معماری با مصالحی از جنس دل

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
از من نرنج ...


نه مغرورم نه بي احساس


فقط خسته ام.....


خسته از اعتمادي بيجا !


براي همين قفلي محکم بر
دلــ❤ـــــم زده ام




 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

تورا گم کرده ام امروز
و حالا لحظه هاي من

گرفتار سكوتي سرد و سنگينند
و چشمانم
كه تا ديروز به عشقت مي درخشيدند
نمي داني چه غمگينند
چراغ روشن شب بود
برايم چشمهاي تو
نمي دانم چه خواهد شد...
پر از دلشوره ام
بي تاب و دلگيرم
كجا ماندي كه من بي تو
هزاران بار در هر لحظه مي ميرم
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم اندازه یه عمر گرفته...
دیگه نه تنها روحم جسمم هم خستست...
چقدر زود روزهای قشنگ تموم شد و چقدر این روزای تاریک و دلگیر طولانی شده....
میدونم هیچ وقت ایجا سر نمیزنی...
امشب حس میکنم تا ته قلبم میسوزه...
چقدر داغونم...
خدا کمکم کن..
خدایا صدامو میشنوی؟
خدایا
خدا میبینی حالمو...
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
بــــازار سنـگ فروش ها کـجـــاسـت؟


به دنبال ســـنــگی کـمـیـابـم! آیــا ســـنـگ صــبـور هــم مــی فــروشنـد؟

 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
من گریزانم از این خسته ترین شکل حیات
و از این غربت تلخ
که به اجبار به پایم بستند
می گریزم از شب
می گریزم از عشق
و تو ای پاک ترین خاطره ها
همه جا در پی تو می گردم...
 

ایلین1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
به یک “ هستم ”
به یک “ نترس ”
به یک “ نوازش ”
به یک “ آغوش ”
به یک “ دوستت دارم ”
خلاصه بگویم به “ تو ”
نیازمندم !
::
 

ایلین1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگاهت هر قدر هم که دور باشد ، آرامم میکند . . .
و آوایی آمدنت را در گوشم زمزمه . . .
چقدر رسیدنت را دوست دارم . . .
آغوشم در ازدحامِ سرمای تنهایی . . .
تنها برای ” تــــــو ” ، هنوز گرم است ♥
 

ایلین1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه دریا اشک برای ریختن دارم
یه دل گرفته
یه زندگی پراز خالی
من سرشارم ازتنهایی
کجایی یارم ؟کجایی؟
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
نامم را پاک کردی... یادم را چه میکنی؟
یادم را پاک کنی... عشقم را چه میکنی؟

اصلا همه را پاک کن
هر آنچه از من داری
از من که چیزی کم نمیشود...
فقط بگو با وجدانت چه میکنی؟
نکند آن را هم پاک کرده ای؟
نــــــــــــه ! شدنی نیست...
نمیتوانی آنچه که نداشتی را پاک کنی.

 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضی وقتها باید یقه‌ ی احساست را بگــــــــــــیری
با تموم قدرت ســـــــرش داد بزنـــی و بگی:
تورو خدا
بــــــــــــــسه‌ ...
بسه‌ دیگه‌ تا حالا هرچی کـــــــــشیدم از دست تو بود !!!
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم سفر میخواهد,
نه برای رسیدن به جایی,
که فقط به خاطر رفتن ...

 

ایلین1366

عضو جدید
کاربر ممتاز
قشنگترین دقایقم را به پای ساده ترین لحظات خواهم ریخت

تا بدانی که عاشقترین پروانه ات منم

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با ما بودی بی مارفتی
چو بوی گل به کجا رفتی
تنها ماندم
تنها رفتی
به کجایی ای غمگسار من
فغان حال زار من بشنو بازا
بازا

 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
سکوت می کنم
دقیقه ای ساعتی
حتی روزھا ...

می ایستم این ساعت ھمین لحظه ھمین جا ...
به احترام
مرگ تمام احساسم ...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنها یادگارم از تو
رویایی در دور دستهاست
حالا من مانده ام
و برگهای خشکی
که هنوز انتظار پاهای تو را می کشند
تا برای تو خش خش کنند
برگها از من هم خوش خیال ترند!
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
....

....

غمگینم همانند

دلقکی که روی صحنه چشمش به

عشقش افتاد که با
معشوقش به او

میخندیدند ...!
:cry::cry:
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
بند بند وجودمــــ ـــ ـ ..

بـه بند بند وجود تــو بستــه استـــــ ــــ ـ

با این همه بنــد

چه قـــــ ـــ ـدر از هم دوریـــــــ ــــ ـم" ..
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده …..
قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده …..
خیلی وقته دیگه بارون نزده …..
رنگ عشق به این خیابون نزده …..
خیلی وقته ابری پر پر نشده …..
دل آسمون سبکتر نشده


 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه سخته بودن بي تو
چه احساسات بي رنگي

نمي دونم تو هم بي من
واسم اينقدر دلتنگي...

چه قلب ساكت و سردي
چه دنياي پراز دردي

تو هم كه روي اين شيشه
نوشتي بر نمي گردي...

نوشتی بر نمی گردی
ولی من عادتم اینه

که تصویر حضورت رو
چشام هر گوشه میبینه...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنقدر تنها شدم که تنهاییم به فلک رسدیده انگار

خدا هم ما را تنها گذاشت اینبار

آتشی افتاده به جانم که نکند خاموش باران اشک چشمانم

امیدم همه اینست که باشد رور آخرم امروز

خاطراتم همه آن بود که در روز شد سپر

وگرنه که از حال شب غمناک من شد خبر





 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جان رفته ولی زخم جفایت نرود
تاثیر طلسم چشم هایت نرود

فرشی زدل شکسته انداخته ام

آهسته بیا شیشه به پایت نرود




 
بالا