ghisoo_tala
عضو جدید
تو به دل ریختگان چشم نداری بی دل
آنقدر غرق غروبی که سحر یادت نیست!!! 
 
 
رحمت حق آب بود جز به پستی نرود
خاکی و محروم شوم تا بر رحمان برسم





نهفته در ضمیر ما دوای هر چه پنداری
نیاز و اشتیاق و هر چه دردش می شماری
نمیدانی مگر آن قصه دندان و نان یارا
چنین شوقی به درمانت چرا از غیر می داری
 
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ | 
|---|---|---|---|---|
|   | اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|   | مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 | 
