اونوقت کسی چپ چپ نیگات نمیکنه؟Love street
این مسیر دانشگاه مشهور بود به خیابون عشق.اغلب دختر و پسرها اونجا قدم میزدند و این مسیر ختم می شد به کوی اساتید و کتابخونه.من این مسیر رو خیلی دوست داشتم.پر از فواره های آب بود و صدای شر شر آبش منو یاد شمال مینداخت.همیشه واسه رفتن به کلاسها از این مسیر می رفتم.شبها که تا دیر وقت کتابخونه بودم و از این مسیر بر میگشتم،فواره های آب خاموش بود یه آهنگ دکلمه حسین پناهی رو از رو گوشیم میزدم و تو خودم غرق میشدم تا به خوابگاه برسم همراه حسین پناهی این دکلمه رو زمزمه می کردم...
من زندگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره می ترسم
دین را دوست دارم ولی از کشیشها می ترسم...
سلام را دوست دارم ولی از زبانم می ترسم...
کودکان را دوست دارم ولی از آیینه می ترسم...
عشق را دوست دارم ولی از زنها می ترسم
من می ترسم،پس هستم!
اینچنین می گذرد روز و روزگار من!
من روز را دوست دارم ولی از روزگار می ترسم...
هاااااااااااااااااااا؟فاطمه زهرا هدایتی عروووووووووووووووووووس شده
به به..به به...به سلامتی...ایشالله خوشبخت بشند...بچه ها اینم عکسش
اسم=علی
شغل دکترای مغز واعصاب
بچه ی مشهد
خییییییییییییییییییلی هم گل مثه من
همه بیین تبریک بگید زوووووووووووووووووووود
![]()
بچه خوب اول اسم طرف رو می نوشتید بعد،آدمی ات راآدمی ات بایدش تواین جوری فکرکن من دختربازم اماگفتی بچه های وزارت هستم موافقم اماکم نیاری درمقابل بچه های وزارت وبالامن بچه حزب اللهی سخت مثل تونیستم وخداروشاکرم که انقدردم ازدین نمی گزنم مثل توآره داداش درضمن فحش های جالبی دادی اما20سالته ازمن کوچک تری احترام خودت رونگه دار.من هیچ وقت فحش نمیدم بچه حزب اللهی زودم مثل بعضی هاازکوره درنمی روم خانواده خوبی دارم چون اون هادرس دین داری واسلام روبه من یاددادند.درضمن یادم دادندکه کسانی که زیادازدین دم میزنندخودشان نیازبه طهارت دارندیعنی نجس انددین لباس نیست دلاور.یه چیزه دیگه مراقب بچه های وزارت مشهدباش کاردستت ندند.شمایی که ازدین دم میزنیدبانام های ساختگی چرااومدی باشگاه؟یکیnahid67یکی اسم خودت یکی دیگه هم توی پروفایل من هست.ونام های دیگه بچه حزب اللهی آیادرسته گفتم من منتظربچه های وزارت هستم من وبه امام رضاقسم نده که چه می کنی هرکاری می کنی زودتر.درضمن اون 4تادختری که دوست هستیدبااون ها قضیه اش چیه بگیدمشتاقم بدونم.هم من هم دوستانم.بچه حزب اللهی ماهم چنان منتظریم من هم حزب اللهی هستم امانه این جوری قاشق داغ کنم بزنم روی پیشونی ام یاجانمازآب بکشم مثل تومن ریابلدنیستم مثل بعضی ها.
ایضا ما هم همین را می گوییمعبدلله جاسبی درد و بلای عبدالمالک ریگی بخوره تو سرت![]()
این روزها همه دلشون میگیرهاین روزها دلم عجیب گرفته.عجیب و عجیب...
حاجی من شنیدم زابل شبا حکومت نظامیه کسی نباید بیاد بیرون. راس میگن؟
شما که چیزی نمیدونی الکی شررررررررررررررررررررررررر نگو..بابا دانشگه فقط فضایه سبزو گلو بلبل نیستش که، بار علمی نداره اون دانشگاه... همون دانشگاه ازاد بمونی بهتره
شما بخوای معتاد شی تو شهر خودتم معتاد میشی....خیلی بامزه بودن
منم زاهدانو زدم ولی دیگه میترسم بیام
اگه معتاد شم کی جواب مامان بابامو بده؟
حاجی حالا این قبول.ولی این یکی دیگه دروغ نمیشه.شنیدم جلو دانشگاش پلیس با مسلسلو تفنگ مفنگ وایساده که این تروریست مروریستا نزنن دانشجوا رو بترکونن.اینو از یکی از رفیقام که رفته بود اونجا شنیدم.
این حرفها کدومه.البته حق دارید که این دید بد رو داشته باشید.من خودم قبل از اومدن فکر میکردم دارم میرم خط مقدم.اما اومدم اینجا دیدم نه!اینجا هم مثل همه شهرهاست.فقط گهگاهی یه بمبی میترکه
جدا از شوخی شهر آرومیه.
امروز دیر از خواب بیدارشدم.مامان زنگ زد.کلی باهاش حرف زدم.وقتی حرف میزنه دلم میخواد این صحبتها تموم نشه.دلم براش تنگ شده.
کار خاصی نداشتم.با یه دوست نشستیم و همزمان با فاصله دور به یه آهنگ گوش دادیم و من کلی گریه کردم...هوای خونه دارم،هوای با تو بودن،چه سخته باورش که تو رفتی از کنارم...
نتونستم جلوی اشکهامو بگیرم...مریم که از خواب بیدار شد رفتیم خرید واسه همشهریش که اونو جلسه دفاعش دعوت کرده بود.منم رفتم واسه خودم پارچه خریدم...و واسه مامانم.میدونم که حالا حالاها نمی تونم برم خونه...اما وقتی دلم میگیره وقتی ازش دورم دلم به این خوش می کنم...
شام هم یه غذا سر هم کردم و دادم به خورد این بدبختهای هم اتاقیم...
پلیس چیه؟خوردنیه یا آشامیدنی؟ما جلوی ساختمانها خوابگاهمون نگهبانهم نداریمحاجی حالا این قبول.ولی این یکی دیگه دروغ نمیشه.شنیدم جلو دانشگاش پلیس با مسلسلو تفنگ مفنگ وایساده که این تروریست مروریستا نزنن دانشجوا رو بترکونن.اینو از یکی از رفیقام که رفته بود اونجا شنیدم.
ممنون خانمی.شکر خدا راضی ام.گاهی وقتها باید دور شد.باید سفر کرد و گاهی وقتها رفت تو دل جایی که میگند خطره...اینجا که منو ساخت...تجربه سخت و قشنگیه برام.سلام عزيزم.واي زاهدان!! منو ياد گريه هاي بد نتيجه كنكورم انداختيمنتظر رتبه 400 ، 500 بودم كه رتبم 900 شد
استادم گفت روزانه زاهدانو مياري واي كه چقد گريه كردم
اين همه دوري.!! نتونستم خودمو قانع كنم اصلا زاهدانو نزدم الانم خدا رو شكر روزانه دامغان دارم ميخونم
و راضي هستم. برات ارزوي موفقيت و شادي ميكنم
![]()
پلیس چیه؟خوردنیه یا آشامیدنی؟ما جلوی ساختمانها خوابگاهمون نگهبانهم نداریم
چه برسه به دانشگاه که پلیس وایسه
حراست دم در دانشگاهه،مثل همه دانشگاه ها!می تونید خودتون یه سفر چند روزه داشته باشید تا با حقایق آشنا بشید،البته دور از جون قبلا وصیت نامه رو هم به والدینتون بدید و بیاین!![]()
البته خطرش با اومدن هواپیما بیشتره که صد درصد پاتون به زمین نمیرسه.باز حالا شاید یه درصد احتمال داره تو جاده به دست اشرار محترم بیفتید...اووووووووووووووووووهمن همیشه دوست داشتم بیام زاهدان.واقعا دلم میخواد یه سفر داشته باشم اونجا.ولی خدایی یه جورایی میترسم.اومدیمو رسیدیم سر تاسوکی.مام که شانس نداریم.یهو از پشت علفا این دارودسته ریگی میگی ریختن بیرون زدن ما رو از زندگی ساقط کردن! کی جوابگوئه!؟هیشکی! بد میگم بگو بد میگی!
من تو کل ایران 2 تا استانو نرفتم.گرگان که موقعیتش پیش نیومده و سیستان که ترسیدم بیام.اینجوری که شما میگی باهاس یه سر اومد اونجا. ولی قبلش ادرس این تاپیکو میدم به خونواده که اگه این ریگی اینا گرفتن منو کشتن بیان اینجا یه صحبتی با شما بکنن!البته خطرش با اومدن هواپیما بیشتره که صد درصد پاتون به زمین نمیرسه.باز حالا شاید یه درصد احتمال داره تو جاده به دست اشرار محترم بیفتید...اووووووووووووووووووه
نه بابا.جاده امنه.جدی میگم.کلی اینجا مخصوصا جاده ها تحت نظر نیروهای امنیتیه.تا چند سال پیش شب هیچ ماشینی جرئت نمیکرد تو جاده زاهدان بره و بیاد اما الن کلی ماشین شخصی میان و میرن.
سربازهای گمنام امام زمان رو که میگن باید بیاین تو زاهدان ببینید نه تو پایتخت و پشت میزهای ریاست...
خوب حتما آدرس بدید که اگه اومدند برای تحویل جنازه،تو شهر غربت دچار مشکل نشن و من کمکشون کنممن تو کل ایران 2 تا استانو نرفتم.گرگان که موقعیتش پیش نیومده و سیستان که ترسیدم بیام.اینجوری که شما میگی باهاس یه سر اومد اونجا. ولی قبلش ادرس این تاپیکو میدم به خونواده که اگه این ریگی اینا گرفتن منو کشتن بیان اینجا یه صحبتی با شما بکنن!![]()
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
گل نماد زندگی چیست | گفتگوی آزاد | 9 | |
![]() |
ده جنبه مهم زندگی | گفتگوی آزاد | 0 | |
![]() |
علت غیبت و دخالت در زندگی دیگران | گفتگوی آزاد | 1 | |
A | تو دوران قرنطینه چه جوری زندگی رو برا خودتون زیبا میکنید؟ | گفتگوی آزاد | 10 | |
![]() |
شاید زندگی زیباست ... | گفتگوی آزاد | 7 |