معماری با مصالحی از جنس دل

sany 1

عضو جدید
دم باران گرم .... زد سر شانه امگفت:خسته ای برو استراحت کن امشب من بجای تو میبارم
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یاد گرفتـــه ام

انسان مدرنـــی باشــــم...

و هــر بار که دلتنـــــــگ میشــــوم

بـه جای بغـــــض و اشــــک...

تنهـــا به این جملـــه اکتفــا کنـــم کــه

هوای بـــد ایــن روزهــا

آدم را افســــــــرده میکنـد...!

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حـتـی در خـواب هـمـــــ کـه مـیـبـیـنـمـت ،

نـفـسـمـــــ بـنـد مـی آیـد ... !

مـانـده امـــــ اگـر واقــــــــــــعـاً بـبـیـنـمـت چـه مـی شـود ؟!! ...
 

sany 1

عضو جدید
بگذار آواز رفاقتمان در شهر ببپیچد تار و سیاه شوند آنانی که در غمار خانه نشسته اند و بر سر جدایی مان شرط بسته اند
 

sany 1

عضو جدید
ساکت نیستم
لبهایم هم نسوخته است ....
فقط تمام من تاول زده
از اشیکه نخورده ام ...
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
گنجشک میخندید به اینکه چرا هر روز بی هیچ پولی برایش دانه میپاشم، من میگریستم به اینکه حتی او هم محبت مرا از سادگی ام می پنداشت!!
 

sany 1

عضو جدید
پیری میگفت:اگه میخوای جوان بمونی درد های دلتو فقط بهکسی بگو که دوستت داره و دوستش داری،گفتم پس چرا تو جوان نموندی؟پیر خندید و گفت ... دوستش داشتم .. دوستم نداشت
 

sany 1

عضو جدید
هنوز قلبم به عشق کسانی میتپد که روزی با انها بر سر سفره روزگار نان ،وفاداری،و نمک معرفت خوردم پس یاد میکنم از دوستی .. تا بداند گر نان و نمک نیست ما هنوز وفا داریم
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چ ته‌مه‌نایەکی غه‌ریبت هەیه؟ وه‌کۆ رووناکی ئومێد دەباری بە سەر دڵم دا
دڵی داچه‌کاوی من ناتوانێ وه‌ڵام بداتەوە بە ته‌مه‌نای غه‌ریبی تۆ
نیگات زۆر جوانە، وه‌کۆ گۆلێکی بێده‌نگ کە پڕ له هه‌سته و من پڕ دەکا لە تۆ
ون بوون لە نیگات دا ئاسانە، تۆ منی؛ من تۆوم، له نیگات دا خوێندومه‌تەوه
دنیایەکی تازەم له‌گه‌ڵ خۆم هەیە ؛ بڕوام پێ بکه
به هه‌ناسه‌کانم که بۆو بۆن کردنی هه‌ناسه‌کانت دێن
خەونەکانم باوه‌ڕ بکە،
تۆ بوتی ئیحساسی، ئه‌دی بڕوام پێ بکه تاکو ئاسان بێت ئەم ته‌واف کردنه له دەوری تۆو...

ترجمه :

چه تمنای غریبی داری
مثل یک برق امید بر دلم می باری
دل افسرده من
نتوان پاسخ داد
به تمنای غریبانه تو
و نگاهت زیباست
مثل یک برکه آرام
که پر از احساس است
و مرا پر می کند از تو
در نگاهت گویا
گم شدن آسان است
تو خود من
من تو ام، تو منی
از نگاهت خواندم
و مرا با خود دنیایی است
تازه و رویایی
مرا باور کن
نفسهایم را
که برای بوییدن نفسهایت می آیند
رویای مرا باور کن
تو بت احساسی
پس مرا باور کن
تا که آسان گردد...
این گردیدن در حریم تو
 

sany 1

عضو جدید
انگشتانت را به من به من قرض بده ،برای شمردن لحظه های نبودنت کم اورده ام ....
 

sany 1

عضو جدید
ما رسم دوستیمان مثل نان نیست که گرمش در سفر باشد و سردش سهم نمکی .. چه گرمای حضورتچه سرمای نبودنت باشد همیشه بیادت هستم
 

sany 1

عضو جدید
نگو سیگار نکش...
مطمئن باش دردهایم را بشنوی خودت برایم کبریت میکشی...
 

sany 1

عضو جدید
چه قدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار خیانتش همه وجودت له شد
 

sany 1

عضو جدید
مانند پرنده
باش که روی شاخه مینشیند و احساس میکند که شاخه میلزرد ولی به اواز خود ادامه میدهد .. چرا که مطمئن هست که بال و پر دارد
 

sany 1

عضو جدید
هرچه دلم را خالی میکنم باز پرمیشود از تو.. چه برکتی دارد دوست داشتنت ....
 

sany 1

عضو جدید
روی پاکت سیگار نوشته سیگار برای شما و اطرافیانت ضرر دارد تو دلم گفتم تو یکی را اطافم پیدا کن به خاطر اون هم شده ترک میکنم
 

sany 1

عضو جدید
جناق شکستیم گفتیم یادم تو رو فراموش ،تمام استخوان هایم شکست اما فراموش نشدی...
 

sany 1

عضو جدید
گاهی وقتا حس اخرین بیسکویت مونده تو بسته رو دارم ،تنهاااااو خرد شده ....
 

sany 1

عضو جدید
شیشه باش اما به همه بگو از سنگم،مردم این زمانه فقط دنبال شکستند...
 

sany 1

عضو جدید
گفت اون کیه؟گفتم همه وجودم گفت بهت خیانت میکنه ،گفتم میدونم گفت اشکتو در میاره،گفتم میدونم گفت دلتو بی قراراو تنها میذاره،گفتم میدونم
گفت چرا دوستش داری ،گفتم اینو دیگه نمیدونم ....
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
باران کـه ميبـارد دلـم بـرايت تنـگ تـر مي شـود

راه مي افـتم بـدون ِ چـتـر...
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
لحظه ها عریانند!

نه تو می مانی و نه اندوه

و نه هیچیک از مردم این آبادی...

*به حباب نگران لب یک رود قسم،*

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،

غصه هم می گذرد،

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...

لحظه ها عریانند.

به تن لحظه خود،

جامه اندوه مپوشان هرگز...

"سهراب سپهری"
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنهایی را بزرگترین شاخه درخت خوب میفهمد...

انگار هرچه بزرگتر میشویم تنهاتر میشویم...
:(


براستی خدا : از بزرگی تنهاست یا از تنهایی بزرگ...!

 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلتنگی

دلتنگی

دلتنگی هایت را

در کدام رود انداخته ایی

که تمام ماهی های جهان

گوشه گیر شدند...!

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدَمے کـہ بیصِدا قَهر میکُند،

میخوآهَد کـِہ بِمانَد!

کـِہ دوبآره بِخواهَد،

کـِہ دوباره خوآستِـہ شَود!

وَگرنـہ کـِہ رَفتن را بَلد اَست..

 
بالا