میدونم متوجه میشید!!!!

anoeil

کاربر فعال تالار مدیریت ,
کاربر ممتاز
داشتم توی پارک قدم میزدم که چشمم بهش افتاد داشت توی دلم قند آب میشد جیگرم داشت آتیش میگرفت رفتم جلو سلام کردم برگشت به من نگاه کرد چشمم که توی چشماش افتاد.....

یکماه بعد

رفتیم خونه , خونه خالی بود کسی نبود , رفته بودن خارج از شهر حالا حالا هم نمییومدن با خیال راحت نشستم روی مبل ;توی این مدت خیلی بهش عادت کرده بودم خیلی توپ بود هر چیزی رو که من فکرش رو هم نمیکردم اون داشت همه چیزش کامل بود یه طوری نگاه میکرد که همه ی غصه هام یا دم میرفت بهم گفت پاشو وقتشه ;انگار دنیا رو بهم دادن, پاشدم مثل همیشه اون مشتاق و آماده بود دوباره یاد اون نگاهش توی پارک افتادم

رفتم جلو سلام کردم برگشت به من نگاه کرد چشمم که توی چشمامش افتاد محو چشماش شدم زیر لب آروم گفت; سلام گفتم: ببخشید میشه اسمتون رو بپرسم . یه جوری نگام کرد که تا حالا ندیده بودم و جوابی داد که فکرش رو هم نمیکردم . گفت: فعلا با یکی دیگه قرار دارم اگه شما هم میخواید میتونید بیایید تا ببینم بعدش چی میشه !!

بهش گفتم من بیشتر..که گفت فکر نمیکنم .

وحالا من و طرف قرار اون روزش توی خونه هستیم آماده ی آماده

کار رو شروع کردم چند دقیقه که گذشت خیلی نزدیک شده بودم بازم یادم به اون روز افتاد

باهم رفته بودیم سر قرارش داشتم شاخ در می آوردم آخه چرا اینجا

از ماشین پیاده شد و رفت بیرون گفت تو نمی یای؟ خجالت کشیدم, پامو گذاشتم روی گاز و رفتم

اون روز اون دختر رفت توی مسجد تا نمازش رو بخونه ولی من...

امروز اینجا داشتم سلام نماز رو میدادم حس میکردم باز هم به خدا نزدیک تر شدم.


اگه متوجه نشدید که چی شد یه بار دیگه با دقت بخونید .
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
Shiraz Fun | Facebook

داشتم توی پارک قدم میزدم که چشمم بهش افتاد داشت توی دلم قند آب میشد ...
www.facebook.com/pages/Shiraz-Fun/104008636342599 · Cached page
pَachoL پَچول مَچولا .•**• - Wall | Facebook

داشتم توی پارک قدم میزدم که چشمم بهش افتاد داشت توی دلم قند آب میشد ...
www.facebook.com/PaChOoL?sk=wall · Cached page
چشم ها را باید شست - داستان دختر بازی من

داشتم توی پارک قدم میزدم که چشمم بهش افتاد داشت توی دلم قند آب میشد جیگرم داشت آتیش میگرفت ...
mojeno.mahblog.com/content/7715/داستان_دختر_بازی_من
چشم ها را باید شست

داشتم توی پارک قدم میزدم که چشمم بهش افتاد داشت توی دلم قند آب میشد جیگرم داشت آتیش میگرفت ...
mojeno.mahblog.com
vorode be janbeha mamno hata shoma dost aziz

داشتم توی پارک قدم میزدم که چشمم بهش افتاد داشت توی دلم قند آب میشد جیگرم داشت آتیش میگرفت ...
dokhmalekhoshgell.loxblog.com/post.php?p=85
((داستان دختر بازی من)) - **sohayl**

داشتم توی پارک قدم میزدم که چشمم بهش افتاد داشت توی دلم قند آب میشد ...
georg.miyanali.com/6
(صندوقچه من) MY KIST

داشتم توی پارک قدم میزدم که چشمم بهش افتاد داشت توی دلم قند آب میشد جیگرم داشت آتیش میگرفت ...
mykist.blogfa.com/rss
(صندوقچه من) MY KIST

داشتم توی پارک قدم میزدم که چشمم بهش افتاد داشت توی دلم قند آب ...
www.mykist.blogfa.com

خودتونم الان متوجه شدین؟
 

roya.b

عضو جدید
با اینکه بهم ریخته س ولی متوجه شدنش نیازی به 2باره خوندن نداره
 

roya.b

عضو جدید
تو همه سایتها اینو زدن. فک کنم مطلبش خیلی نوبر یوده .

خب عزیزم اینکه کاملا مشخصه ... مطالب همش کپی پیست دیگه..... ولی چه ایرادی داره تواون همه سایت بوده اینجاهم باشه ...
شاید من نوعی وب گرد خوبی نباشم واینو جای دیگه ایی ندیده باشم
هرچند مطلب تاپی نبود و دیدن وندیدنش فرقی نداره
ولی اینجوریه دیگه

بهتره تو ذوق بقیه نزنیم
 
آخرین ویرایش:

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
خیلی قشنگ بود.ممنون.
 

mina jigili

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جالب تر و قابل فهم ترش میکردی خوب.متوجه نشدم
 

Similar threads

بالا