مـَرا میـان ِ بازُوانتـــ بپیــ چ .
بگـذار تمام ِ آغوشــ ت را جمــع کنــَم برای ِ نبودنـ ـهایت !
مـن همیـشه تـُرا کـم مـی آورم ...
بگـذار تمام ِ آغوشــ ت را جمــع کنــَم برای ِ نبودنـ ـهایت !
مـن همیـشه تـُرا کـم مـی آورم ...
هیچ وقت نشد بدونی که من بی تو فردا ندارم...
آرامـشـ ی کـه
تمام فرداهایم نابود شد در حسرت بودن تویی که... بودی اما هیچ وقت با من نبودی...