سرم اومده...وای وای...چقد بده...
یه بار داشتم از یه کوه میرفتم بالا...پامو گذاشتم رو یه سنگ بلند...همین که اومدم برم بالا یهو یه صدای نازک خوشگل اومدو شلوارم آرررره و بقیه ماجرا...شلوار اضافی هم نبرده بودم...خلاصه حسابی آبروم رفت...![]()
یه دفعه هم ما رفته بودیم کوه برا پسرعموم اینجوری شد به هرایستگاه که میرسیدیم میپرسید شلوار دارید ...نداشتن.تو ایستگاه آخر یدونه داشتن ولی چه شلواری بودا سبز لجنی ومثل ساق شلواری تازه سایزشم کوچیک بود براش ولی همونو خدادتومن فروخت این بنده خدا هم مجبوربود بخره دیگه
...
بازم خوش به حال پسر عموت...من که همونطوری نصفه شهرو دور زدم...ولی کلی خندیدیمو حسابی حال داد...خودش خاطره ای شد...یادش بخیر
هنوز شلواررو دارمش...یادگاری
برا من تو دانشگاه این اتفاق افتادچه حالی میده تو دانشگاه از این اتفاقا بی افته.
چرا ابروت بره دل دو سات هم شاد شدهسرم اومده...وای وای...چقد بده...
یه بار داشتم از یه کوه میرفتم بالا...پامو گذاشتم رو یه سنگ بلند...همین که اومدم برم بالا یهو یه صدای نازک خوشگل اومدو شلوارم آرررره و بقیه ماجرا...شلوار اضافی هم نبرده بودم...خلاصه حسابی آبروم رفت...![]()
پس سرت میادچه حالی میده تو دانشگاه از این اتفاقا بی افته.
معلم ما يكبار تو مدرسه اينجور شد !!! البته در حد خفيف
انقدر جرررر نخورد
يكبار هم واسه يكي از دوستام كلا شلوار پاره شد كه اصلا رو تنش نمي موند !!!
سرم اومده...وای وای...چقد بده...
یه بار داشتم از یه کوه میرفتم بالا...پامو گذاشتم رو یه سنگ بلند...همین که اومدم برم بالا یهو یه صدای نازک خوشگل اومدو شلوارم آرررره و بقیه ماجرا...شلوار اضافی هم نبرده بودم...خلاصه حسابی آبروم رفت...![]()
یه دفعه هم ما رفته بودیم کوه برا پسرعموم اینجوری شد به هرایستگاه که میرسیدیم میپرسید شلوار دارید ...نداشتن.تو ایستگاه آخر یدونه داشتن ولی چه شلواری بودا سبز لجنی ومثل ساق شلواری تازه سایزشم کوچیک بود براش ولی همونو خدادتومن فروخت این بنده خدا هم مجبوربود بخره دیگه
واااااااايييييييييي مردم از خندههههه--- خيلي باحال بودیه روز پسر عموم در دانشگاه دولا شده بود خودکارشو بردره که زمین افتاده تا پایین شلوارش جر می خوره همون جا پشت به پشت می چسبه به یه درخت حالا درب دانشگاه هم شلوغ پر خانم و اقا . من هم خونه ایش بودم میاد به من زنگ بزنه می بینه گوشیش شارژ نداره (معایب گوشی اعتباری) همون جور یه ساعت می چسبه به درخت تا یه اشنا می بینه از دور صداش می کنه میاد می گه فلانی گوشیتو بده زنگ زد به من . منم رفتم یه پیرهن بردم. حلال فرض کن استینای پرهنو گره داد به کمرش و تنه پرهن روی باسنش . من مرده بودم از خنده هر که می دیدش می گفت تو چه سوسول شدی این قرتی بازیا چیه تو که اهل این صحبتا نبودی بنده خدا ادم ساده پوش و متشخصی هم هست مرده بود از خجالت
ولی تو خونه دانشجویی یه هفته سوژه خنده داشتیم![]()