معماری با مصالحی از جنس دل

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سردی نگاهو بشکن فاصله سزای ما نیست

تو بمون واسه همیشه این جدایی حق ما نیست

بودن تو آرزومه حتی واسه ی یه لحظه

میمیرم بی تو...

موندن من یه بهانست یه سرود عاشقانست

من برات ترانه میگم تا بدونی که باهاتم

تو خود دلیل بودنم بی تو شب سحر نمیشه

میمیرم بی تو...

من عشقت رو به همه دنیا نمیدم

حتی یادت رو به کوه و دریا نمیدم

با تو میمونم واسه همیشه...

اگه دنیا بخواد من و تنها بمونیم

واست میمیرم جواب دنیا رو میدم

با تو میمونم واسه همیشه...

خاطرات تو رو چه خوب چه بد حک میکنم

توی تنهاییام فقط به تو فکر میکنم

با تو میمونم واسه همیشه..

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بَدتریـــن دَرد ، مُــردَن نیست

دل بَــستن به کسیــه که

سهم تو نیستـــ...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اصلا من بنویسَم و بنویسَم و بنویسَم
چـه فَرقـي می کُنَد ؟
نه تو این ها را میخوانــی ؛
نه دلتنگیِ من در این واژه ها می گُنجـَد ...

امــ ـآ ...
نَکـُنَد یادت برود ،
که این « دل نوشـته ها » را
یکــ « دل » نوشــته ... ؟

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نانوشته هایم بسیارند
مثل بی قراری هایـم…
من سکــوتم را فریـاد می کِشــم
آخر این آشوب درونم مــرا می کُشد…

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برو اما ...!
فراموشم نکن
برو ، برو که این عشق ما من نمی سازد.....
خاطراتت را ، چه تلخ ، چه شیرین ، همه را با خود ببر....
برو ولی بدان که من دیوانه وار تو را دوست می داشتم ، بدان که یک دریا
برایت اشک ریختم ، زندگی ام ، عشقم را فدای آن قلب نامهربانت کردم....
برو ، اما بدان که قلبم را شکستی ، عشق را در قلبم کشتی و زندگی
را برایم پوچ و بی معنا کردی.....
برو به همان سرزمین خوشبختی ها تا من نیز در این سرزمینی
که یک با وفا نیز در آن نیست تنها بمانم....
همه امیدم به تو بود ، زندگی را با تو زیبا میدیدم ، اگر دو سه خطی می نوشتم
برای تو و به عشق تو بود حالا دیگر نه امیدی در دل دارم ، نه زندگی را زیبا می بینم و نه دیگر شوقی برای نوشتن دارم....
همه را سوزاندی ، هر چه از عشق تو نوشته بودم را سوزاندی و تنها خاکستر
آن و چند تکه کاغذ نیمه سوخته که از جدایی بر روی آن نوشته بودم
در قلبم مانده است....
اگر زیر باران قدم زدی به یاد من نیز باش ..... بدان که من همیشه و همیشه
یک تنها می مانم و با هیچکس هیچ عهد و پیمانی را نخواهم بست!
عاشق شدن دیگر از ما گذشت ، نه من حوصله خواندن این قصه تلخ
را دارم و نه دلم شوقی برای عاشق شدن دارد!
عاشقی از ما گذشت عزیزم..... تنها آرزوی خوشبختی تو را از خدای خویش دارم
و شاید بعد از زمان جداییمان بتوانم با این آرزو همچنان عشقم را به تو ثابت کنم...
نمی توانم فراموشت کنم ای تو که مرا سوزاندی ، قلب عاشق و در به درم را
شکستی و مرا با کوله باری از غم و غصه رها کردی!




 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سوختَمـ ،

بآرآن بِزَن شآیَد توُ خآموشَمـ کُنـﮯ ،

شآیَد اِمشَب سوزِشِ این زَخمـ هآ رآ کَم کُنـﮯ ،

آه بآرآن ،

مَن سَرآپآﮮ وُجودَم آتَش اَست ،

پَس بآرآن بِزَن شآیَد تُو خآموشَم کُنـﮯ

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دریای نگاهت آرام بود

جذب موج های مهربانیت شدم...

نمی دانستم

در پس آنهمه آرامش

طوفانی نهفته

خشمگین

چنان در هم کوبید

احساسم را

غرق شدم...

خسته

شکسته

غمگین

ببین چطور

بازیچه ی جزر و مد احساست شدم ...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این روزها زیــــــــادی ساکت شــــــــــده ام ،
نمی دانــــــم چـــــــرا حرفــــــــهایم،
به جـــــــــــــای گلو از چشمهایم بیرون می آیند…
 

Elham*92

کاربر بیش فعال
چه سخت است

تشیع عشق بر روی شانه های فراموشی و دل سپردن به قبرستان جدایی وقتی

میدانی پنج شنبه ای نیست

تا رهگذری بر بی کسی ات فاتحه ای بخواند !
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
در این شب سرد بیدارم و بس،
دلتنگ توام درگیر قفس،
با هر چه صدا با هرچه نفس،
فریاد از تو ای عشق..
خاموشم و سرد با یاد تو من،
گفتم دل از این بیراهه بکن،
من خسته ام از آواره شدن،
فریاد از تو ای عشق..
 

Elham*92

کاربر بیش فعال
دلم اصرار دارد فرياد بزند اما...

من جلوي دهانش را مى گيرم

وقتي مي دانم كسي تمايلي به شنيدنش ندارد...


 

Elham*92

کاربر بیش فعال
[h=2]http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon1.png[/h]
دیر که جواب میدهی نگران می شوم ...!



می گویند نگرانی ، عشق نیست !





چند روز که صدای خنده هایت را نمی شنوم دلتنگ می شوم ...!



می گویند دلتنگی ، عشق نیست !


به بودنت،به عاشقانه هایت عادت کرده ام ...!


می گویند عادت عشق نیست !


و من هنوز حیرانم از این همه که درگیرم با تو ...

که می گویند عشق نیست !




تو بگو عشق هست ؟ !
یا عشق نیست ؟ !

 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای نگارم



سطر اول اشک...


سطر دوم آه...

کاغذ در دستم چروک بر می دارد...

نمی توانم دلتنگی را به دنیا آورم

در آغوش سکوت بارانی ام فرو می روم

و نگاهم را به تو می بخشم

مرثیه چشمانم را بخوان...




نازنین فاطمه جمشیدی
 
آخرین ویرایش:

Elham*92

کاربر بیش فعال
باورم نیست که اینک تو ایستاده ایی
برآستان همه دلواپسی هایم
و من در این تنهایی خویش در پی ناباوریهایم
جه خاموش بودم در این سالها
که به دنبال حدیث بودنت بودم
دگر خواهم نگاه مبهم و زیبای تورا
برای من که دلگیرم از این شبها از این فریاد
دگر خواهم نگاهت روشنی بخش
آستان زندگیم شود ...
 

Elham*92

کاربر بیش فعال
دلم میخواهد عاشق باشد
عقلم میخواهد عاقل باشد
این میگوید زود باش
آن میگوید دور باش
احساسم این روزها دوشیفت کار میکند
و حقوقش را از من میگیرد . . .
 

Elham*92

کاربر بیش فعال
به چـشـمـهـایـت بگــو
نـگـاهـم نـکـنـنـد
بـگـو وقـتـی خـیـره ات مـی شـوم
سرشـان بـه کـار خـودشـان بـاشـد … !
نـه کـه فـکـر کـنـی خـجـالـت مـی کـشـم هـا
نـه !
حـواسـم نـیـسـت
عـاشـقـت مـی شـوم . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این که چقدر از آن روزها گذشته

یا اینکه هردویمان چقدر عوض شدیم

یا اینکه هر کداممان کجای دنیا افتادیم

اصلا مهم نیست

باز باران که ببارد

هر وقت که میخواهد باشد

دلم هـــوایـــت را میکند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

اين روزها دلم ميخواد

دستتو بگيرم ، از اين دل لعنتيم پرتت کنم بيرون!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا با خیالت تنها نگذار

اصلا به تو نرفته است

مهربان نیست

آزارم میدهد

دلم خودت را میخواهد!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به چـشـمـهـایـت بگــو
نـگـاهـم نـکـنـنـد
بـگـو وقـتـی خـیـره ات مـی شـوم
سرشـان بـه کـار خـودشـان بـاشـد … !
نـه کـه فـکـر کـنـی خـجـالـت مـی کـشـم هـا
نـه !
حـواسـم نـیـسـت
عـاشـقـت مـی شـوم . .
بـایـد حـواسـم را بـیـشتـر جـمـع کـنـم
آن قـدر جـاذبـه داری
کـه تـا بـنـد افکارم را شـل مـی کـنم
تـنـهایم مـی گـذارنـد
دور تـو جـمـع مـی شـونـد !
 

Elham*92

کاربر بیش فعال
هـــنوز بوی عــــاشقی می دهــم
بـــوی کــاج, عـــطر یـــاس
ابـــرها هـــنوز از رویـــاهام میگذرند
پــرنده, تــو, بادبـــادک ,من می شوند
بعــد تکــه تکــه پراکــنده می روند.
هنــوز بوی عاشــقی می دهم
امــا دیگر هیچ کــجا
کســی منتـــظرم نیست...
 

Elham*92

کاربر بیش فعال
این روزهــــا حـــسّ عجیـــبی

شـــــبـیه

دلــتـنگی

شـــبیه انــــتظـار

تمــــامـــی وجـــــودم را فـــــرا گـــرفــته...
 

Elham*92

کاربر بیش فعال
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم:

در عصر های انتظار٬ به حوالی بی کسی قدم بگذار!


خیـــــابان غـــــربـــــــت را پیـــدا کــن!


و وارد کــــــوچه پــس کــــــوچه های تنـــــــهـــــایی شـــــو!


کلـــــــبه ی غـــــــریبــــی ام را پیدا کن!


کنــــار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی ام!


در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو!


حـــــــریـــــر غــــمــــــش را کــــنار بزن!


مــــــــــــرا مــــــی یــــــابــــــــی...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینجا جایی است که وقتی زانوهایت را

از شدت تنهایی بغل گرفته ای به جای

همدردی برایت سکه می اندازند

چه عجیب مردمانی!!!!!!​

__________________
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

اینکه باید فراموشت می کردم را

فراموش کردم

تو تکراری ترین حضور روزگار منی

عجیب

به بودن تو

از آن سوی فاصله ها

خو گرفته ام ...
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
ساعت ها به ساعت می نگرم...
مسابقه گذاشته اند عقربه ها،
هر چه غمت بیشتر باشد
انگار از سرعت خود می کاهند!
 

hassan2010

عضو جدید
کاربر ممتاز
عاشقی *تنهایی *بی خانمانی * و هزار مصیبت دارد .حال اگر جرات داری عاشق شو............
 
بالا