من با خاطرات تو زنده خواهم ماند

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

خــدا قـسـمــت داشتنت را از من گــرفــت

شـایــد کسی تــو را بـیـشتـــر از من دعـــا کرده بــود !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ ﭼﻪ ﺭﺍﺯﻳﺴﺖ ﺑﻴﻦ ﺩﻝ ﻭ ﺩﺳﺘﻢ !

ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﻓﺖ ﺑﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻢ !



 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
کلاغ پر؟!!!
نه!… کلاغ را بگذاریم برای آخر…
نگاهت پر….خاطراتت هم پر…صدایت هم پر….
کلاغ پر؟!!!!!
نه ….!کلاغ را بگذاریم برای آخر…
جوانیم پر…خاطراتم پر…من هم…
پر….
حالا تو مانده ای و کلاغی که هیچ وقت به خانه اش نرسید….
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ایـن روزهـا،

بـا تـو،

بـه وسـعـت تـمـام نـداشـتـه هـایـم،

حـرف دارم…

امـا مـجـالـی نـیـسـت تـا بـنـشـیـنـی بـه پـای ایـن هـمـه حـرف،

دلـم تـنـگ اسـت،

فـقـط بـرای حـرف زدن بـا تـو…

دیـگـر نـمـیـدانـم چـه کـنـم، یـا چـه بـگـویـم…
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی
اوقات
دلم تنگ میشود
تنگ لحظاتی که
میشنیدیم
و حرف میزدیم
بی بهانه
تمام حرفهایمان را به هم
میگفتیم
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
"کیست که بتواند آتش بر کف دست نهد

و با یاد کوه های پر برف قفقاز خود را سرگرم کند

یا تیغ تیز گرسنگی را با یاد سفره های رنگارنگ کُند کند

یا برهنه در برف دی ماه فرو غلتد

و به آفتاب تموز بیاندیشد

نه هیچ کس هیچ کس

چنین خطری را به چنان خاطره ای تاب نیاورد

از این که خیال خوبی ها درمان بدی ها نیست

بلکه صد چندان بر زشتی آنها می افزاید.

نه هرگز هرگز

هیچ کس

چنین خطری را به چنان خاطره ای تاب نیاورد"

ویلیام شکسپیر


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی حداکثری وجود نداره،
بهتره آدم حداقل از حداقــل ها لذت ببره...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آغوشَــﭞ را هــِـے تِکـــرار میکُنــَــم

قَبـلــ ِ خــوابــــ ...

بــے هیچــ تَجـرُبــهـ اے اَز آنـــ !

آخـــ ...

بــــاوَر کُنــ مـَـﻥ دیـــــــوانـهـ نی
ـωـتـَــم !
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
"بی تو همه ی خاطره ها خاک شده ست
از شهر نشان عشق ما پاک شده ست
دیریست که گل فروشی کوچه ی ما
بنگاه معاملات املاک شده ست"
میلادعرفان پور
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
تمام راه با توام
با تو پرندگان را تماشا می کنم
با تو زیر سایه ی درخت می نشینم
با تو
تمام خستگی هایم را از تن بیرون می کنم
حتی بر زانوان تو به خواب می روم
...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو بد هم که باشی، چیزی از ارزشت،
برایم کم نمیکند!
من سالهاست یادگرفته ام،
روی بی ارزش ترین چیز ها،
قمار کنم!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خاطراتم را یکی یکی مرور میکنم
بهترینشان
حضور توست در قلبم
در زندگیم
در اندیشه ام
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بگو این آخرین دیدار ما نیست


نزار چشمای من بازم بشن خیس

نمیتونم ببینم قهری با من

ببینم این همه بی رحمی با من

تموم زندگیم مال تو بوده

همش چشمام به دنبال تو بوده

باور من نمیشه بخواد واسه همیشه زندگیمون تموم بشه

نزار بهم بریزم نرو نزار عزیزم دیدنت ارزوم بشه

بی تو با غمها مهمونی میگیرم

عکس تو رو میبوسم تا بمیرم


هر روز هر شب بهونتو میگیرم
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
باید خودم را ببرم خانه !

باید ببرم صورتش را بشویم…
ببرم دراز بکشد…
دلداریش بدهم ، که فکر نکند…
بگویم نگران نباش ، میگذرد…
باید خودم را ببرم بخوابد…
“من” خسته است …!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاید فراموشت شدم،شاید دلت تنگه برام
شاید بیداری مثل من،به فکر اون خاطره ها
شاید تو هم شب که می شه،می ری به سمت جاده ها
بگو تو هم خسته شدی،مثل من از فاصله ها
با هر قدم برداشتنت، فاصله بینمون نشست
لحظه ای که بستی در رو،شنیدی ، قلب من شکست
یادت بیاد که من کی ام،همون که می میره برات
همونی که دل نداره برگی بیفته سر راهت
نمی تونم دورت کنم لحظه ای از تو رویاهام
تو مثل خالکوبی شدی،تو تک تک خاطره هام
از کی داری تو دور می شی،از من که می میرم برات
از منی که دل ندارم برگی بیفته سر راهت

نمی تونم دورت کنم لحظه ای از تو رویاهام
تو مثل خالکوبی شدی،تو تک تک خاطره هام
از کی داری تو دور می شی،از من که می میرم برات
از منی که دل ندارم برگی بیفته سر راهت

بگو من از کی بگیرم حتی یک بار سراغتو
دارم حسودی می کنم به آینه ی اتاق تو
کاش جای اون آینه بودم،هر روز تو رو می دیدمت
اگر که بالشت بودم هر لحظه می بوسیدمت

نمی تونم دورت کنم لحظه ای از تو رویاهام
تو مثل خالکوبی شدی،تو تک تک خاطره هام
از کی داری تو دور می شی،از من که می میرم برات
از منی که دل ندارم برگی بیفته سر راهت

از کی داری تو دور می شی،از من که می میرم برات
از منی که دل ندارم برگی بیفته سر راهت
 

corpse bride

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه زیباست،در اوج تنهایی دست انسانی راگرفتن به بهانه اینکه نگذاریم تنها بماند.چه زیباست،در اوج ناامیدی انسانی راهمراهی کردن،به بهانه امیدوار کردن او.وچه نامردانه است،انسانی را به دنبال خود کشیدن،عاشق کردن ودر اوج تنهاییش ، رهایش کردن
وگقتن اینکه دیگر تورا نمیخواهم ..
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتــﮯ میـروﮮ


פـواωـت بـــاشـב حتماً פֿـבانگـﮬـבار بـگـویـﮯ!


تـا פֿـבا פـواسش را بیشتــر بـﮧ مـטּ بـבهـב؛


آפֿـر میـבانـﮯ


פֿـבا بـﮧ هـواﮮ تو مرا رهـا ڪـرבه است​
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خاطرات
را همیشه کنارم هست
در هر فصل زندگیم
حضورت
را جشن میگیرم
در قلبم حضور تو
همیشگیست
 

*moonlight girl*

عضو جدید
کاربر ممتاز
کــاش مَن دیگــَری بودم…
مــی نشستمــ روبِـروی خـودَم
ســر تــا پـــا گــوش مـی شدَم…
تــا ببینَم حـَرفـــ حسابَم
” چیست “؟؟؟
 

*moonlight girl*

عضو جدید
کاربر ممتاز
خــُدایـآ …
بـَراے خآمـوشے شـَبــ هـاے انتـِظآرم
فـَقـَط یکـــ [ فـوتــ ] کآفیـωـتــ !
خـآموشـَم کـُטּ …!
خـَωـتـﮧ ام ..
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم برای سکون و سکوت ،
دلم برای بودن های بی دلیل ،
ماندن های بی حساب ،
رفتن های ناگزیر تنگ میشود ...
دلم گاهی برای خودم ، گاهی برای تو تنگ میشود ...
دلم برای آن مرغک آزاد شده از قفس هم تنگ میشود ،
اما ؛
امــشب دلــم فــقط بــرای تــو تــنگ مــیشود...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
من خاطراتی زیبا و نازیبا دارم
اما
زیباترین
خاطره ام
انجاست که
تو در قلبم
خانه داری
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مهتاب پر از چشم تماشا بالا


دربهت ستاره ها که سرها بالا


شب چشم گشود ،خانه دوست کجاست ؟


خورشید اشاره ای کرد بالا بالا
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در سکوت نگاه میکنمت
اینجا
در سکوت
تماشا کردن
بهتر از حرف زدن هست
میترسم
حرف بزنم
و کلامم
خوشایندت نباشد
 

Similar threads

بالا