گرچه نقاد و نقدکننده مسئله مورد نقد به مثل همان خرمگسی است که بر اسب می نشیند و مانع شخم زنی آن حیوان زبان بسته می شود!؛ اما لازمه یک بحث پویا و رو به جلو و زنده گویا همین نقد و درواقع نقدی منصفانه است.!
به نظر شما چه مقدار نقد(ظرفیت نقد پذیری) در جامعه ما وجود دارد!؟
آیا شما با چهارچوب ها و محدودیت ها برای نقد منصفانه موافقید!؟
(منظورم اینه که بعنوان یک انسان اجازه داریم بدون لکنت و بدور از مجیزگویی و یا ترس؛ نقدی منصفانه نسبت به عملکرد هر شخصیتی داشته باشیم ! یا اینکه حتی برای نقد هم خطوط قرمز وجود داره!
کلاس اول اکابر که بودم ! استادی داشتیم که علاوه بر استادی برای کلاس آیین زندگی ! سمت رئیس کمیته انظباطی مکتب خونه رو هم بر عهده داشت!
یک بار مبحثی رو مطرح کرد که بر خلاف نظر دوستان بود !
اما کسی جرأت این را نداشت که سخن این بزرگوار ! رو به نقد بنشینه ! ( نه اینکه پای استدلال چوبین باشد ، نه ، بیشتر ترس از برخورد انظباطی! و ..... بود!)
و این درحالیه که در سیره بزرگان دینی اسلام شخصیت هایی بزرگواری هستند که بزرگمنشانه با این قبیل مسائل برخورد می کنند و اجازه به نقد کشیده شدنشان را می دادند. بعنوان نمونه حکایتی از حضرت علی(ع):
گویا روزی فردی یهودی، بر ضد علی (ع) اقامه دعوا کرد و کار به محکمه کشید و عمر بن خطاب، علی بن ابی طالب را برای اقاه دلیل به محکمه دعوت کرد. در آنجا، او علی (ع) را با کینه ابوالحسن خواند. حضرت از این شیوه بیان و خطاب، رنگش متغیر شد. پس از پایان محکمه، خلیفه به علی (ع) گفت: گویا از اینکه با یک یهودی در محکمه حاضر شدی تا اقامه دلیل کنی، ناراحت شدی، حضرت فرمود:
هرگز، ناراحتی ام از این بود که مرا با کنیه یاد کردی (و بر او ترجیح دادی) و میان من و مدعی، مساوات را رعایت نکردی؛ حال آنکه در پیشگاه حق و عدالت و از نظر قانون، مسلمان و یهودی یکسانن!( «مجموعه آثار»، استاد مرتضی مطهری، ج 18/246، صدرا. )
به نظر شما چه مقدار نقد(ظرفیت نقد پذیری) در جامعه ما وجود دارد!؟
آیا شما با چهارچوب ها و محدودیت ها برای نقد منصفانه موافقید!؟
(منظورم اینه که بعنوان یک انسان اجازه داریم بدون لکنت و بدور از مجیزگویی و یا ترس؛ نقدی منصفانه نسبت به عملکرد هر شخصیتی داشته باشیم ! یا اینکه حتی برای نقد هم خطوط قرمز وجود داره!
کلاس اول اکابر که بودم ! استادی داشتیم که علاوه بر استادی برای کلاس آیین زندگی ! سمت رئیس کمیته انظباطی مکتب خونه رو هم بر عهده داشت!
یک بار مبحثی رو مطرح کرد که بر خلاف نظر دوستان بود !
اما کسی جرأت این را نداشت که سخن این بزرگوار ! رو به نقد بنشینه ! ( نه اینکه پای استدلال چوبین باشد ، نه ، بیشتر ترس از برخورد انظباطی! و ..... بود!)
و این درحالیه که در سیره بزرگان دینی اسلام شخصیت هایی بزرگواری هستند که بزرگمنشانه با این قبیل مسائل برخورد می کنند و اجازه به نقد کشیده شدنشان را می دادند. بعنوان نمونه حکایتی از حضرت علی(ع):
گویا روزی فردی یهودی، بر ضد علی (ع) اقامه دعوا کرد و کار به محکمه کشید و عمر بن خطاب، علی بن ابی طالب را برای اقاه دلیل به محکمه دعوت کرد. در آنجا، او علی (ع) را با کینه ابوالحسن خواند. حضرت از این شیوه بیان و خطاب، رنگش متغیر شد. پس از پایان محکمه، خلیفه به علی (ع) گفت: گویا از اینکه با یک یهودی در محکمه حاضر شدی تا اقامه دلیل کنی، ناراحت شدی، حضرت فرمود:
هرگز، ناراحتی ام از این بود که مرا با کنیه یاد کردی (و بر او ترجیح دادی) و میان من و مدعی، مساوات را رعایت نکردی؛ حال آنکه در پیشگاه حق و عدالت و از نظر قانون، مسلمان و یهودی یکسانن!( «مجموعه آثار»، استاد مرتضی مطهری، ج 18/246، صدرا. )