در سه آیه قران که راجع به موضوعه. بحث این نیست که حوا از ادم مشتق شده یا برعکس. میگه "همسرش را از جنس او قرار دادیم".
اما درباره نوک پستان در جنس نر و چرایی اون. (به نظر من که نشون دهنده همون نفس واحده هست!و دلیل فیزیولوژیش هم اینه که قبل از تعیین جنسیت جنین این قسمت رشد می کنه )
اینکه بگیم فعلا نمیدونیم ولی احتمالا در آینده علم زیست شناسی پی به حکمتش ببره؟ منطقی تره؟ یا اینکه ادعا کنیم "ما به آخر علم زیست شناسی در انسان رسیدیم و تمامی اندام ها و ارتباطشون و زیر و بمشون رو می دونیم و صد در صد در آینده هیچ چیزی به علم ما در این زمینه اضافه نخواهد شد و این مطلب یقینا درسته.!"
تاپیک بسیار خوبی بود. و همه بحث ها روشن و واضح مطرح شد.
با آرزوی سلامتی و موفقیت برای دوستان عزیزم.
خوب بعد از چند روز دوستان پاسخگو به شبهات نظرشون رو اعلام کردن و شما هم زحمت کپی کردنش رو کشیدین.

اولا شما اومدی اینجا نفس واحده رو تعبیر به جنین کردی که این حرف به طور کل اشتباه هست.
این نفس واحده اشاره به آدم دارد چرا که پس از آن گفته شده، خلق منها، یعنی ابتدا آدم خلق شده و سپس حوا از آن آفریده شد وگرنه میگفت هردو از نفس واحده خلق شده اند. نیازی به گفتن خلق منها نخواهد بود.
حتی اگر طبق فرمایشات شما بخواهیم فکر کنیم، اول یک جنینی بوده که هنوز جنسیتش مشخص نبوده، آدم ازش جدا خلق شده، حوا ازش جدا خلق شده. که بازم تاثیری در عضو زائد پستان مردان نمیذاره، چون اولین مرد دارای پستان بوده. یا همون اولین نفس واحده !!!
من نگفتم علم جواب این قضیه رو نمیداند، گفتم شما نمیدانید.
جواب این قضیه طبق الگوریتم ژنتیک کاملا مشخص هست جناب.
موجودات اولیه نه جنسیت ماده داشته اند و نه جنسیت نر، برای همین پستان همواره روی پستانداران وجود داشته.
و پس از گذشت هزاران هزار سال جنسیت نر و ماده جدا میشود و این عضو زائد همچنان روی بدن انسان میماند.
و جالب بدانید همین الان هم این موجوداتی که نه ماده هستند و نه نر، روی کره زمین وجود دارند و DNA اونها هم بررسی شده.
در حالیکه تو مدارس مدت ها به ما میگفتند خداوند کسی است که همه موجودات را جفت آفریده، که پس از مشخص شدن این حقیقت علمی در چند دهه اخیر دوباره تفسیر کردن، البته نه همه موجودات

ما عضوهای بسیار زیاد دیگری هم داریم که یادگار تکامل ما از سایر موجودات هست.
مانند غده هایی روی لاله گوش، که در گذشته اجداد خرگوش با اون گوش خود را هنگام خطر تکان میدادن ولی انسان نمیتونه این کارو با اون غده انجام بده.
در حدود یک درصد از مردم یک جفت دنده اضافی در بالای دنده های خود (در بخش گردن) دارند که باقی مانده از اجداد خزنده می باشد. این دنده می تواند در این افراد مشکلات عروقی و عصبی ایجاد کند.
زائده آپاندیس:
یک لوله عضلانی باریک در روده بزرگ که باقی مانده بخشی از روده جانوران است که وظیفه هضم سلولز غذا(گیاهان) را بر عهده داشته است. اما در انسان بیشتر حاوی گلبول های سفید و غدد لنفاوی است.
انگشت پنجم پا:
در پریماتها و پستانداران پست تر انگشتان پا وظیفه چنگ زدن و آویزان شدن از شاخه ها را بر عهده داشته اند.. اما انسانها احتیاج به انگشتان بزرگ پا دارند تا بتواندد با آنها ایستاده راه رفته و تعادل خود را حفظ کنند. لذا انگشت پنجمپا کوچکترین نقشی در راه رفتن انسان ندارند و به مرور کوتاه و کوتاه تر شده است.
و الی ماشالله ..... عضوهای زائد در انسان به جا مانده از ریشه مشترک با سایر جانداران.
من توصیه میکنم شما درباره فرگشت بیشتر مطالعه کنین.
چون مثل اون دوستمون بیشتر گمان میکنید فرگشت روی سراب و چندتا حرف داروین استوار است !!!