maryam-25
عضو جدید
تو با من باش و بگذار عالمی از من جدا گردددانی ز چه رو ز میوه ها سیب نکوست .............. نیمی رخ عاشق است و نیمی رخ دوست
چو یکدم با تو باشم دل از هر غم رها گردد
تو با من باش و بگذار عالمی از من جدا گردددانی ز چه رو ز میوه ها سیب نکوست .............. نیمی رخ عاشق است و نیمی رخ دوست
دانی ز چه رو ز میوه ها سیب نکوست .............. نیمی رخ عاشق است و نیمی رخ دوست
دوشم ز بلبلی چه خوش آمد که میسرود // گل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خویشروز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
یعنی بد جور قاطی شد:
دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد
سعادت آن کسی دارد که از تن ها بپرهیزد ...
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشمیعنی بد جور قاطی شد:
دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد
سعادت آن کسی دارد که از تن ها بپرهیزد ...
مهندس بیا من و شما بریم به سبک دیگر
self و مریم بمونن اینجا
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
دوستان شب خوش...
ب کسی نگر ک ظلمت برهاید از وجودت
ن کسی نعوذو بالله ک در اون صفا نباشد
تا چه شوند عاشقان روز وصال ای خدادریاب کنون ک نعمتت هست ب دست
کاین نعمت و ملک میرود دست به دست
تا چه شوند عاشقان روز وصال ای خدا
چونک ز هم بشد جهان از بت بانقاب ما
اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم // قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم
من درد تو را ز دست اسان ندهم...دل برنکنم ز دوست تا جان ندهم
ما هیچ بها بنده کم از هیچ نیرزیم // هر چند که اندر گرو رطل گرانیم
ما مست صبوحیم زمیخانه توحید
حاجت به می و خانه خمار نداریم
ما را بجز خیالت، فکری دگر نباشد // در هیچ سر خیالی، زین خوبتر نباشد
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد ...
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون// نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

اگر این شکر ببینند محدثان شیرین // همه دستها بخایند چو نیشکر به دندانآسایش دو گیتی تفسیر این دو حرفست
با دوستان مروت با دشمنان مدارا![]()
اگر این شکر ببینند محدثان شیرین // همه دستها بخایند چو نیشکر به دندان
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا ....
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند // در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا
آمدی انم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ...
(شب بخیر)
اشك گرم و آه سرد و روی زرد و سوز دل ................ حاصل عشقند و من اين نكته می دانم چو شمع
عيبي نباشد از تو که بر ما جفا رود
مجنون از آستانه ي ليلي کجا رود؟
دلی خواهم دلی آزارم تو باشی
غمی خوام که غم خوارم تو باشی
چهان را یک جوی ارزش نباشد
اگر یارم ، اگر یارم تو باشی ...
یک قطرهاش گوهر شود یک قطرهاش عبهر شود
وز مال و نعمت پر شود کفهای کف خاران ما
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |