نقد داروینیسم ممنوع!!!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

Mandela.

عضو جدید
در سه آیه قران که راجع به موضوعه. بحث این نیست که حوا از ادم مشتق شده یا برعکس. میگه "همسرش را از جنس او قرار دادیم".

اما درباره نوک پستان در جنس نر و چرایی اون. (به نظر من که نشون دهنده همون نفس واحده هست!و دلیل فیزیولوژیش هم اینه که قبل از تعیین جنسیت جنین این قسمت رشد می کنه )
اینکه بگیم فعلا نمیدونیم ولی احتمالا در آینده علم زیست شناسی پی به حکمتش ببره؟ منطقی تره؟ یا اینکه ادعا کنیم "ما به آخر علم زیست شناسی در انسان رسیدیم و تمامی اندام ها و ارتباطشون و زیر و بمشون رو می دونیم و صد در صد در آینده هیچ چیزی به علم ما در این زمینه اضافه نخواهد شد و این مطلب یقینا درسته.!"
تاپیک بسیار خوبی بود. و همه بحث ها روشن و واضح مطرح شد.
با آرزوی سلامتی و موفقیت برای دوستان عزیزم.

خوب بعد از چند روز دوستان پاسخگو به شبهات نظرشون رو اعلام کردن و شما هم زحمت کپی کردنش رو کشیدین. :D
اولا شما اومدی اینجا نفس واحده رو تعبیر به جنین کردی که این حرف به طور کل اشتباه هست.

این نفس واحده اشاره به آدم دارد چرا که پس از آن گفته شده، خلق منها، یعنی ابتدا آدم خلق شده و سپس حوا از آن آفریده شد وگرنه میگفت هردو از نفس واحده خلق شده اند. نیازی به گفتن خلق منها نخواهد بود.


حتی اگر طبق فرمایشات شما بخواهیم فکر کنیم، اول یک جنینی بوده که هنوز جنسیتش مشخص نبوده، آدم ازش جدا خلق شده، حوا ازش جدا خلق شده. که بازم تاثیری در عضو زائد پستان مردان نمیذاره، چون اولین مرد دارای پستان بوده. یا همون اولین نفس واحده !!!

من نگفتم علم جواب این قضیه رو نمیداند، گفتم شما نمیدانید.
جواب این قضیه طبق الگوریتم ژنتیک کاملا مشخص هست جناب.

موجودات اولیه نه جنسیت ماده داشته اند و نه جنسیت نر، برای همین پستان همواره روی پستانداران وجود داشته.

و پس از گذشت هزاران هزار سال جنسیت نر و ماده جدا میشود و این عضو زائد همچنان روی بدن انسان میماند.
و جالب بدانید همین الان هم این موجوداتی که نه ماده هستند و نه نر، روی کره زمین وجود دارند و DNA اونها هم بررسی شده.

در حالیکه تو مدارس مدت ها به ما میگفتند خداوند کسی است که همه موجودات را جفت آفریده، که پس از مشخص شدن این حقیقت علمی در چند دهه اخیر دوباره تفسیر کردن، البته نه همه موجودات :razz:


ما عضوهای بسیار زیاد دیگری هم داریم که یادگار تکامل ما از سایر موجودات هست.


مانند غده هایی روی لاله گوش، که در گذشته اجداد خرگوش با اون گوش خود را هنگام خطر تکان میدادن ولی انسان نمیتونه این کارو با اون غده انجام بده.

در حدود یک درصد از مردم یک جفت دنده اضافی در بالای دنده های خود (در بخش گردن) دارند که باقی مانده از اجداد خزنده می باشد. این دنده می تواند در این افراد مشکلات عروقی و عصبی ایجاد کند.

زائده آپاندیس:
یک لوله عضلانی باریک در روده بزرگ که باقی مانده بخشی از روده جانوران است که وظیفه هضم سلولز غذا(گیاهان) را بر عهده داشته است. اما در انسان بیشتر حاوی گلبول های سفید و غدد لنفاوی است.

انگشت پنجم پا:
در پریماتها و پستانداران پست تر انگشتان پا وظیفه چنگ زدن و آویزان شدن از شاخه ها را بر عهده داشته اند.. اما انسانها احتیاج به انگشتان بزرگ پا دارند تا بتواندد با آنها ایستاده راه رفته و تعادل خود را حفظ کنند. لذا انگشت پنجمپا کوچکترین نقشی در راه رفتن انسان ندارند و به مرور کوتاه و کوتاه تر شده است.

و الی ماشالله ..... عضوهای زائد در انسان به جا مانده از ریشه مشترک با سایر جانداران.


من توصیه میکنم شما درباره فرگشت بیشتر مطالعه کنین.
چون مثل اون دوستمون بیشتر گمان میکنید فرگشت روی سراب و چندتا حرف داروین استوار است !!!
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
بازم که این بحث اعضای غیرمفید بدن مثلاً پیرو قضایای فرگشت رو پیش کشیدید!. اینا همشون واسشون جواب اومده. یعنی رد میشه.ما عضو غیر مفید نداریم تو بدنمون. و به حیوانات دیگه هم ربطی نداره
 

Mandela.

عضو جدید
بازم که این بحث اعضای غیرمفید بدن مثلاً پیرو قضایای فرگشت رو پیش کشیدید!. اینا همشون واسشون جواب اومده. یعنی رد میشه.ما عضو غیر مفید نداریم تو بدنمون. و به حیوانات دیگه هم ربطی نداره

باز هم؟
من اولین باره بحث عضوهای زائد رو اینجا مطرح میکنم !!

خوب خوشحال میشم همین چندتایی که خیلی مختصر ذکر کردم رو بگین چطوری رد شدن.
منبع رد شدن اینها و مفید بودنشون رو معرفی کنین و روی هوا یک چیزی نپرونید.

اگر مثل بقیه به جای لینک منبع معتبر دادن مارو فقط تشویق به مطالعه کنید !!

این لینک معتبرترین سایت های پزشکی و علمی دنیا در این باره هست، اگر انگلیسی بلدی برو بخون.


http://www.medicaldaily.com/10-useless-human-body-parts-what-you-do-and-dont-need-297264

http://www.livescience.com/21513-vestigial-organs.html

http://www.sciencedump.com/content/10-useless-human-body-parts

لینک شما واسه رد این ادعاها چیه استاد؟
فکر کنم شما مارو با دوستان وبلاگ فارسی خوان اشتباه گرفتین !!
و فکر کردین اینجا منبر عوام هست که یکی بگه فلان چیز رد شد و همه بگیم به به رد شد !!
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیگم. :D. چون فایده نداره. آشناجون اینجا ..اونجا...همه جا.
 

Mandela.

عضو جدید
نمیگم. :D. چون فایده نداره. آشناجون اینجا ..اونجا...همه جا.

ترفندهای قدیمی واسه روحیه دادن به علاقمندان خلق الساعه.
باشه ما فرض میگیریم شما میدونی و نمیگی، از سیاق نوشته هاتون هم مشخصه از اون افراد بسیار با مطالعه هستید !!
هیچ چیز بالاتر از شاد کردن دل یک آدمی که خودشو گول میزنه نیست. :d پس حق با شمایه.
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترفندهای قدیمی واسه روحیه دادن به علاقمندان خلق الساعه.
باشه ما فرض میگیریم شما میدونی و نمیگی، از سیاق نوشته هاتون هم مشخصه از اون افراد بسیار با مطالعه هستید !!
هیچ چیز بالاتر از شاد کردن دل یک آدمی که خودشو گول میزنه نیست. :d پس حق با شمایه.


شما شاد باش:D
 

amirdolu

کاربر بیش فعال
خوب بعد از چند روز دوستان پاسخگو به شبهات نظرشون رو اعلام کردن و شما هم زحمت کپی کردنش رو کشیدین. :D
اولا شما اومدی اینجا نفس واحده رو تعبیر به جنین کردی که این حرف به طور کل اشتباه هست.

این نفس واحده اشاره به آدم دارد چرا که پس از آن گفته شده، خلق منها، یعنی ابتدا آدم خلق شده و سپس حوا از آن آفریده شد وگرنه میگفت هردو از نفس واحده خلق شده اند. نیازی به گفتن خلق منها نخواهد بود.


حتی اگر طبق فرمایشات شما بخواهیم فکر کنیم، اول یک جنینی بوده که هنوز جنسیتش مشخص نبوده، آدم ازش جدا خلق شده، حوا ازش جدا خلق شده. که بازم تاثیری در عضو زائد پستان مردان نمیذاره، چون اولین مرد دارای پستان بوده. یا همون اولین نفس واحده !!!

من نگفتم علم جواب این قضیه رو نمیداند، گفتم شما نمیدانید.
جواب این قضیه طبق الگوریتم ژنتیک کاملا مشخص هست جناب.

موجودات اولیه نه جنسیت ماده داشته اند و نه جنسیت نر، برای همین پستان همواره روی پستانداران وجود داشته.

و پس از گذشت هزاران هزار سال جنسیت نر و ماده جدا میشود و این عضو زائد همچنان روی بدن انسان میماند.
و جالب بدانید همین الان هم این موجوداتی که نه ماده هستند و نه نر، روی کره زمین وجود دارند و DNA اونها هم بررسی شده.

در حالیکه تو مدارس مدت ها به ما میگفتند خداوند کسی است که همه موجودات را جفت آفریده، که پس از مشخص شدن این حقیقت علمی در چند دهه اخیر دوباره تفسیر کردن، البته نه همه موجودات :razz:

من توصیه میکنم شما درباره فرگشت بیشتر مطالعه کنین.
چون مثل اون دوستمون بیشتر گمان میکنید فرگشت روی سراب و چندتا حرف داروین استوار است !!!

سلام
پیشگوییت اشتباه بود.!دلیل سر نزدنم به سایت به خاطر گرفتاری کاری بود.:smile:من همیشه تو تاپیک ها اینجا و هر جای دیگه. چیزی رو کپی نمیکنم مگر با ذکر منبع.;)رابطه ام با دوستان پاسخ به شبهات اصلا جالب نیست.:D
من برداشت خودم رو از آیات نوشتم. نفس واحده رو هم جنین نگرفتم.! چون گفته خلقکم(و ضمیر کم برای جمع بستن زن و مرد هم استفاده میشه) گفتم شاید (مخاطب خلقکم زن و مرد هستند) و می خواد بگه اصل و اساس هر دو یکی بوده و هم جنس همید.(برای همین هم در فیزیولوزی جنین ما شاهد همچین اتفاقی هستیم). بگذریم...
و راجع به توصیه تون. من 7 یا 8 تا کتاب کلی درباره فرگشت خوندم. (آخریش ساعت ساز نابینا بود).
مطالبی هم که نوشتین رو با جزییات بیشتر حتی قبلا خونده بودم.(اتفاقا من جبرگرایی علمی رو کاملا قبول دارم.و یافته های علمی رو به هیچ عنوان رد نمیکنم)ولی سوال های زیادی در خصوص فرگشت انسان برام پیش میاد که فکر میکنم.اینجا جای خوبی برای مطرح کردنش باشه.
گرایش به بقا در موجودات از کجاست؟
چرا هر چه دلایل و شواهد بیشتر برای تشابه ژنتیکی انسان و شامپانزه رو میشه؟ از اون طرف اختلاف و تفاوت رفتاری انسان (تصمیم گیری در موقعیت های مشابه) با بقیه گونه ها هم بزرگتر میشه. یعنی هر چه شواهد برای شباهت جسمی بیشتر میشه؟ شواهد برای تفاوت روحی روانی هم بیشتر میشه؟
چرا فقط انسان می تونه بارها شیوه زندگی خودش رو عوض کنه. و تصمیم بگیره چطور زندگی کنه؟گیاهخوار باشه یا گوشتخوار و خیلی چیزای دیگه؟
آیا می تونیم این همه استعداد و قابلیت انسان رو در بزرگتر بودن نسبت مغز به وزنش نسبت بدیم؟ در انسان این نسبت حول حوش 2 درصده! مگر این نسبت چند برابر سایر گونه هاست؟(وزن مغز یک انسان تقریبا 1300 گرمه. حالا یه آدم بالغ 40 کیلویی با یه آدم 160 کیلویی ( با اختلاف 100گرم وزن مغز)که با ضریب یک چهارم با هم فرق میکنن! آیا میشه ندید بگی 40 کیلوییه با هوش تره؟)
آیا گونه هایی که همین اختلاف نسبت رو با هم دارن تفاوتشون مثل انسان و شامپانزه هست؟ اصلا چرا نسبت مغز به وزن بدن؟ چرا مغز فیل که 6 کیلو گرمه از مغز انسان بهتر کار نمیکنه؟(مغز یک ماهیچه است. شما وقتی توان و کارایی پای یک فیل رو با پای انسان مقایسه می کنی؟ توان کدوم رو بیشتر می دونی؟ کارکرد مغز چه ارتباطی با وزن بدن داره؟)
و اگر این نسبت دادن درسته! آیا نباید ما در سایر گونه ها رفتاری مشابه رفتار انسانی( با توجه به فیزیک و شرایط اون گونه) ببینیم؟(مثلا تعاون و همکاری یا خلق اثر هنری).
چرا فقط انسان دارای شرم و حیاست؟
اینکه حضرت عیسی (ع) مجسمه می ساخته و در اون می دمیده و اون مجسمه ذی حیات می شده؟ چطور توجیه میشه؟( دلیلی به جز انکارش هست؟). خلقت حضرت عیسی(ع) چطور؟
وقتی یک کور شفا میگیره و بینا میشه؟ چه اتفاقی می افته؟(دلیلی به جز انکارش هست؟)
و خیلی سوال های دیگه.......
 
آخرین ویرایش:

Mandela.

عضو جدید
سلام
پیشگوییت اشتباه بود.!دلیل سر نزدنم به سایت به خاطر گرفتاری کاری بود.:smile:من همیشه تو تاپیک ها اینجا و هر جای دیگه. چیزی رو کپی نمیکنم مگر با ذکر منبع.;)رابطه ام با دوستان پاسخ به شبهات اصلا جالب نیست.:D
من برداشت خودم رو از آیات نوشتم. نفس واحده رو هم جنین نگرفتم.! چون گفته خلقکم(و ضمیر کم برای جمع بستن زن و مرد هم استفاده میشه) گفتم شاید (مخاطب خلقکم زن و مرد هستند) و می خواد بگه اصل و اساس هر دو یکی بوده و هم جنس همید.(برای همین هم در فیزیولوزی جنین ما شاهد همچین اتفاقی هستیم). بگذریم...
و راجع به توصیه تون. من 7 یا 8 تا کتاب کلی درباره فرگشت خوندم. (آخریش ساعت ساز نابینا بود).
مطالبی هم که نوشتین رو با جزییات بیشتر حتی قبلا خونده بودم.(اتفاقا من جبرگرایی علمی رو کاملا قبول دارم.و یافته های علمی رو به هیچ عنوان رد نمیکنم)ولی سوال های زیادی در خصوص فرگشت انسان برام پیش میاد که فکر میکنم.اینجا جای خوبی برای مطرح کردنش باشه.
گرایش به بقا در موجودات از کجاست؟
چرا هر چه دلایل و شواهد بیشتر برای تشابه ژنتیکی انسان و شامپانزه رو میشه؟ از اون طرف اختلاف و تفاوت رفتاری انسان (تصمیم گیری در موقعیت های مشابه) با بقیه گونه ها هم بزرگتر میشه. یعنی هر چه شواهد برای شباهت جسمی بیشتر میشه؟ شواهد برای تفاوت روحی روانی هم بیشتر میشه؟
چرا فقط انسان می تونه بارها شیوه زندگی خودش رو عوض کنه. و تصمیم بگیره چطور زندگی کنه؟گیاهخوار باشه یا گوشتخوار و خیلی چیزای دیگه؟
آیا می تونیم این همه استعداد و قابلیت انسان رو در بزرگتر بودن نسبت مغز به وزنش نسبت بدیم؟ در انسان این نسبت حول حوش 2 درصده! مگر این نسبت چند برابر سایر گونه هاست؟(وزن مغز یک انسان تقریبا 1300 گرمه. حالا یه آدم بالغ 40 کیلویی با یه آدم 160 کیلویی ( با اختلاف 100گرم وزن مغز)که با ضریب یک چهارم با هم فرق میکنن! آیا میشه ندید بگی 40 کیلوییه با هوش تره؟)
آیا گونه هایی که همین اختلاف نسبت رو با هم دارن تفاوتشون مثل انسان و شامپانزه هست؟ اصلا چرا نسبت مغز به وزن بدن؟ چرا مغز فیل که 6 کیلو گرمه از مغز انسان بهتر کار نمیکنه؟(مغز یک ماهیچه است. شما وقتی توان و کارایی پای یک فیل رو با پای انسان مقایسه می کنی؟ توان کدوم رو بیشتر می دونی؟ کارکرد مغز چه ارتباطی با وزن بدن داره؟)
و اگر این نسبت دادن درسته! آیا نباید ما در سایر گونه ها رفتاری مشابه رفتار انسانی( با توجه به فیزیک و شرایط اون گونه) ببینیم؟(مثلا تعاون و همکاری یا خلق اثر هنری).
چرا فقط انسان دارای شرم و حیاست؟
اینکه حضرت عیسی (ع) مجسمه می ساخته و در اون می دمیده و اون مجسمه ذی حیات می شده؟ چطور توجیه میشه؟( دلیلی به جز انکارش هست؟). خلقت حضرت عیسی(ع) چطور؟
وقتی یک کور شفا میگیره و بینا میشه؟ چه اتفاقی می افته؟(دلیلی به جز انکارش هست؟)
و خیلی سوال های دیگه.......


ببین امیر جان، اگر ضمیر کم برای زن و مرد به کار برود، دیگر چه نیازی هست بگه زوجش نیز از نفس واحده خلق شده؟
همون بار اول طبق ادعای شما گفته زن و مرد با مرجع کم از نفس واحده خلق شده اند؛ باز بگه زوجش از نفس واحده خلق شده که چی؟
بگذریم، من علاقه چندانی ندارم وارد بحث های مذهبی بشم و این چیزایی که گفتم از سر ناچاری بود.

مثل همین ادعاهایی که در مورد عیسی میکنی که مجسمه زنده میشده و ... اینا تماما باورهای مذهبی هستن.
اثبات هم همواره بر عهده مدعی هست.
من چیزی رو انکار نمیکنم فقط نگاه میکنم به تاریخ بشریت و پراکندگی تمدن و میبینم تمامی این اتفاقات محیرالعقول در یک بازه زمانی بسیار محدود از عمر بشر و صرفا تو خاورمیانه گزارش شذه.
و شما کوچکترین نشانه ای در آخرین اثر به باور شما آسمانی از سایر قومیت ها نمیبینی که بگه مثلا فلان واسطه برای قومیت چین رفت، برای استرالیا رفت، برای پرو رفت و ...
در حالیکه اینا تمدن های بسیار بزرگی با جمعیت های بالا همون موقع داشتن، شما هیچ نامی خارج محدود خاورمیانه از این اتفاقات عجیب در آخرین یادگار نمیبینی.
بازم میگم خوشم نمیاد بحث مذهبی رو کش بدم.

و اما میرسم سر سئوالاتت در مورد فرگشت:

به نظرت چرا آب مایه حیات هست؟ چرا جیوه مایه حیات نیست؟
چرا ما تو روز نمیخوابیم و مثل خفاش ها تو شب بیرون نمیاییم؟
چرا ما نمیتونیم مثل عنکبوت تار درست کنیم؟
چرا تو تمامی این کهکشان هایی که تا الان شناختیم فقط رو زمین حیات بوده، هدف از خلق اینهمه کره و سیاره بی مصرف چی بوده؟

و هزاران چرایی دیگر که در مورد هرچیزی میشه پرسید.

ما در مواجهه با جهان با دو approach روبروییم:


یکی اینکه بپرسیم چرا؟
و دیگر آنکه بپرسیم چگونه؟

برای پاسخ به چرایی ها ساینس جوابی نداره، چون سئوالات علمی نیستند.
صرفا میشه چگونگی هارو کنکاش کرد و اونم با در نظر گرفتن این موضوع که اگر این پارامترها نبودن، پارامتر بعدی هم تعریف نمیشد.
چرایی هارو فقط میشه تخیل کرد، تخیل ممکنه راهگشا به سمت چگونگی باشد و ممکنه کلا مسیر رو به اشتباه برود.

جرم مغز انسان بسیار موثر هست، اینکه چرا نسبت جرم مغز به بدن، چون برای همه موجودات اندازه گرفتن و دیدن جواب میده.
ممکنه شما بگی چرا حجم گوش رو ملاک هوش در نظر نمیگیریم، چون جواب نمیده، به همین راحتی.

همین انسان هم اگر مغزش از یک حدی سبک تر باشه، فرقی با ایپ ها در تشخیص اطرافش نداره.

ما تو فرگشت به هیچ وجه دنبال تشابه نباید باشیم.
چون اصل تولید مثل بوده، شرایط محیطی هم که روی دو موجود در زمان ها و مکان های مختلف سبب تجدید نشل شده یکسان نبوده.

مثلا در گربه سانان، رفتار شیر از هیچ جهت شباهتی به رفتار ببر نداره، در حالیکه اینا هم خانواده هستن.
جالبه بدونین اینا جفت گیری کردن و فرزندی متولد شد که صرفا بخشی از ویژگی مشترک هر دو را داشت.

ویژگی امروز موجودات که شما میبینی حاصل میلیون ها سال فرار از دست شکارچی، جفت گیری های غیر متعارف و ... هست و خیلی از موجودات منحصر به فرد هستند.

فقط انسان دارای شرم و حیا نیست.
من در مورد پخته خواری هم عرض کردم که به مرور روی مغز تاثیر میذاره.
نسل جدید سگ ها که غذای پخته میخورند و واکنش های شیمیایی بدنشون هم تغییر کرده، شرم و حیا دارن.
وقتی یک کار اشتباهی میکنن میرن یک گوشه مثل بچه میشینن تا کسی دعواشون نکنه و ....
 

Mandela.

عضو جدید
به نظرم یکسری توضیحات منحصر به فرد در مورد مغز انسان هم ارائه بدیم، مفید باشه.
مخصوصا اینکه دوستان ممکنه این شبهه براشون پیش بیاد که صرفا جرم مغز نمیتونه دلیل موجهی برای افزایش هوش انسان باشه.


در ماهیهای اولیه و دوزیستان ، نخاع و مغز در یک راستا قرار دارند. ولی در سایر مهره داران بویژه در پستانداران بین مغز و نخاع یک خمیدگی پدید آمده است که در پستانداران عالی به 90 درجه می‌رسد. این خمیدگی ناشی از حجم زیاد نیمکره‌های مخ است. حجم مغز بویژه نیمکره‌های مخ در مهره داران اولیه رشد اندکی دارد. ولی در مهره داران عالی وسعت زیادی دارد.

سطح نیمکره‌های مخ در مهره داران اولیه تا پستانداران اولیه صاف ، ولی در پستانداران عالی بویژه انسان چین خوردگی فراوان دارد. مغز آدمی بزرگترین مغزها نیست اما وزن آن نسبت به جثه آدمی بیشترین است و با در نظر گرفتن سایر شرایط بهترین مغز است.

چین خوردگی‌های مغزی تنها در مغز پستانداران تکامل یافته تر چون دلفین‌ها و در پیشرفته ترین حالت در انسان وجود دارد.

همچنین مغز افراد متفکر با افرادی که عوام نامیده میشن هم متفاوت هست و سلول های مغزی جلوی سر آنها بسیار بیشتر است.


اما نکته شگفت آور تر این هست که:

طی تاریخ مغز انسان در نادیده گرفته شدن خود نقش بسیار خوبی را ایفا کرده است. تمامی انسانها از مصریان باستان گرفته تا آنچه به عنوان ادیان ابراهیمی مشهورند، کوچکترین اشاره ای به مغز به عنوان منحصر به فرد ترین عضو انسان ندارند.. در حالیکه بارها صحبت از تفکر و اندیشه مطرح شده.
اما هیچ وقت صحبتی از مغز نمیشه، و به جای اون تا فکرش رو بکنید صحبت از قلب و دل هست.

بر اساس باورهای گذشتگان که قلب رو منشا احساسات و تدبر میدونستن، اونم به دلیل تغییر ریتم تپش قلب در حوادث گوناگون !!
که البته باز هم پس از رو شدن این حقیقت علمی، عده ای جدیدا آمده اند و میگویند قلب و دل کلا مجاز هست !!!! :D

و حال باید پرسید چرا این قلب و دل مجاز شد و مغز و معده مجاز نشد؟
جز اینکه قلب نخستین عضوی هست که هنگام خطر و فرار به تپش میفتاد و ساده ترین برداشت از بدن این بود که قلب منشا خیلی رفتارها و تفکرات و احساسات است؟
 

amirdolu

کاربر بیش فعال
مثل همین ادعاهایی که در مورد عیسی میکنی که مجسمه زنده میشده و ... اینا تماما باورهای مذهبی هستن.
اثبات هم همواره بر عهده مدعی هست.

مطالبی که درباره حضرت عیسی(ع) نوشتم به علاوه اینکه اون حضرت مردگان رو هم زنده می کرد. و ایضا زنده شدن عزیر پیامبر صد سال بعد مرگش و ماجرای حضرت ابراهیم و پرنده هایی که بعد مرگشون به سمتش اومدن. باور مذهبی نیستند. حوادث تاریخی اند که من اونا رو معجزه میدونم.دلیل اثباتش هم نقل متواتر تاریخه مثل اثبات تمام اتفاق های تاریخی دیگه.(به نظرم حتی استناد قران هم به اونا به خاطر همین نقل متواتر تاریخ باشه. چند تا مورخ میشناسی که اینا رو تکذیب کرده باشه؟)معجزاتی که شاید به درد همین حالا میخوره!

من چیزی رو انکار نمیکنم فقط نگاه میکنم به تاریخ بشریت و پراکندگی تمدن و میبینم تمامی این اتفاقات محیرالعقول در یک بازه زمانی بسیار محدود از عمر بشر و صرفا تو خاورمیانه گزارش شذه.
و شما کوچکترین نشانه ای در آخرین اثر به باور شما آسمانی از سایر قومیت ها نمیبینی که بگه مثلا فلان واسطه برای قومیت چین رفت، برای استرالیا رفت، برای پرو رفت و ...
در حالیکه اینا تمدن های بسیار بزرگی با جمعیت های بالا همون موقع داشتن، شما هیچ نامی خارج محدود خاورمیانه از این اتفاقات عجیب در آخرین یادگار نمیبینی.
بازم میگم خوشم نمیاد بحث مذهبی رو کش بدم.
سوالای منم تو این زمینه از شما بیشتر نباشه کمتر نیست.(چرا داستان قوم هود و نوح و لوط اینقدر تکرار شده؟ چرا فقط از اینا نام برده شده؟ و خیلی چراهای دیگه)

و اما میرسم سر سئوالاتت در مورد فرگشت:

به نظرت چرا آب مایه حیات هست؟ چرا جیوه مایه حیات نیست؟
چرا ما تو روز نمیخوابیم و مثل خفاش ها تو شب بیرون نمیاییم؟
چرا ما نمیتونیم مثل عنکبوت تار درست کنیم؟
چرا تو تمامی این کهکشان هایی که تا الان شناختیم فقط رو زمین حیات بوده، هدف از خلق اینهمه کره و سیاره بی مصرف چی بوده؟

و هزاران چرایی دیگر که در مورد هرچیزی میشه پرسید.

ما در مواجهه با جهان با دو approach روبروییم:


یکی اینکه بپرسیم چرا؟
و دیگر آنکه بپرسیم چگونه؟

برای پاسخ به چرایی ها ساینس جوابی نداره، چون سئوالات علمی نیستند.
صرفا میشه چگونگی هارو کنکاش کرد و اونم با در نظر گرفتن این موضوع که اگر این پارامترها نبودن، پارامتر بعدی هم تعریف نمیشد.
چرایی هارو فقط میشه تخیل کرد، تخیل ممکنه راهگشا به سمت چگونگی باشد و ممکنه کلا مسیر رو به اشتباه برود.

جرم مغز انسان بسیار موثر هست، اینکه چرا نسبت جرم مغز به بدن، چون برای همه موجودات اندازه گرفتن و دیدن جواب میده.
ممکنه شما بگی چرا حجم گوش رو ملاک هوش در نظر نمیگیریم، چون جواب نمیده، به همین راحتی.

همین انسان هم اگر مغزش از یک حدی سبک تر باشه، فرقی با ایپ ها در تشخیص اطرافش نداره.

ما تو فرگشت به هیچ وجه دنبال تشابه نباید باشیم.
چون اصل تولید مثل بوده، شرایط محیطی هم که روی دو موجود در زمان ها و مکان های مختلف سبب تجدید نشل شده یکسان نبوده.

مثلا در گربه سانان، رفتار شیر از هیچ جهت شباهتی به رفتار ببر نداره، در حالیکه اینا هم خانواده هستن.
جالبه بدونین اینا جفت گیری کردن و فرزندی متولد شد که صرفا بخشی از ویژگی مشترک هر دو را داشت.

ویژگی امروز موجودات که شما میبینی حاصل میلیون ها سال فرار از دست شکارچی، جفت گیری های غیر متعارف و ... هست و خیلی از موجودات منحصر به فرد هستند.

اتفاقا ساینس هم به چرا و هم به چگونه جواب میده. منتها وقتی چرا ها روی تسلسل باشه معلومه که کشف علت العلل کار ساینس نیست.
قیاس سوالات من هم درباره فرگشت با این طور سوالات قیاس بجایی نیست.
فرگشت از اساس و بنیاد حیات روی کره خاکی تا گونه های پیچیده رو داره تبیین می کنه. و برای هر ویژگی موجود در هر گونه توجیهی داره. من میپرسم راز گرایش به بقا و تولید مثل در گونه ها از کجاست؟ تا گونه ای موجود نباشه که گرایش به بقا هم در اون بی معنیه. فرگشت که داره چگونگی بوجود اومدن گونه ها رو توضیح می ده.! چه پاسخی داره برای این سوال. کجای این سوال غیر علمیه؟(به نظر الهیون اول اراده وجود داشته که صورت حیات به خودش گرفته(حتی به صورت فرگشت) برای همین هم بالاترین اراده ای که در موجودات وجود داره همون گرایش به بقاست. و چیزی که بوجود بیاد از بین نمیره و فقط تغییر میکنه و الی آخر.......)


فقط انسان دارای شرم و حیا نیست.
من در مورد پخته خواری هم عرض کردم که به مرور روی مغز تاثیر میذاره.
نسل جدید سگ ها که غذای پخته میخورند و واکنش های شیمیایی بدنشون هم تغییر کرده، شرم و حیا دارن.
وقتی یک کار اشتباهی میکنن میرن یک گوشه مثل بچه میشینن تا کسی دعواشون نکنه و ....
چه جالب! به نظرت اگر این رفتار به ظاهر شرمانه در اثر پخته خواریه(50 تا 100 نسل اون حیوان باشه) و تربیت اون حیون توش دخیل نیست. چرا ما برای توجیه تغییرات فرگشتی به زمانهای طولانی متوسل میشیم.وقتی می تونیم همچین تغییر عظیمی رو در زمان به این کوتاهی ببینیم.

فرض کنیم از یک نوزاد یک کپی از خودش رو شبیه سازی کنیم. و به مدت بیست سال دو نوزاد رو تحت خوراک و شرایط طبیعی کاملا یکسان و شرایط تربیتی(شیوه های انجام کار) متفاوت و نه متضاد رشد بدیم.بعد اونا رو در موقعیت های یکسانی قرار بدیم. آیا این دو نفر مثل هم رفتارمی کنن؟
اگر مثل هم رفتار می کنن. و تربیت متفاوتشون بی تاثیره. پس چرا تربیت روی بقیه انسان ها اثر گذاره؟
و اگر مثل هم رفتار نمی کنن. پس حتما چیزی سوای جسم در اونا بوده(چون سلول به سلول شون کپ همه) که تحت تربیت و پرورش قرار گرفته . رشد کرده و شخصیت مستقلی پیدا کرده. اون چیه؟


گپ خوبی بود. بخوام نتیجه گیری کنم باید برگردم به حرف اصلی تاپیک و استاتر که فرگشت حتی در صورت درست بودن نباید ایدئولوژی بشه و تنها مبنای تعریف چیستی انسان قرار بگیره و بعد روی همین معرفت حقوق بشر نوشته بشه و مطلق انگاری بشه. مطمئنا دانش های ببشتری برای معرفت النفس در کنار دید فرگشتی مورد نیازه.
موید باشید.
 
آخرین ویرایش:

Mandela.

عضو جدید
فرض کنیم از یک نوزاد یک کپی از خودش رو شبیه سازی کنیم. و به مدت بیست سال دو نوزاد رو تحت خوراک و شرایط طبیعی کاملا یکسان و شرایط تربیتی(شیوه های انجام کار) متفاوت و نه متضاد رشد بدیم.بعد اونا رو در موقعیت های یکسانی قرار بدیم. آیا این دو نفر مثل هم رفتارمی کنن؟
اگر مثل هم رفتار می کنن. و تربیت متفاوتشون بی تاثیره. پس چرا تربیت روی بقیه انسان ها اثر گذاره؟
و اگر مثل هم رفتار نمی کنن. پس حتما چیزی سوای جسم در اونا بوده(چون سلول به سلول شون کپ همه) که تحت تربیت و پرورش قرار گرفته . رشد کرده و شخصیت مستقلی پیدا کرده. اون چیه؟

1- باشه از نظر شما زنده شدن پرندگان توسط حضرت ابراهیم و ... باور مذهبی نیست.
میتونی به ما بگی ابراهیم در چند سال پیش زندگی میکرده و نخستین تاریخی که به این موضوع اشاره کرده چند سال پس از فوت ایشان و توسط چه کسی نوشته شده؟

شما وقتی میتونی اینقدر محکم درباره حادثه تاریخی صحبت کنی، که با سند حرف بزنی.
و زمان زندگی افراد و نزدیک ترین تاریخ مکتبوش رو برای ما رو کنی.

(چون در گذشته به علت فقدان تصویربرداری و ... تاریخ رو فاتح بزرگ مینوشته و بقیه از روش کپی میکردن)


چیزی که بنده درباره این تاریخ هایی که شما بهش استناد میکنی دیده ام، به فاصله چند صد و گاهی چندهزار سال پس از ادعای واقعه نوشته شده اند.
اگر اشتباه میکنم دوست دارم منابع تاریخی شمارو مثلا درباره ابراهیم گرامی بدونم.


همین الان در کشورهای مثل چین و کره و کلا شرق آسیا تاریخ هایی در مورد اژدها و ... چند هزار ساله که دست به دست چرخیده.
نتیجه میگیریم اژدها روی زمین بوده و از دهانش آتش بیرون میداده چون هیچ مورخ شرقی اون رو رد نکرده؟ :D
یا همین وضعیت در مورد موجوداتی مثل سیمرغ و دیو سپید و ... که در میان ایرانیان هزاران سال چرخیده و فردوسی ثبتش کرده؟

اینکه شما فقط داستان های مربوط به همین خاورمیانه رو میشنوین، برای اینکه اطلاعی از سایر قومیت ها در آنزمان تو اون منطقه وجود نداشته و کاملا طبیعیه از نظر من که بهش اشاره نشده، که نمیتونم بیشتر بازش کنم.



2- ساینس یه چراها جواب نمیدهد.
برتراند راسل بنیانگذار فلسفه تحلیلی، این تفاوت چرا و چگونه رو خوب توضیح داده، اگر تونستین مطالعه اش کنین.
احتمالا شما یکسری کاربردهای چرا رو با چگونه اشتباه میگیرین به دلیل ضعف زبان فارسی، بعدا فکر میکنید ساینس به اینها جواب میده.

برای یافتن پاسخ چرایی شما باید نتیجه گیری های فرای امکانات موجود انجام بدی که چون حوزه ساینس آزمایش هست، پاسخی هم به این سئوالات تا قبل از توانایی آزمایش کردن و صحه گذاری نمیده.


در ضمن علم ادعایی نداره برای همه سئوالات بشر در حال حاضر جواب دارد.
شما میتوانی برای بخش هایی که علم جواب ندارد، به طالع بینی و اختر بینی و... هم مراجعه کنی.

چون طالع بینی برای سئوالی که علم جوابی ندارد، جواب دارد، این یعنی طالع بینی در این حوزه برتر و موفق تر عمل کرده؟


داشتن یا نداشتن جواب برای یک پدیده هنر نیست دوست من، میزان صحت و اطمینان پاسخ هست که اهمیت داره.
وگرنه با فلسفه بافی میشه برای هر سئوالی یک جوابی رو تهیه کرد، برای همینم هست که عوام علاقه بیشتری به مذهب نشون میدن، چون اونارو تا حد زیادی از غرق شدن در مجهولات نجات میده و ساده ترین پاسخ هارو به پیچیده ترین پرسش ها در اختیارشون قرار میده. مثل همین که شما میفرمایید علت حیات اراده خالق است والسلام.

من با همین اراده خالق میتونم جواب بقیه چیزارو هم بدم و بگم اراده ایشان بود و بس !!! :)


3- باز هم برداشت های اشتباه و سطحی از حرف من !!!
انسان و بقیه موجودات حاصل میلیون ها سال فرگشت هستند.
اما یکسری ویژگی ها و رفتارها مدت زمان کمتری برای تغییر نیاز دارند، یکسری رفتارها و ویژگی ها مدت زمان بیشتری برای تغییر نیاز دارند.
پخته خواری تو یکسری ویژگی های مغزی تاثیر میذاره نه همه چیز.

شما چرا اینقدر به دنبال این هستی که به یک چیز شسته رفته و کامل برسی که بشه همه چیو باهاش جمع و جور کرد؟


4- شما نمیتونی دو نوزاد رو عین هم کپی سازی کنی (در حال حاضر البته)
به دلیل اینکه صفات ژنتیکی موروثی اونارو باید بتونی به طور کاملا مشابه منتقل کنی که با توجه به اینکه نوزاد ها از دو اسپرم حاوی اطلاعات مختلف متفاوت به وجود میان، با هم فرق خواهند داشت.

این سئوال شما مربوط به حوزه تخیل میشه، من بر چه اساسی باید به این سئوال جواب بدم وقتی فعلا شدنی نیست و تست هم نشده؟
بزنم تو حوزه خیال و فلسفه و ... که مدام دارم تاکید میکنم توسل به این چیزا نتیجه قابل اتکایی نخواهد داشت؟


مثلا شما دانه و برگ های درخت رو تا به حال دیدی؟

دانه و برگ دارای یک تقارن هستند و شکلی منظم هم دارند.

اما شاخه های هیچ دو درختی تقریبا شبیه هم نیست، چرا؟

آیا چیزی سوار بر درخت هست که باعث میشه هر شاخه دو درخت یک سمت بره از یک جا برگ بده و برگ نده و نامتقارن باشه و ما نتوانیم دو درخت 100 درصد یکسان داشته باشیم؟


چیزی سوار بر مجموعه نیست، میلیاردها عامل در شکل متفاوت دو درخت نقش دارند.
از جریان باد، تا محل جوانه زدن دانه، تا حضور اتفاقی یک پرنده و نوک زدن به درخت و .... تماما باعث میشن نشه دو درخت یکسان داشت.

اگر شما بخوای این رو در مورد دو انسان پیاده سازی کنی باید بتونی میلیاردها فاکتور را قبل تولد و بعد از تولد یکسان سازی کنی در اینصورت نتیجه یکسان میگیری.

علم داره تمامی تلاشش رو میکنه این عامل هارو یکی یکی شناسایی کنه، باور سعی میکنه بگه یک چیزی فرای اینا وجود داره که اینارو کنترل میکنه و خودش رو از شناسایی سایر عوامل راحت میکنه (برای همین شما در گذشته بشر حضور موجوداتی مثل جن و روح و اژدها و .. رو اینقدر پر رنگ میبینی).

من توصیه میکنم در ادامه مسیرتون در شناخت فرگشت اینقدر به دنبال ساده سازی و یافتن یک جواب کلیشه ای چند خطی مشابه پاسخ های باستانی نباشین.
 

lord70

عضو جدید
به نظرم یکسری توضیحات منحصر به فرد در مورد مغز انسان هم ارائه بدیم، مفید باشه.
مخصوصا اینکه دوستان ممکنه این شبهه براشون پیش بیاد که صرفا جرم مغز نمیتونه دلیل موجهی برای افزایش هوش انسان باشه.


در ماهیهای اولیه و دوزیستان ، نخاع و مغز در یک راستا قرار دارند. ولی در سایر مهره داران بویژه در پستانداران بین مغز و نخاع یک خمیدگی پدید آمده است که در پستانداران عالی به 90 درجه می‌رسد. این خمیدگی ناشی از حجم زیاد نیمکره‌های مخ است. حجم مغز بویژه نیمکره‌های مخ در مهره داران اولیه رشد اندکی دارد. ولی در مهره داران عالی وسعت زیادی دارد.

سطح نیمکره‌های مخ در مهره داران اولیه تا پستانداران اولیه صاف ، ولی در پستانداران عالی بویژه انسان چین خوردگی فراوان دارد. مغز آدمی بزرگترین مغزها نیست اما وزن آن نسبت به جثه آدمی بیشترین است و با در نظر گرفتن سایر شرایط بهترین مغز است.

چین خوردگی‌های مغزی تنها در مغز پستانداران تکامل یافته تر چون دلفین‌ها و در پیشرفته ترین حالت در انسان وجود دارد.

همچنین مغز افراد متفکر با افرادی که عوام نامیده میشن هم متفاوت هست و سلول های مغزی جلوی سر آنها بسیار بیشتر است.


اما نکته شگفت آور تر این هست که:

طی تاریخ مغز انسان در نادیده گرفته شدن خود نقش بسیار خوبی را ایفا کرده است. تمامی انسانها از مصریان باستان گرفته تا آنچه به عنوان ادیان ابراهیمی مشهورند، کوچکترین اشاره ای به مغز به عنوان منحصر به فرد ترین عضو انسان ندارند.. در حالیکه بارها صحبت از تفکر و اندیشه مطرح شده.
اما هیچ وقت صحبتی از مغز نمیشه، و به جای اون تا فکرش رو بکنید صحبت از قلب و دل هست.

بر اساس باورهای گذشتگان که قلب رو منشا احساسات و تدبر میدونستن، اونم به دلیل تغییر ریتم تپش قلب در حوادث گوناگون !!
که البته باز هم پس از رو شدن این حقیقت علمی، عده ای جدیدا آمده اند و میگویند قلب و دل کلا مجاز هست !!!! :D

و حال باید پرسید چرا این قلب و دل مجاز شد و مغز و معده مجاز نشد؟
جز اینکه قلب نخستین عضوی هست که هنگام خطر و فرار به تپش میفتاد و ساده ترین برداشت از بدن این بود که قلب منشا خیلی رفتارها و تفکرات و احساسات است؟

شما ادعا کردید «تمامی انسانها از مصریان باستان گرفته تا آنچه به عنوان ادیان ابراهیمی مشهورند، کوچکترین اشاره ای به مغز به عنوان منحصر به فرد ترین عضو انسان ندارند»


شاید این گزاره شما برای «اغلب» انسانها صحیح می‌بود، اما تعمیم آن به قرآن از کم‌دقتی شماست. بنده شما را موارد تاکید به مغز و جایگاه آن، آشنا میکنم:

  • ...قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ﴿الزمر: ٩﴾
... بگو آیا مساوی‌اند کسانی‌که می‌دانند وکسانی که نمی‌دانند؟ فقط صاحبان خرد پند می‌گیرند

  • إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّـهِ رَبِّي وَرَبِّكُم مَّا مِن دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿هود: ٥٦﴾
همانا توکل کردم بر خدا پروردگار من و پروردگار شما نیست جنبنده‌ای جز آنکه او است مؤاخذه‌گر پیشانی‌اش پروردگار من است بر راهی راست‌(۵۶)


  • نَاصِيَةٍ كَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ ﴿العلق: ١٦﴾ پیشانی دروغگوی لغزشکار(۱۶)

در آیات پیشین، بوضوح این «پیشانی» است که مسئول دروغ و لغزش (که ناشی از اختیار بشر است) دانسته شده است و علم امروز ثابت کرده است که «لوب پیشانی مغز» هست که در حین ارتکاب این مسائل، بیشترین فعالیت را دارد.
بر خلاف ادعای شما، در قرآن برای اختیار به بخش پیشانی مغز نیز جهت ارتکاب دروغ و لغزش اشاره شده است. البته باید بدانید که قرآن، "کتاب علمی science" نیست، بلکه "کتاب نشانه‌ها signs" هست که در آن نشانه‌هایی وجود دارد برای «اهل خرد» که البته در هزاران مورد، به مسائل علمی هم اشاره کرده است، اما نه صرفا به جهت شرح علمی آنها، بلکه آن مسائل علمی (که مطلقا یک فرد بیسواد در عربستان ۱۴ قرن پیش نمی‌توانسته بداند و هیچ کسی نمی‌توانسته بداند، مثلا جنسیت ماده زنبورهای کارگر که تا قرن ۱۸ و ۱۹ اصلا برای هیچ کسی شناخته شده نبوده)، به عنوان نشانه‌هایی در این کتاب قرار دارد برای آنها که می‌اندیشند. دقت کنید که این قرآن از زمان عرب بیسواد ۱۴ قرن پیش و به زبانی که آنها متوجه می‌شده‌اند نازل شده است و تا قیامت و قابل فهم برای تمام انسانها از زمان نزول قرآن تا قیامت، باقی خواهد ماند.
شما برای رد کردن قرآن، باید یک مورد را ارائه دهید که با علم ثابت‌شده و قطعی امروز، یا با منطق در تضاد باشد و همین یک مورد کافی خواهد بود تا بنده دست از اعتقاد به قرآن بردارم!
قرآن، سه وسیله رو برای ادراک حقیقت معرفی کرده و در سراسر قرآن مثالهایی از دعوت به استفاده از هر سه مورد هست:

  1. مغز و تعقل. تعقل و تفکر کردن و صاحب لبّ و خرد بودن و مشاهده جهان و علوم تجربی
  2. قلب. ادراک شخصی و پذیرفتن چیزی پس از آنکه «دل» به آن گواهی داد. (چیزی مانند حس دلشوره برای فردی که از ما دور است و آن را حس می‌کنیم، بدون اینکه دلیل عقلانی برای حسمان داشته باشیم).
  3. سمع. ادراک از طریق شنیدن (که البته باید پس از آن با تعقل همراه شود). گاهی مثلا ما ممکن است با ذهن خودمان به تنهایی به خیلی از مسائل نرسیم ولی زمانی که فردی آن را برای ما می‌گوید و ما «می‌شنویم» آنگاه آن مطلب را «می‌فهمیم».
این موارد در قرآن برای ادراک انسان، به رسمیت شناخته شده و هر سه مورد بارها مورد تاکید قرار گرفته شده است. شما فقط به مورد دوم اشاره کردید و تمام بحثتون رو بر همون مورد بنا نهادید که صحیح نیست.
 

Mandela.

عضو جدید
... بگو آیا مساوی‌اند کسانی‌که می‌دانند وکسانی که نمی‌دانند؟ فقط صاحبان خرد پند می‌گیرند


  • نَاصِيَةٍ كَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ ﴿العلق: ١٦﴾ پیشانی دروغگوی لغزشکار(۱۶)

در آیات پیشین، بوضوح این «پیشانی» است که مسئول دروغ و لغزش (که ناشی از اختیار بشر است) دانسته شده است و علم امروز ثابت کرده است که «لوب پیشانی مغز» هست که در حین ارتکاب این مسائل، بیشترین فعالیت را دارد.
بر خلاف ادعای شما، در قرآن برای اختیار به بخش پیشانی مغز نیز جهت ارتکاب دروغ و لغزش اشاره شده است. البته باید بدانید که قرآن، "کتاب علمی science" نیست، بلکه "کتاب نشانه‌ها signs" هست که در آن نشانه‌هایی وجود دارد برای «اهل خرد»


فکر کنم من خیلی واضح گفتم صحبت از تفکر و تعقل همواره در تاریخ بوده و هست، اما وسیله ای که با آن تفکر و تعقل و ... میشه انجام داد (لغت مغز) حتی یک بار هم عنوان نشده !!!
(زیرا از نظر گذشتگان قلب و دل کانون تفکر و تعقل و احساسات بوده)


شما اومدین در اینجا پیشانی رو به مغز تعبیر کردین؟
الان در جاهای دیگر نوشته شده پیشانی طرف رو به خاک مالیدیم، یعنی مغزش رو به خاک مالیدیم؟ :surprised:

من واقعا تعجب میکنم، اون فردی که اومده چنین تفسیری رو از این آیه ارائه داده چی با خودش فکر کرده.

آیه های 15 و 16 سوره علق:

كَلَّا لَئِن لَّمْ يَنتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِيَةِ
نَاصِيَةٍ كَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ

زنهار اگر باز نايستد موى پيشانى را سخت بگيريم
موى پيشانى دروغزن گناه‏پيشه را

حالا شما اومدی گفتی یعنی مغز طرف رو میگیریم میکشیم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

حداقل بروید قبل و بعدش رو هم نگاه بندازین، ببینین اصلا کشیدن سلول های مغزی بخش جلویی سر واسه عذاب جهنم معنی میده !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


چون قدیم و حتی در کشورهای جهان سومی همین الان، وقتی میخواستن خلافکاری رو تحقیر کنن یا مجازات کنن، چنگ مینداختن جلوی سرش و موهاشو میگرفتن میکشیدن، حالا حساب کنید ما بخواهیم لوب فرونتال یکی رو بگیریم بکشیم ببریم !!!


در ضمن این شکل بخش های مختلف مغز هست.


http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=253552&d=1447842070


که به نظر میاد این نویسنده محترم فقط یک چیزی درباره لوب فرونتال به گوشش خورده و گفته پیشانی = بخش ارادی مغز !!!!

همینطور که در شکل میبینی، لوب فرونتال از بالای چشم ها شروع میشه و تقریبا تا نیمه سر پیش میاد.
ولی چون بخش جلویی مغز هست، فارسی زبانان به علت کمبود واژه ترجمه کرده اند لوپ پیشانی !!!!!!!!


در حالیکه لوب فرونتال هیچ ربطی به پیشانی سر (بخش صاف جلوی سر) ندارد و تقریبا تا مرکز سر هم ادامه دارد.

در مورد ادعاهای مذهبی هم جوابی نخواهم داد و نقد روی این موضوع رو هم صرفا از نظر علمی و منطقی انجام دادم و کاری به درست یا غلط بودن باورهای مذهبی عزیزان به هیچ وجه ندارم.
 

پیوست ها

  • brain.JPG
    brain.JPG
    19 کیلوبایت · بازدیدها: 0
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا