دولت وصل تو ای ماه نصیب که شود.............. تا از آن چشم خورد باده و زان لب گل قند
مشاعرۀ سنّتی
- شروع کننده موضوع Matrix
- تاریخ شروع
دولت وصل تو ای ماه نصیب که شود.............. تا از آن چشم خورد باده و زان لب گل قند
F A R Z A D
عضو جدید
مرا به علت بیگانگی ز خویش مران .......... که دوستان تو چندان که می کشی بیش اند
نسیمی این پیام آورد و بگذشت ............ چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی
maryam-25
عضو جدید
تو را گم می کنم هر روز وپیدا می کنم هرشب
بدین سان خواب ها را باتو زیبا می کنم هر شب
باش با من که همه رهگذران می گذرند .............. همه خوبند ولی خوب تر از خوب تویی
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
آخرین ویرایش:
درسته
دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
نقشی به یاد روی تو بر آب میزدم
مرد محسن لیک احسانش نمرد ............. نزد یزدان دین و احسان نیست خرد
من از روییدن خار سر دیوار دانستم .............. که ناکس کس نمی گردد بدین بالا نشینی ها
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی ......... عمریست پشیمان ز پشیمانی خویشم
سلام دوستان
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش ...
سلوم
شده ام خراب و بدنام و هنوز امیدوارم ............. که به همت عزیزان برسم به نیکنامی
دانی ز چه رو ز میوه ها سیب نکوست .............. نیمی رخ عاشق است و نیمی رخ دوست
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |