یک بار به من قرعه ی عاشق شدن افتاد
دانی که چرا راز نهان با تو نگفتم؟ //طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
صوبت نباشه لیمویی :دی
یک بار دگر، بار دگر، بار دگر... نه!
خودد صوبت نباژع...امژب دلم موشاعره میخواسداااااا:/

یک بار به من قرعه ی عاشق شدن افتاد
دانی که چرا راز نهان با تو نگفتم؟ //طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
صوبت نباشه لیمویی :دی

یک بار به من قرعه ی عاشق شدن افتاد
یک بار دگر، بار دگر، بار دگر... نه!
خودد صوبت نباژع...امژب دلم موشاعره میخواسداااااا:/![]()
نامه ی دوست رسیدهست و اتاقم چمن است
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد // داند که سخت باشد قطع امیدواران
نامه ی دوست رسیدهست و اتاقم چمن است
خانه ام روشن از آن خامه ی پرتوفکن اسـت
خط از او، پاکت از او، کاغذ از او، شعر از او
چمن اندرچمن اندرچمن اندرچمن اســت...
عاشق این شعر فریدونم...ممنونم دوستمتو به من سنگ زدی
من نرمیدم نگسستم
باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
عاشق این شعر فریدونم...ممنونم دوستم
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راهنمایی
قابلتونو نداشت عزیزم...
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندند
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
شرمنده گلم ...تشکرام تموم شده
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیممن که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی میکشم از برای تو
خواهش میکنم گلم
نیست در عالم ز هجران تلخ تروفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوستنیست در عالم ز هجران تلخ تر
هرچه خواهی کن و لیکن آن نکن
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
ای که از کوچه ی معشوقه ی ما میگذریمن آنم که در پای خوکان نریزم
مر این قیمتی در لفظ دری را
ای که از کوچه ی معشوقه ی ما میگذری
باخبر باش که سر میشکند دیوارش
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنیدشب شد که شکوه ها زه دل تنگ بر کنيم
ناليم آنقدر که دلي را خبر کنيم
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم......!
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه
صدبار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش استهر شبي گويم که فردا ترک اين سودا کنم
باز چون فردا شود امروز را فردا کنم
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپرده اند به مستی و شرب مدام ما
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپرده اند به مستی و شرب مدام ما
اي نسيم سحر آرامگه يار كجاست
منزل آن مه عاشق كش عيار كجاست
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
یادمان باشد اگر این دلمان بی کس شد
طلب مهر زهر چشم خماری نکنیم
شبتون پر ستاره...
ما نمی پوشیم عیب خویش ، اما دیگران
عیب ها دارند و از ما جمله را پوشیده اند.....!
لطف حق با تو مدارا ها کنددل داده ام به یاری شوخی کشی نگاری
مرضیه السجایا محموده الخصایل
لطف حق با تو مدارا ها کند
چون که از حد بگذزد رسوا کند
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
دیشب که خفته بودی در بستر خیالم
میسوخت از تمنا پا تا سر خیالم
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ | 
|---|---|---|---|---|
| 		
									
										
			 | 
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
| 		
									
										
			 | 
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |