادز چشمگير بوده است. اوتوزون تحت رهبري او به
رشد پايدار در عرصه سهم بازار دست يافت و عملكرد سهام آن بر همه رقباي مستقيم شركت و بازار
بهطور كلي برتري يافته بود.
براي اعضاي هياتمديره امري طبيعي است كه به واكنشهاي احتمالي بازار سهام پس از نشر اخبار
مهم شركت توجه كنند. اما دادهها نشان ميدهند كه واكنش روز نخست به معرفي مديرعامل تازه،
شاخص ضعيفي براي پيشبيني احتمالي موفقيت آن مديرعامل است. بهتر است مديران در عوض به
معيارهايي بينديشند كه به راستي ثمري دارند، از قبيل عملكرد اخير شركت و اينكه آيا نامزد مورد نظر
دروني است يا بيروني و همچنين بر بهاي سهام در طي سالهاي پس از انتخاب مديرعامل تمركز كنند.
*جيمز سيترين، يكي از رهبران هياترييسه اسپنسر استوارت در آمريكاي شمالي و جانشين مديرعامل
اين شركت و همچنين يكي از نويسندگان كتاب «به يك رهبر نياز داريد، خوب بعد؟» (كراون، 2011) است.
منبع: مجله گزیده مدیریت شماره129
هيات مديره و كميتههاي انتخاب در جريان بررسي نامزدهاي مديرعاملي، كم و بيش همواره يك
پرسش را مطرح ميكنند: «واكنش بازار چه خواهد بود؟» اين دغدغه قابل درك است.
چون هياتمديره نماينده سهامداران است، نياز است از دريچه سرمايهگذار به تصميمها بنگرد.
از آنجايي هم كه بازار به سرعت اطلاعات تازه را در قيمت سهام شركت دخالت ميدهد، واكنش آن
به تعيين مديرعامل، شايد دماسنجي معنادار براي عملكرد آينده آن شخص باشد.
اما چنين نيست. براساس پژوهش ما، هيچ همبستگي مثبتي ميان چگونگي نوسان سهام يك
شركت در پي اعلام انتصاب مديرعامل تازه و بهاي سهام طي دوران تصدي آن مديرعامل وجود ندارد.
در عمل، گاهي هم همبستگي معكوسي را يافتيم: تحت شرايطي خاص، مديران عاملي كه انتصابشان
باعث كاهش ارزش سهام ميشد در طي زمان نتايج بهتري را نسبت به مديرانعاملي كسب كردند
كه انتصابشان باعث بالا رفتن ارزش سهام شده بود.
ما عملكرد كوتاهمدت و بلندمدت بهاي سهام 314 شركت را بررسي كرديم كه از سال 2004 تا
سال 2009 مديران عامل تازهاي را منتصب كرده بودند. از 49 درصد شركتهايي كه در روز نخست
شاهد افزايش بودند، فقط اندكي بيش از نصف (يعني 55 درصدشان) دستاوردي بلندمدت را نيز
شاهد بودند.
از ميان 49 درصد شركتهايي كه در روز نخست شاهد افت ارزش سهام بودند، كم و بيش همين
تعداد (59 درصد) افزايش قيمت بلندمدتي را تجربه كردند. (در مورد دو درصد شركتهاي باقيمانده،
بهاي سهام در روز اعلام مديرعامل جديد ثابت باقي ماند.)
اما هنگامي كه واكنش بازار نسبت به اخبار انتصاب مديرعامل شديد باشد، رابطهاي شگفتانگيز
برقرار ميشود. از ميان بيست شركتي كه ارزش سهام آنها به ميزان 5 درصد يا بيش از آن در پي
اعلام مديرعامل تازه بالا رفت، فقط40 درصد در دوران تصدي مديرعامل مذكور، افزايش را حفظ كردند.
اما از ميان چهارده شركتي كه سهامشان در روز معرفي مديرعامل تازه با افت 5 درصدي يا بيشتر
روبهرو شد، 79 درصد افزايشي بلندمدت را تجربه كردند. چرا چنين نتايج ضد و نقيضي به دست ميآيد؟
هرچند اثبات آن دشوار است، اما ما باور داريم كه ممكن است بازتابنده درك ناقص سرمايهگذاران از
چالشهاي پيش روي شركتها، انتظار غيرواقعبينانه از رهبران تازه بهعنوان منجي و ناآگاهيشان از
تواناييهاي ظريف بسياري از مديران عامل تازه باشد.
هنگامي كه والاستريت اشتباه ميكند
اگر معرفي مديرعاملي تازه بر بهاي سهام دستكم5درصد اثر بگذارد، احتمال دارد بهاي بلندمدت مسي
ر مخالف را بپيمايد، برخي نمونهها:
ويليام رادز سوم، مديرعامل اوتوزون را در نظر گيريد. در روز چهاردهم مارس سال 2005، يعني در همان
روزي كه او بهعنوان مديرعامل معرفي شد، سهام شركت به ميزان 8/12 درصد افت كرد و همچنين كاهش
فروش در فروشگاهها نيز مشاهده شد.
رادز پيش از آن معاون اجرايي عمليات و امور بازرگاني فروشگاههاي اوتوزون بود. انتخاب فردي داخلي در
دوران عملكرد دلسردكننده شركت شايد سبب شده بود تحليلگران قابليتهاي او را دست كم بگيرند.
نزديك به هفت سال بعد، ثابت شده بود دوران تصدي رادز چشمگير بوده است. اوتوزون تحت رهبري او به
رشد پايدار در عرصه سهم بازار دست يافت و عملكرد سهام آن بر همه رقباي مستقيم شركت و بازار
بهطور كلي برتري يافته بود.
براي اعضاي هياتمديره امري طبيعي است كه به واكنشهاي احتمالي بازار سهام پس از نشر اخبار
مهم شركت توجه كنند. اما دادهها نشان ميدهند كه واكنش روز نخست به معرفي مديرعامل تازه،
شاخص ضعيفي براي پيشبيني احتمالي موفقيت آن مديرعامل است. بهتر است مديران در عوض به
معيارهايي بينديشند كه به راستي ثمري دارند، از قبيل عملكرد اخير شركت و اينكه آيا نامزد مورد نظر
دروني است يا بيروني و همچنين بر بهاي سهام در طي سالهاي پس از انتخاب مديرعامل تمركز كنند.
*جيمز سيترين، يكي از رهبران هياترييسه اسپنسر استوارت در آمريكاي شمالي و جانشين مديرعامل
اين شركت و همچنين يكي از نويسندگان كتاب «به يك رهبر نياز داريد، خوب بعد؟» (كراون، 2011) است.
منبع: مجله گزیده مدیریت شماره129