معماری با مصالحی از جنس دل

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو ترافیک چراغ قرمز گیر کرده بودم که پسرکی با چشمان معصوم ودستانی کوچک گفت:چسب زخم نمیخواهید؟پنج تا صدتومن.
آهی کشیدم و با خود گفتم
تمام چسب زخمهایت را هم که بخرم نه زخمهای من خوب خوب میشود نه زخمهای تو..
:(:cry:
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مجنون که مي شوي ،


ليلي شدن را کم مي آورم...


آواي دلت را با کدامين ساز عاشقي


مي شود نواخت ؟


بند بند وجودم تار مي شود ،


... دلم به لرزه مي افتد


ليلي شده ام!!!

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هیچـــ كســ

ویرانی ام را حســـ نكرد


روز رفتنــــــــت را به خاطــــــــــر داری ؟


کفــــــش هایــــت را بغل کــــــــرده بــــودی . . .


مبـــــادا صدایـــــش گوش هایـــــم را آزار دهـــــــــد ! ! !


نـــــوک ِ پا ، نـــــوک ِ پا دور شــــدی


از همیـــــن گوشــــهـ کنــــار


.


.


.





 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دیگر نه لیلی میخواهم
باشم
نه مجنونی را
باور
انقدر خوب
دروغ میگفت
که مجنونم هست
که دیگر هیچ چیز را
نمیخواهم باور کنم
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنجار های افکارم ناهنجار شده ،
هر چقدر دل دیوانه ام را تنبیه می کنم،
فایده ندارد ، لجبازتر می شود،
تو که قانون منطق هایم را شکسته ای،
بگو چکار کنم ...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک ذره حقیقت پشت هر "فقط یه شوخی بود "
- یک کم کنجکاوی پشت "همین طوری پرسیدم "
- قدری احساسات پشت "به من چه اصلا "
- مقداری خرد پشت "چه بدونم"
- و اندکی درد پشت "اشکالی نداره"
هست ...
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز

دلمـــــــــ میگیرد ، وقتی میبینمــــــــ

او هستــــــــــــ

من هستمـــــــــــ

اما ، قسمت نیستــــــــ!!!!!
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای دل تنها
چیه چشم انتظاری
باز یه لحظه
یه دم آروم نداری
مثل زمستون
تو حسرت بهاری
باز عشقت خیمه زد رو خونم
باز یادت آتیش زد به آشیونم
باز بی تو باید تنها بمونم
بیا سکوت لبهات هنوز
حرمت خونست
پرنده دل من هنوز بی آشیونست
بیا پر از امیده هنوز
این دل خسته
هنوز به پای چشمات
پای عشقت نشسته
توی آسمون دنیا
هر کسی ستاره داره
چرا وقتی نوبت ماست
آسمون جایی نداره
واسه من ،واسه من تنهایی درده
درد هیچ کسو نداشتن
هر گل پژمرده ای رو
تو کویر سینه کاشتن
دیگه باور کردم این رو که
باید تنها بمونم
تا دم لحظه مردن
شعر تنهایی بخونم...
:(
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
پشت دریا شهریست که یک دوست در آن جا دارد
هر کجا هست ، به هر فکر ، به هر کار ، به هر حال ، عزیز است خدایا تو نگهدارش باش .
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد
نه التـــمـاس هـــایم را
و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…
به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی
درخـتـی از غــــرور کـاشـتم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه ساده میشود
حرف زد
اما
درد خواهی
کشید
وقتی
کسی
نمیتواند
بفهمد
معنای بعضی حرفهایت را
تنها
با یک لیوان اب
فرو بده دردهایت را
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه غم انگیز است زندگی...
چه غم انگیز است بار سختی ها را به تنهایی به دوش کشیدن و رنج ها را در سکوت و انزوای محض گریستن...
و چه تلخ است خنده آن زمان که می خندی تا گریه هایت را پنهان کنی ...
و چه سخت است آرام و بی صدا در درون خود شکستن و چه عجیب است زندگی−همان کودکی که ما را بسان عروسکی بازیچه خود قرار داده و هر زمان به سویی می کشد...
و تو آن زمان که رنج دیگران بر اندوهت می افزاید اما هیچ کس از رنج تو آگاه نیست، آن زمان که در اوج اندوه پناهی جز سایه گاه دیوار سرد و خا موش نمی یابی،
آن زمان که بار غصه بر شانه هایت سنگینی می کند و انتظار کمک هیچ گاه به پایان نمی رسد،
آن زمان که آرزوها را در گور سرد خاطرت دفن می کنی و بر چهره ات سیلی می زنی تا زیر ضربه های غم،خم به ابرو نیاوری،
آن زمان که صدای گنگ و مبهم خنده در گلویت می شکند و بر سر بغض های کهنه ات هجوم می آورد اما دستی نیست تا گره از بغض هایت بگشاید،
آن زمان که در کوچه پس کوچه های تاریک زندگی ات تک ستاره ای فا نوس راهت نیست، آن زمان که هیچ کس صدای فریاد های بی صدایت را نمی شنود،
آن زمان که هیچ کس تو را حس نمی کند و آن زمان که هم زبان تو همدل دیگری است،تنهایی را با تمام وجود حس می کنی...
و چه غم انگیز است تنهایی و بدختی و حسرت خوشبختی از همه چی
خسته ام دلم پره ولی نمیتونم خالیش کنم انقد بغض دارم که نمیتونم راحت نفس بکشم...
از این زندگی
خسته شدم...
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه خوش خیال بودم….

که همیشه فکر می کردم در قلب تو محکومم…….

به حبس ابد!!

به یکباره جا خوردم…..

وقتی زندانبان به یکباره بر سرم فریاد زد….

……هی…

تو….

آزادی!….

و صدای گام های غریبه ای که به سلول من می آمد...!
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقــدر باید بگذرد؟؟

تا مـن

در مـرور خـاطراتم

وقتی از کنار تــو رد می شوم.

تنـــم نلــرزد…..

بغضــم نگیــرد…..
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهے دلمـ از ـهر چه آدمـ است مے گیرد...!

گاهے دلمـ دو کلمه حرف مهربانانه مےخواهد...!

نه به شکل ِ دوستت دارم و یا نه بــ ِ شکل ِ بے تو مے میرمـــ...!

ساده شاید ، مثل دلتنگ نباش... فردا روز دیگر ے ست !
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
من شیفته ی میزهای کوچک کافه ای هستم...

که بهانه نزدیک تر نشستن مان می شود...

و من ...

روبه روی تو ...

می توانم تمام شعر های نگفته دنیا را یک جا بگویم
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی به هــــــــــــوای دیدنت
قلـــــــــــــــب ابرها هم
تند تند می تپد
یاد تو
مثل چیزی
... شبیه یک قطره بــــــــــــــــــاران
بر لبهای خشک و ترک خورده ام
لیـــــــــــــــز می خورد!!!
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضی وقت ها چیزی می نویسی فقط برای یک نفر،

اما دلـــــــــــت

میگیرد وقتی یادت می افتد که هرکســـــــــــی ممکن است بخواند

جـــــــــــــــــز آن یـــــــــــــــک نــــــــــــــــــــفر....
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو تنها باش و من تنهای تنها
که دارم وقت تنهایی سخن ها
نگاه عاشقم تا آسمانهاست
مرا تا عرش اعلا نردبان هاست
نماز خلوتم را صد قنوت است
کلام شعر تنهایی سکوت است
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سهم من از تو
عشق نیست،
ذوق نیست،
اشتیاق نیست
همان دلتنگی بی پایانی ست که روزها آواره ام میکند
و شبها دیوانه ...
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

او که هرگز نتوان یافت همانندش را

من آن شیخ سیه روز که در آخر،

لای موهای تو گم کرده خداوندش را
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش...

کاش...

کاش روياهايمان روزي حقيقت مي شدند
تنگناي سينه ها دشت محبت مي شدند
سادگي مهر و صفا قانون انسان بودن است
کاش قانونهايمان يک دم رعايت مي شدند
اشکهاي همدلي از روي مکر است و فريب
کاش روزي چشم هامان با صداقت مي شدند
گاهي از غم مي شود ويران دلم
کاشکي دلها همه مردانه قسمت ميشدند

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟
بیایید از عشق صحبت کنیم
تمام عبادات ما عادت است
به بی‌عادتی کاش عادت کنیم
چه اشکال دارد پس از هر نماز
دو رکعت گلی را عبادت کنیم؟
به هنگام نیّت برای نماز
به آلاله‌ها قصد قربت کنیم
بیا جیب احساس و اندیشه را
پر از نُقل مهر و محبت کنیم
مگو کهنه شد رسم عهد الست
بیایید تجدید بیعت کنیم
خدایا دلی آفتابی بده
که از باغ گلها حمایت کنیم
رعایت کن آن عاشقی را که گفت:
«بیا عاشقی را رعایت کنیم»

 
بالا