معماری با مصالحی از جنس دل

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه عشقم را به بازی بگیر


و نه بازیت راعاشقانه جلوه بده


من زادۀ احساسم!!!!
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
مــــجنون کـــــجایی ؟
بـــــیـــا ایــــنجـــا لیلی زیاد شــــده است
شــــهر پــُر از بـــــیمــارستان هایی ست که پـُر شده اند از لیلی هــایِ شکـــست خـــورده لیلی هـــــایی که خـــــسته انــــد از نبـــودنِ مجـــنونشان ...
فکــــــرش را هم میکردی ...؟؟؟
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
هیــــــــس ! ...


ســـــــــاکت !.!.! ...


آهستــــه بروید ! ..


آهستــــه بیایید .


اینجا وجــــــــــدان ها


همه خـــــــــوابند ... !!
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا به تخت ببندید!
سیگاری به من بدهید و تنهایم بگذارید..
هر چقدر هم فریاد و ناله کردم
سراغم نیایید!
میخواهم او را ترک کنم..!!
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز

تنها زخــم زنــدگــي‌ام تويي!


همــه بــه زخــم‌هــايشــان

دستمــال مــي‌بنــدنــد،
من
امــا
بــه زخــمم


دل بسته ام
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز


دیریست روزه ی احساس گرفته ام
و پاداش تمام آن بی حسی ها
خنثی شدنم بود..
قدیم ترها پربودم از
حرف هایی که میبلعیدمشان ..
حرفهایی که هنوز
بعضی هاشان در ریه هایم رسوب کرده اند
اما دیگر پیرشدمــــ.در اوج جوانیــــ
من دیگر من نیستم ...
هیچگاه دیگر من نمیشوم..!!!!
دیگر حتی حرفهایی برای نگفتن نیز ندارم
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنوز آنقدر ضعیف نشده ام
که خطرِ ریزشِ این کـوه را جار بزنم
اما تــــو !
حوالیِ من که می رسی احتیاط کن
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
مترسک !
آنقدر دست‌هایت را باز نکن
کسی‌ تو را در آغوش نمی‌‌گیرد
ایستادگی همیشه تنهایی‌ میاورد

 
آخرین ویرایش:

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
می دانی
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند !!!
 

hassan2010

عضو جدید
کاربر ممتاز
ديـگر بـه هـــواے ِ نـــازَت ،

هـيـچ مـــردے

ســر بـه بــيـابـان نـمے گـــذارد !

ســاده اے لــيـلے جـــان !

ايــنـجــا مـجــنـون هـــا

بــا يـک کـليک

روزے هــزار بار عــاشـق مــے شـــونــــد !
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی کسی تو را
عاشقانـــــــه
دوست دارد
شیوه ی بیــان اســم تـو
در صدای او متفاوت است
... و تــــو
می دانی
که نامت
در لبهـای او ایمن است . . .
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چقدر بغض کردم کنارم نبودی

هزار بار دلم خواست ببارم اما نبودی

نبودی ببینی چقدر سوت و کورم چقدر بیقرارم

چقدر بی عبورم....
 

hassan2010

عضو جدید
کاربر ممتاز
این متنو خیلی دوست دارم. دنیایی از مفهومه. بادقت بخونیدش:

نه اسمش عشق است،نه علاقه ونه حتی عادت....
حماقت محض است دلتنگ کسی باشی که دلش با تو نیست....
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]
[/h]
ساعت نيمه شب است..

نيت كرده ام..

به خدا قسم خيلي خوب آمده..

ميبيني؟!

خدا هم به بوسيدن لب هايت رضايت داده..

فقط تو مانده اي..


 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


دل بستن و دل کندن

مثل برچسبی است

که به جلد کتاب می زنند

می توان آن را کند



اما تکه تکه می شود!
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی شلوغی پیاده رو، بهانه ی خوبیست


که دست های کسی را برای همیشه گم کنی،



درست در لحظه ای که تکه ای از "دوستت دارم" هنوز در دهانت است...!
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میروی و من پشت سرت آب نمیریزم،


وقتی هوای رفتن داری دریا را هم به پایت بریزم برنمی گردی....
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امشب قراره غـــــرق شم تو پیچ و تــــاب دامنت


ســــــیگـارم و روشن کنم با شـعله ی رقصیدنت

امشب قراره رو به روت با بوسه خود کشی کنم

عشـــقم مراقب باش تا خــــونم نیفته گردنت ...

 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به " تـــــــــــــو " کـــــه میرســـــم ...!
مکـــث میکنـــــم ...!
انگـــــار در " زیباییـــ ــت " چیـــــزی را ,
جـــــا گذاشتـــــه ام !
مثلــــــــــا"...
در صـــ ــدایت ... آرامـــــ ـــش ♥
در چشـ ــــم هایـــــت ... زندگـــــ ـــی ♥
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را دوست دارم
چه فرق مى کند که چرا
یا از چه وقت
یا چطور شد که...
چه فرق میکند
وقتى تو باید باور کنى
که نمى کنى
و من باید فراموش کنم
که نمى کنم!!
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حافظه ی آدم های غمگین


قویــست ..


می دانند کجایِ کدام خیابان


آن روز


"
مُــردند " ....




سیگار بی جان ترین عصیانگریست که مرا به عصیان وامیدارد ...

او به نابودی تن نشسته است، من به نابودیِ " من "

... و هر دو به " نابودیِ " هم ...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آتش زدن به یک "سرنوشت"

کبریت نمی خواهد که !

"پـــا" می خواهد ...

که لگد بزنی به همه دارایی یک نفر و

بـــــــــروی .
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


دلم یک فیلم بلند می خواهد

یک واقعیت عاشقانه

پر از سکانس های با تو بودن

و یک دکمه ی تکرار...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از زندگی خسته شدم،

از تکرار روزهای خسته،

از شبهای تنهایی ،از دوستان بی معرفت،

از همه مردمانی که حرفهایشان دروغ و تکراری است.

نمی دانم چگونه زندگی کنم !

چگونه زندگی کردن را از یاد برده ام ...

همه جا را سکوت سرد و دلتنگ کننده ای فرا گرفته

دلم برای شادی ها تنگ شده برای خنده های بلند..
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آتش زدن به یک "سرنوشت"

کبریت نمی خواهد که !

"پـــا" می خواهد ...

که لگد بزنی به همه دارایی یک نفر و

بـــــــــروی .

سالهاست که مرده ام

بی تو

نه بوی خاک نجاتم داد،

نه شمارش ستاره ها تسکینم...

چرا صدایم کردی ؟

چرا ؟

 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم که می گیرد بغض میکند


میشود وبالِ گردنم

دردهایم خیلی نیستند :

تــو هستی و فـراموش کردنـت

لعنتی دردم می آید وقتی با دردهایت کلنجار می روم !!!
 
بالا