به یاد عاشقی رسوا به نام عشق می خوانم
برای یک دل شیدا به نام عشق می خوانم
اگر چه مستی عاشق شدن از یادها رفته
ولی من مست و بی پروا به نام عشق می خوانم
به دورانی که لیلی ها و مجنون ها همه افسانه ایی در قصه ها هستند
چو مجنون در پی لیلا به نام عشق می خوانم
به جای تیشه ی فرهاد با ساز صدای خود
فرو ریزم ستون بیستون قلب های خفته در خواب خوش شیرین
و جای این همه دلدادگان خفته ی خاموش، من تنها به نام عشق می خوانم
در این بیداد بی دردی در این دنیای نامردی
در این دنیا که دیگر از صفای عشقبازان رد پایی نیست
به یاد پاکی دل ها به نام عشق می خوانم
زمانی شاعران در وصف شور انگیز دلداران
غزل ها می سرودند و به مجلس های بزم و عیش می خواندند
و من اکنون به یاد آن همه دلدادگی ها، دلربایی ها
به نام عشق می خوانم
.
.
.