بحث ایمان دگر و جوهر ایمان دگر است
جامه پاکی دگر وپاکی دامان دگر است
کس ندیدیم که انکار کند وجدان را
حرف وجدان دگر و گوهر وجدان دگر است
کس دهان را به ثناگویی شیطان نگشود
نفی شیطان دگـر و طاعت شیطان دگر است
کـس نگفته است ونگوید که دد ودیو شویـد
نقش انسان دگر ومعنی انسان دگر است
کـس نیامد که ستاید ستم وتفرقه را
سخن از عدل دگر، قصه احسان دگر است
هرکه دیدم بخدمت کمری بست بعهـد
مرد پیمان دگر وبستن پیمان دگر است
هرکه دیدیـم بحفظ گله از گرگان بود
قصد قصاب دگر ، مقصد چوپان دگر است..
تا شدم حلقه بگوش در میخانه ی عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم