معماری با مصالحی از جنس دل

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ریاضی وار هم که نگاهت کنم …
” تــو “
نه در مثلث عشق جا مــی شوی ،
نه در دایــره ی تاریخ ،
نه در چهـار ضلعی هیچ پنجره ای !
تــو
روز به روز بـزرگ تر از هر هندسه ای مـــی شوی …
برعکس ِ من ،
که به حسابــم نمی آوری …
خودت ، اصلا حساب نمـــی شوی .
تــــو
بیشتر از انگشتان دست ِ منـــی …
خیــــلی بیشتر !
چگــونه بشمارمت ؟!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شايد يه کسي شبها براي اينکه خوابتو ببينه به خدا التماس ميکنه!!

شايد يه کسي به محض ديدن تو دستش يخ ميزنه و تپش قلبش مرتب بيشتر ميشه!!

مطمِئن باش يکي شبها بخاطر تو تو دريايي از اشک ميخوابه!! ولي تو اونو نميبيني؟؟ شايدم هيچ وقت نبيني







 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در حسرت ديدار تو بگذار بميرم...
دشوار بود مردن و روي تو نديدن...
بگذار بدلخواه تو دشوار بميرم...
بگذار که چون ناله مرغان شباهنگ...
در وحشت و انوده شب تار بميرم...
بگذار که چون شمع کنم پيکر خود آب....
دربستر اشک افتم و ناچار بميرم...
ميميرم از اين درد که جان دگرم نيست...
تا از غم عشق تو دگر بار بميرم...
تا بوده ام اي دوست وفادار تو هستم...
بگذار بدانگونه وفادار بميرم

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مي خواهم همه اين روزها بگذرد ...آرام يا تلخ فرقي نمي کند فقط بگذرد !

و من گويي که از کابوس راهي يافته باشم

نفسي عميق بکشم به تمام روياهايم ..و در پس همه بودن ها و نبودن ها !

چقدر دلم تنگ است ...گردن روزگار که نمي توان انداخت !

من ميمانم... تو مي روي و من ...

قصه ما چقدر تکراريست !!!

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آه ميخواهم كه بشكافم زهم
شاديم يكدم بيالايد به غم
آه مي خواهم كه برخيزم ز جاي
همچو ابري اشك ريزم هاي هاي

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دستی نیست، تا

نگاه خسته ام را نوازشی دهد.

اینــــــــــــــــــــــ جــــــــا بــــــــــــــــــــــــ ــاران نمی بارد!

فانوسهای شهر، خاموش و مرده اند.

دستهای مهربانی، فقیرتر از من انــــد...!

نامردمان عشق ندیده،

خنجر كشیده اند بر تن برهنه و بی هویتم !

دلم می خواهد آنقدر بنویسم

تا نفسهایم تمام شود.

آنقدر دفترهای كهنه را سیاه كنم،

تا سرم فریاد كنند.

می خــــــــــواســـــتم واژه ای پـــــــیـــــــــــدا كنم، تــــــــــــــــــــــا

دلتنگی كهنه و بی خاصیتم را عرضه كند،

ولی...

واژه ها باز هم غریبی می كنند!

می خواستم كاغذی بیابم، منت نگذارد،

تنش را بدستانم بسپارد، تا نوازشش دهم.

امّا! اعتمادی نیست...!

این لحظه های لعنتی،

باز هم مرا عذاب می دهند..

این دقیقه های بی وفــــا، بی وجدانترینِ عالم اند....!

آیا اینـــــــــــــجــــــــ ـــــــا،

آخریــــــــــــــــن ایستگاه عاشــــــــــــقیســـــــ ــت.......!

 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
کجایی ...

اینجا غروب سنگ تمام میگذارد

برای دلتنگی هایم!

 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهی باید بخندی


با صــــدای بلــند


که کر شود آسمان


و فریاد بزنی


دنیــــــــــــــــــا


نامــردم اگه با این صدای خنده ام


نرقصونمت...
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
نــپـــرس هیــــچ نپــــرس از دلــــم
هـــمــین " چـــه خبــــر "


هـــمــین " چـــه میکنـــی ایـــن روزهــا "
ســـوال بـــدی اســت !

 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][FONT=courier new, courier, mono]برای تجربه ی عشق واقعی[/FONT][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][FONT=courier new, courier, mono]دنبال کسی باش که[/FONT][/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif][FONT=courier new, courier, mono]تو را با تمام نداشته هایت بخواهد[/FONT][/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif][FONT=courier new, courier, mono]نه داشته هایت...![/FONT][/FONT]
 

mahsa jo0on

عضو جدید
کاربر ممتاز
چـقــدر سـخـتــ اسـتــ کهـ لبـــریــز باشـے از گفتــטּ ؛


ولــے ...


در هـیــچ ســـویـتـــ مـحــرمـے نبـــاشــد ... !!!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2] http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon1.png [/h]
آن رفیق کجاست که یادم نمیکند

صد غم به سینه دارمو شادم نمیکند

یک لحظه آنکه بی من نمی نشست

امروز به یاد کیست که یادم نمی کند....؟؟؟





 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شايد امشب از غم تو خواب برم و بيدار نشوم
شايد بميرم و تورو نبينم
پس بذار تا دير نشده به تو بگويم: بي تو دارم ميميرم!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است....
بیا ره توشه برداریم
قدم درراه بی برگشت بگذاریم
بینیم آسمان هرکجا آیا همین رنگ است.....

 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای خــودم . . .

مـَـردی شـُـده ام
بــی صــداگــریــه مــیــکــنــم

ایــن روزهــا در ســکــوتِ ســرســخــتِ دنــیــا

مـُـواظــبــم بــاش . . .

قــَـلــبـَـم . . .
هـَـنــوز
زنــانــه مــی تــپــد ...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بر دوش من این عمر،وبال است وبال است

سودای وصال تومحال است محال است

تقریر کمال تو جنون است جنون است

تصویر جمال تو خیال است خیال است

هر جود که با ترک وجوداست، وجود است

هر بود که با ترس زوال است،زوال است

ما در نظر یار حقیریم حقیریم

اقرار بنقص ، عین کمال است کمال است

حال دل ما ،هیچ مپرسید مپرسید

بشنیدن این قصه،ملال است ملال است

خون دل عشاق ،بنوشید بنوشید

این باده بهر بزم، حلال است حلال است

تنها نه گدایان سر کوچه ملولند

هر چیز بخواهید سوال است سوال است
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
(گریه میکنم

کسی جواب گریه مرا نمیدهد

زخم خورده ام ولی میان جمع

یک نفر برای زخمهای دل دوا نمیدهد

چرخ میخورم به لابه لای قلبهای کاغذی

یک نفر در این میانه

بوی آشنا نمیدهد

با دلی شکسته

از جماعتی گسسته

رو به سوی خویش میروم

روبروی آینه حرف میزنم

گریه میکنم

آینه به حرفهای من گوش میدهد

گریه میکند)

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


دلت كه گرفته باشد...

شادترین آهنگ ها، برایت روضه خوانی میكنند

شلوغترین مكانها، تنهایی ات را به رُخَت می كشند

و شادترین روزها، برای تو غمگین ترین روزهاست

دلت كه گرفته باشد...
نقض میشود همه ی قانون ها

دل كجـــا... قانون كجـــا

مدتها طول میكشد تا خاك بگیرد خاطره های رنگارنگ

میگذاری تار شود این خاطره ها

اما یك خواب ِ ناغافل، گرد و خاك تمام خاطره ها را می گیرد !!

میشود مثل روز ِ اول

میشود خاطره های ناب

زخمها تازه میشود باز ...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
فقط یک کلمه
معماری میخواهد
روزگارمان
وقتی هنوز بجای اینکه شکر گوییم
خدایمان را اکثر اوقات ناشکری میکنیم
به جای اینکه فقط یک معبود را بپرستیم و برای رضایش تلاش کنیم
معبود هایمان انقدر زیاد هست که
نمیدانیم کدام یک را راضی کنیم
 
بالا