من که هستم
من خاک پای مادرم هستم و همین خاک کم ارزش با قدم های او به سقف بهشت می چسبد.
من فدای موی مادرم زیرا که یک تار آن از دولت عالم برتر است.
من میهمان سفره مادرم که بر خلاف بقیه سفره ها که از خوردن تمام میشود این سفره از نخوردن تمام میشود.
من پرورش یافته دامن مادرم زیرا که سپر گرم آغوش او ملجا سر دردمند من است.
من قدرت گرفته از کلام مادرم زیرا هنگام زمین خوردن با یاعلی گفتن او بر میخیزم.
من ایمن به دعای مادرم زیرا که شمشیر قلب او جنگاور بدخواهان من است.
به خدا اگر شرک نبود مادر لایق پرستش بود.
من خاک پای مادرم هستم و همین خاک کم ارزش با قدم های او به سقف بهشت می چسبد.
من فدای موی مادرم زیرا که یک تار آن از دولت عالم برتر است.
من میهمان سفره مادرم که بر خلاف بقیه سفره ها که از خوردن تمام میشود این سفره از نخوردن تمام میشود.
من پرورش یافته دامن مادرم زیرا که سپر گرم آغوش او ملجا سر دردمند من است.
من قدرت گرفته از کلام مادرم زیرا هنگام زمین خوردن با یاعلی گفتن او بر میخیزم.
من ایمن به دعای مادرم زیرا که شمشیر قلب او جنگاور بدخواهان من است.
به خدا اگر شرک نبود مادر لایق پرستش بود.