تو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
فروغی بسطامی
تو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
فروغی بسطامی
دلی کو عاشق رویت نباشد .................... همیشه غرقه در خون جگر بادیک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
فروغی بسطامی
در گلستان ارم دوش چو از لطف صبا ................. زلف سنبل به نسیم سحری می آشفتیک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
فروغی بسطامی
در گلستان ارم دوش چو از لطف صبا ................. زلف سنبل به نسیم سحری می آشفت
تو عشق پاکی و پیوند حسن جاودان داری / نه حسنت انتها دارد نه عشقت ابتدا حافظ
ظاهرم همچون دلم یکرنگ و بی آلایش است ............. هر که بی آلایش است همواره در آسایش استتو عشق پاکی و پیوند حسن جاودان داری / نه حسنت انتها دارد نه عشقت ابتدا حافظ
شعر از خودم فی البداهه
ظاهرم همچون دلم یکرنگ و بی آلایش است ............. هر که بی آلایش است همواره در آسایش است
شعر از خودم فی البداهه
تو نیکی کن به مسکین و تهیدستکه نیکی خود سبب گردد دعا را
ای همه ی هستی ام از آن تو .................. جان و دلم بسته ی پیمان تو
تو نیکی کن به مسکین و تهیدستکه نیکی خود سبب گردد دعا را
ای همه ی هستی ام از آن تو .................. جان و دلم بسته ی پیمان تو
وفایی نیست در گل ها منال ای بلبل مسکین
کزین گلها پس از ما هم فراوان روید از گلها
این که می گویند آن خوش تر ز حسن ................ یار ما این دارد و آن نیز هموفایی نیست در گل ها منال ای بلبل مسکین
کزین گلها پس از ما هم فراوان روید از گلها
این که می گویند آن خوش تر ز حسن ................ یار ما این دارد و آن نیز هم
من هر چه دیده ام ز دل و دیده دیده ام
گاهی ز دل بود گله گاهی ز دیده ام
مرا به علت بیگانگی ز خویش مران ........... که دوستان تو چندان که می کشی بیش اندمن هر چه دیده ام ز دل و دیده دیده ام
گاهی ز دل بود گله گاهی ز دیده ام
تو پنداری که بد گو رفت و جان برد ................ حسابش با کرام الکاتبین استدی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
تو ای تنها تر از تنها به دنبال تو می گردمتو پنداری که بد گو رفت و جان برد ................ حسابش با کرام الکاتبین است
تو ای تنها تر از تنها به دنبال تو می گردم
تو ای پیدا و ناپیدا به دنبال تو می گردم
ای حرمت قبله ی حاجات ما ................. یاد تو تسبیح و مناجات ماما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی سوی خانه خمار دارد پیر ما
ای حرمت قبله ی حاجات ما ................. یاد تو تسبیح و مناجات ما
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند ............. وانکه این کار ندانست در انکار بماندای از فروغ رویت روشن چراغ دیده
خوشتر ز چشم مستت چشم جهان ندیده
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند ............. وانکه این کار ندانست در انکار بماند
یاد باد انکه سر کوی تو ام منزل بود ................ دیده را روشنی از خاک درت حاصل بوددردایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
حکم آنچه تو فرمایی لطف آنچه تو بنمایی
دستم نمی رسد به بلندای چیدنت/، باید بسنده کنم به رویای دیدنتیاد باد انکه سر کوی تو ام منزل بود ................ دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
مصرع دوم رو اینجوری بنویسید وزنش درست میشه: باید بسنده کرد به رویای دیدنتدستم نمی رسد به بلندای چیدنت/، باید بسنده کنم به رویای دیدنت
(فکر کنم سنتی نباشه)
مصرع دوم رو اینجوری بنویسید وزنش درست میشه: باید بسنده کرد به رویای دیدنت
تو کز محنت دیگران بی غمی ................... نشاید که نامت نهند آدمی
چو در چشم نقاش و پنهان ز چشم / زهی چشم بند و زهی سیمیادر ره پر خطر عشق بتان بیم سر است
بر حذر باش در این راه که سر در خطر است
پیش از آنروز که میرم جگرم را بشکاف
تا ببینی که چه خونها ز توام در جگر است...
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش// بر در دل روز و شب منتظر یار باش
تا غبار وادی مجنون به یادم می رسد...............آسمان بر سر زمین زیر قدم گم می کنمشب و روز و طبیعت با ماعشقبازی به همین آسانی است...شاعری با کلماتی شیریندست آرام و نوازش بخش بر روی سریپرسشی از اشکیوچراغ شب یلدای کسی با شمعیو دل آرام و تسلاو مسیحای کسی یا جمعیعشقبازی به همین آسانی است...
تا غبار وادی مجنون به یادم می رسد...............آسمان بر سر زمین زیر قدم گم می کنم
من دی نگفتم مر تو را کای بینظیر خوش لقا
ای قد مه از رشک تو چون آسمان گشته دوتا
امروز صد چندان شدی حاجب بدی سلطان شدی
هم یوسف کنعان شدی هم فر نور مصطفی
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |