YaZahra313
عضو جدید
ما بریم وقت نمازه....
من رفتم وقت نمازه
- شروع کننده موضوع *breath*
- تاریخ شروع
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]مجنون ازروی سجاده کسی رد شد،[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]مرد نماز شکست و گفت:[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]مشغول عبادت [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]خدا[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] بودم چرا اين رشته بريدی؟[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]گفت: عاشقِ بنده‌ای هستم، تو را نديدم، [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]تو عاشق [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]خدايی[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] ، مرا ديدی !؟
[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]وقت نمازه....[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]مرد نماز شکست و گفت:[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]مشغول عبادت [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]خدا[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] بودم چرا اين رشته بريدی؟[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]گفت: عاشقِ بنده‌ای هستم، تو را نديدم، [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]تو عاشق [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]خدايی[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] ، مرا ديدی !؟
[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]وقت نمازه....[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
YaZahra313
عضو جدید
من رفتم وقت نمازه...
التماس دعای شدید دوستان...
التماس دعای شدید دوستان...
نماز ستون دین است
بدو بدو که وقت نمازه.......
بدو که شیطون داره سنگ میندازه...
شیطون گولت نزن هااا
بدو بدو .........
بدو بدو که وقت نمازه.......
بدو که شیطون داره سنگ میندازه...
شیطون گولت نزن هااا
بدو بدو .........
.
اگر چند لحظه نمازت بیشتر طول بکشد...
مزه آنرا بهتر می چشی .اگر قدری بهتر قرائت کنی...
صدای زیبای نمازت را می شنوی .ا
گر کمی آرامتر نمازت را می خواندی...
بیشتر آرامش پیدا می کردی .ا
اگر به موقع برای نماز اقدام می کردی...
بهتر لذت بندگی را می فهمیدی .
اگر هنگام نماز در درونت سکوت بر قرار می شد...
نجوای دلربای خدایت را می شنیدی
.اگر بهتر وضو می گرفتی...
نماز بهتر روحت را شست وشو می داد
.اگر کمتر از نماز فراری بودی...
رحمت نماز فرایت می گرفت .
اگر کمی در نمازت می اندیشیدی...
چشمه های معرفت در دلت می جوشید .
اگر یکبار در نمازت اشک می ریختسی...
صد بار در نماز نوازش می شدی .
اگر یکبار با نماز سخن می گفتی...
نماز تو را بی پاسخ نمی گذاشت و این ها همه اگر هایی است که انسان در شب طولانی قبر در آن تنهایی همیشگی دائم با خود زمزمه می کند............
دکتر شریعتی
اگر چند لحظه نمازت بیشتر طول بکشد...
مزه آنرا بهتر می چشی .اگر قدری بهتر قرائت کنی...
صدای زیبای نمازت را می شنوی .ا
گر کمی آرامتر نمازت را می خواندی...
بیشتر آرامش پیدا می کردی .ا
اگر به موقع برای نماز اقدام می کردی...
بهتر لذت بندگی را می فهمیدی .
اگر هنگام نماز در درونت سکوت بر قرار می شد...
نجوای دلربای خدایت را می شنیدی
.اگر بهتر وضو می گرفتی...
نماز بهتر روحت را شست وشو می داد
.اگر کمتر از نماز فراری بودی...
رحمت نماز فرایت می گرفت .
اگر کمی در نمازت می اندیشیدی...
چشمه های معرفت در دلت می جوشید .
اگر یکبار در نمازت اشک می ریختسی...
صد بار در نماز نوازش می شدی .
اگر یکبار با نماز سخن می گفتی...
نماز تو را بی پاسخ نمی گذاشت و این ها همه اگر هایی است که انسان در شب طولانی قبر در آن تنهایی همیشگی دائم با خود زمزمه می کند............
دکتر شریعتی
وقت نمازه... 
نماز اول وقت
سر تا پاش خاکي بود. چشم هاش سرخ شده بود؛ از سوز سرما. دو ماه بود نديده بودمش. بهش گفتم: «ابراهيم، حداقل يه دوش بگير، يه غذايي بخور. بعد نماز بخون.» 
راوی: همسر شهيدحاج ابراهيم همت،
از مجموعه کتب يادگاران
پيامبر صلی لله عليه و آله :
يا عَلىُّ اِذا حَضَرَ وَقتُ صَلاتِكَ فَتَهَيَّ لَها وَ اِلاّ شَغَلَكَ الشَّيطانُ وَ اِذا نَوَيتَ خَيرا فَعَجِّل وَ اِلاّ مَنَعَكَ الشَّيطانُ عَن ذلِكَ ؛
اى على! هرگاه وقت نمازت رسيد، آماده آن شو وگرنه شيطان تو را سرگرم مى كند و هرگاه قصد [كار] خيرى كردى شتاب كن وگرنه شيطان تو را از آن باز مى دارد.
بحارالأنوار، ج 7، ص 29
يا عَلىُّ اِذا حَضَرَ وَقتُ صَلاتِكَ فَتَهَيَّ لَها وَ اِلاّ شَغَلَكَ الشَّيطانُ وَ اِذا نَوَيتَ خَيرا فَعَجِّل وَ اِلاّ مَنَعَكَ الشَّيطانُ عَن ذلِكَ ؛
اى على! هرگاه وقت نمازت رسيد، آماده آن شو وگرنه شيطان تو را سرگرم مى كند و هرگاه قصد [كار] خيرى كردى شتاب كن وگرنه شيطان تو را از آن باز مى دارد.
بحارالأنوار، ج 7، ص 29
نمی فهمم
وقتی به نماز می ایستم
من ، تو را می خوانم… ؟!
... یا تو ، مرا می خوانی …. ؟!
اما ؛
شک ندارم که عشق مان دو طرفه است. . .
وقتی به نماز می ایستم
من ، تو را می خوانم… ؟!
... یا تو ، مرا می خوانی …. ؟!
اما ؛
شک ندارم که عشق مان دو طرفه است. . .
بعضی وقتها نمیدونم چرا نسبت به نماز کاهل میشم.میخونم و قضا نمیشه اما اول وقت نمیخونم.بارها شده وضو گرفتم و رفتم سمت سجاده اما تا به خودم اومدم فهمیدم چندتا کار دیگه انجام دادم و هنوز نماز رو قامت نبستم.
خدایا منو ببخش که سستم تو نماز اول وقت.
خدایا منو ببخش که سستم تو نماز اول وقت.
توبه سر دسته راهزنان
یكی از علماء از كربلا و نجف برمی گشت ولی در راه
برگشت در اطراف كرمانشاه و همدان گرفتار دزدان شده
و هر چه او و رفقایش داشتند، همه را سارقین غارت
نمودند.
آن عالم می گوید : « من كتابی داشتم كه سالها با زحمت
و مشقّت زیادی آن را نوشته بودم و چون خیلی مورد
علاقه ام بود در سفر و حضر با من همراه بود، اتفاقاً كتاب یاد شده نیز به سرقت رفت، به ناچار به یكی از سارقین
گفتم من كتابی در میان اموالم داشتم كه شما آن را به
غارت برده اید و اگر ممكن است آن را به من برگردانید
زیرا بدرد شما نمی خورد».
آن شخص گفت: « ما بدون اجازه رئیس نمی توانیم كتاب
شما را پس بدهیم و اصلاً حق نداریم دست به اموال
بزنیم ».گفتم: « رئیس شما كجا است ».گفت: « پشت
این كوه جایگاه او است » .لذا من به همراهی آن دزد به
نزد رئیسشان رفتیم، وقتی وارد شدیم دیدم كه رئیس
دزدها نماز می خواند. موقعی كه از نماز فارغ شد آن دزد
به رئیس خود گفت:
« این عالم یك كتابی بین اموال دارد و آن را می خواهد و
ما بدون اجازهی شما نخواستیم بدهیم ».
من به رئیس دزدها گفتم: « اگر شما رئیس راهزنان
هستید، پس این نماز خواندن چرا؟ نماز كجا؟
دزدی كجا؟ ».
گفت: « درست است كه من رئیس راهزنان هستم ولی
چیزی كه هست، انسان نباید رابطهی خود را با خدا به كلّی
قطع كند و از خدا تماماً روی گردان شود، بلكه باید یك راه
آشتی را باقی گذارد. حالا كه شما عالمید به احترام شما
اموال را برمی گردانیم ».و دستور داد همین كار را كردند
و ما هم خوشحال با اموالمان به راهمان ادامه دادیم.
پس از مدّتی كه به كربلا و نجف برگشتم، روزی در حرم
امام حسین - علیه السّلام - همان مرد را دیدم كه با حال
خضوع و خشوع گریه و دعا می كرد.
وقتی كه مرا دید شناخت و گفت:« مرا می شناسی؟ »
گفتم: « آری! »گفت: « چون نماز را ترك نكردم و رابطه
ام با خدا ادامه داشت، خدا هم توفیق توبه داده و از دزدی
دست برداشتم و هر چه از اموال مردم نزد من بود، به
صاحبانشان برگرداندم و هر كه را نمی شناختم از طرف
آنها صدقه دادم و اكنون توفیق توبه و زیارت پیدا كرده‌ام ».[1]
[1] . كتاب پاداشها و كیفرها.
یكی از علماء از كربلا و نجف برمی گشت ولی در راه
برگشت در اطراف كرمانشاه و همدان گرفتار دزدان شده
و هر چه او و رفقایش داشتند، همه را سارقین غارت
نمودند.
آن عالم می گوید : « من كتابی داشتم كه سالها با زحمت
و مشقّت زیادی آن را نوشته بودم و چون خیلی مورد
علاقه ام بود در سفر و حضر با من همراه بود، اتفاقاً كتاب یاد شده نیز به سرقت رفت، به ناچار به یكی از سارقین
گفتم من كتابی در میان اموالم داشتم كه شما آن را به
غارت برده اید و اگر ممكن است آن را به من برگردانید
زیرا بدرد شما نمی خورد».
آن شخص گفت: « ما بدون اجازه رئیس نمی توانیم كتاب
شما را پس بدهیم و اصلاً حق نداریم دست به اموال
بزنیم ».گفتم: « رئیس شما كجا است ».گفت: « پشت
این كوه جایگاه او است » .لذا من به همراهی آن دزد به
نزد رئیسشان رفتیم، وقتی وارد شدیم دیدم كه رئیس
دزدها نماز می خواند. موقعی كه از نماز فارغ شد آن دزد
به رئیس خود گفت:
« این عالم یك كتابی بین اموال دارد و آن را می خواهد و
ما بدون اجازهی شما نخواستیم بدهیم ».
من به رئیس دزدها گفتم: « اگر شما رئیس راهزنان
هستید، پس این نماز خواندن چرا؟ نماز كجا؟
دزدی كجا؟ ».
گفت: « درست است كه من رئیس راهزنان هستم ولی
چیزی كه هست، انسان نباید رابطهی خود را با خدا به كلّی
قطع كند و از خدا تماماً روی گردان شود، بلكه باید یك راه
آشتی را باقی گذارد. حالا كه شما عالمید به احترام شما
اموال را برمی گردانیم ».و دستور داد همین كار را كردند
و ما هم خوشحال با اموالمان به راهمان ادامه دادیم.
پس از مدّتی كه به كربلا و نجف برگشتم، روزی در حرم
امام حسین - علیه السّلام - همان مرد را دیدم كه با حال
خضوع و خشوع گریه و دعا می كرد.
وقتی كه مرا دید شناخت و گفت:« مرا می شناسی؟ »
گفتم: « آری! »گفت: « چون نماز را ترك نكردم و رابطه
ام با خدا ادامه داشت، خدا هم توفیق توبه داده و از دزدی
دست برداشتم و هر چه از اموال مردم نزد من بود، به
صاحبانشان برگرداندم و هر كه را نمی شناختم از طرف
آنها صدقه دادم و اكنون توفیق توبه و زیارت پیدا كرده‌ام ».[1]
[1] . كتاب پاداشها و كیفرها.
إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي
منم من خدايى كه جز من خدايى نيست پس مرا پرستش كن و به ياد من نماز برپا دار
سوره مبارکه طه آیه 14
لبیک!
Similar threads
Similar threads
-
-
دلیل خطرناکی اندیشه های وهابیت-زیاد وقت نمیبره لطفا تا آخرش بخونین.
- شروع شده توسط abandon
- پاسخ ها: 52
-
-
-
