جای دوری نرفته ام ...
جای دوری نمی روم !
می روم
کمی باران را با دلم
یا دلم را با باران
یکی کنم ...!
جای دوری نمی روم !
می روم
کمی باران را با دلم
یا دلم را با باران
یکی کنم ...!
در دادگاه عشق...قسمم قلبم بود وكيلم دلم و حضار جمعي از عاشقان و دلسوختگانقاضي نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن اعلام كرد و پس محكوم شدمبه تنهايي و مرگ كنار چوبه اي دار از من خواستند تا آخرين خواسته ام را بگويم و منگفتم:به تو بگويند...دوستت دارم. |